کشتار زنان به هر بهانه اى محکوم است!

یحیی دونداری
درناحیه مریوان در چند هفته گذشته ۳ زن بدست پدر و برادر و شوهر کشته شدند: در تیرماه امسال شهین نصرالهی سن, ۲۲ سال و دارای یک کودک ۴ ساله اهل روستای دزلی از توابع مریوان بد ست برادرش کشته می شود , به جرم اینکه بدون رضایت او به نزد شوهر وکودکش بر می گردد,که مدتی بود بدلیل اختلافات خانوادگی به خانه پدرش برگشته بود. پنجشنبه ۲۴ مردادفرشته نجاتی سن ۱۹ سال, ساکن شهرک کانی دینار در مریوان به دست پدر قصی القلبش به شیوه فجیع کشته میشود و چند روز قبل هم بهاره حسینی اهل روستای دزلی بدست شوهرش کشته می شود .

بهانه برای قتل این زنان و نمونه های مشابه ,که هراز چندگاهی در جامعه ما رخ می دهد به بهانه دفاع از "شرف و ناموسٍ" مرد و یا خانواده روی می دهد, این مردان به اصطلاح با شرف که اقدام به این جنایت میکنند گویا "وجدانشان" آسوده می شود و سربلند و مفتخر می توانند به زندگی "شرافتمندانه اشان" ادامه دهند و دیگر از طرف هیچکس مورد طعنه و سرزنش قرار نمی گیرند. و "لکه ننگ" را از دامن خانواده زدود هاند. در جامعه مرد سالار و عقب مانده از لحاظ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و مهمتر از اینها جامعه اسلامی , که در آن قوانین شرع و آیات به اجرا در میآیند , این رویدادهای جنایتکارانه بیشتر از هر جای دیگری رخ می دهد .
کبری کشته شد, صغری را آتش زدند , سهیلا سنگسار شد, نازنین در آتش سوخت , دعا سنگ باران شد , و صدها مورد از این قبیل, که رو به ازدیاد است , نه اتفاقی و نه موردی است , و دارد ابعاد وسیعی بخود میگیرد . این نوع اخبار زجرآور , روح و روان هر انسان با وجدانی را به هم می ریزد و جو و فضای روانی را بوجود آورده است .
دلیل این وحشیگری قرون وسطائی را در چند جمله که قبلأ ذکر آن رفت , توضیح داد شد, که ریشه در فرهنگ جوامع عشیره ای و مردسالاری دارد که به گذشته های دور بر میگردد و در این مقطع از زمان ,که زنان این جوامع نسبت به هر دوره ای به حقوق خود آگاه شده و یا در این مسیر قرار گرفته اند, دارند بشیوه متشکل عرض اندام میکنند. در تقابل آشکار با این فرهنگ و این معضل اساسی می باشند .
در نتیجه جنگ علیه این فرهنگ زن ستیزشروع شده است, فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده و مرد سالار از یک طرف و فرهنگ مترقی , حق طلب و برابری خواه , از طرف دیگر , در یک جبهه نابرابر رو در رو شده اند , نابرابر از این لحاظ که قانون و دین , دم و دستگاه دولتی وفرهنگ مسلط در جامعه , حامی و پشتیبان جبهه اول است .
جبهه زنان و یا جبهه مدافعین حقوق برابر بین زن و مرد پراکنده , بدون حامی , از درون هم بی انسجام , گاهی مردد , گاهی عاصی و سرکش , پراکنده و سراسیمه می باشد . از درون هم متحمل تلفات خواهد شد. این روند فکری , علیرغم این مشکلات , دارد به پیش می رود و راه برگشت ندارد .
فرهنگ مردسالار و زن ستیز در هر جامعه ای به شکلی و به نوعی در تقابل قرار می گیرد , در جوامع اسلامی که قانون بر اساس دین تصویب و به اجراء در می آید . قربانیان اصلی زنان هستند و آشکارا وبشیوه عریان هر نوع آزادی را از زنان سلب میکنند و هر اعتراضی از جانب آنها, بشیوه درندانه سرکوب میشود, نمونه آن ایران می باشد . جمهوری اسلامی در طول ۳ دهه عمر نکبت بارش, ایران را به جهنمی برای مردم و مخصوصأ برای زنان , تبدیل کرده است و قوانین جهل و خرافه را در تمام شئون زندگی زنان به اجرا در آورده و از هیچ جنایتی دریغ نورزیده است. زنان از حق پوشش اختیاری گرفته تا حقوق سیاسی, اجتماعی و اقتصادی محرومند. اختیار نفس کشیدن در هوای آزاد به میل خود را هم ندارند. زنان در مقابل این تعرض به زندگی و کرامت شخصی شان , که حالت روزمره پیدا کرده است, به شیوه مختلف علیه این اجحافات ساکت ننشسته و به قیمت پرداختن تلفات زیاد و متحمل شدن سختیهای زیاد به مقاومت و ایستادگی پرداخته اند و هر لحظه درگیر هستند.
در کردستان به دلیل ویژگیهای خاص خود , وضعیت به نوعی دیگر است , در کردستان عراق تحت تأثیر فرهنگ عرب و عمق ریشه اسلام در جامعه و از طرف دیگر روابط و مناسبات عشیره ای که هنوز در خیلی جاها حکمروائی میکند , فرهنگ زن ستیزی در آن دیار نسبت به کردستان ایران شدیدتر است . در چند سال گذشته طبق آمار و ارقام زیاد که مکتوب شده اند, صدها زن توسط افراد خانواده اشان به قتل رسیده اند , در صورتیکه جامعه از آزادی نسبی برخوردار است و احزاب محلی حکمرانند , که مدعی آننند به حقوق زن معتقدند و به اصطلاح خودشان احترام می گذارند . البته قوانین این احزاب و حکمرانان آن , نمی توان با جمهوری اسلامی, در مورد زن ستیزی یکی دانسته و اساسأ قابل مقایسه نیستند . دولت محلی و احزاب حاکم در کردستان عراق, همچون جمهوری اسلامی مستقیمأ رو در رو با زنان قرار نمی گیرند ودارای برنامه وپروگرامی نیستند . که بطور روزمره در زندگی خصوصی آنها دخالت کنند و نقص کننده تمامی حق و حقوق آنها باشند.
منتها پرچمدار حقوق برابر بین زن و مرد هم نیستند , تا کنون و بعد از حدود دو دهه حاکمیت , هنوز گامی جدی در جهت برآورده کردن حداقل حقوق , برای زنان برنداشته اند و اقدام جدی علیه زن کشی در آن منطقه از طرف آنها صورت نگرفته است .
هر گاه جریانی اتفاق بیافتد و اگر ابعاد وسیعی بخود بگیرد , قبل از هر کسی پیشدستی می کنند و آنرا محکوم می کنند . قبح جنایت علیه زنان به جایی رسید , که پارلمان کردستان ناچار به تصویب قانونی شد , که قاتلین را تحت تعقیب قرار دهند , البته هنوز طبق آن قانون هم بطور جدی عمل نکرده اند , وکاری به پیش نبرده اند که تأثیر جدی بجای بگذارد . کاملأ مماشات جویانه عمل می کنند . رقابت حزبی هم باعث شده است که خیل و عشیره را از خود نرجانند و معمولأ تلاش می کنند , جو و فضای اعتراضی را آرام کنند و به نصایحی از این قبیل می پردازند , که در همه جا به زن ظلم می شود و نباید سیمای کردستان و حکمرانانشان را مخدوش کنیم . در صورتیکه جامعه ای مدرن ومترقی است که به حقوق انسان اعم از زن یامرد احترام بگذارد واز آن حمایت کند .
واین شیو ه از تبلیغ را به نوعی به فرهنگ عمومی و مخصوصأ فضای درون حزبی تبدیل کرده اند. تشکلهای زنان وابسته به این احزاب , چو