دولت و زندانها

شهریور ماه با یاد آوری خاطره ها و یادمان های زندانیان جمهوری اسلامی در طی دهه شصت ما را هم با خود به درون پر پیچ و خم بازداشتگاها و شکنجه گاه های رژیم میبرد. سفری که هر سال آنرا تکرار میکنیم و هر بار گوشه ای جدید از ابعاد اذیت و آزار و شنکجه و تجاوز و اعدام جمهوری اسلامی را برای ما روشن میکند.

سفری که برایش نمیتوان به آسانی انتهایی متصور شد. سفری که وقتی آغاز میشود خود میشوی جزء زندانیانی که راه را قبلا بدون تو طی کرده اند.
و یکبار به خود می آیی که چگونه این گذشه با این ابعاد از شقاوت و جنایت توانست در سکوت دهشناک جامعه واقعیت پذیرد.
میگویند “دولت حافظ جان و مال شهروندان است” جمله درست این است “دولتها مالک جان و مال انسانها هستند”.
آیا اعمال گذشته و حال دولتها بغیراز این بوده و هست؟ دولتها مسؤل تقسیم ثروت جامعه بین طبقات هستند، ثروتی که نتیجه کار میلیاردها انسان تحت نظارت همین دولتها ست. دولتها با کسب قدرت سیاسی و ایجاد دستگاه های پلیس و ارتش و دادگاه و زندان، هر حرکت اعتراضی را زیر نظر میگیرند تا مبادا قدرتمند شده و سلطه شان را به مخاطره اندازد. که در صورت به مخاطره افتادن حاکمیت شان در بکار بردن هر حربه ای از جمله شکنجه و اعدام هم تردید نمیکنند.
هراز چند گاهی نیز که حرکت اعتراضی جامعه، اجتماعی می شود دولتها با تمام شکوه و شوکتشان متزلزل و در مقابل حرکت اجتماعی معترضان عقب نشینی میکنند. نیازی به مثال نیست، جامعه ایران خود تاکنون سه بار چنین قدرت های را به زیر کشیده است. و هر بار پس از چندی پس و پیش دوباره سلطه طبقات حاکم تحکیم یافته و بساط زندان و دار و درفش را دوبار احیا کرده اند. از انقلاب مشروطه ایران گرفته تا اعتراضات آفریقا و خاور میانه و هند غیره… همگی بر این روند بوده است.
بعد از اعدام های تابستان شصت و هفت قریب به سیزده سال طول کشید تا مخالفت با اعدام بصورت علنی در داخل ایران طرح شود و نزدیک به بیست سال نیز طول کشید تا اکثریت جریانات اپوزیسیون سیاسی در خارج از کشور با احکام اعدام مخالفت کردند. موفقیتهای کسب شده در لغو بعضی از احکام اعدام و جلوگیری از اجرای احکام صادر شده و وادار کردن جمهوری اسلامی به چنین عقب نشینی، نتیجه فعالیت مخالفین اعدام در داخل ایران و افکار عمومی اروپا و فشار بر دولتهایشان بوده است.
فراموش نمیکنیم که در فردای ۲۲ بهمن که درب زندان ها بدست مردم بروی عموم گشوده شد و دیگر زندانی سیاسی در زندان نبود، آن هنگام کمتر کسی باور میکرد که در کمتر از دو سال دوباره اوین تبدل به شنکنجه گاه و قتلگاه شود. آیا علتش بغیر از این بود که آحاد جامعه در برنامه ریزی و نظارت برای خود جایگاهی نمیدید، و کلیه امور کشور را، از جمله زندانها را بدست گروهی نخبه سیاسی به نام دولت سپرده و فقط از آنان تقاضا میکردند که به مسائلشان رسیدگی شود. غافل از اینکه رابطه دولت و جامعه رابطه ی قدرتمند و ضعیف است. و ما با عدم آگاهی سرنوشت خود را بدست نخبگانی سپرده ایم که غمشان حفظ قدرت سیاسی خودشان است. قدرتی که تحمل کمترین آزادیهای روزهای اول انقلاب را هم نداشت. چنانکه در عرض دو سه روز انحصار وسایل ارتباط جمعی را در اختیار خود گرفت. چه برسد به دستگاه های سرکوب همچون زندانها.
در یک جنبش اعتراضی، آنچه تعین کننده است برنامه ی ایست، که چشم انداز آینده را به جامعه ارائه میکند. اگر ما برای زندانها و اداره آن برنامه ای را پیش بینی نکنیم در واقع از قدرت دولتی آینده و یا فعلی انتظار داریم که خواسته های ما را جامعه عمل بپوشاند. که باز در همان چرخه نخبه گرائی و سپردن امور به دولتیان که در ماهیت، بالقوه و دولت جمهوری اسلامی بالفعل، متجاوز به جان و مال انسانها هستند گرفتار شده ایم. برای مقابله و جلوگیری از هرگونه آزار و اذیت زندانیان راه چاره خارج کردن اداره زندانها از سلطه قدرت دولتی و سیستم قضائی است.
نگاه تنبیهی دولتها به زندانها و زندانی در بطن خود، زمینه آزار و اذیت زندانی را فراهم میکند. در صورتیکه خلاف کاری فرد خطا کار در طی یک پروسه شکل میگیرد که شرایط تربیتی و آموزشی جامعه نقش بسیار مهمی در آن دارد. فقط مقصر شناختن فرد خطا کار بتنهائی میتواند چرخه بازتولید جرم را در جامعه دست نخورده باقی گذارد.
حتی برای پاسخگوی به مسائل جامعه و یافتن راه حلهایی بمنظور آموزش افراد خاطی لازم است که کنترل زندانها از مدیریتهای تنبیهی به آموزشی – تشویقی تغییر یابد. وقتی اداره زندانها از دست قدرت دولتی خارج و مدیریت آن همچون شورای شهربصورت انتخابی و با نظارت عمومی و بدون پنهان کاری صورت گیرد، میتوان پیش بینی کرد که جائی برای ایجاد پستوهای پیچاپیچ برای زندانیان سیاسی هم بسختی میتواند بوجود بیاید. پیش بینی چگونگی اداره زندانها را نمیتوان به بعد موکول کرد. اکنون که زندانها بصورت دستگاه سرکوب و شکنجه در خدمت رژیم سرمایه داری قرار دارد، ضرورت دارد که نحوه اداره آن بعنوان بخشی از قدرت دولتی طبقه حاکمه آشکار شود.
ضرورت دارد که چگونگی اداره زندانهایی که در آن حقوق انسانی زندانی محترم شمرده میشود و از سلطه قدرت دولتی خارج و فاقد هر گونه فشار و شکنجه باشد صحبت کرد. نیاز است که نوید آینده ای بدون فشار و شکنجه و سرکوب زندانی را با ارائه برنامه اداره زندانها در جامعه مطرح نمود. ضرورت دارد که دخالت جامعه در کنترل و اداره و نظارت بر تمام امور زندانها مستقل از دولت و دستگاه قضائی در سطح عام طرح و پیرامون آن نظر خواهی شود.
متوقف کردن آزار و اذیت و شنکنجه زندانیان فعلی، و ساخت آینده ای بدون زندان و شکنجه، با نقد و افشای چگونگی اداره زندانها ی فعلی امکان پذیر میشود .