داعش، نقشه راهِ امپریالیستی!

بر تنش منطقه و با ائتلاف بیش از ۴۰ کشور و به سر کرده‏گی امپریالیسم امریکا، افزوده شده است. پیشاپیش سنایور را نوشته‏اند، صحنه را آماده و سلاح‏ها را تدارک دیده‏اند و بازی‏گران اصلی – این دُوره – را انتخاب نموده‏اند تا شعله‏های جنگ‏های ارتجاعی را گسترده‏تر نمایند. نظر به پایانیِ چنین جنگ‏هایی از جانب جانیان بشریت نیست. یکی پس از دیگری دارد بر فضای خانه‏ی محرومان و بر جوامع‏ی منطقه‏ی خاورمیانه سنگینی می‏کند. باز تولیدِ عناصر، نیروها و دسته‏جات ارتجاعی از جانب قدرت‏مداران بین‏المللی هم تمام شدنی نیست و هر از چند گاهی حامیان جیره‏خوار و مزدور، دارند به دستور اربابان‏شان به‏عنوان میدان‏دار و پیش‏برنده‏ی سیاست‏های امپریالیستی، ایفای نقش می‏نمایند. اگر نه‏گویم که چنین جریانات و دسته‏جات ارتجاعی، تاریخ مصرفی داشته، بلکه و به جرأت می‏توان گفت که هر یک از آنان، در دُوره‏ی معینی، صحنه گردان اصلی سیاست‏ها و پی‏گیر منفعت سرمایه‏داران جهانی در منطقه و در جوامع‏ی متفاوت‏اند.

این‏بار داعش را علم نموده‏اند و دارند به‏عنوان دشمن اصلی مردم، و به‏عنوان پرچم‏دار نقض دمکراسی و زیر پا گذاشتن حقوق پایه‏ای انسان‏ها به دنیا معرفی می‏نمایند؛ این‏بار داعش را در مقابل سازنده‏گان جوامع‏ی انسانی به صف نموده‏اند تا نقشه‏های شوم خود را پی گیرند؛ داعشی که تغذیه‏ی مالی و تسلیحاتی آن، از جانب امپریالیست‏هاست و کم‏ترین شک و تردیدی، از تعلق وی، به طبقه‏ی بالائی‏ها نیست. خودی‏های‏شان دارند می‏گویند و بارها و بارها اعلام نموده‏اند که القاعده و داعش، دست‏پروده‏ی ماهاست و به‏منظور منفعت و منافع‏ی خاصی علم شده‏اند. پُر واضح است که تاریخ پیدایش، و اهداف این‏دست، دسته‏جات مسلح و ارتجاعی در منطقه‏ی خاورمیانه تازه‏گی – نه‏داشته و – نه‏دارد و طبعاً، داعش نه آخری، بل از جمله بازی‏گر این دُوره‏ی سیاست‏های امپریالیستی – و آن‏هم از نقشه راه‏های کنونی امپیریالیست‏ها – در منطقه می‏باشد. چرا که قرار نیست شعله‏ی جنگ‏های ارتجاعی و مخرب، فروکش شود؛ قرار نیست تا مردم منطقه، روی آرامش و آسایش را در زندگی روزمره‏ی خود لمس نمایند؛ قرار نیست تا بزعم سرمایه‏داران، آینده از آن توده‏های محروم باشد. کارگر و زحمت‏کش را دارند به فجیع‏ترین شکل ممکنه مورد تعرض و یورش قرار می‏دهند تا چرخش سیاست‏ها و زیاده‏خواهی‏های سرمایه‏داران بین‏المللی، دچار اخلال نه‏گردد و از مسیر دل‏بخواه باز نه ایستد.

در حقیقت نگاه به تصاویر مخابره شده از میادین جنگ‏های ارتجاعی، بر این حقایق آشکار صحه می‏گذارد که در چنین جنگ‏هایی، مردم ذینفع – نبوده و – نیستند و به‏عنوان بازنده‏گان واقعی آن‏ها به حساب – آمده و – می‏آیند. این جنگ‏ها، جنگِ جناح‏های رقیب، بر سر هژمونی و بر سر چپاول هر چه بیش‏تر منایع طبیعی و ایجاد رعب و وحشت گسترده‏تر مردم است. جنگ‏ها و کُشت و کُشتاری که چشم‏اندازی در پایانی کوتاه مدت آن نیست و آن‏چنان تکان‏دهنده، فجیع و دردناک است که با هیچ کلمات و مفاهیمی نمی‏توان از در, توضیح آن‏ها بر آمد. جانیان بشریت و حامیان رنگارنگ‏شان به دروغ دارند خود را منادی و ناجی مردم معرفی می‏نمایند و قیافه‏ی سازنده‏گان جوامع‏ی بشری را به‏خود می‏گیرند. چپاول، ستم، استثمار و تخریب خانه و کاشانه‏ی مردم و هم‏چنین راه‏اندازی جنگ‏های ارتجاعی از زمره وظایف اولیه و پایه‏ای‏شانرا تشکیل می‏دهد و کار و بارشان و برخلاف اراجیف اوباما مبنی بر این‏که “آینده متعلق به کسانی است که می‏سازند نه آنانی که خراب می‏کنند” نیست. به این دلیل که اوباما و دیگر هم‏قطاران‏اش آمده‏اند تا اموال عمومی جوامع‏ی سرشار از منابع‏ی طبیعی‏ را غارت نمایند؛ آمده‏اند تا تتمه‏های کارگران و زحمت‏کشان را به جیب زنند؛ بنابر این و بی‏جهت دارند خود را در مقام و منصب ناجیان بشریت قرار می‏دهند. دیروز با بازی و با برگ القاعده به‏میدان آمده‏اند و امروزه، داعش را به‏عنوان صحنه گردان سیاست‏های ناتمام‏شان به صف نموده‏اند. آری، دارند داعش را به‏عنوان یک نیروی باز دارنده‏ی پیش‏رفت انسانی به دنیا معرفی می‏نمایند و دارند نیروی بس عظیمی را در جهت “مبارزه” و “تلاشی” نهایی مرتجعین و وابسته‏گان به سرمایه سازمان می‏دهند. در حایشه و تاکید بر یک‏موضوع به نابه‏جا نیست که هم‏سو شدن با چنین فضایی، بر روند و بر مسیر رو به بالنده‏ی جنبش‏های اعتراضی خالص اثر منفی خواهد گذاشت و امر انقلاب را، به تأخیر و در حقیقت به موضوع حایشه‏ایی و دست چندمی مبدل خواهد ساخت. تشخیص چنین موردی از یک‏سو و تلاش به‏منظور تغییر آن و سمت‏و‏سو دادن جهت اصلی مبارزه و نشانه‏گیری عملی، به سمت مبتکران و مولدان چنین وضعیتی از سوی‏دیگر، از ضرورت‏هاست.

واقعیت این است‏که بر خلاف بلندگوهای امپریالیستی، داعش، در دنیای سراسر رشد و تکنولوژی سرمایه، و در دنیای حاکمیت سلاح‏های مدرن و کشف کننده، نیروئی غیر قابل کنترل نیست؛ نیاز به این‏همه لشکرکشی و تبلیغات؛ نیاز به این‏همه بسیج انسانی و سرازیر نمودن تسلیحات به منطقه – نبوده و – نمی‏باشد؛ نیاز به آن نیست تا نقشه‏ی سال‏ها مبارزه با این نیروی دست‏ساز را در دستور کار خود قرار داد و فضای منطقه را میلیتاریزه‏تر نمود؛ نیاز به آن نیست تا پیش‏رفته‏ترین سلاح‏ها و “کارآمدترین” عناصر سرمایه را در منطقه به صف نمود تا تفاله‏ی دیگری از سرمایه را، از بازی‏های سیاسی منطقه دفع و خارج نمود. به بیانی دیگر، هدفِ قدرت‏مداران بین‏المللی و گرداننده‏گان اصلی جنگ، نه مبارزه با داعش، بل گسیل هر چه بیش‏تر نیروی سرمایه و هم‏چنین راه‏اندازی هواپیماهای جنگی و استفاده‏ی سلاح‏های مدرن امپریالیستی و قرادادهای کلان تسلیحاتی و آن‏هم به بهانه‏ی مبارزه با تروریست و داعش است؛ هدف تثبیت مجدد هژمونی دنیا و منطقه‏ی خاورمیانه از جانب امپریالیسم امریکاست و بر بستر چنین اهداف و سیاستی‏ست که دارند، نقشه و راه‏های گوناگون را در مقابل خود قرار می‏دهند.

به هر حال و فارغ از ماهیت چنین جنگ‏هایی، پرسش آن است که آیا چنین اوضاع و آشوب‏هایی، فاقد مدیریت و هدایت‏گری‏ست و آیا می‏توان علی‏رغم مخالفت‏های میلیونی طبقات پائین، روندکنونی را متغییر ساخت و سیاستِ جنگی دیگری را، به جوامع‏ی زیر ستم و هم‏چنین به مبتکران و گرداننده‏گان اصلی آن تحمیل نمود؟ آیا می‏توان مسیر و شکل دل‏بخواه‏ی سرمایه‏داران بین‏المللی را بر گرداند و جامعه را به سمت جنگی انقلابی و ثمربخش هدایت نمود؟
طبعاً پاسخ به پرسش‏های فوق در درجه‏ی نخست، به انجام کارهای مهم و اساسی، و به توضیح و تشریح همه جانبه‏ی سیاست‏ها و ماهیت طرفین درگیر در جنگ کنونی – کوبانی – ، و در ثانی در اقدام عملی انقلابیون و کمونیست‏ها و آن‏هم بدون چشم‏داشت و کمک از سرمایه‏داران بین‏المللی و بویژه امپریالیسم امریکا. و دیگر دار و دسته‏های‏شان بر می‏گردد. به آن بر می‏گردد تا سیاست مستقل خود را بورطه‏ی عمل گذاشت و با مرزبندی عملی و قاطع – و آن‏هم در صفی جداگانه -، دست رد به سینه‏ی “مخالفین” داعش زد. انتخاب چنین رفتار و کرداری از جانب نیروها و سازمان‏های مردمی و کمونیستی، پیش‏رفت و روند کنونی سیاست‏های امپریالیستی در منطقه را کُند، و در ادامه و گام به‏گام، صف جنگ‏های ارتجاعی و بدون برنامه‏ی روشن و هدف‏مند را، به صف جنگ‏های روشن و هدف‏مند و به صف جنگ‏های انقلابیون با ضد انقلابیون مبدل خواهد ساخت. اگر نه‏گوئیم در دهه‏های دُور، ولی و به جرأت می‏توان گفت که از زمان فروپاشی کامل بلوک شرق، دنیای انسانی، کم‏تر شاهد بر انگیخته‏گی و تعرض سازمان‏یافته‏ی کمونیست‏ها و مردمی علیه‏ی ضد انقلاب حاکم و مسلح بوده است. دهه‏هاست که شاخصه‏های مبارزاتی – و بنابه ده‏ها دلیل – و هم‏چنین اولویت‏های مردم دنیا و بویژه منطقه‏ی خاورمیانه – و به دلیل اتخاذ سیاست‏های فریب‏کارانه‏ی سرمایه‏داران بین‏المللی – تغییر یافته است و مسیر اعتراضات مردمی دارد علی‏رغم تمایل باطنی‏شان، به سمت‏و‏سوی دیگری هدایت می‏شود. مدت‏هاست که تقلای سرمایه‏داران صد چندان شده است و دارند بار بحران ناعلاج‏شانرا بر دوش میلیاردها انسان محروم سرشکن می‏نمایند. به تبع‏ی آن‏ها شاهد بوده‏ایم که چگونه ورشکسته‏گی ده‏ها بانک امریکایی و اروپائی، در چند سال اخیر، بر فضای اقتصاد دنیای کنونی و هم‏چنین بر فضای زنده‏گانی میلیاردها انسانِ محروم اثر گذاشته و باعث وحشی‏گری سرمایه‏داران بین‏المللی از یک‏سو، و اعتراضات و نارضایتی هر چه بیش‏تر کارگران و توده‏های ستم‏دیده‏ی اقصا نقاط جهان، از سوی‏دیگر گردیده است. اعتراضات و اعتصاباتی که دمار از روزگار جانیان بشریت در آورده و باعث گردیده است تا امپریالیست‏ها، با اتخاذ سیاست‏ها و تاکتیک‏های تازه و هم‏چنین با علم نمودن جریانات ارتجاعی و وابسته، مناسبات گندیده‏ی خود را هم‏چنان به مردم تحمیل نمایند. مخالفتی در آن نیست که اوضاع جهان بسیار وخیم و در هم ریخته، پُر آشوب و به تار موئی بند است. خیابان‏ها هر لحظه در انتظار سرازیر شدن مردم و به مصاف طلبیدن طبقه‏ی سرمایه‏داری‏ست. بحران بر تار و پود سرمایه ریشه دوانده است و علی‏رغم چنین اوضاعِ و در هم ریخته‏گی‏ای، قدرت‏مداران بین‏المللی دارند با نقشه و با مدیریت روشنی به‏میدان می‏آیند؛ دارند با انتخاب سیاست “ریاضت‏کشی” توأم با هجوم افسار گیسخته و راه‏اندازی جنگ‏های خانمان‏سوز و مخرب، بر حیات بناحق خود تداوم می‏بخشند و عناصر، نیروها و دسته‏جات مسلح و ارتجاعی جدیدی را در چهارچوبه‏ی منفعت استراتژیک‏شان به صف می‏کنند. سیاست و منفعتی که اجرایی و پیش‏رفت آن‏ها، منوط به بازی‏گران تازه، و منوط به تغییر صوری و روبنایی بعضاً جوامع‏ی زیر سلطه و جابه‏جایی دیکتاتورهاست.

بنابر این، طالبان، القاعده، حزب‏الله، اخوان‏المسلمین و النصر و غیره و به تازه‏گی‏ها داعش، در خدمت به انجام چنین راه و نقشه‏ای‏ست و بدون کم‏ترین شک و شبهه‏ای، این‏دست دسته‏جات و گروه‏های مسلح، تفاوت ماهوی‏ای با یک‏دیگر نه‏داشته و یکی پس از دیگری، پی‏گیر همان سیاست‏ها و خواسته‏های قدرت‏مداران بین‏المللی در دنیا و در منطقه‏ی خاورمیانه‏اند. در حقیقت همه‏ی این‏ها از یک تبار و از یک قماش‏اند و هیچ‏یک از آنان در صف آزادی‏خواهان، و هیچ‏یک از آنان مدافع و تضمین کننده‏ی سازنده‏گی و آبادانی و هم‏چنین تأمین کننده‏ی خواسته‏های بدیهی میلیون‏ها انسان دردمند نیستند. ترسیم جهان سراسر آزاد و هم‏چنین محترم شمردن به حقوق انسان‏ها، بر عهده‏ی آنان نیست و همه‏ی آنان مستحق نابودی و دفن‏اند. در یک کلام و متأسفانه باید اذعان نمود که صفوف جنگ کنونی، علی‏رغم تسلیح مردمی و زنان و جوانان- و یویژه کوبانی‏ها -، پِر ابهام و ناروشن است و می‏بایست با درایت و با هوشیاری تمام، جبهه‏ی علیه‏ی داعش را – و آن‏هم با برنامه‏ی سنجیده و دقیق -، به جبهه‏ای وسیع‏تر و علیه‏ی تمامی جنایت‏کاران و گرداننده‏گان اصلی آن در منطقه تبدیل نمود. بدون کم‏ترین تردیدی، چرخش اوضاع و خروج از چنین وضعیتی در پاسخ‏گوئی و در سازمان‏دهی جنبش‏های اعتراضی – مردمی، و آن‏هم در بستر جنگی انقلابی توسط کمونیست‏هاست. تا زمانی‏که جنبش‏های اعتراضی – کمونیستی در تقابل با نقشه‏ها و راه‏های گوناگون امپریالیست‏ها به صف نه شوند، اوضاعِ مردمِ دنیا و بویژه مردم منطقه‏ی خاورمیانه، دردناک‏تر و وخیم‏تر خواهد شد.

اکتبر ۲۰۱۴
شهریور ۱۳۹۳

بر گرفته از پیام سیاهکل شمارۀ ۲۳ – سازمان نوزده بهمن