بحران خاور میانه، جنبش اسلام سیاسی، زمینه ها و راه حلها

تعمیق و گسترش سناریوی سیاه عراق و سوریه بحران خاور میانه را وارد فاز جدید و خطرناکی کرده است. عروج داعش و نقش دیگر نیروهای اسلامی تروریست در سوریه و عراق همزمان با اوضاع بحرانی منطقه، کل خاورمیانه را با صورت مسئله جدیدی مواجه کرده است. بحران لیبی و سر بر آوردن بوکو حرام در نیجریه و نقش تروریسم اسلامی در کشورهای آفریقایی و… گوشه های دیگری از همین بحران است که جنبش اسلام سیاسی با بازیگران جدید و قدیم جامعه بشری را با معضل و مشکل خطرناکی روبرو کرده است. ابعاد این بحران به اندازه دامنه و ابعاد نقش آفرینی جنبش اسلام سیاسی گسترده است. این جنبش و خطرات آن اگر چه مرکز ثقل اش در کشورهایی از خاور میانه و آفریقا است اما دامنه و خطراتش جهانی است.

جنبش اسلام سیاسی در دهه هفتاد میلادی به عنوان یک پدیده از گور برخواسته وارد معادلات سیاسی اواخر قرن بیستم شد. در متن رقابتهای جنگ سرد، جریانات اسلامی افغانستان بوسیله آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی سازمان داده و تقویت شدند. اما با قدرتگیری نمایندگان این جنبش در ایران و کسب قدرت دولتی در یکی از کشورهای مهم خاورمیانه، امکان و توان گسترش این جنبش در متن فضای بعد از پایان جنگ سرد که تحت عنوان شکست کمونیسم و پیروزی بازار آزاد جشن گرفته شد، به سرعت رو به گسترش نهاد.
از این مقطع به بعد در کشورهای اسلام زده خاورمیانه و آفریقا و حتی در میان جامعه مهاجرین آمریکا و اروپا این جنبش برابعاد فعالیتش افزود و روند عروجش آغاز شد. چنانچه در ابعادی وسیع وارد رقابت و سهم خواهی با رقبای خود شد. کانونهای بحران خاورمیانه مانند فلسطین و حمایت غرب از اسرائیل و بی افقی بورژوازی جهانی و حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولتهای غربی از جریانات اسلامی از یک طرف و غیبت قدرتمند و توده ای چپ از طرف دیگر، جریانات منبعث از جنبش اسلام سیاسی بیش از پیش گسترش یافتند.
در متن تحولات خاورمیانه اکنون بحران عراق و سوریه با عروج جریانات اسلامی تروریست به موضوع حاد و خطرناکی تبدیل شده است. این بحران نه تنها دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی بلکه همه نیروهای جنبش اسلام سیاسی را به تحرک واداشته است. درآغاز عروج جنبش اسلام سیاسی، موضوع جنایات اسرائیل در فلسطین و مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان کانونهای اصلی بحران منطقه را تشکیل میدادند. اما امروز بحران عراق و سوریه و توحش تروریستهای اسلامی در ابعادی بسیار وسیعتر توجه جهانیان را به خود جلب کرده است و معضل فلسطین و افغانستان را به حاشیه رانده است.
نیروها و جریانات جنبش اسلام سیاسی اکنون افسار گسیخته با گسترش سر بریدن و خونریزی و راه انداختن بازار خرید و فروش زن همانند پیشینیان خود درصدر اسلام، تلاش میکنند با ایجاد رعب و وحشت فرهنگ و سنت و مناسبات قرون وسطایی را در جامعه به امری عادی تبدیل کنند. این جنبش اگر مهار نشود بیش از این دنیا را به قهقرا خواهد برد. جریانات اسلام سیاسی هنگامیکه در مقابل خالقان خود (قدرتهای غربی) قد علم کردند، رقابت و جنگ این دو قطب آغاز شد. جنگ دو قطب تروریستی ابعادی جهانی به خود گرفت و سیاست و قوانین را در یک بعد وسیع به قهقرا برد.
در متن بی افقی بورژوازی جهانی و غیبت نیروی سازمان یافته و قدرتمند چپ و آزادیخواه، زمینه رشد و گسترش جنبش اسلام سیاسی ابعاد تازه ای به خود گرفت. بویژه بعد از شکست آمریکا در عراق و افغانستان، اتوریته سیاسی و نظامی پرچمدار نظم نوین جهانی زیر سوال رفت. چنانچه دیکتاتورهای متحد غرب مانند عربستان، کویت و قطر و ترکیه و… اکنون در رقابت با جنبش اسلام سیاسی نوع شیعه به حامیان اصلی تروریستهای اسلامی شاخه سنی این جنبش تبدیل شده و با گسترش توحش و بیرحمی از رقیب شیعه خود پیشی گرفته اند. بحران منطقه قبلا با جنگ دو قطب تروریستی شناخته میشد. امروز مردم جهان از یک طرف با دوجبهه ارتجاع اسلام سیاسی شیعه و سنی که در رقابت با هم بسر میبرند و از طرف دیگر با عروج دوباره روسیه و رقابت با غرب دنیا وارد فاز و بحران دیگری شده است. این رقابتها و سهم خواهی ها بحران خاورمیانه و کشورهای اسلام زده را پیچیده تر کرده است.
شکست سیاستهای آمریکا در منطقه و کنار آمدن آمریکا و غرب در قبال جنایات بیشمار و سرکشیهای جمهوری اسلامی، با عث شد که دولتهای دوست و مطیع آمریکا در منطقه به فکر دخالتگری و سهم خواهی خود خارج از چهارچوبهای مورد توافق با آمریکا برآیند. این یک تحول تازه است که ابعاد و عمق بحران منطقه را بیشترکرده است. سر بر آوردن داعش و جریانات اسلام سیاسی نوع سنی اگر چه بر متن و شرایطی اتفاق افتاد که آمریکا و متحدینش در عراق و افغانستان و سوریه ایجاد کردند، اما عروج و قدرتگیری سریع آنها در عراق و سوریه حاصل سهم خواهی دیکتاتورهای متحد غرب و رقابت آنها با شاخه شیعه این جنبش است.
نیرویی که امروز داعش نامیده میشود و سر میبرد و تجاوز میکند و بازار خرید و فروش زن و تجاوز به زن و کودک راه انداخته است، قبلا در سوریه و در زیر بیرق ارتش آزاد سوریه و با کمک دولتهای غربی و متحدین منطقه ای آنها در رقابت با جنایات اسد و جمهوری اسلامی هم سرمی بریدند و جنایت خلق میکردند. آن هنگام همین جانیان اسلامی از منظر غرب “رزمندگان آزادی سوریه” نام گرفتند و امروز تروریست داعشی و دولت خلافت اسلامی نام دارند.
بنابراین جنبش اسلام سیاسی برای این ساخته نشد که غرب گویا بعد از بلوک شرق به دشمن دیگری احتیاج داشت و میخواست کیسه بکسی به اسم اسلام سیاسی را در مقابل خود سازمان بدهد. تمام فاکتورهای عینی و سیاسی نشان میدهند که غرب با استفاده از نیروهای جنبش اسلام سیاسی، ابتدا میخواست در مقابل بلوک شرق مانع نفوذ شوروی بشود و در قدم بعدی با اتکا بر همین جریانات اسلامی هدفش مقابله با چپ و آزادیخواهی است. اما جریانات اسلامی در اغلب موارد از سیطره آمریکا و دولتهایی که آنها را ساخته و تقویت کرده اند، خارج شده و اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کرده اند. مجاهدین افغان، جمهوری اسلامی، طالبان، القاعده و داعش و…. همگی نمونه های هستند که سیر تحول این جریانات و هدف از ساختن و تقویت آنها را نشان میدهد. غرب اکنون ناچار شده است که سیاست مهار جریانات اسلامی افسار گسیخته را در پیش گیرد.
دخالت این بار غرب در عراق و سوریه و تشکیل ائتلاف با کشورهایی که خود بانی و باعث قدرتگیری داعش در سوریه و عراق بوده اند، تنها به مهار کردن جریانات تروریست اسلامی از نوع داعش محدود نیست. هدف مهمتر کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا، شکل دادن به معادلاتی تازه در منطقه است که از یک طرف نقش روسیه و جمهوری اسلامی را حاشیه ای کنند و از طرف دیگر نیروهای مورد نظر و متحد خود در سوریه و عراق را تقویت نمایند. همه این ائتلافها و جبهه بندیهای اخیر در مقابل داعش از منظر بورژوازی آمریکا قرار است چهره تضعیف شده دولت آمریکا را باز سازی کند. اینبار آمریکا به عنوان یک قدرت “نجات دهنده” و رهبر ائتلاف ظاهر شده و میخواهد نظم مورد نظرش در خاور میانه را شکل بدهد.
آمریکا و غرب در قدم بعدی تلاش خواهند کرد هم مانع اسد را از سر راه بردارند و هم جمهوری اسلامی را در تنگنای بیشتری قرار بدهند. در عین حال برای مهار این بحران نقشه آمریکا و متحدین منطقه ای آنها این است که سوریه و عراق را تماما به منطقه نفوذ خود تبدیل کنند. اما با توجه به موقعیت و مانع جریانات شیعی متحد جمهوری اسلامی، احتمال اینکه عراق به سمت سه قسمت با حکومتهای مذهبی قومی برود کم نیست.
با این حال بحران جدید چند ماه گذشته خاورمیانه تا به امروز یکی از نتایجش این بوده است که شاخه شیعه جنبش اسلام سیاسی در حاشیه تحولات قرار گرفته است. موقعیت جمهوری اسلامی و متحدین منطقه ای آن مانند اسد و مالکی و حزب الله و… بشدت تضعیف شده است. بازیگران اصلی منطقه اکنون نه جمهوری اسلامی و متحدینش، بلکه رقبای آنها هستند. در این میان روسیه به شدت نگران مسئله اوکراین است و تلاش میکند با کارت سوریه معامله را در اوکراین به نفع خود تمام کند. همچنانکه قبلا پیشبینی کردیم متاسفانه بحران اوکراین به دلیل رقابتهای غرب و روسیه وارد جنگ خونینی شد که ناسیونالیسم اوکراین و روس جنگ نیابتی غرب و روسیه را آغاز کرده و پایان آن هنوز معلوم نیست. آنچه روشن است بحران و پایان آن در سوریه و اوکراین مستقیما به نتیجه رقابتهای غرب و روسیه مربوط است.
در این میان چپ ضد امریالیست و پرواسلامی یک بار دیگر به جنب و جوش افتاده است و تحت عنوان ضدیت با جنگ عملا خواهان حفظ وضع موجود و پیشروی جریاناتی از نوع داعش، حسن نصرالله و حماس و … است.
اما جامعه بشریت متمدن نباید منتظر نتیجه رقابت قدرتهای جهانی و منطقه ای بشود. مردم برای دفاع از زندگی و امنیت خود باید در مقابل این توحش اسلامی از مدنیت دفاع کنند. بشریت متمدن باید به میدان بیاید و جنبش وحشی اسلامی و متحدین آنها را افسار بزند. در منطقه و در کشورهای عراق و سوریه که این جانوران درنده جنایت میکنند، مردم راهی بجز تسلیح عمومی و مقابله با آنها را ندارند. باید جلو این توحش را گرفت. مردم برای دفاع از خود و زندگیشان باید مسلح شوند و این ماشین جنایت را در هم بشکنند. اما برای جلوگیری از گسترش ابعاد جنایت این جریانات اسلامی به کشورهای دیگر باید به جنبشهای اجتماعی و انقلابی اتکا کرد.
کمونیستها و آزادیخواهان و سکولارها در دنیا باید متحدانه به میدان بیایند و خواهان پایان دادن به جنایات جنبش اسلام سیاسی بشوند. یک وظیفه تاریخی و مهم جریانات چپ و آزادیخواه کشورهای منطقه این است که در این شرایط حساس و خطیر با اتحاد و همبستگی و اتکا به جنبشهای اجتماعی پرچمدار راه مقابله با این جنبش باشند.
ما همه کمونیستها و مردم آزادیخواه و سکولار را به اتحاد و سنگر بندی در مقابل توحش اسلام سیاسی و متحدین و خالقین آنها فرامیخوانیم. حزب کمونیست کارگری وظیفه خود میداند که در مقابل جنایات و توحش شاخه های مختلف جنبش اسلام سیاسی بایستند.*