بحران بیکاری و عوارض اجتماعی و فرهنگی آن

بیکاری و فقر بستر بسیاری از آسیب ها و آلوده گی های اجتماعی و فرهنگی است که در منجلاب حکومت اسلامی سرمایه در ایران پدید آمده است و هر روز گسترش می یابد. مکانیسم تولید سرمایه داری بطور اتومات بخشی از کارگران را از گردونه تولید خارج مینماید و مدام بیکاری را باز تولید میکند. صاحبان سرمایه نیروی میلیونی ذخیره کار را به مثابه تهدید، بالای سر کارگران شاغل قرار میدهند و دولت و کارفرما نیز تلاش میکنند، از بیکاری به عنوان ابزاری جهت پائین نگاه داشتن دستمزدها و ایجاد تفرقه بین بخش های مختلف کارگران از یک سو و کارگران شاغل و بیکار از سوی دیگر استفاده نمایند. در حکومت جمهوری اسلامی بیکاری مرزهای جامعه سرمایه داری را پشت سر گذاشته و از یک معضل اجتماعی ناشی از مکانیسم بازار آزاد و کار مزدی، به یک بحران اجتماعی تمام عیار تبدیل شده و چندین میلیون خانواده کارگری را به فلاکت اقتصادی کشانده و میلیون ها جوان را از هستی ساقط کرده است. سالانه یک میلیون و دویست هزار جوان از دانشگاهای ایران فارغ التحصیل میشوند که تنها ۲۰ درصد آن جذب بازار کار میشوند و ۸۰ در صد آن یعنی حدود یک میلیون جوان به صف بیکاران میپیوندند. به این وضعیت بررسی مرکز آمار ایران را که اعلام کرده ۶۷۰ هزار شغل در سال گذشته از بین رفته و بررسی جدید بانک مرکزی را که اعلام کرده شغل های بیشتری از دست رفته و نرخ بیکاری افزایش بیشتری از سال گذشته داشته است، همچنین اخراجهای هر روزه کارگران، دستمزد های چند برابر زیر خط فقر، اعتیاد، فحشا، کودک خیابانی، بی حقوقی کامل زن و فرهنگ ارتجاع اسلامی را اضافه نمائید، تا تصویر نسبی از بحران بیکاری و سیاهی و تباهی که جمهوری به چند ده میلیون از مردم ایران تحمیل کرده بهتر نمایان شود.

طبق آخرین بررسی بانک مرکزی، ۲۴ در صد خانواده های ایرانی هیچ فرد شاغلی ندارند، ۵۷ در صد دیگر تنها دارای یک نفر شاغل هستند، ۱۵،۵ درصد آنها ۲ نفرشاغل و ۳،۵ درصد دارای ۳ نفر و یا بیشتر هستند. در این آمار وضعیت اشتغال کودکان بالای شش سال نیز بررسی شده و این اعلام آنست که کار کودکان هم در جمهوری اسلامی رسمیت دارد و کودکان نیز جزو نیروی کار محسوب میشوند. اگر ما فقط یک قلم یعنی بخش اول از بررسی بانک مرکزی را در نظر گیریم، ۲۴ در صد از خانواده های ایرانی یعنی حدود ۱۸ میلیون انسان از پیر و جوان و کودک، نان آوری ندارند. تنها این قلم از بررسی آماری بانک مرکزی، در ایران تحت حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، که ۸۰ درصد بیکاران از بیمه بیکاری محرومند، یک تراژدی انسانی است. دولت جنایتکار جمهوری اسلامی نه تنها هیچ مسئولیتی در قبال این ۲۴ درصد به عهده نگرفته، بلکه عملا زندگی میلیون ها خانواده را با بن بست روبرو کرده و آنها را در معرض گرسنگی و انواع آسیب های اجتماعی قرار داده است. میلیونها انسانی که از روی ناچاری به اعتیاد پناه برده اند و به فحشا کشیده شده اند، جزو این بخش از جامعه ایران هستند که در فقر مطلق بسر میبرند و هیچ آینده روشنی در مقابل خود نمی بینند. این شرایط جوانان بیکار را طعمه باندهای مواد مخدر کرده و بیش از ۳ میلیون کودک کار و خیابان و کودکان بی سرپرست از این قشر محروم جامعه هستند که برای لقمه نانی روی سفره بی رونقشان مجبور به کارهای سخت و یا دستفروشی شده اند و از تحصیل، بازی و نشاط دوران کودکی محروم هستند. این یک فاجعه بزرگ انسانی است و مسئول مستقیم آن حکومت اسلامی ایران است.

در جوامع غربی نرم ها و ارزشهای انسانی معین و پذیرفته شده ای به دولتهای سرمایه داری تحمیل شده است. هر چند سرمایه داری در این کشورها نیز تلاش میکند خدمات اجتماعی و امکانات رفاهی را هر چه بیشتر محدود نماید، با وجود این کارگر بیکار به حداقلی از زندگی و امکانات دسترسی دارد. اما در ایران از این نرم ها و حداقل ها هم خبری نیست و کارگران بیکار هیچ آینده روشنی پیش روی خود نمی بینند و جزو بخش تحقیر شده جامعه محسوب میشوند. جمهوری اسلامی برای دایمی کردن این شرایط در صدد است، اصلاحاتی در قانون کار ضد کارگریش تحت عنوان لایحه امنیت شغلی کارگران وارد نماید، اما در واقع این لایحه تنظیم شده تا محدودیت های اخراج کارگر را تماما از سر راه کافرما بر دارد و دست دولت و کارفرما در اخراج کارگران را باز بگذارد. این لایحه کارگر مطیع، کارکن، وقت شناس و قانع به وضع موجود را برای افزایش تولید و سود دهی بیشتر میخواهد و آنها را بیش از سابق تابع کار فرمایان میکند و ترس از اخراج را مانند شمشیر داموکلوس بر بالای سر کارگر نگاه میدارد و از این طریق حمله به معیشت کارگر را قانونی میکند و بار بحران اقتصادی را بیشتر به طبقه کارگر منتقل مینماید.

جمهوری اسلامی ایران در طول حیات سیاهش با بحران اقتصادی، سیاسی، حکومتی و فرهنگی روبرو بوده است. میلیون ها کارگر بیکار و چندین میلیون جوان آماده به کار، همیشه از یک زندگی انسانی محروم بوده اند. شرایط حاکم بر ایران نیروی بیکار جامعه و خانواده آنها را در معرض انواع آسیب ها و ناهنجاریهای اجتماعی قرار داده است. جمهوری اسلامی بی وقفه هستی کارگران را مورد تعرض قرار داده و سوخت و ساز جامعه را مختل، و کارگران را به تباهی کشانده است. هیچ سقفی از آسایش و رفاه را برای کارگران به رسمیت نشناخته و نمی شناسد، و هر سال ریاضت اقتصادی بیشتری را به کارگران و مردم کم در آمد تحمیل نموده است. رژیم اسلامی سرمایه از بدو تولدش مشغول خرد کردن شخصیت اجتماعی طبقه کارگر بوده و امروز نیز با چندین میلیون بیکار، افزایش بی رویه نرخ بیکاری و تحمیل دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر میخواهد کارگر را تابعی از این شرایط کند و وضعیت فعلی را به خصوصیت دائمی زندگی کارگران تبدیل نماید.

بیکارسازی کارگران به بهانه تحریم های اقتصادی، کاهش سود، یا افت تولید و تعطیل شدن بخشهایی از مراکز تولیدی ربطی به کارگر ندارد. تاوان آنرا کارگران نباید بپردازند. چندین میلیون بیکار و گسترش هر روزه آنرا نمیشود با تحریم های اقتصادی توضیح داد. جانیان اسلامی رسواتر از آنند که زیر سایه تحریمهای اقتصادی پنهان شوند و گرانی و بیکاری و تباهی را که بیش از سه دهه با کشتار، اعدام و سرکوب به جامعه تحمیل کرده اند با آن توجیه نمایند. عامل اصلی بیکاری و تمام مصائب و ناهنجاریهای اجتماعی جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری ایران است.

کابوس اخراج، تهدید به بیکاری، نبود امنیت شغلی، نبود بیمه بیکاری و تحمیل دستمزد های چند برابر زیر خط فقر و تن دادن به دو شغل و ۱۴ ساعت کار در روز برای تامین زندگی، بیانگر این است که طبقه کارگر علیرغم مبارزات نسبتا وسیع ولی پراکنده و تدافعی، به موقعیتی رانده شده است که نه برای یک زندگی مرفه بلکه برای بقای فیزیکی و تامین حداقلی از معیشت خود می جنگد. کارگران نباید این نرم را بپذیرند، باید نهادهای واقعی کارگری و منتخب مجامع عمومی را برای کوتاه کردن دست حکومت اسلامی و صاحبان سرمایه از اخراج و بیکار سازی و شرایط برده واری که به طبقه کارگر، بویژه به ۲۴ درصد خانوارهای ایران تحمیل کرده است، ایجاد کرد. نباید بیش از این به رژیم جنایتکار اسلامی ایران اجازه چنین تعرض وحشیانه ای به سطح معیشت خود و جامعه را داد. همه میدانیم که مبارزات پراکنده و کم قدرت جوابگوی نیازهای امروز نیست. رهبران عملی و طبقه کارگر تنها با متشکل شدن و سازمان دادن مبارزات وسیع و اعتصابات سراسری، ایجاد تشکل بیکاران در محلات و رابطه سازمان یافته و هدفمند باهم قادر خواهند شد یک مبارزه مفید و موثر را برای افزایش دستمزد تا سطح یک زندگی مرفه، برای ایجاد سد محکمی در مقابل اخراج و بیکار سازی، برای جلوگیری از آسیب های که فاجعه بیکاری به جامعه رسانده است، و برای تحمیل بیمه بیکاری مکفی به دولت و کارفرما سازماندهی نمایند. تنها اتحاد بخشهای مختلف کارگران با هم و مبارزه متحد کارگران شاغل و بیکار میتواند روند فعلی را سد نمایند. باید در مقیاس سراسری تری در مقابل رژیم اسلامی سرمایه ظاهر شد. *

بیکاری در ایران بدلیل نبود بیمه بیکاری مکفی وعدم وجود تامین اجتماعی، مساویست با فقر اقتصادی و ناتوانی در تامین معیشت روزانه برای ادامه زندگی و اگر جای هم چندرغازی بیمه بیکاری به بخش کوچکی از کارگران بیکار پرداخت میشود، صاحبان سرمایه و دولت جمهوری اسلامی میکوشند آنرا با بیحرمت کردن و تحقیر کارگران همراه کنند. این شرایط بخش قابل توجهی از کارگران، زنان و جوانان را مستاصل نموده است. در جامعه ای که انسان حتی برای فروش نیروی کارش نیز باید هفت خان رستم را طی کند و قدم به قدم در جنگ با دولت و کارفرما راه خود را جهت تامین معاش خود و خانواده اش باز نماید. در جامعه ای که کار و زندگی کارگر به تصمیم سرمایه گره خورده است، آنهم از نوع اسلامی آن، کارگر راهی جز متشکل و متحد شدن و به هم بافتن هر روزه صف خود در مقابل سرمایه ندارد. تنها با ایجاد تناسب قوا در مقابل دولت جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه، می توانید حرف خود را به کرسی بنشانید. بیمه بیکاری بخش مهمی از امنیت شغلی کارگر در جامعه سرمایه داری ایران محسوب میشود. مبارزه متشکل جهت دسترسی به بیمه بیکاری مکفی یکی از عرصه های مهم این نبرد طبقاتی است.

هر شهروند و فردی که اعلام کند آماده به کار است، از همان لحظه باید به او مثل یک آدم شاغل بر خورد شود و حق و حقوقش تضمین شود. واقعیت این است که نه دولت و نه کارفرما به سادگی دست به چنین کاری نخواهند زد. دولت اسلامی، خدای زیر پا گذاشتن حق و حقوق انسان است و اساسا از این راه ارتزاق میکند. به همین دلیل کارگران مجبورند برای هر زره رفرم و گشایش در زندگیشان دست به مبارزه بزنند. اتحاد و همبستگی و ایجاد هماهنگی بین بخشهای مختلف کارگران بیکار و شاغل در محل کار و زیست جهت دست زدن به یک اقدام هماهنگ و مبارزه ای متحد در راستی تلاش برای متوقف کردن بیکارسازی و تحمیل خواست بیمه بیکاری مکفی به دولت، باید بدستور اول فعالین و رهبران کارگرای رانده شود.

۲۰۱۴/۱۱/۲۰