دو فرهنگِ حاکم در درونِ چپ!

عارضه‏های چپ خارج از کشوری فاحش‏اند و دو فرهنگ متضاد از هم، رو در روی مدعیان منفعت کارگران و زحمت‏کشان قرار گرفته است. حقیقت روشن است و طبعاً یکی از این فرهنگ‏ها را می‏توان به‏عنوان نماینده‏ی حقیقی توده‏های محروم و ستم‏دیده، و هم‏چنین به‏عنوان افکار کمونیستی به حساب آورد. متأسفانه آن‏چه پیداست، آسیب‏ها و ضررها، بیش از ساختن‏ها و منفعت‏هاست. دلائل متعدد و چندی را، و یا به‏عبارتی، چند ده گانه‏ای را می‏توان بر شمارد، که چرا اوضاع نیروها و عناصر مدعی تغییر دنیای سراسر ظلم و تباهی و آن‏هم در حوزه‏ی رفتاری، این‏گونه شده است و دارند، با شتاب و با سرعتِ بسیار بالائی، خلافِ مسیر روحیات و اخلاقیات کمونیست‏های راستین را طی می‏نمایند؟

به راستی که چرا این‏گونه رفتارهای کوته‏بینانه و پرخاش‏گری‏ها، اتهام‏زنی‏ها و تهمت‏های سیاسی – امنیتی و آن‏هم در ابعادی گسترده، در میان چپِ خارج از کشوری رواج یافته است و بر روح و بر کالبد نحیف “اعضاء” و “کادر”های “سازمان‏ها” و “احزاب” ریشه دوانده است؟ دلیل اصلی آن‏ها در چیست و چه زمانی رفتارهای هیستریک و مغرضانه و آغشته به فرهنگِ سرمایه، به سر خواهد آمد، و نسل جوان امروزی، شاهد برخوردهای کمونیستیِ متمدنانه، و کاربست متدهای صحیح و راه‏گشای معضلات و مشکلات جنبش‏های اعتراضی و هم‏چنین پاسخ‏گوی ناکرده‏های سیاسی – نظری و عملی “سازمانی” و “حزبی” خواهد بود؟

آفت است و در یک نگاه ساده، به تربیتِ مناسبات ناصحیحِ سازمانی – تشکیلاتی بر می‏گردد و قرار و انتظار هم بر آن نیست، که پرونده‏ی چنین رفتارهای غیر انسانی و سرشار از انحرافات اخلاقی – اجتماعی به پایان رسد. راهِ طول و درازی، جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای، در حوزه‏های سیاسی – عملی و هم‏چنین در زمینه‏ی رفتاری، در پیشارو دارند. دُوران عقب‏نشینی‏ست و طبعاً در چنین دُورانی، دامنه‏ی فرهنگِ و ایدئولوژی حاکم بر جامعه، گسترده‏تر و گسترده‏تر خواهد شد و به صفوف مدعیان چپ هم رسوخ خواهد کرد؛ روش‏ها و متدهایی که در تخالف با فرهنگِ عنصر، سازمان و حزب متعلق به چپ حقیقی‏ست.

متأسفانه اثرات بسیار فراوانی در این حوزه، سرمایه بر روح و روانِ همه‏ی اقشار جامعه، و هم‏چنین بر عنصر و بر نیروی مدعی چپ به‏جا گذاشته است و طبعاً، محدود و خروج از چنین منجلابی، منوط به ورود سازمان و حزب کمونیستی به‏مبارزه‏ی جدی با رژیم سراسر مسلح، تا سر حد برقراری جامعه‏ای نوین و هم‏چنین منوط به انقلابِ رفتاریِ عنصر کمونیستی‏ست. جامعه و عنصری که از رسوبات سرمایه فارغ گشته و بشارت دهنده‏ی فرهنگِ پرولتری و سازنده‏ی کمونیستی‏ست. در هر صورت این‏دست اعمال در اوضاع در هم ریخته‏ی کنونی، بی‏شمارند و سندها و فاکتورهای بسیار طویلی وجود دارد، که حکایت از بی‏پرنسیبی، و حکایت از تخریب شخصیت‏ها می‏کند و شکی در آن نیست که همه‏ی مخالفین “سازمانی” – “حزبی”، با چنین رویه و روی‏کردهایی آشنائی دارند و آن‏قدر فاکتورها و فحاشی‏ها فراوان‏اند، که با سیاه نمودن هزاران صفحه‏ی کاغذ سفید، نمی‏توان پرونده‏ی آن‏ها را بست.

در این‏میان، بخش و یا قسمتی از این صفحات، متعلق به «بابک آزاد»، از “اعضا”ی، “بر جسته” و “فعال چریکهای فدائی خلق” می‏باشد. وی طیق معمول و به‏منظور خوش‏خدمتی بیش‏تر به “مدیران” تشکیلاتی و در کامنتی پیرامون نوشته‏ی “«اشرف دهقانی» و تزِ دو قطبِ امپریالیستی!”، اعلام داشته است‏که: ” آنچه در این جا از طرف شخص مشکوکی به نام شباهنگ راد نوشته شده نه یک تحلیل سیاسی بلکه تخریب، لجن پراکنی، و یاوه گوییهای یک قلم به مزد وزارت اطلاعات است تخطئه کردن تمام فعالیتهای تمام احزاب و نیروهای سرنگونی طلب و چهره های درخشان مبارزاتی یک ملت فقط و فقط از یه پاسدار ذوب شده در ولی وقیه اش بر میاید“، هم‏چنین و در ادامه‏ی رسالت و وظایف‏اش و در پاسخ به کامنت‏گذار دیگری، می‏گوید: “دوست گرامی انتقاد و نقد و نظر و برخورد به نظرات یکدیگر به سود جنبش و پیشروی انقلاب است و درست، اما این شخص تحلیل سیاسی را دستاویز قرار داده برای تخریب مبارزین و انقلابیون و کار او خدمت به ادامه سلطه ارتجاع اسلامی در کشورمان است“.

این اولین بار نیست که “کاشف سیاسی”، “قاضی چپ”، و آن‏هم به‏گونه‏ی “هوشیارانه”، به افکار “مخرب” و “قلم به‏مزد” و “خدمت‏کار سلطه‏ی ارتجاع” پی می‏برد و صد البته به انتظار نشسته است تا روز و روزگاری، و در “فردای انقلابِ” ایران، “حکم‏” غیابی‏اش را به‏عمل در آورد!!

عجبا به چنین نگرش و افکار عضو, سازمانِ سیاسی، و حامی برقراری عدالت اجتماعی در درون جامعه!! عجبا به این دنیای عجیب و غریب، که کسانی هم‏چون «بابک آزاد»، دارند از یک‏طرف و به‏ظاهر، جامه‏ی چپ به تن می‏کنند و از طرف‏دیگر، ره و فرهنگ دیگری را پی می‏گیرند. تردیدی در آن نیست که بی‏مایه‏گان و کج اندیشانی هم‏چون «بابک آزاد»، با انجام چنین عکس‏العمل‏های ناشایستی، دارند هم ماهیت درونی خود را عریان‏تر می‏نمایند و هم، صفوف چپ را شفاف‏تر می‏سازند، مضافاً این‏که به‏هر  اندازه مرزبندهای رفتاری، خالص‏تر شود، کار و بار چپ، راحت‏تر به پیش خواهد رفت.

بزعم وی، همه‏ی آن “لجن‏پراکنی”ها، “یاوه‏گوئی”ها و “دست‏آویزهای سیاسی” و “تخریب مبارزین” و غیره در آن بود که چرا و به‏مانند «اشرف دهقانی»، گفته نه‏شده است که: “بگو مگوهای مابین امپریالیست‏ها را نمی‏توان در مفوله‏ی دو قطبِ امپریالیستی توضیح داد؛ چراُ و به چه دلیل، اشاره نه‏شده است که امپریالیسم امریکا در عراق دست به ریسک بزرگی زده است؛ چرا تاکید نه‏گردیده است که امپریالیسم امریکا دست‏پاچه به سوریه ورود نموده است؛ و هم‏چنین، چرا و بر خلاف نظر «اشرف دهقانی» تاکید گردیده است که وظیفه‏ی توده‏ها، درک و شناختِ بنیادیِ تضادهای درونِ جناح‏های متفاوت امپریالیستی و انجام عمل مستقلانه، و مهم‏تر از همه‏ی این‏ها، به متن آوردن کمونیست‏ها از حایشه، و فراهم سازی قدرت‏گیری آنان نیست”!!

آری از چنین “دست‏آویز”هایی استفاده شده است و بنابه باور «بابک آزاد»، هدف از طرح چنین مواردی، چیزی جز، “تخریب” مبارزین و فعالیت‏های “سازمان‏ها” و “احزاب” وابسته به مردم نه‏بوده است!! در حایشه و ناگفته نه‏ماند که انگیزه‏ی اصلی از توضیح این‏موضوعِ سخیف، نه تلاشِ اثبات جایگاهِ نویسنده‏ی “«اشرف دهقانی» و تز, دو قطبِ امپریالیستی!”، بل تاکید دوباره و نشان دادن حکمیت رفتاری جریانی‏ست که در دلِ خود دارد، به باز تولید چنین افرادی می‏پردازد، و دارد از شگردهای غیر سیاسی – انسانی‏ای به‏منظور به عقب راندن مخالفین خود سود می‏جوید؛ جریانی که خود را در مقام “کمونیست”‏ترین و “متمدنانه”ترین جریانات و احزاب قرار داده، و مبلغ و مدعی تحول بنیادی در درون جامعه، و هم‏چنین منادی به اهتزاز در آوردن پرچم و فرهنگِ “پرولتری”‏ست!!

اگر ادعاهای این “سازمان” و یا آن “سازمان” را کنار به‏گذاریم و به عالم حقیقت و به فاکتورهای موجود رجوع نمائیم، به این جمع‏بند کوتاه و روشن دست خواهیم یافت، که در حوزه‏ی رفتاری، مدعیان چپ خارج از کشوری، بسیار عقب مانده و فاقد سیاستِ سازنده‏گی‏اند. نه تنها با مبارزه‏ی ایدئولوژیک سالم، دشمنی دارند بلکه کم‏ترین گامی در جهت رفع ایرادهای درونی خود بر نمی‏دارند. نشان داده‏اند که تا چه اندازه با متأنت و با شکیبائی کمونیستی فاصله گرفته‏اند و با تمام وجود، در پی شکستن قلم‏ها، اتهام‏زدن‏ها و بر چسب‏های امنیتی به مخالفین‏اند؛ روش‏ها و متدهایی که از آنِ طبقات حاکم و جانیان سرمایه است و کمونیست‏ها، برای نابودی و برای سوزندان چنین افکار علیل و درمانده‏ای، به میدان آمده‏اند.

بر اساس چنین حقایق تأسف برانگیزی‏ست که جای دارد تا کمی عمیق‏تر، به این‏گونه رفتارها اندیشید و دانست، که با “عضویت” در این کتاب‏خانه و یا آن کتاب‏خانه‏ی جوامع‏ی بورژوائی، غائله‏ی آن به سر نه‏خواهد آمد. چرا که بارها و بارها، دیده‏ و شاهد بوده‏ایم که چگونه، اعضاء و کادرهای دیگر احزاب و جریانات و علی‏رغم عضویت در کتاب‏خانه‏های محلی و هم‏چنین عضویت در “انجمن‏های مارکس” و غیره، به تخریب مخالفین خود و آن‏هم یاران و هم‏سنگران چندین دهه‏ی‏شان پرداخته‏اند، که توضیح و برشماری دقیق آن‏ها – و علی‏رغم ساده‏گی -، بسیار پیچیده و ناممکن می‏باشد؛ دیده، خوانده و مشاهده نموده‏ایم که چگونه اتهامات سیاسی و بویژه امنیتی توسط افرادی هم‏چون «بابک آزاد»، به مزاج به اصطلاح مدیران و مدبران تشکیلاتی خوش آمد، و به تحسین و تقویت چنین افرادی پرداخته‏اند. باری ساده‏گی قضیه، صرفا و صرفاً، در این است که “مدیران” و “مدبران” کنونی، نیاز به یاوه‏گویانی هم‏چون «بابک آزاد» دارند، تا “اعتبار” سیاسی از دست‏رفته‏ی خود را – و آن‏هم در حوزه‏ی مجازی – باز یابند. گویی «بابک آزاد»، آزادی را این‏گونه درک نموده تا هر آن‏چه را که، از ذهن خام و علیل‏اش خطور نموده است را می‏بایست بیان نماید. گویی “کسب مدارج” بالاتر تشکیلاتی، و نشان هر چه بیش‏تر عُلقه به بالائی‏ها، در پرخاش‏گری و در نثار اتهامات سیاسی – امنیتی به دیگران تعریف گردیده است. به هر حال – و به‏گونه‏ای – می‏بایست، نردبان “ترقی” را طی نمود و بر بخش، و یا بر بخش‏هایی از وظایف “خطیر” خود، پای‏بند بود!!

در هر صورت و خارج از حضور و میدان‏داری چنین رفتارهای ناشایست و غیر کمونیستی در درون چپ، کنش‏ها و واکنش‏ها طبقاتی‏ست و بدون کم‏ترین تردیدی، کمونیست‏های صدیق و مدافعین حقوق پایه‏ای انسان‏ها با چنین رفتارهای هیستریک و حقیری، مرزبندی روشنی دارند و عمیقاً بر این باوراند، که فرهنگ و کار و بار کمونیست‏ها، با فرهنگ و کار و بار طبقات میرنده، از زمین تا آسمان است. بر این باوراند که این دو، مسیر یک‏سانی را طی نمی‏نمایند و هر یک نماینده و نماینده‏گان طبقه و اقشار متفاوت درون جامعه‏اند. بقول مارکس “این آگاهی آدمی نیست که وجود وی را تعیین می‏نماید بلکه بر عکس، آن وجود اجتماعی‏ست که آگاهی وی را تعیین می‏کند”. به همین دلیل روشن است که دارد تاکید می‏گردد، یکی در حوزه‏ی رفتاری، سازنده، مثبت و تأثیرگذار، و دیگری مخرب، منفی و آغشته به حب و بغض می‏باشد.

خلاصه‏ی کلام این‏که، کار بستِ متدها و اسلوب‏های باز دارنده، از آنِ آرمان و مکتبِ طبقه‏ی میرنده است و سازمان و حرب پیش‏رفته و مدافع‏ی کارگر و زحمت‏کش، در چنین جغرافیای سیاسی‏ای تعریف نمی‏گردد و به بیانی روشن‏تر و دیگر، در تقابل با افکار و کارکردهای کمونیست‏هایی صدیقی هم‏چون احمدزاده‏ها، حمید اشرف‏ها و صدها رزمنده و کمونیستِ رهائی از زیر ظلم و ستم و فرهنگ سرمایه‏داری قرار دارد. نمی‏توان از یک‏طرف و به دروغ خود را هم‏ردیف و هم مجمع‏ی حمید اشرف‏ها معرفی نمود و از طرف‏دیگر، کم‏ترین تأثیری از روش‏ها و از برخوردهای آن‏ها نه گرفت. متأنت و برخُوردِ آموزنده و نگاهِ حمید اشرف با مخالفین خود، هم‏چون تقی شهرام را یا نه‏خوانده و یا نه‏شنیده‏اید؛ یا اگر خوانده و شنیده‏اید، کمی از آن بی‏آموزید که هم برای شما مفید است و هم به کارِ آینده‏گان خواهد آمد. خود را هم‏ردیف با حمید اشرف و فدائیان دهه‏ی چهل می‏دانید و در عمل و رفتار، کم‏ترین بوئی از عمل و رفتار آنان نه بُردید. از خواب اتهام‏زدن‏ها نسبت به مخالفین خود بیدار شوید و به‏مانند بیدار شده‏گان عاقل و بالغ، برخورد کنید. چرا که وقت زیادی برای یکایک ماها باقی نه‏مانده است و در این سه دهه، کار و بار مهم و اثربخشی، از خود بر جای نه‏گذاشته‏ایم و در عوض و حداقل، تلاش نه‏ورزیم تا بر میزان خرابی‏ها و بر میزان بی‏پرنسیبی‏ها بی‏افزائیم. آیا می‏دانید که این‏روزها حفظ و پای‏داری به اصول اولیه، به‏یکی از پایه‏ای‏ترین پرنسیب‏ها تبدیل گشته است و وفاداری عملی بدان‏ها، و آن‏هم در دُوران عقب‏نشینی و در دُوران بی‏تحرکی و مبارزه‏ی رو در رو با دشمنان و رژیم‏های هار و سرکوبی هم‏چون جمهوری اسلامی، از موفقیت‏های بزرگ به حساب خواهد آمد؟ از سر فقرِ استدلال و از سر ناتوانی، نمی‏توان به سیاستِ پرخاش‏گری و اتهام‏زدن‏های بی اساس روی آورد و در همان‏حال، ادعای هدایتِ مبارزه‏ی طبقاتی و اتحاد با دیگر نیروهای سیاسی را داشت. انجام چنین وظایفی، به باوریِ بلند و بالایی نیازمند است و در عمل به اثبات رسانده‏اید، که کم‏ترین اعتقادی به اتحاد و صیقل بخشیدن به‏مبارزه‏ی طبقاتی درونِ جامعه، و هم‏چنین ورود به مبارزه‏ی سیاسی – ایدئولوؤیک سالم، با دیگر تجمعات و نیروهای خارج از کشوری نه‏دارید. شوربختانه پرونده‏ی‏تان خالی از انجام وظایف بدیهی کمونیستی، و در عوض، سرشار از بی باوری عملی – رفتاریِ حمید اشرف‏هاست. بیهوده شعار سر نه‏دهید که هدف‏تان محترم شمردن به کار و بار دیگر جریانات و احزاب است. به خود آئید و ماشین‏تانرا در گوشه‏ای و آرام، پارک کنید و بیش از اندازه، گاز نه‏دهید و گرد و خاک به‏پا نه‏کنید، که دود و غبار آن، به چشم، و بر سر و بر بدنِ، چپ خواهد نشست. بیش از این، دیگران را عمداً و سهواً، به این مسیر سوق نه‏دهید که رفتار و کردارتان، بر گرفته از کمونیست‏های صدیق و ارزنده‏ای هم‏چون حمید اشرف‏هاست.

۲۴ اکتبر ۲۰۱۴

۲ آبان ۱۳۹۳