تقلاهایی نافرجام بر ضد جنبش لغو اعدام!

پس از آنکه حکومت اسلامی ریحانه جباری را که به مدت هفت سال آزگار در زندان زجرکش کرده بود به دار آویخت، موجی از حملات هیستریک و کینه توزانه نسبت به سازمان دهندگان کمپین نجات جان وی و شخص مینا احدی از سوی چاکران رژیم و اصلاحطلبان حکومتی و کوتهنظرانی همچون هیلا صدیقی آغاز گشت. گویی که اینان مترصد اعدام ریحانه بودند تا بلافاصله پس از قتل جنایتکارانه وی، این حملات را آغاز کنند! چنین به نظر می رسد که در این میان تقسیم کاری نیز از قبل انجام گرفته بود.
متعاقب اعدام ریحانه، رهبر ارکستر مرگ و تباهی یعنی جواد لاریجانی مدعی شد که مسئول مرگ ریحانه نه حکومت اسلامی بلکه کمپین نجات جان او بوده است!!! آنگاه همین نغمه شوم را همسرایان همیشگی جمهوری اسلامی با صدای هر چه بلندتر سردادند. برخی نظیر صنم غیایی چنان کف به لب آوردند که دست حزبالهیهای رژیم را از پشت بستند. استدلال هایی که بیشتر عذر بدتر از گناه است و پته شان را روی آب میریزد تا آنکه همنوایی و همراهیشان را با حکومت اسلامی بپوشاند.
برای این جماعت نجات جان افرادی مانند کبری رحمانپور و افسانه نوروزی که از قضا به یمن این کمپین های پرقدرت جهانی و به ابتکار «کمیته بینالمللی علیه اعدام» از مرگ قطعی نجات یافتند، نشانهای از مثمر ثمر بودن این کمپینها نیست . در عوض، همصدا با لاریجانی، رسانهای شدن پرونده ریحانه را عامل به دارآویختنش معرفی میکنند. چنانچه این موضوع صحت داشته باشد، معلوم نیست چرا محسن امیر اصلانی بعد از هشت سال و در سکوت کامل اعدام شد؟ پس چرا سهیلا قدیری حتی بدون شاکی خصوصی و صرفا به حکم دادستان در سکوت کامل اعدام شد؟ چرا تا کنون ۹۰۰ نفر در دوره زمامداری روحانی و یا دهها هزار نفر در طول حیات سیاه حکومت اسلامی اعدام شدند؟ مگر حکم اعدام آنها هم رسانهای شده بود؟!
دراینجا نیز اساسا اعتراض ما به خونخواهی و قصاص نفس است که وحشیانه و مربوط به قرون وسطی است. اعتراض ما به سپردن مرگ و زندگی متهم به قتل به دست خانواده مقتول است که با همه استانداردهای قضاوت عادلانه منافات دارد. اعتراض ما به سیستم جنایت قصاص اسلامی است که از عقب مانده ترین مناسبات عشیرتی هزار و چهار صد سال قبل نشات گرفته که حتی از سطح تمدن عصر خود نیز به مراتب عقب تر و ارتجاعی تر بود.
برای هر انسان شریفی روشن است که رژیم اسلامی عامل همه این کشتارها ست. این رژیم جنایتپیشه از رسانهای شدن قتل هایش به شدت واهمه دارد و مایل است که این اعدامها را در سکوت کامل انجام دهد تا کسی یقه حکومت را نگیرد. از این جا ست که یاران و همراهان حکومت نیز ما را به سکوت کردن فرامیخوانند. اما به شما اطمینان می دهیم که برای نجات جان افرادی نظیر ریحانه و دیگر قربانیان نظام اسلامی همچنان کمپین به راه خواهیم انداخت و فریاد مظلومیت این قربانیان را به گوش جهانیان خواهیم رساند و دستگاه قضایی و کل ماشین کشتار رژیم اسلامی را به چالش خواهیم کشید. به خاطر بیاورید که در نتیجه افشاگریهای گسترده و فعالیتهای مستمر ما در سطح جهان بود که سرانجام سنگسار در ایران قطع شد.
می گویند که این کمپینها با انگیزه سیاسی صورت می گیرد. چه اتهام بزرگی! در کشوری که از نظر تعداد اعدامها پس از چین در رتبه دوم قرار دارد جنبش لغو مجازات اعدام هم بطور قطع سیاسی است. سیاستی که حاکم بر این جنبش است عمیقا انسانی است: دفاع از حق حیات! چیزی که امروزه به عنوان یکی از پایهایترین حقوق انسانی در بسیاری از کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است. ما مخالف اعدام یعنی قتل عمد از سوی دولت و سلب حق حیات انسانها هستیم و از این رو جنبشی مترقی هستیم. واپسگرایی شما در این است که خواستار برچیده شدن مجازات اعدام نیستید، و بدتر از آن اینکه شریک جنایات حکومت اسلامی هستید. کسانی مانند ابراهیم نبوی حتی از قتل عام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ توسط جمهوری اسلامی بطور بیشرمانه دفاع می کنند، حال قتل کسانی که به جرم قاچاق و غیره اعدام می شوند جای خود دارد. ما از سیاست لغو مجازات اعدام دفاع میکنیم، شما از سیاست اعدام برای به تمکین واداشتن جامعه از حکومت. بیش از هر چیز از حضور کمونیستهای شناخته شده و خوشنامی نظیر مینا احدی در خط مقدم جبهه نبرد با اعدام حرص و جوش میخورید. ولی حتی از خلال تقلاها و هرزهگوییهای شما نیز پیدا ست که جنبش ضد اعدام در ایران دارد اجتماعیتر و قدرتمندتر میشود.
در پایان بایستی موضوع مهم دیگری را نیز که وجه اشتراک جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان حکومتی را برملا می سازد یادآور شوم: مسئله زن. بخش عمدهای از آن کمپینهای جهانی که برای نجات جان انسانها در ایران به راه انداخته شد مربوط به زنانی است که قربانی نظام مردسالار و زنستیز حاکم بر ایران بوده اند. ریحانه جباری یکی از اینها بود. یکی از ماموران سابق وزارت اطلاعات قصد تجاوز به وی را داشت و ریحانه در دفاع از خود یک ضربه با چاقو به کتف راست او وارد کرد. در این مورد چه می گوئید؟ چرا از فرد مقتول که متجاوز جنسی بوده “شهید” میسازید؟ آیا به نظر شما ریحانه قربانی است یا قاتل؟ چرا یک دختر جوان باید برای حفظ آبروی نداشته دستگاه مخوف اطلاعاتی رژیم قربانی شود؟ آیا از این پس باید همه زنان و دخترانی که در مقابل متجاوزین جنسی از خود دفاع میکنند اعدام شوند؟
اشکال کار این جماعت دیدگاه مشترک شان با حاکمان در باره مسئله زن است. اینکه قربانی زن است و در معرض خطر تعدی جنسی قرار داشته برای این جماعت محلی از اعراب ندارد. تازه در جریان همین اسید پاشیهای اخیر اراذل و اوباش رژیم به زنان، فردی مانند گنجی به ما افاضات به اصطلاح جامعهشناسانه میفروشد و ما را به علل “روانشناختی، جامعه شناسی و معرفت شناسی” این پدیده حواله می دهد! این چه چیزی جز پردهپوشی جنایت اسلامیون در ایران معنا می دهد هنگامی که همه میدانند که از بالا تا پایین این حکومت علیه زنان “بیحجاب” بسیج شده اند و انصار حزب الله علنا از منکوب کردن زنان “بیحجاب” در عرصه عمل حرف زده است؟
اصلاح طلبان حکومتی که امروز این چنین به تقلا افتاده اند همواره شریک سفره رژیم اسلامی بوده اند. در اپوزیسیون قرار دارند چرا که به اپوزیسیون رانده شده اند. هرگز کتمان نکرده اند که چهارچوب نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند. همواره در برابر خشم و اعتراض عمومی مردم بعنوان سوپاپ اطمینان حکومت عمل کرده اند و در مقابل جنبش آزادیخواهانه مردم ایران همواره به نفع ابقای رژیم سد ایجاد کرده اند. برای کسانی که هنوز به این جماعت توهمی دارند هیچگاه دیر نیست که از آنها کنده شوند و در جبهه حقیقت و انسانیت قرار گیرند. باید جریان اصلاحطلب را به موازات مبارزه علیه جمهوری اسلامی افشا کرد و عقب راند. این وظیفه همه آزادیخواهان ست.