تقدیم به رفیق محمد کمالی عزیز!

تقدیم به رفیق محمد کمالی عزیز!
صدای تو!
صدای تو دستان مرا می گیرد
و مرا باز می گرداند
به شب های پر ستاره ی سنندج
به شب های مهتابی بر فراز آبیدر
به روزهای تاریکی و خفقان شهر
که طنین پر خروش صدای تو
خانه و محله و کوچه و بازار را
همچون آتش بازی شب سال نو
روشن می کرد
مرا باز می گرداند
به کوچه ها ی محاصره شده
به خیابان های اشغال شده از دشمنان
و خبرهای شادی بخش تو
که همچون عمری دوباره بود
بر تن و جان مردمان خوب شهر

صدای تو!
دستان مرا می گیرد و مرا باز می گرداند
به بازگشت پرنده گان مهاجر در بهاران
به شکوفائی گل های باغچه
به روزهای زرد و سرخ و نارنجی پائیزی
به روزهای سرد و سفید زمستانی و سبز و گرم تابستانی
مرا می نشاند در جمع جوانان شهر سنندج
وقتی که پر شور و پر حرارت از دنیایی می گفتند
که در آن تمام انسانها آزادند
هیچ کس بر دیگری برتر نیست
و زیبایی های زندگی
همچون بازی های کودکانه در کوچه ها
برای همگان است

صدای تو مرا باز می گرداند
به شلوغی مهمانی ها
و سکوت مطلقی که به ناگاه در جمع می پیچید
تا صدای تو رساتر به گوش رسد
مرا باز می گرداند
به کوچه های که صدای درخشان و پر حرارت تو
از پشت دیوارهای کاهگلی خانه ها
لبخندی بر لب و
غنچه ی امیدی بر دل
رهگذران می کاشت
مرا باز می گرداند به شعله های اول ماه مه
بر فراز آبیدر
و طنین صدای ات که همچون یک قطعه موسیقی دل نواز
جان می بخشید، امید می بخشید، شوق و شعف و توانایی می بخشید
و جوانانی که در حین گوش دادن به طنین صدای دلنشین ات
در دل با تو عهد می بستند:
« همراه خواهیم شد رفیق، همراه خواهیم شد».
……
صدای تو
دستان مرا می گیرد
و مرا می رساند به صدای عزیزان جانباخته ام
مرا می رساند به آرزوهای جوان شان
به امید بی پایان شان
برای دنیائی عاری از ظلم و ستم
و روز پیروزی
صدای تو
مرا می رساند به آخرین شعار روی لب های جوان شان
در حین یورش به سوی دشمنان که فریاد می زدند:
«نابود باد جمهوری اسلامی، زنده باد سوسیالیسمِ».
……………
صدای تو!
همچون تند باد بود بر آتش خشم ستمدیده گان
و ضربه های توانای بازوان آهنگران بود
بر پیکر شوم ستمگران
صدای تو!
تسکین بود
برای مادرانی که عکس های فرزندان حماسه ساز شان
زیباترین گردنبند شان بود
و سرود بود بر زبان زندانیان
در آخرین لحظات
پای طناب دار

(ای رفیق! طنین صدای تو نسل ها ی نسل نه در گوش ها، بلکه در سینه ها جاودانه خواهد ماند. صدایی که در روزهای سخت و خفقان گل های امید و آرزو در دل ها می نشاند، از یاد رفتنی نیست، نمی تواند باشد).
ناهید وفائی
۳۱٫۱۰٫۱۴