اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۱۴)

قیمت واقعی کالا چگونه تعیین می‌شود؟

همه ما می‌دانیم که هنگام خرید کالا، با قیمت‌های مختلفی مواجه می‌شویم. چرا کالاها قیمت‌‌‌های متفاوتی دارند؟ آیا قیمت‌‌ کالا ناشی از وزن و حجم زیاد و یا کمیاب بودن آن است و یا تقاضا برای آن بیشتر است؟

عوامل نام برده بالا، هیچ‌کدام نمی‌تواند در تعیین قیمت‌ یک کالا نقش بازی نماید اما بر قیمت‌ تاثیر دارند. چگونه؟

برای پاسخ به این پرسش، نخست باید بدانیم که قیمت‌ واقعی یک کالا چگونه تعیین می‌گردد؟

قیمت‌‌ واقعی هر کالا به وسیله‌ی کاری که صرف تهیه‌ی آن می‌شود تعیین می‌گردد. مثلا” یک پالتو نخی را در نظر بگیرید: این پالتو ابتدا به صورت پنبه در مزارع کشاورزی وجود داشته و مقداری کار صرف کاشت، داشت و برداشت آن شده است. مقداری کار هم صرف ریسندگی و تبدیل آن به نخ شده و هم چنین مقداری کار هم صرف بافتن پارچه و تبدیل آن به پالتو گردیده است. بنابراین قیمت‌‌ این پالتو برابر است با مجموع کاری که صرف آن شده است. هرگاه برای تولید‌ یک کالا کار کمی صرف گردد، قیمت‌‌ آن کالا ارزان است؛ و برعکس، هرگاه برای تولید‌ یک کالا، کار زیادی صرف گردد، قیمت‌‌ آن کالا گران خواهد بود.

بسیاری از کالاها که در گذشته گران قیمت‌ بودند یعنی برای تولید‌ آن‌ها کار بیش‌تری مصرف می‌گردید، امروزه به علت رشد و تکامل ابزار تولید‌، ارزان‌تر شده‌اند، چون‌ مدت زمان کار لازم برای تهیه‌ی آن کالاها کم‌تر شده است.

حال اگر تولیدکننده‌ای به علت بی تجربه‌گی و یا کُندکاری، کالایی را که تهیه‌ی آن در واقع به چهار ساعت کار احتیاج دارد، در مدت ۶ ساعت تهیه کند، در این صورت آیا قیمت کالای او گران‌تر خواهد بود؟

در حقیقت با توجه به تعریفی که برای قیمت‌‌ کالا گفتیم، پاسخ به پرسش فوق مثبت است. اما با توجه به شیوه تولید سرمایه‌داری‌ در عمل چنین چیزی رخ نمی‌دهد. چرا؟ همراه با مثال توضیح بیشتری می‌دهیم:

فرض کنیم که برای تهیه‌ی یک جفت کفش، ۴‌ ساعت کار لازم مورد نیاز باشد، و قیمت‌‌ یک جفت کفش هم ۵۰ هزار تومان باشد. اما کفاشی که یا کم تجربه و یا کُند کار می‌کند، همین کفش را در مدت زمان کار لازم برابر با ۶ ساعت، تهیه می‌‌نماید. در این صورت آیا این کفاش می‌تواند کفش خود را گران‌تر از کفاش‌های دیگر که همان کفش را در مدت ۴ ساعت تولید‌ نموده‌اند، به فروش برساند؟

پاسخ منفی است. زیرا یک جفت کفش در آن مکان و زمان شیوه تولید سرمایه‌داری‌ به طور متوسط ۴ ساعت کار می‌برد. یعنی در سطح تولید‌ات کل جامعه‌‌ مفروض، ارزش یک جفت کفش برابر است با ۴ ساعت کاری که کفاش بر روی آن انجام داده، به اضافه‌ی قیمت‌‌ چرم! (یعنی به اضافه‌ی مقدار کاری که صرف تهیه‌ی چرم شده است.) بنابراین قیمت‌‌ هر کالا را از روی متوسط مدت زمان کار لازم برای تهیه‌ی آن کالا، تعیین می‌کنند.

حال‌ اگر کفاشی بیش از میانگین کار اجتماعا” لازم، کار انجام داده باشد، کار او بیهوده و غیرمفید بوده است و معادل آن را دریافت نخواهد کرد. اما اگر کم‌تر از میانگین کار اجتماعا” لازم، کار انجام داده باشد، کار او نه تنها بیهوده نبوده بلکه معادل کاری که انجام نداده،(مدت زمان کم‌تر از ۴ ساعت) پول‌ به دست می‌آورد.

کارل مارکس در جلد نخست کاپیتال در یک جمله‌ی کوتاه مفهوم علمی قیمت را به زیبایی این چنین می‌نویسد:

“قیمت عبارت است از نام پولی کار شیئیت یافته در کالا۱.”

و نیز در مورد افزایش عمومی قیمت‌ کالاها می‌نویسد:

“افزایش عمومی قیمت کالاها تنها زمانی اتفاق می‌افتد که یا با وجود ثابت ماندن ارزش پول، ارزش کالاها افزایش پیدا کرده باشد، یا با ثابت ماندن ارزش کالاها، ارزش پول کاهش یافته باشد. عکس این روند نیز رخ می‌دهد: کاهش عمومی قیمت‌ها می‌تواند یا نتیجه‌ی کاهش ارزش کالاها باشد، به شرط آن که ارزش پول ثابت باقی بماند، یا نتیجه‌ی افزایش ارزش پول باشد، به شرط آن‌که ارزش کالاها ثابت باقی بماند. بنابراین، به هیچ وجه از افزایش ارزش پول لزوما” کاهش متناظر قیمت‌ها نتیجه نمی‌شود، یا این که کاهش ارزش پول مستلزم افزایش متناظر قیمت‌ها باشد. این موضوع فقط در مورد کالاهایی صدق می‌کند که ارزش‌شان ثابت باقی می‌ماند. اما کالاهایی که مثلا” ارزش‌شان هم‌زمان و متناسب با ارزش پول افزایش می‌یابد، قیمت یکسانی را حفظ می‌کنند. و اگر ارزش آن‌ها آهسته‌تر یا سریع‌تر از ارزش پول افزایش یابد، کاهش یا افزایش قیمت‌های آن‌ها براساس تفاوت میان نوسان ارزش آن‌ها و نوسان ارزش پول تعیین می‌شود و غیره۲.”

به طور کلی در  اقتصاد سیاسی، وزن و حجم کالاها، قیمت واقعی آن‌ها را تعیین نمی‌کنند.

سوداگری و دلالی هم اکنون در اقتصاد سرمایه‌داری‌ ایران، حرف نخست را می‌زند. در این اقتصاد بحران زده، تورم و رکود حاکم است و بسیاری از صنایع تولید‌ی، تعطیل و یا نیمه تعطیل هستند. در نتیجه کالای تولید‌ داخل همیشه با کمبود روبرو است. برای جبران کسری آن، کالاهای چینی به وسیله‌ی افرادی که انحصار آن را در اختیار دارند، وارد می‌شود. این سوداگران بسیار خیر! و ثروتمند هم به میل خود بر قیمت‌ کالاهای‌شان هر وقت دل‌شان بخواهد، می‌افزایند. یعنی در ایران قیمت‌ ثابت برای یک کالا معنی ندارد. حتا در مواردی کالاهایی چند برابر ارزش واقعی‌شان به فروش می‌روند. مثلا” در جریان کمبود چای، هر کیلو چای که به قیمت ۱۰هزارتومان فروخته می‌‌شد، قیمت‌ آن به بالای ۳۰ هزارتومان هم رسید.

در یک اقتصاد متعادل (منظور از اقتصاد متعادل این است که مقدار وزنی و حجمی کالاهای موجود، نزدیک و یا برابر با تقاضاهای موثر از طرف افراد جامعه باشد.) آیا کمبود و یا زیادی کالا قیمت‌ آن را تعیین می‌کند؟ فرض کنیم که در بازار، سیب زمینی بسیار کم و گوشت گوسفند بسیار زیاد باشد. در چنین حالتی، آیا قیمت‌‌ یک کیلو گوشت گوسفند با یک کیلو سیب زمینی برابر خواهد شد؟ اگر علت گرانی یعنی افزایش قیمت‌ها، کمبود کالاها باشد، مثلا” وقتی سیب زمینی کمیاب شود، باید قیمت‌‌ یک کیلوی آن بیش از یک کیلو گوشت گوسفند باشد، در حالی که این طور نیست. سیب زمینی هر چقدر هم در بازار کمیاب باشد، قیمت‌‌ آن حتا با یک کیلو گوشت گوسفند برابر نخواهد شد. کمبود و یا زیادبودن کالا، بر قیمت‌ پایه تاثیر می‌گذارد و آن را مقداری زیا یا کم می‌نماید. اما کمبود و یا زیاد بودن کالا، قیمت واقعی آن را تعیین نمی‌کند.

به عبارت دیگر، هیچ‌گاه زیاد بودن مشتری یعنی بالا رفتن تقاضا و کمی موجودی کالا، یعنی پایین بودن عرضه و یا همچنین کم بودن مشتری یعنی پایین آمدن تقاضا و یا زیاد بودن کالا یعنی زیاد بودن عرضه، قیمت‌ واقعی کالاها را تعیین نمی‌کند. عرضه و تقاضا در یک اقتصاد ناسالم بر قیمت واقعی کالا که به عنوان قیمت‌‌ پایه شناخته می‌شود، تاثیر می‌گذارد و کالایی پایین‌تر و یا بالاتر از قیمت واقعی آن به فروش می‌رسد.

برخی عقیده دارند که عرضه و تقاضا قیمت کالاها را تعیین می‌کند. در حالی که دیدیم که چنین نیست.

استادنی‌چنکو می‌نویسد:

 “قیمت اگر چه ممکن است در نتیجه‌ی تاثیرات عرضه و تقاضا تغییر کند، اما آن‌چه زیر تاثیر عرضه و تقاضا قرار دارد تغییرات قیمت است نه خود آن۳.”

“قیمت اگر چه ممکن است در نتیجه‌ی تاثیرات عرضه و تقاضا تغییر کند، اما آن‌چه زیر تاثیر عرضه و تقاضا قرار دارد تغییرات قیمت‌‌ است نه خود آن. اصل قیمت‌‌ از ارزش کالا مشتق می‌شود و ارزش، تابع مقدار کاری است که در کالا تبلور یافته است. … ارزش کالا از روی کمیت زمان کاری تعیین می‌شود که برای تولید‌ آن لازم است۴.”

“اگر عرضه و تقاضا توازن داشته باشد، و علاوه براین تمام شرایط دیگر تغییر نکند، نوسان قیمت از بین می‌رود۵.”

تفاوت قیمت‌ با ارزش

بنابر آن‌چه که گفتیم فرق است بین قیمت‌ یک کالا با ارزش واقعی همان کالا. قیمت یک کالا مگر در یک شرایط تصادفی با ارزش واقعی آن با هم برابر باشند در غیر این صورت، بر اثر عرضه و تقاضا همیشه قیمت‌ بیش‌تر یا کم‌تر از ارزش واقعی کالا می‌باشد.

کار مارکس در گروندریسه جلد یک می‌نویسد:

“قیمت با ارزش فرق دارد و این فرق فقط فرق چیزهای اسمی با چیزهای واقعی، یا فرق بر مبنای پول طلا و نقره نیست چرا که ارزش به منزله‌ی قانون حرکت قیمت‌هاست. این دو مدام از یکدیگر متفاوت‌اند و هرگز با یکدیگر موازنه نمی‌شوند و یا موازنه‌شان فقط و فقط استثنایی و تصادفی است. قیمت یک کالا مدام بالا یا پایین ارزش کالا قرار می‌گیرد و ارزش کالا هم خود تنها در همین بالا و پایین رفتن قیمت کالاهاست؛ عرضه و تقاضا مدام قیمت کالاها را تعیین می‌کنند و هرگز با هم معادل نیستند مگر به تصادف. نوسان‌های عرضه و تقاضا به سهم خود تحت تأثیر هزینه‌ی تولید تعیین می‌شوند. طلا یا نقره‌ای که بیانگر قیمت یک کالا و ارزش بازار آن است، خود کمیت معینی از کار انباشته شده، مقدار معینی از زمان کار مادیت یافته است. به فرض این که هزینه‌های تولید یک کالا و هزینه‌های تولید طلا و نقره ثابت بمانند خیز و افت قیمت بازار آن‌ها بیش از این معنایی ندارد که یک کالا با x زمان کار دائما” معادل بیشتر یا کم‌تر از x زمان کار در بازار است. به این معنی که بالاتر یا پایین‌تر از ارزش میانگین خود، که با زمان کار تعیین می‌شود، قرار می‌گیرد.”

“تفاوت قیمت با ارزش موجب می‌شود که ارزش‌ها به صورت قیمت با معیاری متفاوت از معیار خود اندازه‌گیری شوند. شکل متمایز از ارزش ناگزیر شکل قیمت پولی است از این‌جا پیداست که تفاوت اسمی قیمت و ارزش بیانگر تفاوت واقعی آن‌هاست۶.”

پرسش کارل مارکس این است که چگونه می‌توان بر بالا رفتن و پایین آمدن قیمت‌ها غلبه کرد؟ خود او در گروندریسه جلد یک می‌نویسد:

“چگونه می‌توان بر بالا رفتن و پایین آمدن قیمت‌ها غلبه کرد؟ راه این کار الغای قیمت‌هاست. چگونه؟ با از بین بردن ارزش مبادله‌ای. اما مسئله دیگری پیش می‌آید و آن این که مبادله با سازمان بورژوایی جامعه انطباق دارد. پس مسئله‌ی نهایی این است که باید در جامعه‌ی بورژوایی از نظر اقتصادی یک دگرگونی انقلابی ایجاد کرد۷.”

ادامه دارد

سهراب.ن

۱۵/۰۸/۱۳۹۳


۱ مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص ۱۳۱ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۲ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص ۱۲۸ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۳ – استادنی‌چنکو / نظام پولی بین‌المللی و بحران مالی جهانی/ ترجمه ناصر زرافشان ص ۱۵ چاپ اول ۱۳۸۹ انتشارات آزادمهر

۴ -استادنی‌چنکو؛ نظام پولی بین‌المللی و بحران مالی جهانی؛ص۱۵ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول۱۳۸۹، انتشارات آزادمهر

۵ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم زیرنویس ص  ۵۷۷ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۶ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم ص۷۲-۷۰ترجمه باقر پرهام و احمد تدین

۷ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم ص۶۶ترجمه باقر پرهام و احمد تدین انتشارات آگاه، تهران ۱۳۶۲