حقیقت ساده است

شخصی به نام ع.شفق که چنین پیداست در رکاب اشرف دهقانی است، و خود را فدائی “اصیل” و ناسازگار “خلق” مینامد، یک فحشنامه مفصل و “آتشین” با عنوان، “کمونیسم کارگری” در رکاب ماشین جنگی آمریکا!، و البته به بهانه تحرکات داعش نوشته است. ایشان یک حقیقت ساده در مورد محتوای واقعی موضع “جانبدارانه” خود را در میان انبوهی از عقده و کینه کور پنهان کرده است. “رویکرد” اصلی او فقط دو جمله است: اول اینکه نیروهای اسلامی از طالبان و القاعده و داعش گرفته تا مسببان “فاجعه ۱۱ سپتامبر” و النصر و بوکوحرام والشباب و… همگی نیروهای”پرو امپریالیست و “پرو صهیونیست اند” و؛ دوم اینکه همین نیروهای “مزدور” هدفی جز “منحرف” کردن مبارزات “دمکراتیک” “خلقها” را تعقیب نمیکنند! ع. شفق هشدار میدهند مبادا به دام “مسلمان ستیزی” گرفتار آمد. او بهر حال در پنهان کردن تعلق خود به نمایندگان “سیاسی” خلقهای مسلمان چندان موفق نیست. و البته باید بابت صعود به این بالاترین پله نردبان معرفت به او “درود” فرستاد. اما او در همان حال باید “ابراز وجود” و موضع سیاسی خود را مدیون یک مساله مهمتر در میان “خلقهای مسلمان خاورمیانه” بدانند. مادام و تا زمانی که مساله فلسطین حل نشده است، زمینه بقاء و تداوم ارتجاع اسلامی و “کنشگران” “ضد صهیونیست” هم برای عده ای هنوز “هویت”؛ و البته “مجوز” کسب و کار و شغل و مقام و توجیه گر تملق و خدمت به رژیم جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی آن برای عده دیگری نیز هست. برسمیت نشناختن حق مردم فلسطین برای تشکیل دولت مستقل خود در “کنار” اسرائیل از جانب “امپریالیست ها و صهیونیست ها”، موجوداتی چون رئیس دانا، و شیخ نصراله را به رهبر واقعی سکتهای متحجر از جمله همین “هسته” اشرف دهقانی ارتقا داده است. لابد خبر دارند که اخیرا دولت جدید سوسیال دمکرات سوئد تصمیم گرفت که تشکیل دولت فلسطین را یرسمیت بشناسد. جا دارد که امثال او دستکم این اندازه “انسان” باشند که بجای سجده در مقابل توهمات خود به ارتجاع اسلامی و “خلقی” و “اسلام ضد امپریالیست”، از دولت “بورژوائی” سوسیال دمکرات سوئد یاد بگیرند.
لزومی نبود که ع. شفق حمایت سیاسی خود از نیروهای نماینده “خلقهای مسلمان” را در میان انبوهی از فحش چارواداری به منصور حکمت و به مدنیت و به “جهان متمدن” بپیچانند. کشف واقعیت زشت و سیاه دفاع از نمایندگان حقیقی و “سیاسی” “خلقهای مسلمان” بر “علیه امپریالیسم جهانخوار و صهیونیسم”، ساده تر از آنست که بتواند با “مشت گره کرده” و در لابلای رجزخوانی های یک کنشگر اسم مستعاری پنهان شود. خیر! نمیتوان حقیقت ساده نامربوط شدن یک “هسته” منجمد و خارج از دایره شمول قانون تکامل و تغییر و البته مدعی “تنها” میراث دار سنت “فدائی”گری “خلقهای مسلمان و تحت ستم”، را از دیده ها قایم کرد. نمیتوان حتی به این “رزمندگان نهائی” و طلسم شدگان در نوستالژی خانه های تیمی دوران “مجاهد”ت و فدائی گری علیه رژیم عروسکی و سگ زنجیری امپریالیسم، گفت صحت خواب!
شاید یک دلیل پایه ای پیوستن اینها به کمپ ترور شخصیت منصور حکمت این باشد که به امثال چنین سکتهای مهجوری توصیه کرده بود، رشد کنید دوستان، فرهنگ لومپنها و کلاه مخملی های “میهن” تان و زنگ و “صلوات” زورخانه ها را جزئی از فرهنگ “خلق در بند” ندانید، دنیا تغییر کرده است، عضو کتابخانه شهرتان بشوید، اینقدر پرخاش نکنید، کمی مودب و متین و با نزاکت رفتار کنید و بنویسید و دستاوردهای علم و تمدن و متفکران انقلابی و برجسته پرولتاریای “مدرن” جامعه صنعتی را “خلقی” نکنید.
۸ اکتبر ۲۰۱۴
Iraj.farzad@gmail.com
www.iraj-farzad.com