لبریزم! / ناهید وفائی

لبریز م!
لبریز از نگاه های منتظر مادران خسته
بر راه های خالی از عبور فرزندان شان
از فریاد های پر از وحشت دختران اسیر
زیر دستان خالی از عطوفت متجاوزان
از کودکان پر از امیدی و آرزویی
که همچون قوطی های خالی کنار جاده ها
زیر پای عابران لگد می شوند
از درد شکم های خالی از نان قربانیان جنگ ها
که همچون طاعون زده گان آواره و بی پناه
بی دوا و بی درمان و بی غذا تلف می شوند.
………..
از بچه ای پرسیدم:
« کی خانه های ما
با فانوس صلح و دوستی آشتی می کند؟».
به کودک خند انی که از آغوش مادرش به روی تمام رهگذران لبخند میزد اشاره کرد و گفت:
«اگر راه را از همان جا که آغاز کرده ایم
ادامه دهیم».
با خود گفتم:
«حق با توست
البته اگر صاحبان منفور زراد خانه ها بگذارند
و اگر مردم «بی هم» بدانند
که «با هم»
از تمام تسلیحات نظامی و
بمب ها ی اتمی و غیر اتمی دنیا قوی ترند».
ناهید وفائی