اهداف جنگ علیه داعش و استراتژی آمریکا

اهداف جنگ علیه داعش و استراتژی آمریکا

مصاحبه با محمد آسنگران

( ایسکرا ۷۵۲ )

ایسکرا: جنگ دولتهای ائتلاف علیه داعش در عراق و سوریه بویژه کوبانی ادامه دارد. آمریکا و متحدانش به بمبارانها ادامه میدهند. پیشرویهای داعش بقا و موجودیت دولت عراق را به خطر انداخته است. سیاست آمریکا در این منطقه بحرانی و جنگ بر علیه داعش وبه طبع آن سیاستهای اپوزیسیون کرد در این کشورها دچار تغییر و تحولاتی شده است. آمریکا به دنبال چیست و روند تحولات به کجا میرود؟

محمد آسنگران: آمریکا بعد از شکستش در عراق متوجه شد که هم نیروهای مخالفش قدرتمند شدند و هم نیروهای متحدش با سیاست گریز از مرکز هر کدام به دنبال اهداف منطقه ای خود رفتند که در مواردی حتی مخالف سیاست و منافع آمریکا بود. بنابراین آمریکا امروز در جنگ با داعش میخواهد چهره قدر قدرتی خود را احیا کند. اما برای رسیدن به این هدف، باید به قدرتهای منطقه ثابت کند که هم توان شکست داعش را دارد و هم توان چیدن نیروهای مورد نظرش در حاکمیت کشورهای منطقه را دارا است. آمریکا برای رسیدن به این استراتژی ناچار است کسانی از دوستان خود را قربانی و رقبای خود را از میدان به در کند. در عین حال کسان دیگری را به عنوان دوست و دولت هم پیمان تقویت نماید.

نیروهای مخالف آمریکا و بی اعتمادی به سیاست آمریکا از جانب دوستانش این قدرت جهانی را با مشکلات عدیده ای مواجه کرده است. به همین دلیل سیاستمداران آمریکا دست به عصا و با احتیاط مشغول تحولاتی هستند که قدم به قدم به استراتژی خود در منطقه برسند. در این راستا آمریکا یک هدف نهایی دارد و به نسبت قدرت و امکاناتی که به دست میآورد، سیاست و تاکتیکش را تغییر میدهد.

اگر سیاست آمریکا امکان عملی شدن داشته باشد و در نیمه راه ناچار به تغییر سیاستش نشود، میخواهد عراق را به سه کشور نسبتا مستقل کرد، سنی و شیعه تقسیم کند. در سوریه هم سه قسمت علوی، سنی و کرد را میخواهد داشته باشد. احزاب مناطق کرد نشین سوریه در قدم اول از نظر آمریکا باید به این سیاست خدمت کنند که در اتحاد و ائتلافی با دیگر اپوزیسیون سوریه، اسد را از قدرت برکنار و شرایط تقسیم این کشور را فراهم کنند. از نظر آمریکا بارزانی در کردستان عراق تنها نیرویی است که میتواند مورد اعتماد باشد و سیاستهای آمریکا را همراهی کند و مناطق کرد نشین سوریه و عراق را در میان مدت به هم وصل کند و متحدی منطقه ای برای آمریکا باشد.

اگر این سیاست میان مدت آمریکا عملی بشود تازه فضا برای تحولات و تغییر جغرافیای کشورهای دیگر آماده میشود. اکنون بحران یمن کمتر از عراق و سوریه نیست ولی به دلیل کم اهمیت بودن این کشور در استراتژی آمریکا، فعلا از تقسیم آن به یمن حوثیها و سنیها و تقویت نیروهای مورد نظر آمریکا اخبار زیادی شنیده نمیشود. به نظر میرسد که تحولات در یمن و عربستان در قدمهای نهایی استراتژی آمریکا قرار دارند.

اما همزمان با این تغییرات که آمریکا به دنبال آن است، تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی و تقویت نیروهای مورد نظر آمریکا در داخل و حاشیه رژیم تهران، یک پای ثابت سیاست آمریکا است که کشورهای عربی و ترکیه و بارزانی هم میتوانند با آن همراه باشند. بنابر این میتوان تصور کرد که این بحران بسیار گسترده تر و درازمدت تر از آن است که بسیاری از جریانات سیاسی به شکل سطحی و مقطعی به آن برخورد کرده اند.

اینها همگی از پیامدهای جهان چند قطبی است و مانع اصلی آمریکا و متحدین غربی اش در این راستا سر بر آوردن روسیه و دیگر قدرتهای اقتصادی و نظامی در جهان است. به همین دلیل بحران سوریه و اوکراین کاملا به همدیگر مربوط اند و حل این بحرانها و پایان آنها به موقعیت این قدرتهای جهانی و رقابت آنها در ابعاد گسترده تر از منطقه مربوط است و موضوعی جهانی است.

ایسکرا: فکر می کنید جنگ برعلیه داعش تا کی ادامه خواهد یافت؟ کوبانی چه جایگاهی در آن دارد؟

آسنگران: به نظر من جنگ با داعش طولانی مدت خواهد بود. در نهایت بر اثر فشارهای منطقه ای و جهانی تلاش میکنند از درون داعش نیروهایی عروج کنند که خود را با آمریکا هماهنگ کنند و اسم آن را اسلام میانه رو بگذارند و با آنها وارد معامله و سازش بشوند. این “نیروهای میانه رو” به جریانی تبدیل میشود که آنها را با سران عشایر و قبایل و شیوخ عرب منطقه سنی نشین عراق  سوریه به هم وصل کنند و دولتی از آنها سر هم بندی کنند که هم ترکیه و هم عربستان و… راضی بشوند. این دولت سر هم بندی شده میتواند شامل همه مناطق سنی نشین عرب زبان عراق و سوریه باشد. ارتش آزاد سوریه و نیروهای “میانه رو” بیرون زده از داعش که در مراحل بعدی میتواند اتفاق بیفتد، آن جریاناتی خواهند بود که میتوانند آغاز تقسیم کشور عراق و سوریه را استارت بزنند. اگر سیاست آمریکا و متحدین غربیش با مانع جدی مواجه نشود مناطق مرکزی عراق و سوریه که عمدتا شامل همین منطقه فعلی تحت تسلط داعش است و البته فراتر از این هم میتواند باشد، به شکل یک کشور متحد غرب اعلام موجودیت کند. این اتفاق به معنی تشدید و جدال قدرتهای جهانی و منطقه ای است که بر سر مناطق تحت نفوذ هر کدام از آنها به اعمال فشار سیاسی و نظامی کشیده میشوند.

موضوع کوبانی در این میان تنها نقطه معینی است که اهمیت سیاسی و تاکتیکی دوره ای محدودی برای آمریکا دارد. آنها با سیاست چماق و شیرینی تلاش کردند ی. پ.گ و حزب سیاسی آن پ.ی.د. را که حزبی مانند پژاک در کردستان ایران است و رهبر خود را اوجلان میداند، تابع سیاستهای آمریکا بکنند و این کار را آغاز کرده اند. مذاکرات بارزانی و صالح مسلم و توافقات آنها آغاز رسمی این سیاست بود. در عین حال این آغاز سیاستی است که نیروهای مسلح کردستان سوریه را در یک جبهه ائتلافی قرار بدهند و همزمان راه ائتلاف آنها با ارتش آزاد را هم فراهم کنند.

اکنون نه تنها حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه (پ.ی.د.) بلکه جمیل بایک یکی از رهبران اصلی پ.ک.ک هم طی مصاحبه ای با شرق الوسط رسما از آمریکا خواسته است که در صلح با ترکیه نقش میانجی را به عهده بگیرد و از این طریق پیام آمادگی پ.ک.ک برای همراهی با سیاست آمریکا را علنا اعلام کرده است. این آمریکا است که تا کنون آنها را به عنوان یک نیروی طرف حساب خود نپذیرفته است. این تحولات البته مایه ابراز ناخشنودی جمهوری اسلامی و اسد شد. زیرا پ.ک.ک و حزب تابعش پ.ی.د در کردستان سوریه، نیروهای بودند که تا کنون خود را در جبهه اسد و جمهوری اسلامی قرار داده بودند. این تغییر صندلی احزاب کردستان سوریه و پ.ک.ک طبعا باعث نگرانی رژیم حاکم بر دمشق و تهران شده است. برای سوریه طبیعی بود که نیروهای ارتش آزد به کوبانی بروند، اما رفتن پیشمرگان کردستان عراق به کوبانی پیام دیگری داشت که وزارت خارجه سوریه و معاون وزارت خارجه جمهوری اسلامی را به عکس العمل وادار نمود. سوریه سیاست ترکیه برای اجازه رفتن نیروی پیشمرگ به کوبانی را نقض قوانین مرزی کشورخود و جمهوری اسلامی آنرا مایه درد سر بیشتر برای ترکیه دانست و به ترکیه هشدار داد.

با این حال مقاومت نیروهای مسلح کوبانی کلا سمپاتی زیادی در میان جریانات سیاسی راست و چپ جهان را به همراه داشت. این مقاومت کوبانی دو وجه دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه چپ بوده است. تنها جنبه قابل پشتیبانی از مقاومت کوبانی این است که در مقابل تروریستهای اسلامی داعش در جنگ است. همچنانکه جریانات ناسیونالیست کرد در عراق و اکنون  کوبانی هم در این جنگ شریک هستند. در هر حال شکست داعش امر مثبتی است. اما چپ نباید خود را تا سطح مدافع سیاستهای ناسیونالیستی و پروغربی جریان پ.ی.د تنزل میداد. متاسفانه چپ متوجه نیست که تحولات منطقه عمیقتر و همه جانبه تر از این است که بتوان در محدوده مقاومت و فداکاری یک جریان آنرا توضیح داد. محدودنگری و سطحی نگری بخش عمده چپ جهان و منطقه هشدار دهنده است. برای اینها سیاست و استراتژی حاشیه ای و مقاومت و فداکاری همه چیز شده است. متوجه نیستند که نهایتا سیاست چه جایگاهی دارد و استراتژی کدام است. من مقاومت نیروهای مسلح کوبانی را در مقابله با داعش ارج مینهم. اما یک لحظه هم فراموش نمیکنم این نیروی مسلح که تحت رهبری پ. ی. د. قرار دارد بشدت ناسیونالیستی و ارتجاعی است. من قبلا هم نوشته و گفته ام که مقاومت و مبارزه در مقابل فاشیسم اسلامی و تلاش برای شکست این نیروی درنده مهم و با ارزش است. همچنانکه در دوران هیتلر دولتها و نیروهای بورژوایی و کمونیست و دمکرات و… همگی علیه هیتلر جنگیدند و شکست آن به نفع بشریت بود. در مورد جنگ با فاشیسم اسلامی هم باید همان سیاست و دورنما را داشت و قطب نما باید همان باشد. در این مقطع شکست اسلام سیاسی اگر چه بسیار مهم است اما نباید ماهیت نیروهای درگیر در آن را نادیده گرفت. کمونیستی که دو قدم بعد را نبیند کوته نظری خودش را عیان میکند و فردا اگر بخواهد چپ بماند باید علیه همین نیرویی که اکنون از آن دفاع میکند در بیفتد.

در این مورد حرجی بر جریانات راست نیست. اما جریانات چپ به دلیل سطحی نگری و بی تاثیری خودشان عاشق و کشته و مرده این مقاومت شده اند. آنها سیاست و استراتژی را رها کرده و به یک مقطع تحت عنوان “مقاومت مردم کوبانی” زوم کرده اند. این در حالی است که مردمی در آنجا زندگی نمیکنند و آنهایی که در این جنگ شرکت میکنند نیروی یک حزب معین ناسیونالیستی هستند که در کانتونهای دیگر هم هیچ حزبی بجز خودشان و هم پیمانانشان اجازه فعالیت آزادانه ندارد. سیستم اداری و اقتصادیشان همان است که در کشورهای همجوار وجود دارد. علاوه بر این نیرویی که در محاصره قرار گرفته است و هیچ راهی بجز جنگید و یا تسلیم شدن پیش رو ندارد باید با معیارهای دیگری آنرا ارزیابی کرد. تسلیم به داعش معلوم است که معنی نابودی فیزیکی برای همه آنها دارد. تنها راه عقب نشینی که برای این نیرو وجود دارد رفتن به ترکیه است. این هم به دلیل سابقه اکثریت فرماندهان آن و تعلق آنها به پ.ک.ک از جانب ترکیه همان سیاست در موردشان اجرا میشد که در مورد پ.ک.ک.

بنابر این در مورد مقاومت نیروهای مسلح کوبانی هم باید تاکید کرد که قبلا ما شاهد این بودیم تا جایی که امکان عقب نشینی داشتند ٣٨٠ روستا را خالی کردند و به داخل شهر کوبانی عقب نشستند. اینجا نقطه آخر است جایی نیست که آنها بخواهند عقب نشینی کنند. تنها راه عقب نشینی به ترکیه است که اگر بخواهند به آنجا بروند سرنوشت این نیروهای مسلح معلوم است به کجا ختم میشود. این هم یک دلیل اصلی برای مقاومت است. اما با این حال چون این جنگ با نیرویی مثل داعش است قابل پشتیبانی است. کسانی که این جنگ را جنگ انسانیت و آزادی و سنبل و نماینده انسانیت مینامند یا انسانیت و آزادی برای آنها تعریف دیگری دارد یا معنی حرف خود را نمیدانند. با این نقد من دارم میگویم که حمایت چپ و مردم آزادیخواه از مقاومت کوبانی محدود و مشروط است. امروز هر جریان سیاسی ای که در منطقه بخواهد داعش را شکست بدهد باید به فال نیک گرفت. حتی اگر این نیرو یک جریان ناسیونالیست بورژوایی مانند پ.ی.د. باشد. زیرا زندگی مردم و وجود یک جامعه بورژوایی هنوز ترجیح دارد به زندگی قرون وسطایی تحت حاکمیت داعش.

ایسکرا: دلایل عدم موفقیت آمریکا در مهار داعش چیست؟ چه ملاحظات سیاسی آمریکا در برخورد به این موضوع دارد؟ آیا آمریکاسیاست دوگانه ای در این مورد ندارد؟

آسنگران: آمریکا برای رسیدن به اهداف استراتژیک اش به داعش احتیاج دارد. هم برای اعمال فشار به نیروهایی که هنوز تابع آمریکا نیستند که اولین نمونه آن اسد و بعدا مالکی و حامی اصلی شان جمهوری اسلامی بود و هم برای شکست و مهار خود داعش تا نیروهای منطقه و جهان را به این قناعت برساند که بدون آمریکا آنها توان مقابله با خطر داعش را ندارند. اطلاق سیاست دوگانه به سیاست و استراتژی آمریکا هنوز گویا نیست. برای اینکه آمریکا سیاستی مرکب و چند وجهی در منطقه و جهان دارد که نه راه رسیدن به آن آسان است و نه کنار کشیدن از آن ممکن است. بنابر این شاید بتوان گفت آمریکا سیاست چند گانه را در پیش گرفته است. دلیل اصلی عدم موفقیت آمریکا تا کنون این است که هیچ ارتش منظم و قابل اتکایی در میدان جنگ زمینی وجود ندارد که داعش را شکست بدهد. با بمباران هوایی هم نمیتوان هیچ نیروی نامنظم نوع داعش را تماما بشکست کشاند. کمک آمریکا و متحدینش به پیشمرگان کردستان عراق و امروز نیروهای مسلح کردستان سوریه و ارتش آزاد، قرار است به جایی ختم بشود که آنها در یک جبهه در نقش نیروی زمینی برای پیشبرد سیاستهای آمریکا و متحدین غربیش ایفای نقش کنند. زیرا ارتش عراق بعد از اینکه در جنگ با داعش دچار هزیمت شد اکنون نمیتوان آنرا یک ارتش منظم آماده به جنگ برای شکست داعش محسوب کرد. هنوز چند سالی وقت لازم است که بتوانند آنرا با سازی کنند.

ترکیه و کشورهای دیگر در ائتلاف هم تا کنون نخواسته اند با نیروی زمینی خود را درگیر جنگ با داعش کنند. بنابراین آمریکا و نیروهای متحدش راهی بجز این ندارند که نیروهای مسلح احزاب کردستان عراق و سوریه و ارتش آزاد را تجهیز به اسلحه های سنگین و کارا بر علیه داعش بکنند. البته این سیاست بسیار لاک پشتی و با احتیاط پیش برده میشود زیرا موانع سیاسی و رقابت این نیروها با همدیگر قدم به قدم و بسیار کند در حال گره گشایی است.

ایسکرا: وضعیت نیروهای اپوزیسیون کرد در منطقه چگونه است؟ آیا همه آنها پشت استراتژی آمریکا بر علیه داعش هستند؟ اهداف اینها چیست؟

نیروهای مسلح کردستان عراق را نمیتوان اپوزیسیون نامید آنها بیش از ٢٣ سال است که حاکمیت کردستان عراق را از آن خود کرده اند. اما همه نیروهای ناسیونالیست مسلح کردستان عراق و سوریه و ترکیه و ایران آرزوی اینرا دارند که طرف حساب و مورد اعتماد آمریکا باشند. با این حال این جریانات فعلا در میان قطبهای رقیب منطقه ای یعنی جناحهای اسلامی شیعه و سنی منطقه تقسیم شده اند. اتحادیه میهنی هنوز خود را در کمپ جمهوری اسلامی قرار داده و تا مقطع جنگ کوبانی و خطر سقوط این شهر، پ.ک.ک و حزب حاکم کردستان سوریه (پ.ی.د.) هم در همین کمپ بودند. اما همچانکه پیشتر گفتم اکنون پ.ی.د. طی مذاکراتی با بارزانی و بعدا مذاکره با مقامات امنیتی آمریکا و وزارت خارجه آمریکا در حال انتقال از کمپ جمهوری اسلامی ـ اسد به کمپ آمریکا و بارزانی است. بعد از این مذاکرات و توافقات بود که بمبارانهای آمریکا در کوبانی آغاز شد و بعدا ترکیه هم تحت فشار آمریکا و غرب اجازه ورود پیشمرگان کردستان عراق را به کوبانی صادر کرد.

اتحادیه میهنی در عین حال که روابطی با آمریکا دارد با قرار گرفتن در کمپ جمهوری اسلامی در دراز مدت یکی از احزاب ناسیونالیست بازنده کردستان عراق است. این حزب اگر بخواهد این سیاستش را ادامه بدهد آینده ای نخواهد داشت. رهبران اتحادیه میهنی هم اینرا میدانند و فعلا به دلایل منطقه ای و به عنوان یک تاکتیک در کمپ جمهوری اسلامی مانده اند.

همه این احزاب کم و بیش با تاکتیک و سیاست متفاوت میخواهند در مقابل داعش و در کمپ آمریکا باشند. اما هیچکدام از این احزاب بجز بارزانی نتوانسته اند اعتماد آمریکا را با خود داشته باشند. با این حال این پروسه در حال انجام است و اگر دورنمای تحولات منطقه را مبنای تحلیل خود قرار دهیم همه آنها به کمپ آمریکا خواهند پیوست. در عین حال ناچارند رهبری بارزانی را هم بپذیرند. زیرا آمریکا و ترکیه و کشورهای اروپایی تنها حزب مورد اعتمادشان بارزانی است. هدف همه این احزاب برای پیوستن به این کمپ این است که بتوانند حاکمیت و یا بخشی از حاکمیت این مناطق را از آن خود کنند.

ایسکرا: در مورد جدال قدرتها و نیروهای منطقه نظرت را گفتید علاقه مندم جایگاه مردم و کمپ چپ جامعه را نشان بدهید. نظرت در این مورد چیست؟

آسنگران: منظورت از کمپ چپ اگر احزاب چپ موجود باشد متاسفانه محدود نگری و سطحی نگری اکثریت آنها تاسف برانگیز بود. در این منطقه من کمتر جریانی را میبینم که دو قدم دورتر از تحولات روز را ببیند. اکثریت آنها سیاست و استراتژی را رها کرده و در باد ناسیونالیسم کرد دارند خودشان را خنک میکنند. برای مثال روز جهانی دفاع از کوبانی روز افشا و نقد اسلام سیاسی نبود. فضای حاکم در این روز دفاع از جریانات ناسیونالیسم کرد و روز دفاع از سیاستهای پ.ک.ک با عکس اوجلان معنی شد. این روز روز مقابله با داعش نبود. روز آتش زدن پرچم داعش نبود. روز آژیتاسیون علیه اسلام سیاسی نبود. روز دفاع از حقوق مردم و برابری زن و مرد نبود. اگر مواردی این اتفاق هم افتاده باشد چنان نادر بود که در میان همهمه ناسیونالیسم کرد گم شد. اگر کسی اینرا ندیده و نفهمیده باید به عقلش شک کرد.

اما اگر منظورت از کمپ چپ همان کمپ سوم و قطب سوم و بشریت آزادیخواه و کمونیستهای روشن بین باشد که استراتژی و سیاست را فراموش نکردند و از تمدن و انسانیت و حقوق شهروندان دفاع کردند متاسفانه هنوزاز ضعفهای زیادی رنج میبرد. با این حال بدون به میدان آمدن قدرتمند این کمپ آینده دلچسبی در انتظار مردم بویژه زنان این منطقه نیست. این قطب در مقابل دو جناح اسلام سیاسی سنی و شیعه که هر کدام از آنها بخشی از قدرتهای جهانی را پشت سر خود دارند قرار میگیرد. این کمپ باید با پرچم آزادی و برابری و خلاصی از دست همه جناحهای اسلامی و ناسیونالیستی نمایندگی بشود. در تظاهرات اوایل اکتبر مردم سنندج آنجا که با پرچم قرمز به خیابان آمدند و علیه همه جناحهای ارتجاع منطقه ایستادند پرچم این کمپ نمایندگی شد. اما در تظاهراتهای جهانی در “حمایت از کوبانی” رنگ و شعار این کمپ متاسفانه قدرت و صدادی ضعیفی داشت. آن روز پرچم ناسیونالیسم کرد برجسته شد. این هشداری به همه کمونیستها و آزادیخواهان و مردم متمدن دنیا است. قطب سوم و مردم آزادیخواه و کمونیستها علیه داعش و همه جریانات اسلامی و حامیانشان هستند. شکست فاشیسم اسلامی به نفع بشریت است همچنانکه شکست فاشیسم هیتلری به نفع بشر بود. به عنوان جمله آخر میخواهم تاکید کنم احزاب و نیروهای مسلح در کوبانی ماهیتا در سیاست و استراتژی هیچ تفاوتی با احزاب حاکم در کردستان عراق ندارند. همه اینها احزاب یک جنبش به اسم جنبش ناسیونالیسم کرد هستند. کسی که از یکی حمایت میکند و مخالف آن یکی است یا دچار توهم شده و یا از سیاست چیزی نفهمیده است.

۴ نوامبر ٢٠١۴