شعری برای کودکان کوبانی / ناهید وفائى

دیروز
پستانک را ترک کردم
دیروز
از گوشه ی چین های پیراهن مادرم
به دنیا می نگریستم
و دهانم هنوز بوی شیر می داد
اما امروز
با بار سنگین بلایا بر دوش
چه ارزان فروخته می شوم
هر روز
هر ساعت
هر ثانیه
شما آقایان مقتدر!
اوباما!
اردواغان!
بارزانی!
روحانی!
آقایان رئیس اتحادیه ی اروپا!
سران کشورهای عرب!
ژنرال ها، تیمسارها و…!
صاحبان شرکت های اسلحه و مهمات جنگی!
صاحبان شرکت های بزرگ نفتی…!
ارتشیان، پاسداران، سربازان، داعشی ان…!
شما دلالان جان و زندگی انسان!
وقتی در اجتماع گرگانِ وحشیِ عاشقِ بویِ نفت و
صندلیِ قدرت و وعده ی ثروت
پای میز معامله نشستید
و بر سر جان و زندگی من قیمت گذاشتید
من را چقدر فروختید؟!
خودتان را چقدر؟!
ناهید وفائی
۲۷٫۰۹٫۱۴