مستند فراز و نشیب قدرت سیاه

مستند فراز و نشیب قدرت سیاه
گوران اولسون، فیلمساز سوئدی در فیلم مستند، فراز و نشیب قدرت سیاه، جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا در سال های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۵ را از دیدگاه خبرنگاران سوئدی تباری که در آن زمان سیر حوادث را از نزدیک دنبال می کرده اند، دوباره واکاوی نموده و برای اینکار گلچینی از آرشیو عظیم خبرگزاری های سوئد را در قالب یک مستند پر جنب و جوش و انرژی بازسازی نموده است. البته همانطور که در آغاز فیلم آمده، مستند تنها شامل سال های مذکور بوده و منعکس کننده کل تاریخ جنبش عدالت خواهی سیاهان که در اصل با مبارزه علیه برده داری شروع شده و در نیمه های قرن بیستم به جنبش احقاق حقوق مدنی منجر شد، نمی باشد. جنبشی که همانطور امروزه می بینیم، بازهم در قالبی نوین و اعتراضات اجتماعی، مجددا پا به عرصه مبارزه گذاشته و تظاهرات مردم شهر فرگوسن بعد از کشته شدن یک نوجوان سیاهپوست توسط پلیس، بیانگر وضعیتی بوده که می رود تا به یکی از فاکتورهای بالقوه برای فروپاشاندن امپریالیسم عموسام از داخل تبدیل گردد.
قبل از پرداختن به مستند و برای اجتناب از ابتدا به ساکن شدن بحث برای خوانندگان، بخصوص نسل جوان کنونی که بسرعت از ریشه ها و تاریخِ ولو معاصر بریده شده اند، لازم می بینم که بطور خلاصه به سابقه مبارزات سیاهان آفریقایی تبار آمریکا در قالب جنبش حقوق مدنی بپردازم زیرا علیرغم پروپاگاندای وسیع رژیم آمریکا و بزرگنمایی قانون لغو برده داری توسط سرکرده آبراهام لینکلن، استثمار سیاه پوستان در فردای اتمام برده داری، در اشکال مختلف از جمله تبعیض نژادیِ کاملا قانونی ادامه پیدا نموده است.
جنبش حقوق مدنی آمریکا (۱۹۶۸ – ۱۹۴۲) تا حدی به رنج عمومی سیاهان در ایالت های جنوبی آمریکا پایان داده و خط بطلانی بر تبعیض نژادی قانونی در این کشور کشید. استراتژی جامع جنبش حقوق مدنی، اقامه دعوای حقوقی، استفاده از رسانه های جمعی، تحریم، تظاهرات، تحصن و سایر روش های مقاومت عمومی – مدنی بوده و همه این فعالیت ها با هدف جلب حمایت عمومی علیه تبعیض نژادیِ نهادینه شده در بطن ساختارهای آمریکا و تضمین دوام اصلاحات در قوانین داخلی آن کشور دنبال شد.
در واقع هدفِ این جنبش، پایان دادن به تفکیک و تبعیض نژادی علیه آمریکایی‌های سیاهپوست از جمله برخورداری آنها از حقِ رای دادن در قانون اساسی بوده و استراتژی حاکم بر فعالیت های آن، ماهیت خود را عمدتاً از مبارزات مقاومت مدنی گرفته است. بین سالهای ۱۹۶۸ – ۱۹۴۲، اقداماتی چون تظاهراتِ خشونت پرهیز و نافرمانی مدنی باعث ایجاد شرایط بحرانی میان فعالان مدنی و مقامات دولتی شده بود. مقامات، صاحبان صنایع، شرکت ها و تشکل ها در هر سه سطح فدرال، کشوری و محلی، مجبور بودند بلافاصله به این شرایط که منعکس کننده بی عدالتی علیه  آفریقایی تبارهای آمریکا بود، واکنش نشان دهند. اشکال مختلف اعتراض و یا نافرمانی مدنی، شامل بایکوت از جمله بایکوت اتوبوسرانی مونتگمری (۱۹۵۶ – ۱۹۵۵) در آلاباما، تحصن از جمله تحصن گرینزبرو (۱۹۶۰) در کارولینای شمالی، تظاهرات از جمله تظاهرات سلما تا مونتگمری (۱۹۶۵) در آلاباما و طیف وسیعی از دیگر فعالیت‌های خشونت پرهیز بود. دستاوردهای قانونی عمده در طول این دوره از جنبش حقوق مدنی عبارت بودند از : تصویب قانون حقوق مدنی در سال ۱۹۶۴ که ظاهرا هرگونه تبعیض بر اساس نژاد، رنگ، مذهب یا اصالت ملی را در امور استخدامی و حضور در اماکن عمومی ممنوع اعلام می‌کرد، قانونِ حق رای در سال ۱۹۶۵ که حق رای دادن را احیا و محافظت می‌کرد، قانون خدمات مهاجرتی و تابعیت در سال ۱۹۶۵ که به طرز چشمگیری مهاجرت غیر اروپایی‌ها را به آمریکا تسهیل نمود و قانون معاملات مسکن منصفانه در سال ۱۹۶۸ که هرگونه تبعیض در معاملات خرید یا اجاره مسکن را ممنوع اعلام می‌کرد. آفریقایی تبارهای ساکن آمریکا در جنوب کشور دوباره به سیاست راه یافتند و در کل کشور، جوان‌های بسیاری از این جنبش الهام گرفتند. البته موج شورش‌های داخل شهری در محله‌های سیاهپوست نشین بین سال های ۱۹۷۰ – ۱۹۶۴، باعث شد که حمایتِ تا آن زمان ضعیف سفیدپوستان آمریکا از جنبش سیاهان بازهم کاهش یابد. ظهور جنبش قدرت سیاه که تجلی گاه آن سازمان پلنگان سیاه بود حدوداً از ۱۹۶۶ یعنی سالِ بنیانگذاری سازمان تا ۱۹۷۵ به طول انجامید. این جنبش رهبری نهادینه شده جنبش سیاهان و دیدگاههای مشارکتی و خشونت پرهیز آن را به چالش کشیده و در عوض خواستار خودکفایی اقتصادی – سیاسی و استفاده از روش های دفاع محق و نظامی از جامعه سیاهان شد.
مستند بعد از نشان دادن محله هارلم بعنوان یکی از بزرگترین محلات فقیر نشین و پر از جرم و جنایت سیاهپوستان، می رود روی مصاحبه با استوکلی کارمایکل که در آن دوران نماینده کمیته های دانشجویی جنبش عدم خشونت بوده و بعدها به صفوف مبارزین سازمان پلنگان سیاه می پیوندد. این مصاحبه در سوئد انجام گرفته و طی آن استوکلی بشدت از لوتر کینگ انتقاد گرفته و می گوید : مارتین لوتر کینگ اشتباه بزرگی می کند … برای پیروز شدن از طریق تظاهرات آرام و مبارزات صلح آمیز باید با دشمنی روبرو بود که وجدان داشته باشد … وجدانی که آمریکا هرگز نداشته است. در واقع هدف استوکلی از ایراد این سخنان، علاوه بر اثبات این مسئله که نمی توان تنها بکمک جنبش عدم خشونت و افکار متأثر از مهاتما گاندی به اهداف اصلی یا همان برابری و عدالت اجتماعی برای سیاهان آمریکا رسید، این مسئله نیز می باشد که ماشین امپریالیسم آمریکا هیچگونه مبارزه و مقاوتی را بر نتافته و همیشه سعی نموده که تا آخرین حد ممکن دشمنی ورزیده و راه حلهای صلح طلبانه را به بن بست بکشاند. البته در بخشهای دیگر مستند و با دیدن سیل کشتار و ترور فعالین جنبش سیاهان و حتی ترور خود مارتین لوتر کینگ، بیننده واقعگرا قطعا به این نتیجه خواهد رسید که انتقادات استوکلی در مورد سیاست های لوتر کینگ کاملا بجا بوده و امید داشتن به مصالحه و پیدا کردن راه حل برای مشکلات داخل جامعه آمریکا از طریق سیاست های مسالمت جویانه و مبتنی بر نیات خیر، توهم محض بوده است.
در بخش بعدی، مستند از سال ۱۹۶۷ وارد سالهای پر از کشتار و ترور ۱۹۶۸ گشته و ضمن واکاوی سریع و کوتاه پرونده ترور مارتین لوتر کینگ از زبان یک آهنگساز که چند سال پیش و در ۲۰۱۰ با او مصاحبه کرده اند، می گوید: سادگی محض است اگر بپذیریم که ترور مارتین لوتر کینگ، تنها یک حادثه بوده که بخاطر قرار گرفتن او در یک مکان اشتباه و زمان بد بوقوع پیوسته و گویا لوتر کینگ  بطور تصادفی بر سر راه گلوله های شلیک شده در هتل لورن قرار گرفته و کشته شده است. البته منظور گوینده از این سخنان این واقعیت می باشد که طرح ترور لوتر کینگ از قبل ریخته شده و عوامل اف بی آی – سیا طبق یک سناریوی کثیف او را ترور نموده اند زیرا در همان سال، مارتین لوتر کینگ طرح های رادیکال و میلیتانت تری برای جنبش تحت هژمونی خویش پایه ریزی نموده و علاوه بر خواسته های مشخص مانند بهداشت و آموزش پرورش رایگان برای همه و همچنین یک وعده غذای گرم برای دانش آموزان مدارس، می خواسته از نیروی جنبش عدم خشونت برای مبارزه علیه تهاجم عموسام به ویتنام نیز استفاده کرده و نقطه پایانی بر این جنگ کثیف و خانمان سوز بگذارد ولی ترورش این فرصت را از همه می گیرد. در مورد این بخش از مستند، ذکر دو نکته الزامی می باشد، اول اینکه ادگار هوور بعنوان خطرناکترین سرکرده اف بی آی که مدت ۴۸ سال بر این دستگاه مخوف حکومت راند، در مورد خواست ارایه یک وعده غذای گرم در مدارس که توسط جنبش حقوق مدنی سیاهان مطرح گردیده بود، می گوید که این طرح بزرگترین تهدید امنیت ملی آمریکا در سطح داخلی می باشد ! و دیگر اینکه خود مارتین لوتر کینگ هم می دانسته که حتما او را ترور خواهند نمود لذا طی یک سخنرانی محکم و یک شب قبل از کشته شدنش می گوید: من هم مثل بقیه می خواهم برای مدتی طولانی زندگی نمایم … هر چند عمر دراز جایگاه خود را دارد ولی دیگر نگران آن نیستم … الان احساس خرسندی نموده و از کسی و چیزی واهمه ندارم … شب بعد از این سخنرانی و مطمئنا بعد از دیدن قاطعیت دکتر کینگ توسط عوامل دولت وقت آمریکا، ترور او در هتل لورن انجام گرفته تا یکی از بزرگ مردان تاریخ مبارزات انسانی – اخلاقی جاودانه گردد. همچنین در سالهای ۱۹۶۹ – ۱۹۶۸، علاوه بر لوتر کینگ، مدگار اورز، فعال جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا از ایالت می سی سی پی و نماینده سازمان ملی پیشبرد حقوق سیاهان، مارک کلارک و فرِد همپتون از بنیانگذاران سازمان پلنگان سیاه ترور شدند. بعد از به تصویر کشیده شدن این سلسله حوادث مرگبار، مستند بطور کوتاه به مالکوم ایکس نیز بعنوان یکی دیگر از مشهورترین و تأثیرگذارترین رهبران سیاهپوستان آمریکا با گرایشات اسلامی اشاره ای کوتاه می کند و دلیل اینکار نیز ظاهرا بخاطر ترور مالکوم ایکس، دو سال قبل از ۱۹۶۷ که خبرنگاران سوئدی به آمریکا رفته تا به تهیه گزارش از جنبش سیاهان بپردازند، یعنی سال ۱۹۶۵ بر می گردد، لذا در مورد این شخصیت کاریزماتیک به همین بسنده شده است. لازم به ذکر است، مالکوم ایکس که پدرش نیز توسط نژاد پرستان معروف به کوکلوس کلان ها کشته شده بود، رهبری جنبش امت اسلام را بر عهده داشته و بعد از بروز اختلافات داخلی که به تحریک عموسام و سرکردگی یک شیاد حرفه ای بنام فراخان در داخل جریان مذکور پیش آمد، عاقبت در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ ترور گردید و دست آخر، فراخان به مقام صدارتِ امت اسلام رسید تا جامعه مسلمانان آمریکا را با مسایلی همچون خوردن یا نخوردن گوشت خوک، مشروبات الکلی، سیگار و قمار و غیره سرِ کار گذاشته و افکار عمومی آنها را از پرداختن به مسایل ریشه ای و اساسی منحرف گرداند.
دیگر شخصیت های مطرح و مؤثر جنبش حقوق مدنی سیاهان
رزا پارکس در اول دسامبر سال ۱۹۵۵ از دادن صندلی اتوبوس به یک مرد سفید پوست خودداری نمود و اینکار در حالی اتفاق می افتاد که تا آن زمان و بنابر قوانین نژادپرستانه داخل آمریکا، سیاهان علاوه بر اینکه باید همسان سفیدپوستان پول اتوبوس می دادند ولی حق نداشتند در بخش جلویی نشسته یا اینکه اگر سفید پوستی جا برای نشستن نمی داشت، باید جای خود را به او می دادند، اینکارِ روزا باعث دستگیری و جریمه او شده و دست آخر منجر به اعتراض وسیع جامعه سیاهان آمریکا به قانون کثیف جداسازی اتوبوس ها گردید، رهبری این اعتراضات را شخصی بنام مارتین لوتر کینگ بر عهده داشت که بعد از موفقیت و درهم شکستن جدایی نژادپرستانه مسافرین اتوبوس های بین شهری، او نیز بعنوان یکی از رهبران مبارز جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا، متولد گردید.
امت لوئیس تیل ۱۹۵۵ – ۱۹۴۱ نوجوان ۱۴ ساله سیاهپوست که توسط نژادپرستان سفیدپوست ربوده شده و بعد از شکنجه فراوان به قتل می رسد، این نوجوان لقب خردسال ترین قربانی جنایات نژادی را بخود اختصاص داده است.
روبی بریجز، دختر بچه دانش آموز که در سال ۱۹۶۰ و سن ۶ سالگی بعنوان اولین دانش آموز سیاهپوست وارد مدرسه ابتدایی مخصوص سفیدپوستان شده و آخرین میخ را بر تابوت پوسیده طرح مدارس جداگانه – نژادپرستانه کوبید.
جکی رابینسون ۱۹۷۲ – ۱۹۱۹، از فرماندهان پلنگان سیاه و بازیکن مشهور بیسبال که با ورود به بازیهای سراسری در سال ۱۹۴۷، ممنوعیت بازی بیسبال برای سیاهان در سطوح کشوری را شکست.
تومی اسمیت و جان کارلوس که در بازیهای المپیک ۱۹۶۸ مکزیک، مقام اول و دوم دو میدانی را کسب نموده و هنگامی که روی جایگاه قهرمانی برای گرفتن مدال ها حضور یافتند، با نواخته شدن سرود ملی و بالا رفتن همزمان پرچم عموسام، به پرچم پشت نموده و به نشانه اعتراض به نژادپرستی و در دفاع از حقوق مدنی – انسانی هم نژادان خویش، دستان مشت کرده با دستکش های سیاه را بالا برده و بر طبل بیعاری عموسام کوبیدند.
سازمان پلنگان سیاه
همچنانکه در بخش های بالایی نوشته اشاره شده، جنبش احقاق حقوق مدنی سیاهانِ آمریکا، بخاطر ادامه یافتن استثمار سیاه پوستان در دوران بعد از لغو برده داری، در نیمه های قرن بیستم آغاز شده و توانست به یکسری از خواست و مطالب جامعه سیاه پوستان ساکنِ آمریکا جامه عمل بپوشاند، ولی حقوق بدست آمده نه تنها برای ایجاد یک زندگی انسانی و متمدنانه کافی نبودند بلکه سیلِ کشتار، ترور و زندانی نمودن فعالان و رهبران این جنبش نیز بحدی بود که عاقبت افرادی همچون استوکلی کارمایکل، هیوی نیوتن، بابی سِیل، الدریج کلیور، فِرد هامپتون، آنجلا دیویس و صدها مبارز دیگر به این نتیجه رسیدند که در برابر فشار فیزیکی و حملات پیاپی دم و دستگاه دولت یانکی و گروههای نژاد پرست، باید جنبش مسلحانه – دفاعی خود را شروع نموده و در همین راستا، سال ۱۹۶۶، سازمان پلنگان سیاه بنیان گذاری گردید تا بتواند از جامعه سیاهان در برابر جنگ سخت دشمن محافظت نماید.
برای درک اهمیت تأسیس سازمان پلنگان سیاه بعنوان بازوی چپگرا و مسلح جنبش سیاهان آمریکا باید به سخنان الدریج کلیور در مستند گوش فرا دهیم وقتی که می گوید : بجایی رسیده ایم که اگر مواظب نباشیم، احتیاط ما تبدیل به بزدلی می گردد … ما در رأی دادن به یکی از سه خوک سرمایه داری مختار شده ایم، خوک نیکسون، خوک والاس و خوک هامفری که منظور از آنها، سه کاندیدای ریاست جمهوری اتازونی در آن دوران می باشد.
بهرحال همزمان با گسترش فعالیت های سازمان پلنگان سیاه، حملات عوامل دولت آمریکا بخصوص تحت اشراف سرکرده ادگار هوور، وسعت بیشتری بخود گرفته و بسیاری از مبارزان، زندانی، تبعید و شکنجه گشته و عاقبت این جنگ سخت و کثیف باعث شد که در سال ۱۹۷۶ سازمان پلنگان سیاه منحل گشته و دور دوم جنگ دولت آمریکا علیه جامعه سیاهان و اینبار در قالب جنگ نرم شروع گردد.
شخصیت های مطرحِ سازمان پلنگان سیاه
آنجلا دیویس متولد سال ۱۹۴۴، فعال کمونیست و از دانشجویان هربت مارکوزه که بعد از رسیدن به مقام استادی دانشگاه، توسط رونالد ریگانِ کهنه گانگستر که آن زمان فرماندار ایالت کالیفرنیا بوده، از کار اخراج شده و طی یک توطئه بمدت ۱۸ ماه در زندان منتظر دریافت حکم اعدام ماند ولی عاقبت بکمک تظاهرات میلیونی مردم دنیا و در کشورهای مختلف از جمله مسکو بعنوان پایتخت شوروی سابق، عاقبت از زندان آزاد گردید. هر چند بخش زیادی از مستند مربوط به مصاحبه و اخبار مربوط به آنجلا دیویس بوده و هر کدام از آنها نیز اهمیت خود را دارند ولی شاید بتوان جالبترین بخش این گفتگوها را موقعی دانست که آنجلا با یکی از خبرنگاران سوئدی از داخل زندان درباره نژاد پرستی موجود و مبارزه علیه سرکوب های اجتماعی سخن گفته و می گوید : شما از من می پرسید که آیا مبارزه باید خشونت بار باشد یا نه ؟ از من می پرسید که آیا من با قانون اسلحه موافقم یا نه ؟ یادتان باشد که من در بیرمینگهام آلاباما بزرگ شده ام و بسیاری از بهترین دوستان من با انفجار بمب های افراد نژاد پرست آن ناحیه کشته شده اند.
الدریج کلیور، متولد سال ۱۹۳۵، نویسنده، شاعر انقلابی سیاهانِ آمریکا و خالق کتاب شعرِ جانِ روی یخ که بعد از سالها مبارزه و زندانی شدن، عاقبت در سال ۱۹۹۸ و در جریان عملیات جراحی توسط عوامل اف بی آی مسموم و کشته شد.
هوی نیوتن، متولد سال ۱۹۵۴، از بنیانگذاران سازمان پلنگان سیاه بهمراه بابی سِیل که در ۲۲ آگوست ۱۹۸۹، هدف گلوله قرار گرفته و ترور گردید.
بابی سِیل، متولد سال ۱۹۳۶ و از دیگر مؤسسین سازمان پلنگان سیاه که بطور معجزه آسایی زنده مانده و هنوز به فعالیت سیاسی مشغول می باشد.
فِرد هامپتون، متولد سال ۱۹۴۸، فرمانده شجاع پلنگان سیاه با گرایشات مائوئیستی که در ۱۹۶۹ و بدستور سرکرده وقتِ اف بی آی، ادگار هوور ترور گردید.
آساتا شاکو، متولد سال ۱۹۴۷، کمونیست و از اعضای سازمان پلنگان سیاه که بعد از چندین بار زندان و شکنجه، عاقبت سال ۱۹۷۷ از زندان فرار نموده و بدلیل اعدام انقلابی پنج پلیس سرمایه، در لیست خطرناکترین افراد تحت تعقیب قرار گرفته است. سال ۲۰۱۳، اف بی آی برای دستگیری یا کشتن او جایزه ۲ میلیون دلاری تعیین نموده است. طبق گزارشات تأیید نشده، این زنِ انقلابی در کوبا بسر می برد.
مومیا ابو جمال، متولد سال ۱۹۵۴ و از فعالان جنبش سیاهان آمریکا که به اتهام واهی کشتن یک پلیس، از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۲ در زندان و منتظر اجرای حکم اعدام بوده و عاقبت بخاطر مبارزات وسیع مردم جهان، از این حکم ناانسانی خلاصی یافت.
باب مارلی، ۱۹۸۱ – ۱۹۴۵، خواننده انقلابی اهل جامائیکا که هر چند ساکن آمریکا نبوده ولی یکی از فعالان جنبش سیاهان و از دوستان مومیا ابو جمال بوده و با سرودن بیشمار ترانه و موزیک انقلابی، کمک شایانی به جنبش نمود، ایشان نیز بطرز مشکوکی دچار بیماری سرطان گشته و در سال ۱۹۸۱ و اوج شهرت، جان باختند.
مستند در ادامه به الجزیره – پایتخت الجزایر بعنوان کشوری که سازمان پلنگان سیاه و اعضای تبعیدی اش توانستند در آنجا یکی از مراکز فرماندهی خود را تأسیس نمایند، رفته و ضمن نشان دادن وضعیت داخل ستاد و شیوه های آموزشی پلنگان سیاه، با انها مصاحبه می نماید. بعد از این قسمت، مصاحبه مستند با مقاله نویسِ مجله تی وی گاید شروع می شود که در آن دوران بعنوان یک مجله مبتذل و نازل، پاپیچ خبرگزاری های هلند – سوئد گشته و آنها را به ایجاد موج آمریکا هراسی و بزرگنمایی مسایل مربوط به جنبش سیاهان و جنایات جنگی عموسام در ویتنام متهم نموده است. از دیگر مسایلی که در این بخش از مستند مطرح می گردد، قیام زندانیان زندان آتیکا بوده که در اعتراض به قتل عمدِ جورج جکسون در زندان کوئنتین به اتهام واهی تلاش برای فرار صورت گرفت. این قیام در سال ۱۹۷۱ صورت گرفته و طی آن ۱۲۰۰ زندانی سیاهپوست، کنترل زندان و ۳۸ نفر از نگهبانان را بدست می گیرند. مقامات دولتی و اف بی آی نیز علیرغم وجود مذاکرات بین زندانیان و هیئتی از افراد سرشناس از جمله وکیل مدافع، ویلیام کونستلر، بعد از ۴ روز بهمراه واحدهای گارد ملی به زندان حمله نموده و ۴۰ نفر را می کشند که ۸ نفر از آنها جزو نگهبانان به اسارت گرفته شدهِ زندان بوده و ادعا می شود که زندانیان آنها را کشته اند، ولی بعدا و طی تحقیقات پزشک قانونی معلوم می شود که همه آنها در جریان حمله پلیس و توسط گلوله از پای در آمده و در واقع قربانی گلوله های اربابان خود گشته اند. جورج جکسون یکی از سه برادران موسوم به سولداد، نویسنده، مارکسیست و عضو پلنگان سیاه بوده است.

شروع جنگ نرم
در بخش های دیگر، مستند بدون اینکه مستقیما اشاره ای به آغاز جنگ نرم یا همان معتاد نمودن و به فساد و فحشا کشاندن انسان های داخل جوامع سیاه پوستان آمریکا اشاره ای بکند، به بیمارستان محله هارلم رفته و ضمن مصاحبه با یکی از مسئولین آنجا و گفتگو در مورد میزان تلفات ناشی از اعتیاد بخصوص در میان نوجوانان و جوانان سیاهپوست، با یکی دیگر از قربانیان جنگ نرم که یک دختر سیاهپوستِ مبتلا به فحشا می باشد، مصاحبه نموده و سرنوشت غمناک او را به تصویر می کشد. مستند در قسمتهای پایانی خود و با استناد به سخنانِ روبین کلی که اسم پر مسمای پروفسور دانشگاه را یدک کشیده و در سال ۲۰۱۰ با او مصاحبه شده است، جنبش سیاهان آمریکا را به سه رگه اصلی تقسیم بندی می نماید. گروه اول کسانی بوده که ظاهرا طرفدار کمک به جامعه سیاهان از راه ایجاد ساختارهای اقتصادی و شرکت در پروسه های سیاسی – دولتی بوده و قدرت سیاهان را سبز می دانند که احتمالا باراک اوباما، کولین پاول و کاندولیزا رایس جزو آنها می باشند ! جناح دوم، ناسیونالیست های فرهنگی بوده که با ساخت فیلمِ زندگی و مبارزات مالکوم ایکس به اوج خود ابرازی رسیده و طرفدار یک نوع رستاخیز فرهنگی و بازنویسی تاریخ برای سیاهان می باشند و عاقبت دسته سوم نیز بزعم پروفسور مذکور، پیروان به اصطلاح سنت های رادیکال مبارزه سیاهان در قالب سازماندهی گروه های موزیکِ هیپ هاپ بوده که اعضای آنها امید زیادی به جلب پشتیبانی باندهای فمینیست و به نیروی نداشته محافل و سکت های جنسی از جمله هموسکسوال – لیزبین ها دارند…! البته لازم بذکر است که بخش آخر مستند، کاملا آگاهانه و عامدانه و با توجه به آخرین ورژنِ سیاست های کنترل اذهان و جنگ نرمی حکومت های غربی از جمله رژیم سوسیال دمکراسی ورشکسته ادوارد برنشتاین در سوئد که اوج اعتلای آن، روز قبل از ترور اولف پالمه توسط کاپیتالیسم جهانی بود، طراحی و برنامه ریزی شده تا بکمک مدیا و تبلیغات، این نوع فرقه های معلوم الحال مجهول الهویه و انحرافی را برجسته نموده و بعنوان نیروهای مؤثر جامعه و اپوزیسیون اصلی جا بزنند در حالیکه همانطور که اکثریت بشریت واقف هستند، نیروهای اصلی و دخیل در معادلات کنونی جوامع صنعتی، کسی جز کارگران و جنبش میلیونی زنان و مردان آنارشیست نبوده و دقیقا به همین دلیل، رژیمهای راسیونالیست حاکم بر جهان صنعتی تمام سعی شان را می کنند تا با خلق فرقه های جعلی – کذایی و اپوزیسیون مجازی – خودی، راه را بر ظهورِ هر چه بیشتر و اعتلای این جنبش های اجتماعی ببندند، کاری که مسلما با توجه به بن بست اقتصادی – فلسفی این رژیم ها و زیر سؤال رفتن سلسله مراتب قدرت اهریمنی شان توسط بشریت، موفق نخواهد شد.
مترجم مستند : فریدون حسین زاده

لینک فیلم اصلی بر روی وب سایت ویمئو
http://vimeo.com/108786863
قدرت جنبش سیاهان آمریکا به روایت تصویر
http://www.youtube.com/watch?v=qGuEM78vmwU