دیدگاههای متفاوت در تشکل یابی کارگران!

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

امروز گرهیترین مساله جنبش کارگری ایران تشکلیابی و مبارزه متحد و متشکل و آگاهانه است. از این رو، طبیعی است که بحث فعالین جنبش کارگری پیرامون مسایل مهم و گرهی جنبش کارگری ایران متمرکز شود.

همچنین طبیعیست که دیدگاههای متفاوت در تشکلیابی کارگران وجود داشته باشد. هر گرایشی تلاش میکند افق و چشمانداز خود را در درون این جنبش دنبال نماید. مشخصا در بررسی اختلافات درونی «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری»، این نگرشها و افقهای متفاوت به طور عینی و آشکارتری خود را نشان داده است. اما برخی از مباحث و موضعگیریهای فعالین جنبش کارگری در مورد اختلافات درونی کمیته هماهنگی، نه تنها سازنده نیست، بلکه بر عکس، مضر هم هست.

برای نمونه، اخیرا محسن حکیمی و مراد عظیمی از موضع «فعالین لغو کار مزدی» و رضا مقدم، از موضع سازمان «اتحاد سوسیالیستی کارگری» مطالبی را درباره اختلافات درونی کمیته هماهنکی نوشتهاند که در آنها از جمله به مطالب من در مورد این کمیته نیز برخورد ناروایی کردهاند. اساسا باید از نقدهای سالم و سازنده و گرهگشا استقبال کرد اما در عین حال با روشنگری نباید گذاشت گرایشاتی با تحریف و تهمت و افترا خاک به چشم جامعه بپاشند.

من در این جا قصد پلمیک با هیچ کدام از این سه رفیق فعال جنبش کارگری را ندارم، بلکه هدفام روشنگری درباره برخورد ناروا و غیرعادلانه آنها، به مواضعی است که در دو مطلب من آمده است.(ضمیمه ۱ و۲) اما نخست نقل قولهای این سه رفیق را میآورم که خوانندگان اگر این مطالب را نخواندهاند در جریان آنها قرار گیرند تا بتوانند در این مورد قضاوت عادلانهای داشته باشند. سپس سعی میکنم نظر خودم را نسبت به گرایشات این رفقا روشنتر توضیح دهم. این سه نقل قول عبارتند از:

رضا مقدم، در تاریخ هشتم فروردین ۱۳۸۷، نوشتهای را تحت عنوان «شورای نگهبان لغو کار مزدی در کمیته هماهنگی» منتشر کرده است که در بخش منبع آن، از جمله نوشته است:

– «۵ – البته اخیر فعالین لغو کار مزدی مطابق عادت مالوف خود نظرات خود در این مورد را کاملا تغییر دادهاند. اینها در ۱۶ فوریه ۲۰۰۸ اطلاعیهای در اعتراض به شلاق زدن کارگران سنندج منتشر کردند و احکام "صادره بیدادگاههای دولت اسلامی بورژوازی" را محکوم کردند و شعارهای "تند و تیز" علیه نظام حاکم دادند. قبلا محسن حکیمی و فعالین لغو کار مزدی در داخل و خارج که بهرام رحمانی هم آنها را همراهی کرد به ما فحاشی کردند که از جمله چرا محاکم قرون وسطایی رژیم اسلامی را "بیدادگاه" نامیدیم. پس از یک ماه از انتشار اطلاعیه فعالین لغو کار مزدی، هنوز محسن حکیمی نامه سرگشادهای علیه به کار بردن "بیدادگاه" منتشر نکرده است که این ناشی از معیارها و استانداردهای دوگانه همیشگی و بنیادی محافل تملق گویی از یکدیگر و غیبت و بدگویی علیه دیگران است.»

– قبل از رضا مقدم، محسن حکیمی، در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۸۶، در نوشتهای به نام «خوش بود گر محک تجربه آید به میان  تا سیه روی شود هر که دراو غش باشد(پاسخی به رفرمیستهای درون کمیته هماهنگی)، در پاراگراف ۴ آن، چنین نوشته است: ۴- بر خلاف تصمیم هیئت اجرایی کمیته هماهنگی مبنی بر عدم درج نوشتههای فعالان خارج کشور در سایت کمیته(تصمیمی که البته من خود با آن مخالف بودم) نوشته یکی از این فعالان به نام بهرام رحمانی در حمایت از رفرمیستهای درون کمیته در سایت درج میشود(رجوع کنید به نوشته "کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری را تقویت کنیم " به تاریخ ۱۵/۱۰/۸۶ ، مندرج در سایتهای اینترنتی)

– قبل از محسن حکیمی نیز مراد عظیمی، با نسبت دادن نظر من به سیاستهای «حزب توده» و این که چرا حزب کمونیست ایران و کومهله(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)، به غیر از جنبش کارگری، به جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش مردم انقلابی کردستان و مردم تحت ستم سراسر ایران اهمیت میدهد دیگر وقتی برای فعالیت کارگری باقی نمیماند، پس این رهنمود «کپی رهنمود حزب توده» است. یعنی در واقع مراد، به عنوان فعال لغو کار مزدی، آنچنان کارگر زده شده است که جنبشهای دیگر اجتماعی برایش کمترین ارزش و اهمیتی ندارند. و اگر هم کسی به این جنبشها و در پیشاپش آنها به جنبش کارگری بپردازد کپی رهنمود حزب توده را پیش میبرد؟! کسی که نظر حزب کمونیست ایران و مرا به عنوان عضو این حزب، به سیاستهای حزب توده نسبت دهد یا بیاطلاع از دنیای سیاست و تفاوتهای بنیادی اهداف و برنامه و سیاستها و جهانبینی احزاب است و یا مغرض است! از سوی دیگر، انگار یک دیوار چینی جنبش کارگری با جنبشهای دیگر اجتماعی جدا میکند و عبور از آن زیر پا گذاشتن «خط قرمز» این بخش از «فعالین لغو کار مزدی» است؟ علاوه بر این، من فاکتی از ترجمه «کامران نیری» درباره مارکس آورده بودم که مراد، به شیوه خیلی ناروایی به ایشان نیز حمله میکند. در حالی که مراد میتوانست در مطلب جداگانهای اشکالات ترجمه کامران را بنویسد و منتشر کند.

مراد عظیمی، در نوشته مورخه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶ خود، چنین مینویسد: آقای بهرام رحمانی- از حزب کمونیست یا کومله- با ملاحظه این که به نسبت جمعهای دیگر جاپائی در درون «ک-ه» دارند، برای بقاء نفوذشان، در مقالهای تحت عنوان «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» را تقویت کنیم، نقش کدخدامنشی یا ریش سفیدی را ایفاء کردهاند. آقای بهرام رحمانی میفرمایند: 

”مسلما مهم ترین چالشهای پیشروی جامعه ایران در سال ۲۰۰۸صف بندی جدید طبقاتی جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجوئی، جنبش انقلابی مردم کردستان و دیگر جنبشهای تحت ستم برابریطلب سراسر ایران با حکومت اسلامی(بخوان شعار رژیم آخون