اراده گرایانه نمی توان ”تشکل سراسری کارگری” را برپا کرد!

اخیراً از سوی عده ای، نشستی صورت گرفته است که به آن عنوان: ”سومین نشست ایجاد تشکل سراسری کارگری”، داده شده است. گویا در طول ماه های اخیر دو نشست دیگر از همین نوع و با شرکت همین عده برگزار شده و قرار است همین عده بعداز یکی دو نشست دیگر، ایجاد و برپایی ”تشکل سراسری کارگران ایران” را اعلام نمایند!

اینکه شرکت کنندگان این جلسات چه کسانی هستند و در جلسات تاکنونی شان چه گذشته است و در جلسات احتمالی آتی شان چه خواهد گذشت، پاسخ های روشنی می طلبند که لابُد ”مبتکران” برپایی چنین تشکلی برای هریک از این سوالات و کلی ابهام و سوال دیگر پاسخ دارند.

شکی نیست که شکل گیری تشکل سراسری کارگری در برابر عملکرد متحد سرمایه و کارفرما و دولت، امری است بسیار ضروری که باید در تلاش برای فراهم سازی ملزومات ایجادش تعجیل داشت. اما نکته مهم این است که چنین تشکلی، با چه تعریفی و در تعقیب چه اهدافی و به چه ترتیبی و با چه مختصاتی باید شکل گیرد و راه افتد!

با توجه به نکته مهمی که به آن اشاره شد، باید از کسانی که پای ایجاد ”تشکل سراسری کارگران” رفته اند، پرسید: چنین تشکلی که ”در راه است”، نتیجه چه پروسه ای و محصول چه شرایطی و برآیند چه سطحی از بهم پیوستن تشکل های موجود و شبکه فعالان کارگری در محیط های کار و در مقیاس سراسری است؟

آیا چنین تشکلی، برآیند اکثریت تشکل های کوچک و بزرگ شکل گرفته تاکنونی است؟! آیا اساساً آنقدر تشکل کوچک و بزرگ در محیط های کار ایجاد شده اند تا از هم خط شدن و بهم پیوستن شان ظرف بزرگتری بنام تشکل سراسری کارگران بوجود آید؟

آیا چنین تشکلی از دل یک مبارزه زنده برای تحقق مطالبات سیاسی و اقتصادی همین امروز کارگران برمی خیزد؟ آیا اساساً از دل مبارزات پراکنده تاکنونی باندازه قابل توجهی ارگان های نمایندگی کارگران در محیط های کار، بیرون آمده اند تا در ایجاد تشکل سراسری به آنها متکی بود؟ مثلاً، بعداز مبارزات موفق کارگران پتروشیمی خرمشهر، فولاد قروه، معدن بافق و…، کارگران این مراکز توانسته اند در محیط های کارشان (باهرنامی) تشکل های پایداری بوجود آورند تا در پیوند و هماهنگی با تشکل های دیگر و شبکه محافل کارگری، در پی ریزی پیکر تشکل سراسری نقش داشته باشند؟

حرفی دراین نیست که رویارویی با سرمایه و دولت، تشکل و سازمان گسترده خود را می خواهد. – سازمانی رزمنده و مستقل از دولت و غیروابسته به احزاب و متکی به مکانیسم های خاص خود و برخوردار از حمایت همه جانبه وسیع ترین توده های کارگری! – به این اعتبار کسی نمی تواند ضرورت برپایی بدون تأخیر چنین تشکل و سازمانی را نادیده بگیرد، اما واقعیت این است که چنین سازمانی کارگری در قد و قواره ای سراسری، نه در خلاء و نه خودبخودی و نه به اراده صرف کس یا کسانی بوجود نمی آید. تشکل سراسری محصول مبارزه جدی و جاری و نتیجه همراه شدن و پیوند تشکل ها و شبکه های فعال کارگری در محیط های کار و صد البته دخالتگری فعال پیشروان کارگری است!

بنابراین مادام که مراکز کار و تولید و ارائه خدمات، در حد قابل توجهی صاحب تشکل محیط کار خود نشده باشند و شبکه محافل کارگری بهم مربوط نشده باشند و مبارزات پراکنده جاری درحد مطلوبی هماهنگ و یک کاسه نگردیده باشند، زمینه برپایی ایجاد تشکل سراسری فراهم نمی شود و هر تلاشی با هر نیتی صورت گیرد، تعبیر دیگری پیدا خواهد کرد.

در واقع تشکلی که چنان مسیری را که به آن اشاره شد نپیموده باشد و تنها به اراده عده معدودی هویت یافته باشد، حتی اگر موجودیت اش هم اعلام شود؛ فراتر از تشکل های تاکنون موجودی که ”برای ایجاد تشکل های کارگری” تلاش می کنند، نخواهد رفت و در بهترین حالت در همان سطح اما با نامی دیگر درجا خواهد!

طبعاً این آرزوی هر کارگر و فعال کارگری و انسان برابری طلبی است که طبقه کارگر در قد و قامت استوارتری و با تشکل سراسری و قدرتمندش در برابر سرمایه و حامیان و حافظانش ظاهر شود و برای مطالبات همه جانبه اش بجنگد. اما برای دست یافتن به چنین تشکلی سراسری و قدرتمند، از بیراهه نمی توان رفت.

ایران یک جمعیت کارگری چند ده میلیونی دارد و تشکل قدرتمندی که بتواند در هر شرایطی اراده این توده وسیع و منافع طبقاتی شان را نمایندگی کند، نمی تواند در غیاب رأی و نظر آنان برپا گردد. نمی توان اراده گرایانه و توسط عده ای از بالای سر این میلیونها کارگر بنام آنها و برای آنها تشکل سازی کرد!

برپایی تشکل سراسری کارگران و اعلام موجودیت آن، بدون دخالت وسیع ترین رأی و نظر توده کارگران (بویژه کارگران مراکز کلیدی کار و تولید و خدمات)، بدون رأی و نظر کارگران پیشرو و خوشنام و دخالتگر دیگر محیط های کار، بهرجایی هم برسد؛ به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید.

باید توجه داشت که: فراخوان به ایجاد هر تشکلی بدون فراهم شدن ملزوماتش، حتی اگرهم شکل بگیرد؛ هیچ تضمینی به برداشتن گام هایی جدی و مؤثر نمی دهد و نباید به ادامه کاری اش هم امیدوار بود. چنین تشکلی با چنان ساختاری، درهر تندپیچی و با اختلاف سلیقه هر دونفری از فراخوان دهندگان و اداره کنندگانش، به سرعت به بستری برای کشمکش های غیرلازم و بگو مگوهای بی حاصل و تسویه حساب های شخصی تبدیل می شود. کاری نکرده بی خاصیت می گردد و اگر آب نشود و به زمین فرو نرود یا بجایی وابسته نگردد و به فساد کشیده نشود، طولی نخواهد کشید که جز اسمی از آن باقی نخواهد ماند.

اصالت و قابلیت هر تشکلی برای پیشبرد امر مبارزه سراسری، منوط به این است که چنین تشکلی از دل یک مبارزه جدی و جاری و در توازن قوای معینی و طی پروسه ای و با دخالت مستقیم آن کسانی که در بطن مبارزه روزمره به عنوان مبلغ و محرک و سازمانده و هماهنگ کننده امر مبارزه، ایفای نقش می کنند؛ شکل گیرد!

یک تشکل واقعی سراسری کارگران، از دل یک مبارزه سراسری و در جریان راه افتادن یک جنبش مطالباتی زنده و واقعی کارگری با دخالتگری فعال تشکل های کارگری موجود و شبکه های محافل کارگری، بیرون می آید؛ نه به اراده عده ای که حتی ممکن است برخی از آنها با فعل و انفعالات درونی محیط های کار و زندگی کارگران و درد و رنج شان و جدال و کشمکش های شان با کارفرما و دولت بیگانه اند!

عطا خُلقی ۴ نوامبر ۲۰۱۴