بیاموزید که بیاندیشید / لئون تروتسکی

لئون تروتسکی

بیاموزید که بیاندیشید

ترجمه: ژاله سهند

توضیح مترجم:

در سال  ۱۹۳۸ ، تروتسکی  مقاله ” بیاموزید که بیاندیشید” را به رشته تحریر در آورد و در آن با فاکتهایی ملموس ، حدود و ثغور کمونیستها را در نزدیکی تاکتیکی و مقطعی اشان  به امپریالیستها ، استفاده از تضادهای درونی کمپ  کشورهای سرمایه داری و امپریالیستها ، و شرایط استرداد مهمات و سلاح های نظامی آنها به کمونیستها و موضع کمونیستهای کشورهای دیگر به این حوادث، برا ی به تحقق بخشیدن  اهداف مبارزاتی انان، با حفظ دشمنی و تا به اخرمبارزه غیر سازشگرانه اشان با دشمنان طبقاتی اشان ، سخن راند.

 از ان تاریخ و قبل از آن، کمونیستها به کرات این حدود و ثغور را به بوته ازمایش گذاشته اند. لنین و تروتسکی  در سال  ۱۹۱۶  از”  شورش عید پاک ”  انقلابیون ایرلندی برعلیه استعمارگران بریتانیا   دفاع نمودند. در این شورش، ایرلندی های شورشی سعی  کردند  تا از رقابتهای امپریالیستی برای به دست آوردن سلاح از رقیب بریتانیا، آلمان ، استفاده نمایند ، بدون آنکه با ارائه  هیچ گونه خدماتی در ازای آن موافقت نمایند. در دهه ۱۹۴۰، هوشی مین برای اسقلال ویتنام از ژاپن، از خدمات نظامی و آموزشی امریکا و تضادهای داخلی انها در پیشبرد آهداف خود استفاده نمود.هوشی مین تا اوائل ۱۹۵۰ که امریکا به فرانسه  در ضدیت با ویتنام نزدیک گردید،ارتباط خود را برای گرفتن خدمات نظامی با هری ترومن از طریق نامه نگاری دیپلماتیک بی آنکه پاسخی از او بگیرد، حفظ نمود.

اتحاد استالین و دولت صهیونیست اسرائیل ۱۹۴۹ – ۱۹۴۷، نمونه دیگری از این اتحادها و ونزدیکی چپها به کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی با سیستمهای کاملا ضد بشری میباشد. تاریخ شامل نمونه های بسیار زیادی ازاین  موارد نزدیکی و دوری بلوک به اصطلاح سوسیالیستی با انقلابیون و با  بلوک سرمایه داری و درخواست انقلابیون برای استرداد سلاحهای نظامی از انان است، که شرح آن از حوصله این مقاله بدور است. موارد انقلابیون سوری و کوبانی متاخرترین این حوادث هستند که لزوم بازنگری تاریخی  ونزدیکی انقلابیون چپ و حدود و ثغور آنها را در ائتلافهای تاکتیکی با امپریالیستها به منظور دست یافتن به مهمات نظامی آنان را در دستور روز قرار میدهد. از نوشتن  مقالات  کوچک و بزرگ  در این موارد و مقاله تروتسکی تا به امروز ۷۴ سال  و مقاله بیماری کودکی ” چپ روی” در کمونیسم،  بسی بیشتر( ۱۹۲۰)، میگذرد. در این چند سال ماهیت امپریالیسم و نحوه برخورد و مقابله انان به انقلابیون و انقلابات جهانی، بسیار پیچیده تر و مشکلتر شده است و جای دارد که انقلابیون ایرانی به مثابه بخشی تفکیک ناپذیر از انقلابیون جهانی ، به درسهای گذشته  و شگرد های تکنیکی کلاسیک های کمونیستی نظری دوباره بیفکنند و خود را در چارچوب  سیاسی مشخص حاضر و آرایش طبقاتی نیروهای متخاصمش به صف بکشانند.

****************************

پیشنهادی دوستانه به برخی از چپهای افراطی

نوشته شده در ۲۲ ماه مه ۱۹۳۸

منبع: انترناسیونال نوین، Vol.4 NO.7، جولای ۱۹۳۸، pp.206-207.

رونوشت/ اصلاح متن و آماده سازی برای چاپ توسط Einde O’Callaghan: برای آرشیو اینترنت تروتسکی

برخی از چپهای حرفه ای افراطی حراف ، با هر هزینه ای در تلاش اند که بیانیه دبیرخانه بین الملل چهارم در مورد جنگ را بر مبنای تعصبات جامد خود “تصحیح ” نمایند. آنها به خصوص  به آن بخشی  از بیانیه حمله میکنند که می گوید در تمام کشورهای امپریالیستی ،حزب انقلابی در عین حال که در زمان جنگ  درمخالفتی آشتی ناپذیر با دولت خود باقی می ماند ، با این حال، باید که سیاستهای  عملی خود را در هر کشوری بنا به وضعیت داخلی و گروه بندی های یین المللی به قالب در آورد، هشیارانه  مابین یک دولت کارگری و دولت بورژوایی ، یک کشور استعماری از یک کشور امپریالیستی، فرق قائل شود.

پرولتاریا  یک کشور سرمایه داری که خود را در همبستگی با اتحاد جماهیر شوروی می یابد [۱] [بیانیه میگوید] باید بطور تام و تمام دشمنی آشتی ناپذیر خود را به دولت امپریالیستی  کشور خود  حفظ  نماید. به این مفهوم، سیاستش  از آن پرولتاریا یی که در کشوری بر علیه اتحاد جماهیر شوروی  می جنگد، تفاوت نخواهد داشت. اما در سرشت فعالیتهای عملی ، ممکن است تفاوتهای عمده ای  بر اساس موقعیت مشخص جنگ به وجود آید،. (جنگ و بین الملل چهارم،. p.21, § ۴۴).

چپهای افراطی این قیاس منطقی را صحت چیزی  در نظر میگیرند که از طریق  تمامی دوره توسعه، به مثابه نقطه اغازین میهن پرستی  اجتماعی ، تصدیق شد. [۲] ا ز آنجایی که برخورد به دولتهای امپریالیستی باید در همه کشورها “مشابه ” باشد؛ این استراتزیست ها  مانع  هر تفکیکی ماورای مرزهای کشورهای امپریالیستی خود می شوند . ازنظر تئوریکی اشتباه آنان  ازتلاش  برای به وجود اوردن پایه هایی اساسا متفاوت برای سیاستهای زمان جنگ  و زمان صلح  برخاسته میشود.

بگذارید فرض کنیم  که فردا زیر بیرق استقلال ملی ،شورشی در الجزایر مستعمره  فرانسه  بر پا میشود و دولت ایتالیا، با انگیزه منافع امپریالیستی خود، آماده  میشود به شورشیان سلاح  ارسال نماید. برخورد کارگران ایتالیایی در این مورد چه باید باشد؟ من عمدا از شورش برعلیه امپریالیسم دموکراتیک با مداخله امپریالیسم فاشیستی در جهت  شورشیان  مثال آورده ام.آیا کارگران ایتلیایی  باید مانع از ارسال سلاح به الجزایری ها شوند؟ بگذارید هر چپ افراطی جرات داشته باشد به این سوال در تصدیق آن پاسخ دهد. هر انقلابی، همراه با کارگران ایتالیایی و شورشیان الجزایری ، همچنین سوالی را با خشم رد خواهند نمود. حتی اگر همزمان اعتصاب عمومی  دریایی در ایتالیای فاشیست بر پا شود، حتی در این وضعیت، اعتصاب کنندگان باید به نفع کشتی های حامل کمک به بردگان استعمار در شورش استثنا قائل شوند; در غیر این صورت آنها – نه انقلابیونی پرولتری – چیزی بیشتر از فعالان اتحادیه های کارگری  خوار و ضعیف نخواهند بود .

در همان زمان، کارگران دریایی فرانسه، حتی اگر با هیچ گونه اعتصاب و چنین چیزی  مواجه نباشند،  مجبور خواهند بود دست به اعمال هر تلاشی برای جلوگیری از حمل و نقل مهمات در نظر گرفته شده برای استفاده برعلیه شورشیان، بزنند. تنها اعمال چنین سیاستی  از طرف کارگران ایتالیایی و فرانسوی سیاست انترناسیونالیسم انقلابی را تشکیل می دهد.

به هر رو، آیا این به این معنی نیست که کارگران ایتالیایی مبارزه خود را در این مورد برعلیه رژیم فاشیستی معتدل می نمایند ؟ نه درکمترین حدش. فاشیسم تنها به منظور تضعیف دشمن خود فرانسه، و نهادن دستان حریص خود بر مستعمراتش، به الجزایری ها “کمک”  ارائه می دهد. کارگران انقلابی ایتالیایی برای یک لحظه اینرا فراموش نمی کنند. آنها به به الجزایری ها فراخوان میدهند که به “متحدین” خیانتکار خود اعتماد نکنند و درعین حال به  مبارزه آشتی ناپذیر خود بر علیه فاشیسم ، “دشمن اصلی در کشور خود”. ادامه دهند. تنها در این طریق است که آنها اعتماد به نفس شورشیان  را کسب میکنند، به شورشیان  کمک نموده و موقعیت انقلابی خود را تقویت می نمایند.

اگر موارد فوق در در زمان صلح و آرامش درست باشد، چرا در زمان جنگ  نادرست خواهد بود؟ همه فرضیه تئوریسین   نظامی معروف آلمانی ، Clausewitz که جنگ ادامه سیاست با شیوه هایی دیگر است، را می شناسند . این تفکر عمیق بطور طبیعی منجربه این نتیجه  گیری میشود که مبارزه علیه جنگ چیزی بجز ادامه مبارزه عمومی پرولتری در زمان صلح نیست. آیا پرولتاریا درزمان صلح تمام اعمال و اقدامات دولت بورژوایی را رد و به خطر می اندازد؟ حتی در طی یک اعتصاب که تمام شهر را در بر می گیرد، کارگران اقداماتی به عمل می آورند که حمل مواد غذایی را به  مناطق خود تضمین  نمایند، مطمئن شوند که آنها آب داشته باشند، که بیمارستانها متحمل درد نشوند و غیره .این چنین اقداماتی در رابطه با بورژوازی نه فرصت طلبی ، بلکه خود، با توجه به منافع اعتصاب ، بواسطه نگرانی برای همدردی با توده های مستغرق شهر، و غیره، دیکته میشود. این قوانین ابتدایی استراتژی پرولتری در زمان صلح ، شدت عمل کامل خود را نیز در زمان جنگ  حفظ خواهند کرد.

برخورد آشتی ناپذیر بر علیه  نظامی گری بورژوازی، به این معنی نیست که پرولتاریا در تمام موارد به مبارزه علیه ارتش “ملی” خود ، وارد می گردد. حداقل کارگران  با سربازانی که در حال خاموش کردن  آتش سوزی و نجات  جان مردم غرق شده درجریان یک سیل هستند، درگیر نمی شوند; بر عکس، آنها دوشادوش با سربازان  کمک  و با آنها برادری خواهند نمود. و مسئله  صرفا صرف فجایع  ابتدایی نمی شود. اگر فاشیست های  فرانسوی  امروز باید در کودتایی تلاش بورزند و دولت Daladier  خود را مجبور می بینید  قوایی  را برعلیه فاشیستها به حرکت درآورد، کارگران انقلابی، در حالی که استقلال سیاسی کامل خود را حفظ می نمایند،  در کنار این نیروها بر علیه فاشیستها  مبارزه خواهند نمودد.اگرچه در برخی موارد  کارگران مجبور می شوند نه تنها مجاز ببینند و تحمل کنند، بلکه به طور فعال از اقدامات عملی دولت بورژوایی حمایت نمایند.

از صد مورد، در نود مورد ، کارگران در واقع اشاره ای منفی در آنجایی که بورژوازی اشاره ای مثبت  می نماید ، بکار می بندند. در دهها مورد، آنها با این حال مجبور میشوند  که اشاره ای مشابه  بورژوازی اما با مهر و موم خود بکار ببندند، که بی اعتمادی اشان را به بورژوازی. بیان میکند. سیاست پرولتاریا  ابدا به طور اتوماتیک از سیاست بورژوازی اتخاذ نمی شود، تنها حمل اشاره ای مخالف – هرسکتاریستی را  یک استراتژیست  چیره دست میسازد; نه، حزب انقلابی باید هر بار خود را مستقلا از داخل و همچنین با وضعیت بیرونی مطابقت داده، به آن تصمیم گیری هایی  برسد که به بهترین وجه ای به منافع پرولتاریا  پاسخ میدهدد. این قاعده در دوره جنگ به همان اندازه بکار برده میشود که در دوره صلح .

بگذارید تصور کنیم که در جنگ بعدی اروپا، پرولتاریا بلژیک زودتر از پرولتاریای فرانسه  قدرت را تسخیر میکند. بدون شک هیتلر سعی خواهد کرد که بلژیک پرولتری را در هم بشکند. ،دولت بورژوایی فرانسه به خاطر اینکه از جناح خود حفاظت نماید ، ممکن است خود را مجبور به کمک با سلاح  خود به دولت کارگری بلژیک  بیابد. دولت شورایی  بلژیک البته  هر دو دست خود را برای این سلاحها دراز خواهد نمود. اما تحریک شده با اصل تسلیم گرایی ، شاید کارگران فرانسه باید مانع  بورژوازی خود از حمل  سلاح به بلژیک پرولتری شوند؟ تنها خائنان مستقیم و یا احمقها ی مطلق اینچنین  استدلال میکنند.

بورژوازی فرانسه  تنها از ترس بزرگترین خطر نظامی وفقط در انتظار بعدا از بین بردن  انقلاب پرولتری  با سلاح خود است که می تواند به بلژیک پرولتری سلاح بفرستد .برای کارگران فرانسه، بالعکس، بلژیک پرولتری بزرگترین حمایت کننده  مبارزه علیه بورژوازی آنان است. نتیجه مبارزه  توسط ارتباط  نیروهایی در تحلیل های  نهایی تعیین خواهد گشت، که به مثابه مهمترین فاکتورهایی وارد سیاستهای درست  میشوند. اولین وظیفه حزب انقلابی این است که از تضاد بین دو کشور امپریالیستی فرانسه و آلمان، به منظور حفظ  بلژیک پرولتری بهره برداری نماید.

ادیبان چپ افراطی ، نه درشرایط مشخص، بلکه  در انتزاعی تهی تفکر می کنند. آنها  ایده  شکست گرایی را به  خلائی تهی مبدل کرده اند. آنها به وضوح نه می توانند  پروسه  جنگ را مشاهده نمایند و نه پروسه  انقلاب را. آنها به دنبال یک فرمول مهر و موم شده ای هستند که مانع هوای تازه میشود .اما فرمولی از این نوع نمی تواند برای پیشاهنگ پرولتری، جهت یابی ای ارائه دهد.

 انجام  مبارزه طبقاتی به عالی ترین شکلش – جنگ داخلی – این وظیفه شکست گرایان است. اما این کار تنها می تواند  از طریق بسیج انقلابی توده ها ، که  با گسترش، تعمیق و تشدید متد های انقلابی که محتوای مبارزه طبقاتی را در زمان “صلح”  تشکیل می دهند ، حل شود.حزب پرولتری به متدهای ساختگی، مانند آتش زندن انبار کالا ، بمب گذاری، تخریب قطارها ، و غیره ، به منظور شکست دادن دولت خود ، توسل نمی جوید . حتی اگر اینها در این مسیر موفق شوند، شکست نظامی ابدا به پیروزی  انقلابی منجر نخواهد شد، پیروزی که تنها می تواند  با جنبش مستقل پرولتاریا  تضمین شود. شکست گرایی انقلابی  تنها  به این معنی است که حزب پرولتری در مبارزه طبقاتی خود در هیچ  ملاحظات “وطن پرستانه ای” ، در آنجایی که شکست دولت امپریالیستی خودی به ارمغان آمده، و یا توسط جنبش انقلابی توده ها تسریع  شده ، که بطور غیر قابل مقایسه ای از پیروزی  که به قیمت وحدت ملی است، کمتر مضر است ، که درماندگی سیاسی پرولتاریا است، توقف نمی کند . در این جا شکست گرایی  و تمامی مفهومش به طور کامل بسنده است.

متدهای  مبارزه، البته ، هنگامی که مبارزه  اشکارا وارد مرحله انقلابی می شود، تغییر می یابند . جنگ داخلی، یک جنگ است، و در این صورت قوانین خاص خود را دارد. در جنگ داخلی، بمباران انبارهای کالا، تخریب قطارها و تمام اشکال دیگر نظامی “خرابکاری” اجتناب ناپذیر است. مناسب بودن آنها با ملاحظاتی صرفا نظامی تصمیم گرفته می شود – جنگ داخلی سیاست انقلابی  را ، اما، دقیقا، با شیوه های نظامی  دیگر ادامه میدهد.

در هر حال، در طی یک جنگ امپریالیستی ممکن است مواردی وجود داشته باشد که حزبی انقلابی مجبور شود به روش های فنی نظامی متوسل شود ، هر چند که آنها هنوز به طوری مستقیم از جنبش انقلابی در کشورشان تبعیت نمی کنند. بنابراین، اگر مسئله ارسال سلاح و یا سربازان برعلیه دولتی کارگری و یا یک مستعمره  سرکش باشد، نه تنها همچنین متدهایی از قبیل تحریم و اعتصاب، بلکه خرابکاری مستقیم نظامی ممکن است  کاملا عملی و ضروری باشد. توسل و یا عدم توسل به چنین اقداماتی ، مسئله امکانات عملی خواهد بود. اگر کارگران بلژیکی، قدرت را در زمان جنگ تسخیر نمایند، عوامل نظامی خود را در خاک آلمان داشته باشند، این مطلقا روشن است که کارگران انقلابی آلمانی نیز موظف هستند (اگر آنها قادر باشند)  این کاررا  در جهت منافع انقلاب بلژیک، صرف نظر از جریان عمومی جنبش انقلابی خود در آلمان ، به اجرا در آورند.

سیاست شکست ، که سیاست مبارزه طبقاتی آشتی ناپذیر در زمان جنگ است، نمی تواند در نتیجه  “مشابه هم” در همه کشورها باشد، درست همانطور که سیاست پرولتاریا نمی تواند در زمان صلح مشابه باشد . تنها کمینترن متقلدین،  رژیمی ایجاد کرده است که در آن احزاب تمام کشورها به طور همزمان با پای چپ اغاز به رژه می نمایند. در مبارزه با این میانه گرایی بوروکراتیک ، ما بیش از یک بار تلاش کرده ایم که اثبات  کنیم که پرنسیپهای عمومی و وظایف باید در هر کشوری با توجه به شرایط  داخلی و خارجی خودش متحقق شود. این پرنسیپ  قوای کامل خود را به همینسان برای زمان جنگ  حفظ میکند.

آن چپهای افراطی  که نمی خواهند به مثل مارکسیست ها تفکر نمایند، اینگونه، مشخصا ، بی خبر از جنگ گرفتار خواهند شد. سیاست آنان در زمان جنگ ، یک  دستاورد مرگبار سیاست انان در زمان صلح  خواهد بود.اولین  ضربات توپخانه ، چپهای افراطی را یا به نیستی سیاسی  خواهد راند و یا  به سوی جبهه میهن پرستی عمومی. دقیقا به مانند آنارشیست های اسپانیایی، “منکران” مطلق دولت که جنبش خود را مشابه وزیران بورزوازی یافتند، وقتی که جنگ فرا رسید.برای آنکه سیاست  درستی را در زمان جنگ به پیش برد، باید اموخت که بدرستی با نوای صلح اندیشید .

COYOACAN، D.F.

مه ۲۲،۱۹۳۸

لئون تروتسکی

*******************

پانویس

۱ .ما سپس می توانیم مسئله کاراکتر اتحاد جماهیر شوروی را به کنار بگذاریم. ما در مورد مسئله  سیاست ارتباط دولت کارگری به صورت کلی و یا در کشورهای مستعمره که برای استقلال خود می حنگند، مشتاق هستیم. تا آنجایی که به ماهیت طبقاتی اتحاد جماهیر شوروی ربط دارد، ما در واقع می توانیم که به چپهای افراطی توصیه  نماییم که به خودشان در اینه کتاب  A. Ciliga  در کشور دروغ بزرگ  زل بزنند.این نویسنده چپ افراطی، که کاملا فاقد هردانش مارکسیستی است ، تا به اخر ایده خود را که همانا لیبرال آنارشی انتزاعی است ، دنبال میکند.

۲ .خانم Simone Weil ، حتی می نویسد که موضع ما ، همان موضع پلخانف در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۱۴ است . Simone Weil، البته حق دارد که هیچ چیزی را نفهمد. با این حال این ضروری نیست که ازاین حق  سوء استفاده نماید.

لئون تروتسکی

بیاموزید که بیاندیشید

http://www.marxists.org/archive/trotsky/1938/05/think.htm

******************

لینکهای زیر به مطالب گفته شده در متن رجوع داده می شود.

موضع لنین در مورد شورشیان ایرلندی

http://www.themilitant.com/1996/6016/6016_14.html

درسهای حوادث در دوبلین

http://www.oocities.org/capitolhill/congress/1602/textosmarxistas/trottext/1916les.htm

هوشی مین ( s   U.S. Office of Strategic  Services (OS  دفتر خدمات استراتژیک http://www.historynet.com/ho-chi-minh-and-the-oss.htm

از انقلاب سوریه در برابر تمامی دشمنانش دفاع نمایید – امپریالیسم ، اسد و اسلامیون ارتجاعی !

http://www.azadi-b.com/J/2013/09/post_559.html

اتحاد مسکو و اسرائیل ۱۹۴۹-۱۹۴۷

http://www.wilsoncenter.org/sites/default/files/CWIHP_WP_461.pdf

بیماری کودکی “چپ روی” درکمونیسم

http://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1920/bimari /