تویوتای سیاه زیر رگبار ( داستان کوتاه )

نوید اخگر

بابک  رگهای گردنش حرکت کرده بود، چهره اش از زور خشم گل انداخته بود، سرش را بالا گرفت، نفس سنگینی از سینه  بیرون داد و گفت:
" این انیس آغا با اون غلیون کذائیش مثل یک دیزل ده چرخ روزی ده ُتن دود تولید میکنه، لامذهب خفه هم نمیشه، بست تریاکش رو تو میزنه غلیونش رو بیرون دود میکنه. اگه این آخوند شکم دریده تریاکی به این کوچه نمی آمد هر روز اینقدرافیونی تو محله ما گشت نمی زد، نصف محل رو این حاجی کارد به شکم خورده تریاکی کرده، از محله های دیگه آخوند های دیگه برای تحویل گرفتن جنس در خونه این ولدزنا صف میکشند تازه برای حفاظت از جون نکبتش دو تا تویوتای سیاه با یک دوجین پاسدار بسیجی هم در خونش کشیک میکشند که به جان حضرت والی آسیب نرسه".

آقا ماشاالله پشت میز کفاشی نشسته بود و مشغول گزن زدن به کفشی بود که محکم در بغل میفشرد، هر از گاهی سر گزن را پشت و رو به پیش بند چرمی رنگ و رو رفته اش میکشید، پاشنه کفش را محکم در بغلش میگرفت و با نیش گزن لاستیک تخت و پاشنه کفش را میبرید.
چندین بار گزن از دستش در رفته و سینه اش را پاره کرده بود. آقا ماشالله همیشه میگفت:
" ما گزن میزنیم که نون بخوریم این گزن بما میزنه که خون بخوره"

بابک مرد جوانی که در همسایگی مغازه کفاشی آقا ماشالله زندگی میکند گه گاهی به او سر میزد خودش را روی چهار پایه جا بجا کرد، استکان چائیش را سر کشید و گفت:
" از صبحی که هنوز کلاغ نوک به گُهش نزده این انیس آغا دم حیاط نشسته تا بوق سگ تمام رفت و آمد های محل رو به این آخوند تریاکی گزارش میکنه ،خونشون که لامذهب خونه نیست، کاروانسرای شاه عباسی به این خونه شرف داره، یک قبرستون آدم توی این خونه جا کردن،عفت و نرگس و زبیده و زینب و فاطمه و اشرف و اقدس و بدری و عزت، آقا ماشاالله تو رو به  شرفت تا حالا شمردی ببینی این شیخ تنه کلفت تا بحال چند تا پس انداخته؟

آقا ماشالله :
بابک جان خونتو کثیف نکن خودت بهتر از من میدونی  میگن امام هفتم اینها یعنی موسی کاظم بیش از ۶۲۴ زن داشته یک روز یک کنیز فرانسوی رو هم به این حرمسرا اضافه میکنه و از این کنیز فرانسوی امام هشتمشون یعنی امام رضاشون زائیده میشه، میگن فرانسوی ها ابا دارند که این آقا رضا رو بردارند ببرند زیر برج ایفلشون دفنش کنند و ما رو از شر چهارده قرن گند و گهُ مذهبی که توی سر و ذهنمون تپوندن نجات بدهند.

 امام هفتموشون چند صد بچه پس انداخته که هر کدومشون برای خودشون بنام امامزاده در کوشه و کنار این مملکت و جا های دیگه آخرین رمق های پولی و مالی این مردم فلک زده رو میمکند

من تازگی ها بعضی وقتها توی خیابون افرادی رو میبینم  خاطرم نمیاد کجا اونها رو دیدم، آخه آدم چه جوری ۶۲۴ تا زن رو میتونه یادش بمونه؟ یا چطوری ۷۳۵ بچه رو توی ذهنش داشته باشه.

بابک:
قربونتم  آقا ماشالله دیگه نگو داره حالم بهم میخوره. مظفرالدین شاه هم پایه تدینش رو برهمین انبار کثاقات اسلامی بنیان کرده بود، آخه با پول کی یک نفر میتونه ۶۲۴ تا زن بگیره؟

مردم زیر یکیش زائیدن ۶۲۴ تا زن یعنی یک شهر رو بعقد و ازدواج خودش در آورده، آخه به چه خاطر من ایرانی باید این جور کشته و مرده آدمی باشم که اسمش امام هفتم شیعیانه و عاشق پائین تنه بوده.

این فرد رو روی سرم بشونم و حلول حلوا کنم و سجده کنم و این آدم رو جزو پاکان و معصومین بدونم، آخه یک نفر که اینهم زن داشته دو سال یکبار هم نمی تونسته یکیشون رو ببینه یارو فاحشه خونه داشته دیگران بهش کمک میکردند،  یک فاحشه خونه رسمی هم در طی چندین سال کار تمام وقت نمی تونه اینقدر بچه پس بندازه چه برسه به یک نفر آدم.

حالا من ایرانی با اون فرهنگ غنی چندین هزار ساله باید به افرادی سجده کنم که با جنگ و زور شمشیر و سرنیزه و کشتار مثل همین حاکمیت اسلامی امروز که بر من ایرانی تحمیل کردند و مثل همین امروز با پاسدار و بسیجی و آخوند و خواهز زینب و حزب الله و هزار جور کلک دیگه و ترسوندن مردم از جهنم و گرز آتشین و مزخرفات دیگه مردم ایران رو اسیر کردند و به گروگان گرفتند و روزانه به زن و فرزندمان تجاوز میکنند و ما باید به نام دین بریم پای منبر و حرفها و چرت و پرت های صد تا یک غاز این محجورین فکری به امید بدست آوردن بهشت و یا نزدیکی به خدا و صد تا کلک دیگه از این دست برای بعد از مرگ یک قطعه زمین و یا یک تکه جا در بهشت گدائی کنیم.

آخه کی زیر بار این همه دروغ و دغل و پدر سوختگی اسلامی میره؟ آخه کی حاضره برای بعد از مرگش حتی برای گرفتن یک اطاق برای زندگی در آن دنیای موهوم و ساختگی آخوندی دست پیش افرادی دراز کنه که کارشان تجاوز به زن و دختر من و شما در طول تاریخ چیزی دیگری نبوده و نیست.
 
قوادی و جا اندازی کار و شغل شریف اینهاست از راس تا قاعده شون ، بعد مردم و زنای فلک زده  مملکت ایران رو بجرم زنا میگرن و سنگسار میکنند، زنانی که نون شبشون رو آخوند مسلمون از دستش قاپیده  ، زنهائی که نمی تونند شکم بچه هاشون رو سیر کنند سنگسار میکنند و یا توی کیسه گونی میکنند و از کوه پرتاب میکنند ، بعد خودشون دختر های کم سن و سال رو میگیرند توی زندانها هر بلائی که بتر از اون نیست بسرشون میارند، خونشون رو میکشند و پول تیرش رو هم از خانواده مقتولین میگیرین و میفرستند برای حماس و جهاد اسلامی و حسن نصرالله  و القاعده تا پرچم اسلام رو بر علیه صهیونیست ها بلند کنند ، تا آخوند ها یک دشمن خارجی داشته باشند که بتونند گند و کثافت هائی رو که بر سر مردم فلک زده ایران میآرند به نام این دشمن آخوند ساخته خارجی تخلیه کنند.

مساوات جنسی که این جور باشه خوب مساوات پولی و اقتصادیش هم میشه آقا زاده ها، همین آقای رفسنجانی و اهل بیتش که یکی از ثروتمند ترین مردان جهان شده تا دیروز آه نداشته که با ناله سودا بکنه امروز در سراسر اروپا ملک و املاک با نامهای مجهول خریده و یا همین شیخ درغگو سید علی تریاکی که روضه صد تا یک غاز میخونده حالا میلیون میلیون پول مملکت و این مردم رومیره میده به این گروههای لبنانی حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان  و القاعده  و مقتدا صدر که عکسش رو توی خیابونها لبنان  و عراق سر دست کنند، تو خیال میک
نی که این مردیکه جولنبور نمیدونه که نمیتونه رهبر مسلمانان سنی بشه؟ یا رژیم میلیون میلیون خرج میکنند که جسد این آخوند هرزه رو از این شهر به اون شهر بکشند تا سخنرانی راه بیاندازه و مردم را با زور اسلحه و تهدید و تطمیع با قطار و صد ها اتوبوس و مینی بوس به محل سخنرانی میآرند تا به جهان ثابت بشه که سید علی تریاکی این آخوند چلاق هوادار داره.

خون ما از دست این گردن کلفت های مفت خور مسلمون شده مثل روغن سوخته دیزل ده چرخ چطور میشه آدم این همه نادرویشی و ناجونمردی را ببینه و دم نزنه؟

آقا ماشالله این مردم اگه به دروغ تتمه اعتقادی رو هم به موهوماتی که خودشون هم نمی دونستند چی هست و توی مُخشون تپونده بودند داشتند از دست دادند، موهوماتی که نام اسلام و مسلمونی بهش داده بودند ،با دیدن این همه رذالت آخوند های حرُم لقمه اسلام را برای ابد شناختند. این همه دروغ و دغل و پستی  و تجاوز و کشتار و سنگسار و تروریزم و جنگ و خونریزی بهترین تصویر رو از اسلام ناب محمدی در موقع ظهورش در عربستان بدست داد .
آخه هر وقت مردم ایران خواستند تکلیفشان را با این مسلمانان و جوجه مسلمانان یا آخوند های مکلا روشن کنند نگذاشتند و مانع شدند، یکروز برای نجات اسلام عزیز مهندس بازرگان رو ظاهر کردند که با انواع کلک ها میخواست خدا را با قوتنین فیزیک ثابت کند، یکروز علی شریعتی را ، یکروز طالقانی را، یکروزنهضت آزادی را ، یکروز سحابی رو یکروز یکده جوان بی تجربه که همین امروز هم گیج میزنند رو  چرا؟ چون بعضی ها معتقد بودند که از ارتجاع سیلی خورده اند و میخواستند از این دام خلاص بشوند ولی باز در  دام مذهب گرفتار میآمدند و روز ی با نام اسلام دمکراتیک و روزی دیگر با نام اسلام رهائی بخش و روزی بانام اسلام مدرن و مدرنیته سر خود و مردمشان را شیره میمالیدند.

رفیق های این انیس آغا همه از قواد ها و جا انداز های همین آخوند شکم گُنده هستند و بس وگرنه شش تا زن و دختر جوان را بگو کی برای حاج آقا شمس الطاهرین جور کرده؟

آقا ماشاالله:
بابک جان شما مثل من کم سواد نیستی آدم درس خونده ای هستی باید بگم اگه تو همسایه من نبودی نمی دونم شاید من هم هنوز به اعتقادات مسلمونی خودم پایبند بودم، برای رهائی مردم باید سالها کوشید. همیطور که تو مرا تغیر دادی من دهها انسان دیگه رو نجات دادم ، اون زمانهائی که من میترسیدم اسم خمینی را به بدی ببرم و حاضر نبودم اون رو از توی ماه پائین بیارم این تو بودی که شب و روزتو گذاشتی و چراغ دل من رو روشن کردی.

 حسن اُزبک تعریف میکرد میگفت توی محله شون یک آخوندی هست چش و چارش درست نیست، یعنی جونم برات بگه یکی از چشاش بابا غوریه بوده ، یعنی لوچه هیچی توش نیست، اصلا نمی دونم چه شکلیه خلاصه نمیبینه اون یکی چشش هم کور مکوریه.

یابک:
اگه چشمهای این قبیله تاتار که صد رحمت به تاتار ها درست بود و همه چیز را درست میدید که مردم به این بد بختی و فلاکت نمیافتادند.

آقا ماشاالله:
جونم برات بگه حسن اُزبک تعریف میکرد و میگفت که این آخونده دوازده تا پسر داره که یازده تا شون چشاشون اون جوریه یعنی باباغوریه یعنی هیچی توش نیست ولی این دوازدهمی چشاش سالم در اومده. این آخوند هرزه هم چشای سالم این دوازدهمی رو بهونه کرده و برای اینکه از دست این زنیکه راحت بشه پاسدار و پاسدار کشی راه انداخته که یعنی زن من دزد به باغ انداخته وگرنه علتی نداشته که این دوازدهمی چشاش سالم در بیاد قراره تا چند وقت دیگه این زن رو هم سنگسار کنند، همین انیس آغا که خرج دود و دمش رو حاج آقای شمس الطاهرین بهش میرسونه و از راه قوادی و خبر کشی برای اینها زندگیش رو میگذرونه رفته سه تا دختر جون مثل پنجه آفتاب رو از شهرستان برای این آخوند پیزرتی آورده که غم خیانت اون زنش آئینه قلب آقا رو کدر نکنه .

بابک:
مگه حالا ثابت شده که اون زنش دزد به باغ انداخته بوده؟

آقا ماشاالله:
نه بابا دزد چی کار چی مگه این حروم زاده ها رو نمیشناسی ، اینها برای عالم و آدم پرونده درست میکنند.
همون بهتر که جهان بیاد و اینها رو تحریم بکنه و درب نفت و گاز و کوفت کاریشون رو ببنده تا مردم خودشون اینها رو سرنگون کنند.
من خودم با گوشهای خودم شنیدم حاج آقای شمس طاهرین یک بابایی را که میگفتند پسرش به خارجه رفته و در پاریس برای اینها کار میکنه سفارش میکرد که به پسرت بگو حالا که دستت از امام رضا در مشهد کوتاه شده هفته ای یکبار برای حاجت گیری از امام رضا بره به برج ایفل در پاریس دخیل ببنده امام حاجتتش رو میده.

بابک:
از کی تا بحال برج ایفل حاجت بده شده؟

آقا ماشاالله:
بهت که گفتم ننه ی این سید رضا فرانسویه حاج آقای شمس الطاهرین معتقده که تا چند وقت دیگه اسلام سرتا سر اروپا رو تسخیر میکنه و بعد از اینکه بمب اتم رو  بدست آوردن این یهودی های صهیونیست رو هم با کمک امام زمان نیست و نابود میکنند و بعد نوبت امریکای جهانخواره که تعین تکلیف بشه.
یک روز زیدی تعریف میکرد خودش با گوشهای خودش شنیده که حاج آقا به اطرافیانش میگفته وقتی ولی عصر ظهور کنه حضرت مسیح میاد مسلمون میشه و پشت سر حضرت به نماز میایسته ، بعد حاجی میگفته فکرشو بکن که با موشکهای دور برد با کلاهک های هسته ای و بمب اتم دور و اطراف کاخ سفید رو بمبارون کنیم مثل همین قضیه ۱۱ سپتامبر که هواپیما های اسلام عزیز به ساختمون های کفر کوبی