“حقیقت” آنها

یکی از شبکه های تلویزیون سراسری سوئد برنامه ای دارد به نام “حقیقت من”. در این برنامه معمولا با کسانی که به دلایلی به موقعیت و منزلتی رسیده اند، گفتگو و مصاحبه میشود. علاوه بر توضیح آشنا کردن بینندگان برنامه به “راز” موفقیتها، معمولا به زوایائی از زندگی خصوصی و نیز “دیدگاه”های این آدمها که بالاخره با هر تعبیری “شخصیت” شده اند، نیز پرداخته میشود. این برنامه از منظر دست اندرکاران بویژه در مورد شخصیتهائی که از “تبار” مهاجر و رگ و ریشه “غیر سوئدی” هستند ویژگی و بار “حماسه” ای دیگری دارد. از این رو، “دیدگاه” این نوع آدمها در مورد مسائلی چون “مهاجر” و “پناهنده” و چگونگی برخورد سیستم و دستگاه حاکم به مهاجر و پناهنده “مجرم”. مهم تر و دراماتیک تر میشود.
یکی از افراد انتخاب شده برای برنامه “حقیقت من” خانمی است به اسم Massi Fritz Elisabeth که از “تبار” سریانی و عرب است ولی در سوئد به دنیا آمده است. اما بهر حال حامل “دو فرهنگ” بودن اهمیت خاصی چه از نظر شخص او و چه از نظر تهیه کنندگان این برنامه “ویژه” تلویزیون سوئد دارد. ایشان حقوق خوانده است و به شغل “وکالت” مشغول است و دفتری “صاحب نام” نیز در استکهلم دایر کرده است. دفاع او از مهاجران و بویژه مهاجران زن که در معرض تهدید به قتل و یا قتل ناموسی قرار گرفته اند، از جمله “پلا آتروشی” که توسط بستگان نّرینه اش به جرم گناه “ناموسی” به قتل رسید، او را در سیستم قضائی سوئد معروف کرده است. تا اینجا ظاهرا حرف دیگری جز ادای احترام به قابلیت های او نمیتوان زد. اما، و یک امای کوچک، مساله مهمتر نظرات و گرایش اجتماعی است که با کار و شغل حرفه ای او در تناقض قرار میگیرد. خانم الیزابت که بخشی از معروفیت خود را نیز مرهون زیباروئی خود میداند، از نظر سیاسی راست محافظه کار است و “ماگارت تاچر” الگوی اوست. اینجا هم به عقاید و حق “آزادی بیان” او مربوط است. این انتخاب آگاهانه آدمی بالغ است که مختار است سمپاتی با هر حزب و گرایش و “شخصیت” دست راستی و حتی نژاد پرست را فلسفه و افتخار زندگی اش تعریف کند. اما او به عنوان یک “وکیل مدافع” در رابطه با مهاجرانی که مرتکب جرائم میشوند، عقیده و باور و یک “نقشه عمل” دارد که دیگر صلاحیت او را برای دایر کردن دفتر وکالت نقض میکند. اینجا دیگر قلمرو اختیارات شخصی او به پایان میرسد، چرا که برخورداری از حمایت جامعه را به منشا و مبدا و محل تولد و حتی به رنگ پوست و موی شهروندان مشروط میکند. او به صراحت، و بدون لکنت زبان معتقد است، و در همان برنامه “حقیقت من” بر آن تاکید کرد، که در رابطه با حق شهروندی برای “مهاجران” و “بیگانگان” باید یک دوره “آزمایشی” وجود داشته باشد که چنانچه در خلال آن مدت جرمی مرتکب شدند و یا پس از مجازات “اصلاح” نشده باشند، به کشور خود “دیپورت” شوند. این البته شعار سازمان علنا خارجی ستیز و فاشیستی “جبهه مقاومت شمال” نیز هست که عین همین “نقشه راه” خانم وکیل مدافع را به عنوان “آفیش” بطور مخفیانه و در نیمه شب ها بر در و و دیوار توالتهای عمومی و آشغالدانیها نصب میکنند. این پیشنهاد “خیر اندیشانه” چنان شور بود و توی ذوق زد که مجری برنامه صراحتا به او گفت این اولا با مصوبات “سازمان ملل” متناقض است و ثانیا بی پرده “خارجی ستیز” است. با اینحال خانم وکیل مدافع حامل “دو فرهنگ” و همزمان تاچریست، دو پایش را در یک کفش کرد و به عنوان یک مهاجر “موفق” و متولد شده در سوئد بر “پیگیری” نقشه عمل نژاد پرستانه و “خارجی ستیز” خود اصرار ورزید. اما همانطور که یک پزشک چنانچه “معتقد” باشد که برای بیمارانی که امراض مهلک دارند، بجای معالجه و درمان باید شرایط مرگ شان را تجویز کرد، نمیتواند شغل طبابت داشته باشد، او هم به حکم این نظرات صراحتا تبعیض آمیز و در تناقض با شغل دفاع از “حقوق” موکلین خود، صلاحیت ندارد که شغل و حرفه “وکیل مدافع” داشته باشد. اما انگار این تناقض زمخت، چون یک چشم بندی و معجزه و سحر و جادو در یک “سیستم” معین، به یک “هارمونی” و نقطه جهش تبدیل شده است.
خانم الیزابت فریتز از اینجا به بعد را دیگر نه باید مدیون “زیباروئی” و طنّازی خود و یا “با استعداد” بودن خود، و نه موفقیتهای یک خارجی تبار و سریانی تبار “زرنگ” در سلسله مراتب جامعه سوئد نداند. اینجا سیاست نژاد پرستانه “نسبیت فرهنگی” رایج در کشورهای اروپائی است که نه تنها ایشان، بلکه شماری دیگر از خارجی تباران را به عنوان همکاران و “مشاوران” دستگاه پلیس و قضا و زندان و دادگاه و مدافع اخراج و دیپورت “مجرمان خارجی تبار” به صف “نخبگان” پرتاب کرده است. مشاورانی که از نظر اخلاق گنده دماغی و فیس و افاده ها، وقتی با کلمه “خارجی” و “مهاجر” و “پناهنده” و “کله سیاه” روبرو میشوند، بینی خود را میگیرند و بابت خدمات خود در وجاهت اجتماعی بخشیدن به سیاست ضد انسانی و تبعیض آمیز و “دو فرهنگی” نسبیت فرهنگی، “شغل”، جایزه و پاداش ، تقدیر نامه، مقام و موقعیت دریافت میکنند. بحران اقتصادی و گسترش نفوذ جریانات دست راستی و نژاد پرست در اروپا، ما به ازاء طیف راست و محافظه کار و نژاد پرست “دو فرهنگی” خود را، که در مسائل مربوط به کشور “جد و آبادی” همواره پرووکاتور ناسیونالیسم و راست محافظه کار و فاشیسم و “فرهنگ خودمان” اند، در میان برخی از نو رسیده های مهاجر تبار نیز، تولید کرده است.
۳۰ سپتامبر ۲۰۱۴
iraj.farzad@gmail.com
www.iraj-farzad.com