«در ستایش ماهی سیاه بودن»
در هجوم موج مجال عصیان است
و آغاز جستن
و بودن
و یافتن زیبایی در ورای خطرها
در گشودن بادبان ها.
و باد زوزه ی ساحل و ریگ است
و باد جریان شب است
و پوسیدن،لال بودن
نگفتن.
…
زندگی حبابی ست که برای دقایق کوتاهش
شورش دارد.
…
زندگی آغاز قدم هایی ست
و احساسی که می گوید:
تردید زیباتر است
آنگاه که خمیر مایه ی تاریخ،میان
خشم دستانت رام می شود.
…
زندگی جان یافتن دقایقی ست
که حرکت ستایش می شود
در سفرت به سوی پهنای دریا
و رهایی پولک ها در گستره ی آب
آنگاه که جامه ی عشق
در ملاقات حس های تازه
تمام وجودت را فرا می گیرد.
…
زندگی طپش نوایی ست در سکوت زمان
آنگاه که اراده شناسه ی انسان است
و مقصد زیباترین واژه.
…
چگونه می توان ایستاد
هنگامی که رود تشنه ی دریاست
و ماهی بی طاقت است
چگونه عزم «الوند» نباشد
هنگامی که مسیر زیستن با خون «صمد» سرخ است
هنگامی که کاکل زیبای «بیژن» را شکستند
و رُز نگاه «مرضیه» پرپر شد
چگونه می توان از مسلسل «موئمنی» نگفت
و نبرد شبانه را از «شهرام» یاد نگرفت
چگونه می توان شاهد مرگ «کیوان» بود
و پولک هایت آرام باشند
چگونه می توان در برکه زیست
هنگامی که «فرزاد» راه دریا را سرود کرد
چگونه
چگونه می توان ایستاد.
…
«علی رسولی _اورست»
از دفتر«جرقه»
https://www.facebook.com/ali1917
http://alirasoli.blogspot.com/