کار ساده و کار مرکب
کاری را که احتیاج به تخصص نداشته باشد، کار ساده میگویند؛ مانند: درو کردن گندم و یونجه با داس، کندن بوتههای نخود با دست، پاسخ دادن به تلفن، نان از تنور در آوردن، واکس زدن کفش، جارو کردن، آبپاشی، بستهبندی کردن به صورت دستی، نگهبانی، کار در مرغداریها، گاوداریها و غیره.
اما کاری که به آموزش و تخصص نیاز داشته باشد (چه این آموزش و تخصص از طرف خود ما و یا و به وسیلهی سرمایهدار انجام گرفته باشد)، کار پیچیده یا مرکب میگویند. مانند خلبانی، رانندهگی ماشینهای سنگین، درو کردن گندم با کمباین، کارگری که خط تولید کارخانهای را کنترل میکند، مهندسان، پزشکان، استادان، معلمان، پرستاران، کارگران فنی و غیره.
زمانی که صنعتگری کارگاهی رواج زیاد داشت، رابطهای بین استاد (کار پیچیده ) و شاگرد (کار ساده) برقرار بود. در این رابطه استاد در مدت زمان طولانی، تخصص خود را به شاگرد منتقل میکند تا شاگرد از کارگری ساده به کارگری که کار پیچیده انجام میدهد، تبدیل شود.
چرا استاد و شاگرد که هر دو ساعت کاری یکسان داشته و با هم کار میکنند، یکی (استاد) دستمزد بیشتری از دیگری (شاگرد) دریافت میکند؟
کاری که شاگرد انجام میدهد کار ساده و کاری که استاد انجام میدهد، کار پیچیده یا مرکب است. استادکار سالها کار کرده و در حین انجام کار، آموزش دیده و به کارگر متخصص تبدیل شده است. بنابراین هنگامی که کار میکند از تجربه و تخصصی که طی سالیان گذشته کسب کرده نیز استفاده میکند و آن را بر روی مورد کار یا موضوع کار، به حیطهی عمل در میآورد.
هر شخصی میتواند در کنار استادکار، چیزهایی از قبیل چکش، آچار، انبردست و غیره را جابجا کند، ولی هرکسی نمیتواند مکانیک اتومبیل باشد. هر فردی میتواند آجر به دست استاد بنا بدهد، اما هرکسی نمیتواند بنا باشد. هرکسی میتواند قطعات رادیو و ساعت را جابجا کند اما هرکسی نمیتواند رادیو و یا ساعت بسازد.
کار پیچیده یا مرکب از مجموعهای از کارهای ساده تشکیل شده است.
هرچه کار پیچیدهتر باشد، بازدهی کار هم افزایش مییابد. برای مثال درو کردن گندم با داس (کار ساده) بازدهیاش کمتر است، اما درو کردن با کمباین (کار پیچیده) بازدهی بیشتری دارد.
کارل مارکس مینویسد:
“کار پیچیده فقط تصاعد هندسی یا دقیقتر مضروب کار ساده است، به گونهای که مقدار کوچکی از کار پیچیده، با مقدار بزرگتری از کار ساده برابر است. … ممکن است کالایی محصول پیچیدهترین کار ممکن باشد اما ارزشش آن را با محصول کار ساده برابر میکند، از این رو فقط بازنمود مقدار مشخصی از آن کار ساده است۱.”
کار مشخص (یا مجسم) و کار مجرد
برای بیان مفهوم کار مجسم و کار مجرد لازم است همراه با چند مثال معنی واقعی و عینی آنها را درک کنیم:
مثال۱: هم اکنون در ایران به دلیل مصرف زیاد کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی، بسیاری از خانوادههایی که امکانی برای آنها فراهم است در گوشه حیاط منزلشان و یا باغهایی که در خارج از شهر دارند، انواع سبزیجات، خیار، کدو، بادمجان و انواع درختان میوه مانند سیب، هلو، شلیل، گردو، انگور و غیره را بدون اینکه از کود شیمیایی و سموم دفعآفات استفاده کنند، میکارند. آنها از این طریق تقریبا” بخشی از نیاز مصرفی خودشان (بدون فروش) را تهیه مینمایند. این اشخاص کاری را که برای تهیهی فرآوردههای فوق انجام میدهند و ارزش مصرفی مورد نیاز خود و خانواده را تولید مینمایند، کار مجسم انجام میدهند. در کار این افراد، کار مجرد وجود ندارد، زیرا محصول آنها برای فروش نیست و برای مصرف خودشان است. در نتیجه در اینگونه کارها، فقط یک کار وجود دارد و آن کار مجسم یا مشخص است.
مثال۲: در فصل بهار و تابستان، در ایران و در حاشیهی جادههای خارج از شهرها تابلوهای تبلیغی وجود دارد که در آنها انواع سبزیها و میوهها مانند؛ خیار، کدو، بادمجان، سیب، هلو، شلیل، گردو، انگور و غیره جهت فروش به مسافران، در معرض دید قرار داده شده است.
صاحبان زمینهای کشاورزی حاشیهها راهها، با انجام عملیات کاشت، داشت و برداشت، محصولات تولیدی خود را به طور مستقیم به مشتریان خود عرضه مینمایند. آنها بیمحابا و بدون هیچ کنترلی از طرف ادارات کشاورزی، از کود شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی و مواد شیمیایی که میوهها را خوشرنگ میکند، استفاده میکنند تا محصول خود را هرچه سریعتر و با ظاهری فریبندهتر به فروش برسانند. هدف آنها تولید ارزش مصرفی برای خودشان نیست، بلکه تولید کالایی برای فروش است. آنها فقط به این میاندیشند که کالاهایشان به فروش برود و به چیز دیگری مانند سلامت مردم فکر نمیکنند.
همهی کارهایی را که این افراد انجام میدهند مجموعهای است از کار مجسم و کار مجرد. یعنی کاری را که در آن محصولات مشخصی مانند انواع سبزیجات، خیار، کدو، بادمجان، سیب، هلو، شلیل، گردو، انگور تولید شدهاند و دارای ارزش مصرفی هستند، کار مجسم است و در هنگام فروش آنها کاری را که صرف تولید آنها شده و بر مبنای آن قیمت محصولات را تعیین مینماید، کار مجرد است. کار مجرد تمام و مجموعه کارهایی است که صرف تولید فرآوردههای فوق شده که به عنوان کالا به فروش میرود. یعنی در عصر سرمایهداری اکثریت کارها مجموعهای است از کار مجسم و کار مجرد.
مثال۳: در یک شهری پنج مغازه یا کارگاه صنعتی وجود دارد که در یک ردیف قرار گرفتهاند. مانند کارگاه منقلسازی، چکشسازی، کفاشی، نجاری، چاقوسازی. در این ۵ کارگاه با استفاده از کار مجسم (مشخص) و ملموس منقل، چکش، کفش، دربچوبی و چاقو تولید میشود. تا زمانی که آنها این اجناس را برای مصرف شخصی تولید میکنند، هیچ نیازی به محاسبه کار مجرد ندارند.
هنگامی که صاحبان آنها میخواهند این ۵ فرآورده که اکنون نام کالا بر خود دارند، بفروشند، آنگاه لازم است که معیاری برای فروش پیدا کنند. معیار آنها کار مجرد است.
کار مجرد یک کار انتزاعی و کار به طور کلی است. کار مجرد کار به طور عام است و معیار ارزش میباشد.
در همهی کارهای مجسم و مشخص چهار گوشه جهان، در صورتی که برای فروش باشند، کار مجرد هم نهفته است. که به وسیلهی آن قیمت کالا تعیین میگردد.
در مثال ۳ برای این ۵ فرآورده (منقل، چکش، کفش، درب چوبی و چاقو) کار مجسم به مصرف رسیده و در آن ذخیره شده است. یعنی کار منقلساز و چکشساز و کفاش و نجار و چاقوساز در فرآوردههای تولیدی آنها ذخیره شده است. حالا آنها همگی میخواهند همهی فرآوردههای تولیدی خود را بفروشند. در بین آنها یک چیز مشترک وجود دارد و آن وجود کار به طور کلی برای همهی آنهاست. این کار که به طور کلی و عام برای تولید میلیونها کالا به کار میبریم، کار مجرد است. فرض میگیرییم منقل ۲ ساعت، چکش ۳ ساعت، کفش ۵ ساعت، درب چوبی ۶ ساعت و چاقو ۱ ساعت کار (مجرد) برده است. اگر قیمت هر ساعت کار مجرد ۵۰۰۰ تومان باشد، در آن صورت قیمت کالاهای تولید شده مشخص میگردد. منقل ۱۰ هزارتومان، چکش ۱۵ هزارتومان، کفش ۲۵ هزارتومان، درب چوبی ۳۰ هزارتومان، چاقو ۵ هزارتومان.
مثال۴: در یک جفت کفش، یک دست لباس، یک پنجره آهنی، سنگ معدن(نما)، یک خودرو، یک ساختمان و یک فرش، کار چه کسانی منعقد و نهفته است؟ در پاسخ به ترتیب باید بگوییم؛ کار کفاش، کار خیاط، کار آهنگر، کار معدنچی، کار سازنده خودرو، کار بنّا، کار قالیباف نهفته است. در همهی این کارها (چه کار پیچیده باشد و چه کار ساده)، یک وجه مشترک وجود دارد و آن این است که همهی این کارگرها، کار میکنند. وجه مشترک در همهی اینها، کار است و به عبارتی، همهی محصولات تولید شده، نتیجهکار است. چون همهی کالاها برای فروش تولید میشوند، پس کار انسان است که در کفش، لباس، پنجره و بقیهی اجناس، به کالا ارزش میدهد و آن را دارای ارزش مبادلهای میکند. این کاری که به کالا ارزش مبادلهای میبخشد کار مجرد است.
مثال۵: کفاشی مشغول تولید کفش و خیاطی نیز مشغول دوختن پوشاک است.
بنابراین کفاش، ارزش مصرف معین و مشخص (کفش) تولید میکند؛ و خیاط ارزش مصرف معین و مشخص (لباس) تولید میکند.
در نتیجه به آن کاری مجسم و یا مشخص میگویند که ارزش مصرف معین و مشخص تولید نماید. مثل کار کفاش که فقط کفش تولید میکند و یا کار خیاط که فقط لباس تولید میکند و غیره.
به بیان دیگر، کار مجسم یا مشخص به کاری گفته میشود که در یک رشتهی مشخص و معین تولید صورت میگیرد.
در نتیجه هر کاری که برای تولید کالاها انجام میشود، کار مجرد است، چون برای فروش تولید شده است و به همین خاطر دارای ارزش (ارزش مبادلهای) است، و هم کار مجسم و مشخص است، زیرا دارای ارزش مصرف معین و مشخص نیز میباشد. به عبارت دیگر کار هر کارگری در وهله نخست کار مجرد و در وهلهی دوم کار مجسم یا مشخص است.
مثال۶: میگویند ستاره کار کرد و با کار خود کالایی تولید نمود. تا اینجا برای ما روشن است که ستاره کار کرده (کار مجرد) و با کار خود کالایی که نمیدانیم چیست تولید نموده است. یعنی نمیدانیم که تخصص ستاره چیست، آنچه میدانیم این است که او چیزی تولید نموده است که آن را مبادله کند (بفروشد). بنابراین امروزه در وهلهی نخست ستاره ارزش (ارزش مبادله) به وجود آورده است. پس کار ستاره در درجه نخست، کار مجرد است.
اما اگر بگویند ستاره خیاط است، برای ما معلوم خواهد شد که کالای او لباس میباشد. در اینجا خواهیم دانست که ستاره علاوه بر این که ارزش (ارزش مبادله) به وجود آورده، ارزش مصرف معینی نیز تولید کرده است که لباس نام دارد. یعنی کار ستاره کار مجسم (یا مشخص) هم میباشد. بنابراین کار ستاره علاوه بر این که مجرد (یعنی به وجود آوردن ارزش مبادله) است، مجسم (یعنی تولید ارزش مصرف معین) هم میباشد.
اکنون مفهوم این دو کار را با استفاده از کتاب مبانی اقتصاد سیاسی اثر پ.نیکیتین بیان میکنیم:
“کار مجسم، کاریست که به یک شکل مشخص، متناسب با هدف معین و در جهتی سودمند صرف شده باشد. یک نفر نمیتواند “به صورت کلی” کار کند۱.”
“همین کارِ مجسم است که ارزش مصرفی یک کالا را به وجود میآورد. “کار مجسم، به عنوان آنچه ارزش مصرفی به وجود میآورد، پیش از این همیشه وجود داشته و پس از این نیز همواره وجود خواهد داشت.”
کار مجسم و مشخص کاری است که بقا و زنده ماندن انسانها به آن بستگی دارد. “کار وقتی مستقل از شکل مجسم آن در نظر گرفته شود –یعنی کار به اعتبار مصرف نیروی انسانی به طور کلّی- کار مجرد است. کار مجرد ارزش یک کالا را تشکیل میدهد. کار مجرد فقط نمایندهی نظام تولید کالایی است۲.” در حالی که کار مجسم در تمام نظامهای اجتماعی گذشته (اولیه، بردهداری، فئودالی) حال (سرمایهداری) و آینده (سوسیالیسم) وجود خواهد داشت.
“با محو تولید کالایی، مقولهی کار مجرد نیز محو خواهد شد۳.”
در نهایت نتیجهای که به دست میآوریم این است که؛ کار و کالا هر دو دارای دو ویژگی هستند:
۱: هر دو دارای کار مجرد هستند.
۲: هر دو دارای کار مجسم و مشخص با ارزش مصرفی معین هستند.
کارل مارکس در این رابطه مینویسد:
“هرکاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به معنای فیزیولوژیک کلمه، و با این خصوصیت کار یکسان انسانی یا کار مجرد انسانی است که ارزش کالاها را به وجود میآورد. از سوی دیگر، هر کاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به شکلی خاص و با هدفی معین و این خصوصیت کار مفید و مشخص است که ارزشهای مصرفی را تولید میکند۱.”
ادامه دارد
سهراب.ن ۲۲/۰۸/۱۳۹۳
۱ مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص ۷۲ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۱ – مبانی اقتصاد سیاسی / پ. نیکیتین / ص ۵۱ ترجمه ناصر زرافشان تهران؛ آگاه ۱۳۷۸
۲ – مبانی اقتصاد سیاسی / پ. نیکیتین / ص ۵۲ ترجمه ناصر زرافشان تهران؛ آگاه ۱۳۷۸
۳ – مبانی اقتصاد سیاسی / پ. نیکیتین / ص ۵۳ ترجمه ناصر زرافشان تهران؛ آگاه ۱۳۷۸
۱ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص ۷۶ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه