سروهای کوبانی سرو کاشته اند در گوشه گوشه ی کوبانی که برگریز نمی کند در پائیز حتّی

سروهای کوبانی

سرو کاشته اند
در گوشه گوشه ی کوبانی
که برگریز نمی کند
در پائیز حتّی

در کوچه هایش
به بهار نشسته اند
درختهای نارنج
درزمستان ِ قساوت
ونیرنگ

می میرند زنانش
نه خاموش
بر بستر حقارت
که آوازه خوان
گل سرخی بر سینه
از زخم گلوله!

کوبانی آزادی را
سرودی می کند
در میان ِآتش و دود
نه از پشت میزهای تزویر
و لبخندهای دروغ!
که  با زبان جسارت
از لوله ی تفنگ!

و از میان همهمه ی  گوشخراشِ
بلند گو های ِ وحشت ومرگ
کوبانی
زندگی را فریاد می کند
نه با کلمات قصار
که با گل سرخ و گلوله!

مینا روشن-۱۹/۰۷/۹۳

 

……………………………………………………….

 

از پیراهن ِ خونین ِ زنان ِ کوبانی


در میان ِ سطورِ این کتابِ خونین
شعری خواهد ماند
ازآوازِچکاوکانی که
زندگی را با مرگشان سرودند

در لا به لای ِ صفحات ِ کتابِ کهنه ی تاریخ
چونان برگ گلی که کودکان
در میانِ کتابهای درسی
به یادگار نگه می دارند
گلبرگی خواهد ماند
ازپیراهن خونین ِزنان ِکوبانی

مینا روشن-۱۹/۰۷/۹۳

 

……………………………………………………….

 

غزال
(شعری برای غزه)

در نگاهت رازی است
در چشمانت پرسشی
مادر شیون می کند
پدر لب می گزد
کسی  برادر راصدا می زند
ودامن قرمز خواهر
درباد تکان می خورد

در نگاهت رازی است
در چشمانت پرسشی
این اسباب بازی های آهنی
از کجا آمده اند؟
دختر همسایه را
کجا بردند؟
پای عروسکش
اینجا جامانده
چه بازی هولناکی!

پدر فریاد می کند
کسی برادر را صدا می زند
و دامن قرمز خواهر
دربادتکان می خورد

غزال!
این صفحه خونین هم
ورق خواهد خورد
وقصه این جنگ بی افتخار
را
در کتابهای درسی
خواهی خواند
قصه ی آنها یی
که به مدرسه ها
شلیک کردند
و آنها
که پشت کودکان
سنگر گرفتند!
مینا روشن-۱۸/۰۶/۹۳