هویت زدائى شرمگینانه از شهداى حماسه سال ۶٧

عاطفه اقبال

atefehm@hotmail.com
زندانیانی که بهای پایدار بودن به نام و هویت مبارزاتی خود را با گوشت و پوست  و خون خود پرداخته اند، این هویت  برایشان  یک نام توخالی  نبوده است، بلکه تمامی حیات مبارزاتیشان را در آن خلاصه می دیده اند.

۲۰ سال از این جنایت ضد انسانی گذشت. اعدامهای سراسری  زندانیان سیاسی سال ۶۷  به حماسه ای از استقامت انسان  تبدیل شد و این حماسه آنقدر بزرگ بود که هیج کس نتوانست از آن بگذرد و نادیده اش بگیرد. حتی در درون رژیم بسیاری برای شستن دستهای خود از این جنایت مجبور شدند هر چند کمرنگ در رابطه با آن موضع بگیرند و آنرا وسیله ی تصفیه حسابهای درونی خود قرار دهند. هر کسی حرفی زد و نوشت. در خارج کشور نیز مراسم های مختلفی به نامهای مختلف برگزار شد. 

در این مدت که مراسم ها و مطالب مختلف را در این رابطه دنبال کرده ام، همیشه یک نکته مرا آزار داده است و آن تلاش مذبوحانه و بی شرمانه ی عده ای  در بی هویت کردن شهیدانی است که بخاطر دفاع  از آرمان خودشان با انتخابی روشن به رژیم" نه " گفتند و سرفرازانه به میدان شهادت شتافتند. در این میان اما حرف زدن از هویت و وابستگی سازمانی این شهیدان تبدیل به" تبو" ای  شده است که دامن بسیاری از روشنفکران و قلم بدستان خارج کشور را به بهانه ی مستقل !! بودن، گرفته است. در داخل کشور میتوان علت آنرا در سایه ی وحشت از رژیمی که می گیرد و می کشد و میدرد، فهیمد. اما در خارج کشور بنظر می رسد که رژیم نقش پنهانی خود را خوب بازی کرده و  بدون اینکه بفهمیم خط  بی طرفی!  خود را به میان ما آورده است. آری ، از این شهیان مجاهد و مبارز خلق با هر نامی یاد می شود، بجز هویت اصلی و آرمانی خودشان. در چند سال اخیر بزرگداشت های مختلفی در این رابطه برگزار میشود. مقالات و مطالب زیادی منتشر می شود.  به تیترهای بعضی از مقالات نظری بیافکنید خود متوجه خواهید شد :

   کشتار آزادیخواهان ایرانی !!،   کشتار زندانیان بی گناه!،

  قربانیان! بی دفاع،  کشتار اعضای سازمان ها ی سیاسی!!، جانباختگان! کشتار سال ۶۷

می بینید همه با چه شرم و حیایی !! از هویت آرمانی این شهیدان حرف میزنند! به هر نام و هویتی حاضرند آنها را بخوانند ولی نه به هویت اصلی خودشان! در برابر تعدادی معدود که همیشه صریح از وابستگی سازمانی این شهیدان یاد می کنند، دیگرانی حاضر نیستند از این وابستگی سازمانی نامی به میان بیاورند. گویا مجلس ترحیم برای یکسری جنازه بی نام و نشان می گیرند. در ویدئوها و فیلمهایی که جدیدا در همین رابطه ساخته می شود نیز از خاطرات این زندانیان طوری صحبت می شود که به هیچ وجه وابستگی سازمانی آنها به میان نیاید! ضمنا به تازگی بعضی در بحث ها و نوشته هایشان سعی در این دارند که انتخاب آگاهانه ی شهیدان سال ۶۷ را زیر علامت سئوال برده و کم کم از این حرف می زنند که گویا کسانی که شجاعانه در پاسخ جلادان بر هویت سازمانی خودشان صحه گذاشتند، نمی دانستند که چه چیزی در انتظارشان است!! – زهی بی شرمی.. آنهم در مورد زندانیانی که هر کدام سالها در چنگال این جلادان اسیر بوده  و انواع مختلف شکنجه را در زندان تحمل کرده بودند. 

کسانی که سعی میکنند این سرفرازان را به مثابه ی قربانیانی که مثل گوسفند های زبان بسته بدون هیچ انتخابی ذبح شده اند،  معرفی کنند،  قبل از هر چیز با اهداف رژیم آگاهانه و یا ناآگاهانه همراهی و همگامی کرده اند. در سراسر دوره زندان از سال ۶۰،  دژخیمان همواره سعی کرده اند که توسط گماشتگان جنایتکاری چون لاجوردی، رحمانی، رئیسی و … زندانیان را از هویت سازمانی و مبارزاتی خود خالی کنند. گذاشتن اسم " منافق"  بر روی "مجاهدین خلق" و "ملحد" بر روی فدایی ها و مارکسیست ها در راستای همین هویت زدایی صورت گرفته است. زندانیانی که بهای پایدار بودن به نام و هویت مبارزاتی خود را با گوشت و پوست  و خون خود پرداخته اند، این هویت  برایشان  یک نام بی محتوا  نبوده است، بلکه تمامی حیات مبارزاتی و آزادیخواهانه شان را در آن خلاصه می دیده اند. این هویت برای آنها  سمبلی برای فریاد زدن آرمانهای آزادیخواهانشان بوده است. رژیم نیز با فهمیدن درست این نکته همیشه سعی کرده که این  سمبل را نابود کند تا زندانی را  درهم بشکند. برای اینکه زندانی بدون آرمان و وابستگی سازمانی دیگر برای  آنها خطری محسوب نمی شد. درست به همین دلیل، آنها که نشکستند، تهدید اصلی رژیم در زندانها محسوب می شدند. در همین راستا، کشتار سال ۶۷ تلاشی ناکامانه بود تا یکبار برای همیشه  نام  و آرمان این زندانیان مجاهد و مبارز را از صحنه ی معادلات سیاسی ایران پاک کنند. ولی موفق نشدند و این شهیدان در انتخاب خود تبدیل به حماسه ی زنده ای از فدا و استقامت انسان شدند. برای همین است که اینبار رژیم ولایت فقیه  سعی می کند  نام، هویت و آرمان آنها  را از ذهنها  پاک کند تا اگر از آنها ستایشی میشود لااقل بی نام و نشان باشد. برای اینکه وقتی بی نام و نشان و خنثی شد، دیگر در محاسبات سیاسی به کسی ضربه  نمی زند. جالب است که در بعضی از این بزرگداشت ها تاکید می شود که نباید وارد بررسی ها و بحث های سیاسی در حول و حوش این کشتار و راه های مبارزه با رژیم  شد. بزرگداشت شهیدان را با مجلس ترحیم اشتباه کرده اند. و این همان چیزی است که رژیم می خواهد. 

رژیم جمهوری اسلامی این زندانیان قهرمان را به خاطر آرمانشان و " نه ای " که لرزه به تمامیت رژیم ضد انسانی آخوندها انداخت، قتل عام کرد. به طور واضح در فتوای خمینی دجال در رابطه با زندانیان مجاهد خلق  آمده است که آنهایی که در سر نفاق هستند باید اعدام شوند. در بازجویی ها سئوال واضح و روشنی که سرنوشت ز
ندانی به آن بسته بود این بود که : منافقی یا نه؟ و وقتی زندانی با کمال افتخار اعلام می کرد که  " مجاهد خلقم"  به پای جوخه ی اعدام فرستاده میشد. این عزیزان بهای پایبندی به هویت آرمانی شان  را با خون خودشان پرداخته اند. به چه حقی برای آنها بزرگداشت می گیریم بدون اینکه از این هویت آرمانیشان حرف بزنیم؟ به چه حقی هویت آرمانی آنها را که خون به پایش داده اند در مطالبمان حذف میکنیم  و به جایش کلمه ی " قربانی" و " قتل عام شده " و .. می گذاریم.  چند روز قبل شعر مانندی میخواندم  بنام " کشتار آزادیخواهان ایرانی!…. آنها که نترسیدند. آنها که تسلیم نشدند… "  

با خودم اندیشیدم : آنها که نترسیدند و تسلیم نشدند، نام و نشان و هویت و وابستگی سازمانی داشتند و آنرا تا لحظه مرگ انتخاب کردند و به خاطر این انتخاب اعدام شدند. آنها بی نام و نشان نبودند و هیچگاه به خودشان نام بی هویت "آزادیخواهان ایرانی" را نداده بودند و هیچ کس را نیز وکیل وصی خود نکرده بودند که با باز کردن دکانی تازه برایشان نام و هویت دیگری انتخاب کند…

آری آنها هزاران بودند؛ شهیدان مجاهد خلقی که در روزهای  داغ  مرداد سال ۶۷ هر روز بر سر پیمان خویش پایدار ماندند و بر خون تپیدند. و بدنبال آنها صدها تن از مبارزان مارکسیست – کمونیست نیز به دلیل نه گفتن به رژیم و بر سر آرمان ماندنشان اعدام شدند. سئوال اصلی از این مبارزان مارکسیست  برای بی هویت کردنشان این بود : "  مسلمانی یا مارکسیست هستی؟ " در مورد مارکسیست ها دیگر وابستگی سازمانیشان مد نظر نبود، بلکه مسلمان یا مارکسیست بودنشان اصل بود. آنها که اعدام را در برابر زندگی اهدایی رژیم انتخاب کردند نشان دادند که از آرمانشان  به بهای زندگیشان دفاع میکنند. حال چه کسی این عزیزان را که دیگر نمی توانند از خودشان دفاع کنند بی هویت و بی نام می خواهد؟ آیا جز رژیم و عوامل آن، کس دیگری خواهان این بی هویتی است؟ می توان با آرمان این شهیدان همگام و موافق نبود، ولی زدودن این هویت  از جلوی نام آنها، همگامی با رژیمی است که همیشه این کار را برای شکستن و تواب کردن زندانیان سیاسی  در زندانها و در بازجویی ها انجام داده است. 

دوشنبه ۲۵ اوت