مخمصه دولت آمریکا در سوریه

بنا به گزارش یورونیوز “باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا تیم امنیت ملی خودرا برای بازنگری در استراتژی این کشور در قبال سوریه فراخوانده است چرا که بنابر تحلیل ها گفته میشود شکست داعش در صورتی محقق خواهد شد که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه از فدرت کنار رود. به گفته “بن رودز” مشاور امنیت ملی کاخ سفید بشار اسد طی دو سال اخیر همچون آهن ربای بزرگی افراط گرایان را به سوریه جذب کرده است و اکنون کاملا روشن شده که اسد مشروعیتش را برای حکومت از دست داده است و لازم است در کنار منزوی کردن رژیم اسد با متحدان برای ایجاد یک نیروی مخالف معتدل کار شود”

نیاز به “تغییر استراتژی دولت آمریکا در سوریه” قبل از هرچیز اعترافی است به اینکه دولت آمریکا طی سه سال اخیر تاکنون عملا در راه سرنگونی بشار اسد مانع ایجاد کرده یا با آن مخالفت کرده است. سرنگونی بشار اسد را انقلاب مردم سوریه در دستور گذاشت. طی بیش از دو سال حکومت اسد به کمک پاسداران و نیروهای اجیر شده جمهوری اسلامی، وسیعا از مردم انقلابی این کشور کشتار کردند و آخرین آمارها حاکی از اینست که تاکنون بیش از ٢٠٠ هزار نفر در شهرهای مختلف سوریه به قتل رسیده اند و صدها هزار نفر نیز توسط دولت بشار اسد زندانی شده یا مفقود الاثر اعلام شده اند (که البته بخش قابل توجهی از این کشتارها توسط جریانات آدمکش اسلامی صورت گرفته). دولت آمریکا تاکنون در قبال اوضاع سوریه و مساله سرنگونی اسد استراتژی تعریف شده و روشنی نداشت اما عملا در راه سرنگونی اسد کارشکنی و مانع تراشی کرد. نقش فعال در این منطقه را دولت ترکیه و عربستان و امارات و قطر ایفا کردند و به سرعت جریانات آدمکش را با پول و سلاح پروبال دادند و تا دندان مسلح کردند و بجان مردم انداختند. تلاش آنها این بود که با استفاده از این نیروها از یک طرف مردم انقلابی و رادیکال و نفس انقلاب را عقب برانند و از طرف دیگر با ایجاد گروههای هوادار خود نقش تعیین کننده تری در منطقه ایفا کنند. برای ترکیه و عربستان بتدریج سرنگونی اسد به یک هدف تبدیل شد. اما دولت آمریکا تاکنون عملا با سرنگونی بشار اسد مخالفت کرده بود. دولت اوباما از ترس بی ثبات شدن سوریه و ایجاد خطر برای اسرائیل از طریق افتادن اوضاع به دست مردم یا گروههای اسلامی، با استراتژی این دولتها همراهی ننمود و بر کشتار بیرحمانه رژیم اسد و پاسداران جمهوری اسلامی چشم فروبست. آمریکا و دولتهای غربی از یک طرف سعی کردند “ارتش آزاد سوریه” را زیر کنترل خود بگیرند و در ارتش آزاد سوریه نیز تقلای زیادی کردند که بخشهای رادیکال را کنار بزنند و بخشهای به اصطلاح “میانه رو” را جلو بکشند و آنها را به سازش با حکومت اسد سوق دهند. این تلاش تماما شکست خورد. کنفرانسهای متعددی که در کشورهای مختلف با نیروهای مخالف بشار اسد تشکیل شد نتوانست نیروی جدی ای را برای مصالحه با دولت اسد گرد آورد و برعکس شکافهای پی در پی را در این ائتلاف ایجاد کرد. پس از آن دولت آمریکا و حامیان غربی اش نیروی دیگری بنام “شورای ملی سوریه” و پس از آن “ائتلاف ملی نیروهای ملی و اپوزیسیون سوری” را تشکیل دادند تا از این طریق به راه حلی میانه که هم سیستم دولتی سوریه سرجا بماند و هم تغییراتی باب طبع اسلامی ها و دولتهای ترکیه و عربستان در آن وارد شود، ایجاد کردند. اما بخش اعظم این نیروها نیز حاضر به سازش با رژیم اسد نشدند. در این فضا دولتهای ترکیه و عربستان و قطر حمایتهای گسترده خود از جریانات آدمکش اسلامی نظیر داعش و جبهه النصره و امثالهم را شدت بخشیدند. رشد سریع داعش در واقع نتیجه حمایت بیدریغ این دولتها از خونخواران اسلامی و بی آلترناتیوی و بن بست سیاست غرب در سوریه بود. هم دولتهای غربی و هم دولتهای عربستان و ترکیه که مصالح منطقه ای خودرا دنبال میکنند، نقش مهمی در شکست انقلاب سوریه در برابر حکومت اسد ایفا کردند.

استراتژی بی سرانجام

با سربلند کردن وپیشرویهای داعش در عراق و سوریه، آمریکا خودرا ناچار دید که با این نیرو مستقیما درگیر شود. در این موضع تلاش آمریکا این بوده است که خودرا به عنوان حامی مردم علیه داعش قلمداد کند. اما همه کس میداند و سردمداران و مقامات دیروز و امروز حکومت آمریکا اعتراف کرده اند که خود دولت آمریکا در ایجاد داعش نقش مستقیم داشته و با حمایتهای دولت ترکیه و عربستان و قطر و امارات از این نیروی خونخوار مستقیما یا بطور غیر مستقیم همراهی کرده است. آمریکا و دولت اوباما بطور مشخص اکنون از چند جبهه زیر فشار است و راه حلی روشنی برای برون رفت از این وضعیت ندارد. از یک سو حفظ رژیم بشار اسد در سوریه با توجه به اینکه انقلابی میلیونی علیه این حکومت به جریان افتاده، و کشتار ٢٠٠ هزار نفر از مردم و آوارگی چندین میلیون نفر را در کارنامه خود دارد، هیچگونه ثباتی را در سوریه بدنبال نخواهد داشت. مردم وسیعا این حکومت را نمیخواهند و نمیتوانند با آن کنار بیایند. از سوی دیگر شکست داعش برای دولت آمریکا بدون همراهی دولت ترکیه و عربستان عملی نیست. این دولتها اکنون چون گذشته تابع گوش بفرمان سیاست آمریکا نیستند. مصالح خودرا دارند و با شکست سیاستهای آمریکا در منطقه میخواهند جای پای خودرا محکم کنند. و این دولتها اکنون به دلایل متعددی از جمله برای تضعیف جمهوری اسلامی، در پی سرنگونی رژیم اسد هستند. دولت ترکیه علنا اعلام کرده است که بدون سرنگونی اسد در جنگ علیه داعش همکاری نخواهد کرد. بمبارانهای هوایی ناتو و آمریکا نشان داده است که برای شکست داعش به نیروی گسترده زمینی نیاز است. و برای دولت آمریکا این نیرو فقط با کمک ترکیه و عربستان و همچنین نیروهای ناسیونالیست کرد و امثال اینها قابل تامین است. با توجه به این ها اکنون دولت اوباما به این نتیجه رسیده است که باید سیاست خودرا در سوریه تغییر دهد. این کنه و جوهر آن چیزی است که “استراتژی جدید دولت اوباما” خوانده میشود و هنوز رسما اعلام نشده است. در این استراتژی قرار است دولت آمریکا فعالانه سیاست کنار رفتن اسد را دنبال کند، نیروهای به اصطلاح “میانه رو” یا در واقع مماشات جو و سازشکار در اپوزیسیون سوریه از جمله جریانات ناسیونالیست کرد را با خود همراه نماید، و نهایتا سازشی را بین اینها و حزب بعث سوریه بدون اسد دنبال نماید.

اولین مشکل دولت آمریکا در این زمینه مساله مذاکرات صلح با جمهوری اسلامی است. همین هفته گذشته خبرگزاریها نامه اوباما به خامنه ای را افشا کردند که در آن او به خامنه ای اطمینان میدهد که “ما در سوریه در پی سرنگونی بشار اسد نیستیم”. کل کارنامه مذاکرات و سازش با جمهوری اسلامی اولین قربانی این استراتژی احتمالی دولت اوباما خواهد بود. آیا دولت آمریکا میخواهد با جمهوری اسلامی کار به تخاصم تند کشیده شود؟ اوباما ناچار است بین جمهوری اسلامی و مصالح عربستان و ترکیه یک طرف را انتخاب کند. و با دست اندازها و بن بست تاکنونی مذاکرات با جمهوری اسلامی، بنظر میرسد که دولت اوباما هرروز بیشتر خودرا ناچار می بیند که به سوی انتخاب دوم گام بر دارد. اما این هنوز به معنای حل مساله سوریه نخواهد بود. کنار زدن دولت اسد برای آمریکا کار ساده ای نیست. و حتی اگر این کار هم عملی شود، شکل دادن یک آلترناتیو با ثبات و مورد قبول مردم کار بسیار مشکل تری خواهد بود. همه اینها بیانگر اینست که دولت آمریکا در  سوریه نیز همچون عراق به منجلابی پا گذاشته است که بیرون آمدن از آن کاری ساده بنظر نمیرسد.

تا آنجا که به مردم مربوط میشود این اوضاع به معنای تداوم کشاکشهای خونین میان دولتهای ارتجاعی و دستجات وابسته به آنهاست. اولین بازنده این کشاکش نیز مردم سوریه هستند که تا کنون آسیبهای جبران ناپذیری را متحمل شده اند. متحد شدن مردم در پشت خواستهای رادیکال و انسانی خود و دفاع مستقل از زندگی و منزلت خویش و حمایت فعال مردم دنیا از این مردم تنها راه برون رفت از این اوضاع و خلاص شدن از شر دولتهای ارتجاعی و دارودسته های آنهاست. قدرت گیری این آلترناتیو نیز به تحولات زیادی نه فقط در سوریه بلکه در حرکت مردم دیگر بخشهای منطقه و جهان نیاز دارد. اما نشانه هایی امید بخش از آن اینجا و آنجا از جمله در مقاومت مردمی در کوبانی و حمایتهای بین المللی از آن، و همچنین اعلام قانون برابری زن و مرد و سیستم “خود مدیریتی” در برخی مناطق آزاد سوریه بچشم میخورد که علیرغم برخی نواقص و ایرادات، یک حرکت و صدای پیشرو و انسانی را بیان میکند.*