جمهوری اسلامی ایران بیش از سه دهه است که در اشکال مختلف، مسئله سرکوب اجتماعی را در دستور کار خود قرار داده است، تمامی جناحین رژیم میدانند که تنها راه ماندگاریشان در تقابل با موج عمیق نارضایتی مردم، سرکوبهای گسترده از راه اعدام و زندان و شکنجه و ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. سخیفترین و وحشیانهترین شکل این سرکوبها اعدام و قتل عامدانه انسانها است. علیرغم حضور جنبش وسیع علیه اعدام و رنگ و نقش آن در اعتراضهای مختلف جامعه همچنان شاهد ابراز وجود »قائمبهذات « این خواست عمومی در سطح گسترده نیستیم. بگذارید کمی روی این مسئله دقیقتر شویم؛ جمهوری اسلامی به شکل کاملاً سازمانیافته، در اشکال مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم را عموماً سرکوب کرده است، از نپرداختن حقوق کارگران تا دستگیری و کشتار فعالین کارگری، از اشاعه فقر و اعتیاد و فحشا تا دستگیری فعالین و معترضین به این شرایط، از معضل کودکان فقر و کار تا دستگیری فعالین سازمانهای مدافع حقوق کودکان، از سرکوب زنان تا دستگیری و کشتار فعالین جنبش آزادی زن و دهها و صدها نمونه دیگر، اما به هرکدام از این عرصهها که مینگریم شاهد وجود یک جنبش سازمانیافته و »قائمبهذات« اعتراضی در قالب سازمانها، کمیتهها، محافل و کانونهای مختلف هستیم که دائماً در تکاپو و اعتراض و فعالیت هستند، این خود یکی از مهمترین و معتبرترین شاخصهای شناخت واقعی از جامعه ایران در تقابل با حاکمیت قرونوسطایی اسلامی ایران است. متأسفانه هنوز جنبش وسیع علیه اعدام دارای چنین مختصاتی نیست.
خواست لغو اعدام، علیرغم وسعت و حضور همیشگیاش در اعتراضات گوناگون، از سازمان خود و انسجام لازم برخوردار نیست، این در حالی است که جنبش علیه اعدام دارای آنچنان گستردگی و نفوذی در جامعه است که میتوان دهها محفل و کانون و کمیته حول آن در شهرهای مختلف ایران سازمان داد.
اعدام بهصورت روزانه و در ابعاد وحشتناکی در زندانها و میدانهای شهرهای ایران اجرا میشود و درعینحال، عمق تنفر از این پدیده شوم و جنایتکارانه را در جایجای جامعه میتوان دید. پتانسیل و ظرفیتهای بالای خواست عمومی »نه به اعدام« در جامعه میتواند بهسرعت تبدیل به یک نیروی اعتراضی فراگیر و سازمانیافته و غیرقابلحذف برای تقابل و پایان بخشیدن به بساط اعدام شود. در نبود چنین تشکل و سازمان یافتنی، این خواست و نفرت عمومی تنها در شکل بروز لحظهای در برخی کمپینهای مقطعی میماند و یا غالباً در همان سطح نفرت و انزجار شخصی خود را نشان میدهد.
ایجاد کمیتهها، محافل و سازمانهای علیه اعدام، ابزار و ظرف اعتراضی هزاران و میلیونها انسان منزجر از قتل عمد و سازمانیافته دولتی است که علاوه بر پایان دادن به پراکندگی این جنبش و خواست عمومی اعتراضی، میتواند سرعت عمل فعالین سیاسی و خانوادهای قربانیان در کمپینها و اطلاعرسانیهای بهموقع و فوری را افزایش دهد و هزینهها را بسیار پایین آورد.
این کمیتهها و محافل، میتوانند بهسرعت موردحمایت طیف وسیعی از نهادها و سازمانهای انسانی در نقاط مختلف جهان قرار گیرند و در مدتزمان کمی مجموعه وسیعی از فعالین و مردم داخل و خارج را در خود سازمان دهند. جای دارد تا بحث ایجاد این محافل و کمیتهها روی میز فعالین سیاسی و مخالفین اعدام خصوصاً در داخل کشور قرار گیرد و پاسخ درخوری به آن بدهند. قطعاً تجارب زیادی در عرصه مبارزه علیه اعدام و اشکال گوناگون آن در دسترس است و بسیاری از فعالین در شهرها در بسیاری موارد اقدامات جسورانه و شایستهای در این خصوص انجام دادهاند که همگی میتواند دستمایه این اقدام بجا و نیاز فوری جنبش علیه اعدام قرار گیرد.*
مندرج در نشریه نه به اعدام شماره ششم ۱ نوامبر ۲۰۱۴