پاسخ های حزب کمونیست کارگری ایران به نشریه شهروند

لطفا نام خود و عنوان سازمانی تان را بنویسید و مختصری از بیوگرافی تان را شرح دهید.

ـ ضمن تشکر و سلام،مصطفی صابر هستم.از خوش شانس های نسل ۵۷که در اوین و قزلحصار یا خاوران زنده به گور نشدم ودرگیر تجارب متنوعی بوده ام: تظاهرات دانشجویی علیه شاه، قیام بهمن، جنبش بیکاران سال ۵۸ ، جنبش شورایی کارگران از طریق فعالیت در بین کارگران کمونیست ذوب آهن و شرکت نفت، فعالیت در کردستان وبعد هم خارج کشور.از ابتدای تشکیل "اتحاد مبارزان کمونیست"با این جریان بودم و بعد در "حزب کمونیست ایران" و اکنون در حزب کمونیست کارگری مشغولم. فعلاسردبیر نشریه "جوانان کمونیست" هستم ورئیس دفتر سیاسی حزب.

در رشته طراحی صحنه و انیمشن تحصیل کرده ام. فعلا مدرس طراحی از بدن انسان هستم.

سازمان خود را به طور خلاصه معرفی کنید و آخرین تغییر و تحولات درون آن را عنوان کنید.

ـ حزب کمونیست کارگری ایران ۱۶ سال پیش (سال ۹۱) در چنین روزهایی، در اوج رجز خوانی بورژوازی جهانی در مورد "کمونیسم مرد" و "پایان تاریخ"و در واقع در دوره شکست کمونیسم بورژوایی و عروج "نظم نوین جهانی" تشکیل شد. کمونیسم کارگری جنبش طبقه کارگر و همه مردم محروم برای رهایی انسان در جهان معاصر است. حزب ما در اساس محصول عروج همین جنبش در دل انقلاب ۵۷ و خود آگاه و متحزب شدن آن به یمن تلاش انقلابیون مارکسیستی نظیر منصور حکمت است. از جنبش شورایی کارگران سالهای ۶۰ـ۵۷ تااول مه ها و ۸ مارس های سرخ سنندج، تا مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی در کردستان و مقابله باحزب بورژوازی کرد، تا جا انداختن بسیاری شعارها و مطالبات گوناگون در فضای سیاسی ایران، از آزادی بی قید و شرط سیاسی، تا لغو مجازات اعدام، تا برابری بی قید و شرط زن و مرد، تا آزادی و برابری و غیره در سابقه این جنبش و این حزب قرار دارد. حزب ما بخصوص در جریان شکست دوم خرداد و عروج جنبش انقلابی سرنگونی طلبانه کارگران و زنان و جوانان به عنوان یک حزب دخیل در اوضاع سیاسی ایران مطرح شده است وهر روز بیش از قبل به پرچمدار جنبش انقلابی مردم علیه جمهوری اسلامی و برای آزادی و برابری تبدیل میگردد. هدف فوری حزب سرنگونی جمهوری اسلامی به نیروی کارگران و مردم انقلابی و برقراری جمهوری سوسیالیستی است.

آخرین تحول مهم حزب کنگره ششم است که قطعنامه هایی در مورد رشد گرایش سوسیالیستی در جامعه، افول نظم نوین جهانی و عروج چپ،و جنگ و ضرورت سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را تصویب کرد. برای آشنایی بیشتر، دیدن اسناد و همینطور فیلم های این کنگره علنی که بطور زنده از اینترنت پخش میشد، به این لینک مراجعه کنید:

http://www.wpiran.org/

موضع حزب شما در قبال خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده و آن حمله آمریکا به ایران است، چیست؟

ـ "خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده" ساخته پرداخته آمریکا و جمهوری اسلامی هر دو، و در ادامه سیاست های نظم نوینی آمریکا و جنگ قدرت بین میلیتاریسم دول غربی و تروریسم اسلامیاست."حمله آمریکا به ایران" در ادامه این سیاست ها و این جدال قدرت البته محتمل است. این احتمال حتی اگر یک در هزار باشد، عواقب آن بویژه برای کارگران و مردم محروم چنان دهشتبار است که باید با تمام قوا علیه آن مبارزه کرد.نیرویی که میتواند جلوی جنگ را بگیرد یا عواقب آن را کاهش بدهد، کارگران و مردم انقلابی هستند. هر اندازه مردم ایران برای بدست گرفتن سرنوشت خود به میدان بیایند و حمایت وسیع مردم جهان را جلب کنند این واقعی ترین نیروی مقابله با جنگ است. اقدام اساسی بسط مبارزه کارگران و مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی و قدرت گیری مستقیم شوراهای کارگران و مردم انقلابی(یک جمهوری سوسیالیستی) است.

اما اگر جنگ یک احتمال است، هم اکنون جلوی چشمان ما اتفاقاتی در جریان است که خطرش کمتر از حمله نظامی نیست. و آن توجیه و تطهیر سیاست ها و راه حل های بالایی ها به زور تهدید جنگ است! چه آمریکا، چه جمهوری اسلامی و چه اپوزیسیون پرو رژیم و یا پرو آمریکاعلیرغم اختلافاتشان در این یکی ذینفع اند.خطر جنگ است کمتر مصرف کنید! تحریم کرده اند، دستمزد نخواهید! اعتصاب نکنید! خطر جنگ است! از دولت خودی حمایت کنید! خطر جنگ است! از آن بخش "صلح طلب" حکومت حمایت کنید! جنگ است! دماغ تان را بگیرید و در کنار خاتمی و رفسنجانی و حتی احمدی نژاد بایستید! جنگ محتمل است برای یک جمهوری اسلامی حقوق بشری بجنگید! و… اما ما از دنیای آنها راضی نیستیم که ما را به مرگ "خطر جنگ" بگیرند تا به تب "وضع موجود" راضی شویم.هم اکنون نیز جنگ عظیم و مدهش سیاسی، اقتصادی، پلیسی و انتظامی (که آنها "صلح" می نامندش!)هر روز علیه ما جریان دارد. اتفاقا آن جنگ نظامی خانمان برانداز هم که همه از آن وحشت داریم برای حفظ همین "صلح" آنها (یعنی نظم موجود) ضروری میشود. وظیفه ما جلوگیری از همه اینها است.تغییر کل این اوضاع است.

در حقیقت همه کسانی که دارند در سایه ترساندن مردم از خطر جنگ، جمهوری اسلامی یا سیاست های آمریکا را توجیه میکنند، زمینه جنگ را فراهم میکنند وخود جنگ طلبان واقعی اند!چرا که تا وقتی جمهوری اسلامی یکسو و آمریکا سوی دیگر این دعوا است همواره احتمال و خطر جنگ وجود دارد. تنها راه واقعی مقابله با جنگ، برهم زدن کل این معادله و دخالت فعال مردم در اوضاع است. این دخالت فعال در ایران معنایی جز تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و قدرت گیری مستقیم مردم ندارد.

لذا ما سیاست تعرضی در قبال تهدید جنگ و تلاش های فوق پیش گرفته ایم. تلاش برای گسترش مبارزه علیه جمهوری اسلامی و جنگ و تحریم و سیاست های نظم نوینی. مبارزه برای افشای همه ریزه خواران جنگ و تهدید جنگی چه در دفاع از رژیم و چه در دفاع از آمریکا. گسترش مبارزه کارگران برای خواسته ها و مطالبات خودشان، علیه تحریم اقتصادی و بهانه رژیم برای کاهش معیشت. تلاش علیه آپارتاید جنسی و بی حقوقی زنان و علیه حجاب. تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی.گسترش مبارزه علیه فشارهای رژیم در دانشگاه. گسترش مبارزه علیه فقر و فلاکت و گرانی
و بی مسکنی. تلاش برای متشکل شدن هرچه وسیعتر کارگران و معلمان و دانشجویان بر علیه جنگ و جمهوری اسلامی و همه نیرویهایی که میخواهند جمهوری اسلامی را حفظ کنند و یا از بالای سر مردم و با "رژیم چنج" آمریکایی مصیبت دیگری را تحمیل کنند. ما مردم را دعوت میکنیم تا در این اوضاع دخالت کنند، برای گرفتن خواست ها و مطالبات خود قدم پیش بگذارند از هم اکنون در تدارک قدرت گیری و اداره امور به دست خود باشند، حول حزب متشکل شوند، در انواع تشکل های توده ای متشکل شوند.و دقیقا اگر چیزی قرار است جلوی جنگ را بگیرد همین نیروی به میدان آمده کارگران و مردم با پرچم خواسته های خودشان یعنی برقراری آزادی و برابری است.

رابطه ی حزب شما با سایر گروه ها و احزاب اپوزیسیون خارج کشور چگونه است؟ آیا با همه آنها بر سر میز مذاکره و تبادل نظر خواهید نشست؟

ـ ما اولین جریانی در سیاست ایران هستیم که سنت کنگره علنی و دعوت از همه اپوزیسیون از راست تا چپ برای شرکت در کنگره مان را گذاشتیم. شخصا فکر میکنم با هر جریان سیاسی معقول و متمدن اپوزیسیون میتوان سر یک میز نشست و حرف زد. اینکه هدف از این گفتگو چه باشد و به چه معضلی پاسخ میدهد موضوع دیگری است. واقعیت این است که در اپوزیسیون نیروهای اجتماعی بسیار متفاوت و گاه با اهداف متناقضی هستند. بعلاوه فکر کنم همیشه دنیای واقعی جدال طبقات و جنبش ها و احزاب در صحنه جامعه و سیاست است که سرنوشت میز مذاکره را تعیین میکند.

آیا برای نظام ایدئولوژیک در ایران آینده ای می بینید؟

ـ سئوال روشن نیست و تعابیر مختلفی میشود کرد:

– منظور از "نظام ایدئولوژیک" آیا یک نظام و حکومت مذهبی است؟ همه میدانندکه حکومت آینده ایران هرچه باشد یک حکومت مذهبی نیست. حتی دشوار بتوانند "مذهب رسمی" مثلا اسلام راخورد مردم بدهند. جامعه آینده ایران غیر مذهبی است.

-منظور از "نظام ایدئولوژیک"میتواند یک "نظام سرمایه داری" حالا با هر حکومتی – دمکراسی پارلمانی، سلطنتی آریامهری، ژنرال مشرفی، "دمکراسی" نوع ترکیه ای و غیره-باشد. (ایدئولوژی این نظام دفاع از مالکیت خصوصی و سرمایه است.) آینده این "نظام ایدئولوژیک" در ایرن چیست؟ برای نظام سرمایه داری در آینده ایران شانس خیلی زیادی نمی بینم.بویژه برقراری یک سرمایه داری دمکراتیک با ایدئولوژی لیبرال یک توهم محض است. اگر در مقطع کوتاهی هم بورژوازی مجبور شود تحت فشار طبقه کارگر و کمونیست ها به درجه ای از آزادی و دمکراسی گردن بگذارد، به سرعت یا باید به سرمایه داری سرکوبگر نوع کشورهای جهان سومی تبدیل شود یا سوسیالیسم جایگزین آن شود. تنها در یک صورت برای نظام ایدئولوژیک سرمایه داری "آینده ای" می بینم. و آن اینکه بتوانند جنبش عظیم سرنگونی طلبانه و چپ موجود که علیه جمهوری اسلامی در جریان است و طبقه کارگر و کمونیسم کارگری ستون فقرات آن را تشکیل میدهد به خاک و خون بکشند و بهر حال به نحوی شکست دهند. که این البته کار آسانی نیست.

– ولی شاید مقصود از "نظام ایدئولوژیک" یک نظام سوسیالیستی و کمونیستی است؟! در این حال باید بگویم این تنها شانس جامعه ایران برای برقراری یک "نظام غیر ایدئولوژیک" است.

جامعه کمونیستی (بر خلاف سرمایه داری های دولتی ای که با شکست انقلاب اکتبر به نام "سوسیالیسم" شکل گرفت)یک جامعه یا نظام ایدئولوژیک نیست. بلکه جامعه ای است که در آن استثمار و طبقات و دولت از بین رفته و جایی برای ایدئولوژی به معنای معمول وجود ندارد. حتی در مراحل اولیه کمونیسم هم که هنوز حکومت کارگری هست و طبقات از بین نرفته ، ما با یک حکومت و جامعه ایدئولوژیک مواجه نیستیم. برعکس با جامعه و حکومتی روبرو هستیم که قدم به قدم در راه نابودی بردگی مزدی و استثمار و طبقات پیش میرود. خصلت حکومت کارگری نه در ایدئولوژیک بودن، که اتفاقا برعکس ضد ایدئولوژیک (اگر بشود چنین اصطلاحی به کار برد) بودن آنست.حکومت کارگری حکومت مستقیم و بلافصل همه شهروندان است. ایدئولوژی رسمی ندارد.حکومت کارگری مبارزه طبقاتی را به وسیع ترین شکل ممکن بسط میدهد، اما نه برای اینکه حاکمیت یک طبقه معین و یک ایدئولوژی معین را تثبیت کند. برعکس، برای اینکه حاکمیت طبقاتی را برای همیشه الغاء کند.سوسیالیسم جامعه آزاد انسانهای آزاد است.

چه موضوع هایی برای حزب یا سازمان شما در اولویت قرار دارند؟

ـ لیست طولانی است. همه آن موضوعاتی که برای زندگی مهم است،یعنی برای کارگران و زنان و جوانان در اولویت قرار دارد. از کمترین بهبود در وضع زندگی مردم، از افزایش دستمزد و آزادی اعتصاب وتشکل گرفته تا لغو حجاب و منع دخالت در زندگی خصوصی مردم تا آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام و برابری زن و مردتا مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و قدرت گیری شوراهای خود مردم و برقراری سوسیالیسم در اولویت ما قرار دارد.همیشه هم برای رسیدن به همه اینها نیرو کم داریم و به یک چیزهایی نمی رسیم واز کار خودمان ناراضی هستیم.اولویت بلافصل ما طبعا امروز ساختن حزبی عظیم و اجتماعی است که ستون فقرات مبارزه مردم برای بهبود زندگی شان و مقابله با خطراتی باشد که جامعه را تهدید میکند.به عبارت دیگر تبدیل کردن نفوذ اجتماعی گستردهحزب کمونیست کارگری به یک سازمان منظم و محکم و سراسری حزبی، یا متحزب کردن فعالین و پیشروان جنبش کمونیسم کارگری و رهبران اعتر
اضات مردم اولویت فوری و مهم ما است.

تقریبا اکثر احزاب سیاسی اپوزیسیون مخالف برپایی زندان و اعدام و شکنجه هستند. فرض کنیم شما به قدرت رسیدید، با مخالفانتان چه رفتاری خواهید داشت؟

ـ اگر اشتباه نکنم، ما اولین حزب سیاسی ایران هستیم که لغو مجازات اعدام را به عنوان یک اصل در برنامه مان وارد کردیم و در هر حال جانانه برای آن کوشش کرده ایم.این عبارت منصور حکمت "اعدام قتل عمد حکومتی است" اغراق نیست اگر بگویم دارد جهانگیر میشود. هم اکنون یک جنبش عظیم علیه اعدام در ایران وجود دارد که نقش حزب ما و کسانی مثل مینا احدی در آن شناخته شده است. اینها را هرچند غرور آمیز،جهت تعریف از خودمان نگفتم. میخواستم بگویم که ما حتی قبل از اینکه به قدرت برسیم داریم فرهنگ سیاسی جامعه را در جهت رعایت حرمت انسان تغییر میدهیم، حالا تصورش را بکنید اگر ما در قدرت باشیم!

اگر ما به قدرت برسیم یعنی اینکه همین تغییراتی که از جمله ذکرش رفت ضربدر میلیون شده است. به قدرت رسیدن ما ثمره یک انقلاب عظیم اجتماعی است که هم الان به طور بطئی جریان دارد. و این انقلاب هزار بار انسانی تر، متعالی تر، نوع دوستانه تر و خیره کننده تر از وقتی است که هنوز در اپوزیسون است و زیر فشار اعدام و شکنجه و زندان و فقر و فلاکت وکمبود امکانات نتوانسته با تمام قامت سربلند کند. بنا بر این وقتی ما به قدرت برسیم انسانیت به قدرت رسیده است. کارگران، مردم و شوراها و ارگان های بلافصل اعمال قدرت شان به حکومت رسیده اند. کسانی به قدرت رسیده اند که در تظاهرات ۲۰ هزار نفره شعار "معیشت، منزلت، حق مسلم ماست" سر میدهند یا همین دو هفته پیش در دانشگاه اصفهان "آزادی، برابری، هویت انسانی" را فریاد زدند.یکی از اولین مفاد بیانیه چنین حکومتی قطعا لغو اعدام و زندان و شکنجه است. مخالفان چنین حکومتی از تمام حقوق شهروندی ، از آزادی بی قید شرط بیان و همه آزادی های سیاسی برخوردارند،لابد احزاب و ارگانهای خودشان را دارند و برای قدرت گیری در شوراها تلاش میکنند. چنین حکومتی از آنجا که به شدت وسیع و توده ای و خود مردم متشکل به صورت دولت است، بسیار با ثبات و اعتماد به نفس است و با بیشترین سعه صدر به مخالفینش برخورد میکند. چون اساس اش انسان است و "مخالف" هم انسان است. راستش به نظر من سوال واقعی این است: آن "مخالفان" فرضی در مقابل یک چنین حکومتی چه رفتاری دارند! و چرا مخالف اند؟

در رابطه با مسئله ملیت های ایران (ترک، کرد، عرب، بلوچ و…) ، حزب شما چه راه حلی را مناسب می بیند؟

ـ ما مخالفت سرسخت هرگونه هویت تراشی ملی و قومی برای انسانها هستیم. شعار ما همان است که جوانها در دانشگاه بالا بردند: یک زمین، یک نژاد، یک انسان!با این وصف ما متاسفانه با دنیایی روبرو هستیم که انسانها را با هویت های کاذب فارس و ترک و عرب و کرد و ژاپنی و آمریکایی به جان هم انداخته اند.در واقع یکی از بدترین جلوه های وحشیگری مدرن همین ستمگری و تحقیر و تفرقه ملی انسانها است. ما برای برچیده شدن تمام اینها تلاش میکنیم. ملیت تراشی و بعد اعمال ستم ملی ساخته پرداخته ناسیونالیسم است. چه ناسیونالیسم (بخوانید بورژازی) ستمگر و چه ناسیونالیسم تحت ستم. کارگران میهن ندارند!

تا آنجا که به جغرافیایی به نام ایران برمیگردد ما برای اتحاد سراسری همه کارگران و مردم محروم و ساختن جامعه ای تلاش میکنیم که نه بر اساس هویت ملی یا هویت مذهبی و هویت های کاذب دیگر، که بر اساس نوع دوستی و حرمت انسان و آزادی و برابری و رفاه همگان بنا شده است. ما سر سختانه علیه هرگونه ستمگری ملی، یا توهین و تحقیر ملی مبارزه میکنیم. در کردستان ستم ملی به مساله ملی تبدیل شده است. لذا ما خواهان برگزاری یک رفراندم آزاد و تصمیم گیری آزادانه مردم مناطق کرد نشین به ماندن در چهارچوب جغرافیایی و سیاسی واحد و یا جدایی و تشکیل دولت مستقل هستیم.ما مخالف هرگونه طرح فدرالی هستیم چرا که فکر میکنیم این گونه طرح ها جدایی و تفرقه و ستم ملی را تداوم میدهد. در جامعه ای که ما خواهان آن هستیم همه انسانها شهروندان متساوی الحقوق هستند.

با مسئله زبان مادری چگونه برخورد می کنید و چه حقوقی برایش درنظر می گیرید؟

ـ برنامه حزب ما در بند "اعتبار زبان های رایج در کشور" میگوید:

"ممنوعیت زبان رسمى اجبارى. دولت میتواند یک زبان از زبان هاى رایج در کشور را به عنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعیین نماید، مشروط بر اینکه امکانات وتسهیلات لازم براى متکلمین به سایر زبانها، در زمینه هاى زندگى سیاسى و اجتماعى وآموزشى، وجود داشته باشد و حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادرى خویش در کلیه فعالیت هاى اجتماعى شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهرهمند شود محفوظ باشد. "

فکر کنم به اندازه کافی گویا باشد.ما مخالف زبان رسمی اجباری هستیم و خواهان تسهیلات برای تمام زبانهای رایج کشور هستیم. اما تمایل ما در عین حال این هم هست:

"زبان انگلیسى، با هدف تبدیل گام به گام آن به یک زبان آموزشى وادارى متداول در کشور، از سنین پائین در مدارس آموزش داده شود. "

به عبارت دیگر همانطور که برنامه ما میگوید ما خواهان گام برداشتن به این سو هستیم که مردم ایران بعد از یکی دو نسل به زبان انگلیسی تسلط داشته باشند و این زبان هم در کشور متدوال شود چرا که فکر میکنیم