مرثیه برای روشنفکری/ نگاهی به بحث شکنجه روشنفکران به بهانه بررسی یک پرفورمنس آرت

نگاهی به پرفورمنس مهدی صدر در گالری ایست، سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳

روشنفکر کیست؟ خواستگاه اجتماعی و طبقاتی اش کجاست؟ بر اساس چه پیش زمینه هایی فشار های وارده از سوی ارکان قدرت را تحمل میکند؟ چرا تن به استقامت میدهد؟

اینها و سوال های بسیاری دیگر از این دست مدتهاست که جامعه شناسان و فیلسوفان را درگیر کرده تا به ماهیت و وظایف روشنفکران پی ببرند. حتی بر اساس تعاریفی، روشنفکر با تغییر نقش خود در برابر مردم یا قدرت مسلط اجتماعی تعریفی دیگر میابد. زمانی که بی سوادی در جوامع دست بالا را داشت، کسانی که توانایی خواندن و نوشتن داشتند از عنوان روشنفکر بهره مند بودند. اما به مرور و در طی زمان بودند کسانی که علیرغم داشتن دانش و آگاهی به خدمت زورمندان درآمدند و عملا به سرکوب مردم و روشنفکران اهتمام ورزیدند. تعریف روشنفکر در عصر حاضر نیز دچار تضادها و پراکندگی های بسیاری گردیده تا جایی که عده ای معتقدند ضرورت داشتن دانش به روشنفکری ختم نمیشود و این عنصر آگاهی است و استفاده و گسترش آن آگاهی برای رشد جوامع که وظیفه روشنفکر است.

علیرغم تمام این تفاوت ها در دیدگاه ها، اما روشنفکران همیشه در یک مسئله و در تمام دوران با هم مشترک بوده اند؛ “سرکوب و شکنجه شدن”. سقراط بارز ترین نمونه این سرکوب و قتل روشنفکران است در غرب. و در شرق نیز حلاج. اما نمونه اسطوره ای این مورد “پرومته” است. شکنجه پرومته دلایلی دارد که شنیدنش از زبان کراتوس (خدمتگزار زئوس) خطاب به هفایستوس (ایزد صنعت) شنیدنی است:

“او (پرومته) موهبت تو – شراره آتش زندگانی بخش را ربود و به آدمیان سپنجی سپرد. ازینروی به کفاره چنین گناهی در حق خدایان، باید مکافات بیند، به خودکامگی زئوس سر فرود آرد و از اندیشه یاری آدمیان درگذرد.”

اما چرا دزدیدن آتش در منظر خدایگان اسطوره ای چنین دردناک است؟ کد گشایی این داستان به این نحو است:

آن تیتان شریف که آتش (بخوانید آگاهی و دانش) را از خدایان المپ به سرقت برد تا دست آفریده خود (انسان) را از سیاهی و تاریکی (بخوانید جهل و نادانی) برهاند و در جواب این عمل خود از سوی زئوس (نماد زورمندان و قدرتمداران) به تحمل عقوبتی سخت (شکنجه مداوم) محکوم شد.

اما این شکنجه چه تبعاتی برای زورمندان در پی دارد؟ روشنفکر به چه جرمی باید مورد غضب واقع شود؟ دلیل این خصم چیست؟

پرومته در پاسخ اوکئانوس در شرح عذابش چنین میگوید:

“بدین سبب اسیر محنتی هستم که تحمل آن دردناک و دیدار آن دلخراش است. هرگز نمیپنداشتم که در غم آدمیان بودن سرچشمه چنین اندوهی باشد. ولی همچنانکه میبینید گرفتار زنجیرم و منظر من مایه زشت نامی زئوس است.

اوکئانوس: به من بگو که سزای در پی یاری بودن و دل بدریا زدن چیست؟

پرومته: آزار بسیار و ساده لوحی تهی مغزان”

در بازگشت به سوال نخست این مقال که “روشنفکر کیست؟”، خصوصیت روشنفکران از دیدگاه درام نویس مشهور یونان، آشیل بدین گونه مطرح میشود:

پرومته خطاب به کراتوس: “در برابر فرمانروائی که هست زاری کنید و چربزبانی و او را بستائید. اما من، زئوس را به هیچ میگیرم. او زمانی کوتاه، آنچنانکه میخواهد در عمل و فرمانروائی آزاد است. اما زود باشد که تسلط او بر ایزدان بسر رسد.”

نیز آشیل در مذمت نوکران و مجیز گویان از زبان پرومته چنین میگوید: ” شما نورسیدگان با قدرتی تازه، بیگمان میپندارید که در پناه برجی هستید که هرگز اندوه را بدان راهی نیست. اما بدانید که ضرورت بسی تواناتر از دانایی است.”

باری، روشنفکر را با تحمل رنج ناشی از آگاهی بخشی سر آشتی است چنان که پرومته از کرده خود شادان است. “و من این رنج را با طیب خاطر تحمل میکنم زیرا که در رنجی که دشمنی از دشمنان خویش میکشد، جای ننگ نیست.” و در جای دیگر از رنج خویش خرسند است که خطاب به هرمس (فرستاده زئوس) که از شکنجه پرومته با بالیدن یاد میکند (“گویی از آنچه برایت رخ داده بر خود میبالی”)، چنین گوید:

“بخود ببالم؟ کاش دشمنانم و از آنجمله تو نیز میتوانستی اینگونه بر خود ببالی”

روشنفکر در بسیاری موارد از سوی جامعه خود نیز مورد شماتت است که چرا زندگی راحت و آسوده ناشی از سکوت در برابر ظلم زورمداران را رها کرده و به تحمل رنج و سختی روی میآورد و این مقوله را بیماری ارزیابی میکنند. بیماری که جامعه از آن سر به گله دارد و گاه به غری آنرا بیان میدارد. اما پرومته برای آن نیز پاسخی دارد:

“آری بیمار، بشرط آنکه نفرت از دشمنان بیماری باشد”

در پایان نیز روشنفکر راستین را عقوبتی است سخت دهشتناک. عقوبتی در ازای روشنی بخشیدن به انسان در تاریکی. همیشه برای به در آوردن آدمیان از جهل و نادانی عقوبتی است سخت و توانفرسای. عقوبتی که هرمس وعده آنرا چنین به پرومته نوید میدهد:

“آنگاه سگ بالدار زئوس، عقاب سرخ فام، آزمندانه گوشت تن تو را تکه پاره میکند. میهمانی ناخوانده، هر روز میاید و به چاشت مینشیند، شادخواری میکند و جگر سیاه تو را میجود”

داستان پرومته، در زمان حاضر نیز نمودی عینی و بیرونی و واقعی دارد. شکنجه روشنفکران همواره در دستور کار زورمندان و قدرتمداران بوده. زورمندانی که مردمان را در جهل و خرافه و تاریکی میخواهند و در این بین بیشترین صدمه را متوجه روشنفکرانی میگردانند که در پی آگاهی بخشی به مردمانند.

۶۳۵۴۸۳۶۳۲۱۸۷۹۵۴۴۳۰

مهدی صدر نیز در پرفورمنس آرت خود “پرومته” به همین مسئله میپردازد. اعمال شکنجه بر فرد. اما با زبانی نو و امروزی. بیانی تازه که برای انسان معاصر شرقی قابل درک است. او از شکنجه ای زمینی و نه اسطوره ای یاد میکند. اما با انتخاب عنوانی اسطوره ای چون “پرومته” ارجاعی تاریخی میدهد بر فرد شکنجه شونده. “روشنفکر حامل آگاهی و دانش”.

چک چک آب به خودی خود آزار دهنده نیست اما اگر هر صدایی مکررا تکرار شود، موجب اختلال در دستگاه عصبی میشود. به این دلیل که ذهن را مجبور به تمرکز به صدا میکند و ذهن از تمرکز بر موارد دلخواه بازمیماند و این امر موجب شکنجه است. یعنی اینکه این قطره آب از ارتفاع زیادی بر صورت و بویژه بر پیشانی فرود میاید. در این فاصله به اوج خودش خودش میرسد که همین مسئله باعث شکنجه میشود. ضمنا صدای برخورد قطره آب با پیشانی اگر در محیطی بی صدا باشد میتواند اختلال روانی زیادی ایجاد کند. استمرار این امر منجر به این میشود که فرد شکنجه شونده پس از مدتی، فرود قطرات آب را مثل کوبیدن پتک بر سرش بداند.

صدر در اثر خود بر صندلی ای مینشیند که پشت بر دوربینی است که تصویر چکیدن قطعات سرم بر پیشانی او را بر صفحه نمایش روبروی او بارها و بارها تکثیر میکند.

پرومته صدر، بازنمایی شکنجه ای مداوم است در طول قرون متمادی که بر روشنفکر اعمال میشود. او مردمان را نیز به این تجربه فرا میخواند آنگاه که دو موقعیت مشابه خود را برای مخاطبان از پیش مهیا کرده تا آنها نیز به محک توان روشنفکر بودن بنشینند تا ببینند آیا توان تحمل این بار را بر گردگان خویش دارند یا از توانشان خارج است این عذاب. عذاب دانستن و دانائیدن.