ارزش مصرف چیست؟
قبلا” مفهوم کالا را بیان نمودیم و گفتیم محصولی که برای فروش، یعنی مبادله با محصول دیگر تولید میشود، کالا نام دارد. کالا دارای دو مشخصه است که یکی از آنها، رفع بخشی از نیازهای انسان میباشد. بنابراین کالا سودمند است و انسان میتواند آن را برای رفع احتیاجات اش مصرف نماید. پس کالا دارای ارزش مصرف است، مانند نان که با مصرف آن، گرسنگی ما برطرف میشود.
حال پرسش اینجاست که آیا هر چیزی که دارای ارزش مصرف است، کالا میباشد؟
پاسخ به این پرسش منفی است. مثلا” نانی را که در گذشته و هنوز هم در بعضی مناطق کسانی مانند دهقانان برای مصرف شخصی خود میپزند و نیاز آنها را رفع میکند، ارزش مصرفی دارد. به این دلیل که نان را نه برای فروش، بلکه برای مصرف شخصی خود تولید میکنند، کالا محسوب نمیشود. اما امروزه نانی که در کارگاههای نانوایی تولید میشود برای فروش است و کالا محسوب میشود.
در دنیای امروز تقریبا” همهی محصولات تولیدی برای فروش است و کالا به حساب میآیند. تولیدکنندهگان به این دلیل که هدف اصلی شان فروش کالاست، از هر راهی به دنبال بازار فروش بیشتر و سود هستند. برای مثال در مواردی بر روی خوشههای نارس انگور یاقوتی، یک نوع مادهی شیمیایی میپاشند که در مدت کوتاهی پوست سبز غورهای انگور به پوست قهوهای تیره رنگ و با ظاهری زیبا تبدیل میشود. ما با دیدن آن، تصور میکنیم انگور خوشمزه و شیرین است، اما در هنگام خوردن متوجه ترش و نارس بودن آن میشویم.
و یا گفته میشود افرادی هندوانه را قبل از طی کردن روند طبیعی بارور شدن، با افزودن کودهای رنگی، سریعتر آن را برای برداشت آماده میکنند. البته نگارنده اطلاع دقیقی در این باره ندارد، اما ظاهرا” یک نوع کود آهن است که در آب حل میکنند و از طریق ریشه وارد بافت هندوانه کرده و آن را قرمز و خوش رنگ مینماید، اما مزه ندارد.
شنیده میشود که بسیاری از اعضای خانوادههای کارخانهداران تولیدکننده سوسیس و کالباس، از خوردن این خوراک و دیگر فرآوردههای گوشتی تولیدی خودشان، خودداری میکنند. زیرا که کالایی است برای فروش نه مصرف شخصی.
به طور کلی همهی انواع مواد غذایی که برای فروش تولید شده و ما مصرف میکنیم، اگر نظارت دقیقی بر روی آنها نباشد، از کیفیت و مرغوبیت خوبی برخودار نیستند. شاید از بزرگان خانواده بارها شنیده باشید که از خوشمزه و مرغوبیت میوهها و چیزهای خوراکی دیگر در قدیم، بسیار یاد میکنند.
اینها و دهها نمونه دیگر، نشان میدهد که چگونه یک محصول تبدیل به کالا شده است. همه چیز کالایی و پولی شده و روابط کالایی بر روابط انسانها حاکم گشته است. کسی بدون معوض برای شما کاری انجام نمیدهد. تاثیر این روابط حتا به نزدیکترین افراد خانواده هم رسیده است به طوری که بسیاری حاضر نیستند بدون چشمداشت، کاری برای همدیگر انجام دهند. روابط عاطفی انسانی و حس نوع دوستی و احترام به همدیگر تحت تاثیر روابط کالایی قرار گرقته است. فرهنگ گذشته تحت تاثیر روابط کالایی و پولی، تغییر گشته و به فرهنگ کالایی و پولی تبدیل گشته است.
برای مثال هنگام یک تصادف رانندگی حتا اگر برخورد جزیی بین دو خودرو به وجود آمده باشد، نخستین واکنش این است که شما چگونه خسارت مالی(پولی) مرا پرداخت میکنید؟
اما چه چیزهای دیگری کالا نیستند؟ چیزهایی مانند هوا، درختان جنگل، آبهای جاری رودخانهها، کوهها و منابع طبیعی دیگر وجود دارند که محصول کار انسان نیستند و برای ما سودمند و مفید میباشند و دارای ارزش مصرف هستند، اما کالا نیستند.
اما اگر در شهرها و روستاها از آب آشامیدنی،آب آبیاری، چوب درختان و چیزهای دیگر استفاده میکنیم، آنها کالا هستند که با مصرف آن، باید معادل آن را به صورت پول یا چیزهای دیگر پرداخت نماییم.
اگر وضعیت نظام سرمایهداری همچنان به این شیوه ادامه پیدا کند، باید خودمان را برای روزی آماده نماییم که پول مصرف هوای تنفسی، گردش در طبیعت، کوهنوردی و شنا در آبهای جاری رودخانهها را نیز باید، پرداخت نماییم!
شبکه یورونیوز فارسی در تاریخ ۲۰/۰۴/۱۳۹۳ با خانم مهندسی که کارخانه تولید شیر شتر در موریتانی راهاندازی کرده بود گفتگویی ترتیب داده بود. در این گفتگو خانم مهندس گفت: “وقتی خواستیم از مردم شیر شتر بخریم مردم به ما میگفتند این کار شما یک عمل شرمآور است. مگر میشود شیر شتر را هم فروخت! اما ما روشی دیگر به کار بردیم، در قبال دریافت شیر شتر، به آنها کوپن میدادیم که به فروشگاه موادغذایی بروند و جنس مورد نیاز خود را با آن بخرند و هر ماه هم فروشگاه مربوطه این بنها را به ما میداد و در مقابل پول دریافت میکرد. بدین ترتیب بن را جای پول قرار دادیم تا مردم عادت به فروش شیر شتر کنند.” این نمونهای است از تبدیل شدن ارزش مصرفی به کالا.
تا اینجا دانستیم هر چیزی که ارزش مصرفی داشته باشد، لزوما” کالا نیست، ولی آیا هر کالایی دارای ارزش مصرف است؟ در پاسخ باید بگوییم که یکی از خصوصیات یا ویژگیهای کالا این است که سودمند بوده و به نحوی یکی از نیازها و یا احتیاجات انسان را رفع نماید، بنابراین دارای ارزش مصرف میباشد. اگر کالایی دارای ارزش مصرف نباشد، خریداری ندارد.
نتیجه آن که هر کالایی دارای ارزش مصرف است، اما هر محصول تولیدی که دارای ارزش مصرف باشد، کالا نیست. مانند نانی که زن کشاورز برای خود و خانواده تهیه میکند. امروزه تقریبا” هر محصولی تولید میشود، کالاست.
ارزش (ارزش مبادله) چیست؟
مشخصه دوم کالاها این است که دارای ارزش مبادلهای است. اکنون از خود میپرسیم که مبادله کالاها چگونه صورت میگیرد؟
ابتدا باید کالا ارزش مصرف داشته باشد. مثلا” گندم برای رفع گرسنگی و کفش برای پوشیدن پاها، دارای ارزش مصرف است. یعنی مبادله بین دو ارزش مصرف که متفاوت بوده و یکسان نیستند، صورت میگیرد نه بین دو کالایی که دارای ارزش مصرف یکسان هستند مانند مبادله گندم با گندم یا کفش با کفش.
حالا باید بدانیم که معیار مبادلهی دو کالا که متفاوت و از یک جنس نیستند چیست؟ مثلا” مبادله ۱۰۰ کیلوگرم گندم با یک جفت کفش چرمی.
وقتی که مبادلهای صورت میگیرد ما باید از خود به پرسیم که مبادله این دو کالا بر چه مبنایی صورت گرفته است؟ با کمی تعمق باید به این پاسخ برسیم که این دو کالا در یک چیزی یا عاملی باید اشتراک داشته باشند تا مبادله صورت گیرد. این چیز یا عامل اشتراک چیست؟
آیا آن دو کالا در وزن با هم برابرند؟ پاسخ منفی است زیرا وزن گندم ۱۰۰ و یک جفت کفش ممکن است به یک کیلوگرم هم نرسد.
آیا آن دو کالا دارای ارزشهای مصرف برابرند؟ پاسخ این هم منفی است زیرا انسانها کالاهایی را که دارای ارزشهای مصرف برابر باشند، مبادله نمیکنند، مثلا” چه کسی حاضر است گندم را با گندم که دارای ارزشهای مصرف برابرند، مبادله کند؟ مگر این که شخصی پیدا شود به صورت رذیلانهای گندم نامرغوب خود را با گندم مرغوب دیگری مبادله نماید که این مورد استثنایی بر یک قاعده است. کاملا” روشن است که گندم و کفش دارای ارزشهای مصرف برابر نیستند یعنی دارای ارزشهای مصرف مختلفاند. زیرا از گندم نان، ماکارونی و چیزهای دیگر جهت خوراک تهیه میشود و از کفش برای پوشاندن پا، استفاده میشود.
قبلا” گفتیم که انسانها برای رفع نیازهایشان، مجبورند تولید نمایند و برای این که تولید نمایند باید کار کنند. برای تولید هر کالایی باید مدتی کار کرد تا آن کالا، قابل استفاده و به عبارت دیگر دارای ارزش مصرف گردد. حالا میتوانیم از خود به پرسیم آیا معیار ارزیابی یا وجه مشترک بین مبادله دو کالا میتواند “مدت زمان انجام کار برای تهیهی آن کالا” باشد؟
پاسخ پرسش فوق مثبت است. زیرا میتوانیم درک کنیم که برای تهیه ۱۰۰ کیلوگرم گندم به طور متوسط یک روز و برای تهیه یک جفت کفش چرمی که به شیوه صنعتگران کارگاهی تولید میشود یک روز کار، صرف تهیه آنها شده است.
بنابراین میبینیم که این دو کالا در مقدار کاری که صرف تهیه آنها شده است مساویند. اما باید بدانیم که این نوع مبادله امروز صورت نمیگیرد و مربوط به شیوه تولید گذشته یا همان تولید کالایی ساده, عصر بردهداری و فئودالی بود. هر چند که در آن اعصار هم مبادله کالا با پول صورت میگرفت، اما طریق برتر و عامهگیر نبود.
در شیوه تولید سرمایهداری که اکنون حاکم بر جهان است، بیشتر مبادلهها با پول و طلا صورت میگیرد. که در آن کشاورز گندمش را فروخته و پول دریافت میکند، با همان پول کالای دیگر مثلا” کفش، میخرد.
مثالی دیگر: هنگامی که خیاط، یک پیراهن را با ۱۵ هزار تومان میدوزد، پولش را برای همیشه در جیبش نمیگذارد؛ بلکه با آن پول، چیزی یا چیزهایی را میخرد که نیاز دارد. فرض کنیم که خیاط با ۱۵ هزار تومان دو جفت دمپایی بخرد، به این مفهوم است که در حقیقت خیاط پول دوخت یک پیراهن را با دو جفت دمپایی مبادله کرده است. مبادله به کمک پول انجام گرفته و مقدار کاری که برای دوخت یک پیراهن و دو جفت دمپایی مصرف شده نیز برابرند که با هم مبادله شدهاند.
پس هرگاه دو یا چند کالا با هم مبادله میشوند، آنچه آنها را دارای ارزش (ارزش مبادله) کرده، مقدار کاری است که در آنها نهفته است.
“در طول صدها سال قبل از پیدایش سرمایهداری، کالاهای مختلف با یکدیگر و یا با پول مبادله میشدهاند، دو واقعیت، دو نکتهی مسلم در جریان مبادله وجود داشته است. یکی این که کالاها رایگان نبودهاند و همیشه دارنده یا تولیدکنندهی هر کالایی آن را در ازای کالای دیگر یا با پول، مبادله کرده است. و دیگر این که در مبادلهی کالاها با یکدیگر یا با پول، همیشه نسبتهای معینی در کار بوده است؛ یعنی از همان آغاز، همواره مقدار معینی از یک کالا، در ازاء مقدار معین دیگری از کالای دیگر، یا با مبلغ معینی پول، مبادله میشده است. بدیهی است که در این مبادله وزنها یا حجمهای مساوی کالاهای مورد مبادله با یکدیگر رد و بدل نمیشد؛ بلکه ویژگی دیگری از آن دو کالا بین آنها برابری وجود داشت. پس وزن یا حجم یا سایر خصوصیات فیزیکی و ظاهری کالاها مبنای مبادله نیست.”
“وقتی وزن یا حجم کمتری از یک کالا با وزن یا حجم بیشتری از کالایی دیگر مبادله میشود، میگوییم کالای اولی ارزشمندتر است. معنای این گفته آن است که هر دو کالا دارای خاصهی مشترکی به نام ارزش هستند و مقدار این ارزش در کالای اولی بیشتر است. اما ماهیت این خاصه ذاتی که در همهی کالای متفاوت وجود دارد و در جریان مبادلهی آنها با یکدیگر آشکار میشود چیست؟”
“کالاهای مختلف که از جنسهای متفاوت و دارای خواص و موارد مصرف متفاوتاند، همه با کار انسان تولید شدهاند. … کار تنها عنصر مشترکی است که در همهی کالاها وجود دارد و در جریان طولانی کالا شدن مواد اولیهی طبیعی در آنها به کار رفته و تجسد و تبلور یافته است. … بنابراین، ارزش مبادلهای شکل ظهور و بیان مقدار کاری است که در تولید هر کالا صرف شده است۱.”
ادامه دارد
سهراب.ن ۰۸/۰۷/۱۳۹۳
۱ – استادنیچنکو؛ نظام پولی بینالمللی و بحران مالی جهانی؛صص۱۵-۱۶ ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول۱۳۸۹، انتشارات آزادمهر