اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۹)

اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۹)

چگونگی کار دهقانان در عصر فئودالی

در مناسبات فئودالی دهقان یا رعیت قطعه یا قطعات کوچکی از زمین فئودال را در اجاره خود داشت. اجبار به زیستن او را موظف می‌کرد که برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش، بر روی آن کار کند. او ناچار بود برای امرار معاش، به طور متوسط سه روز در هفته را برای خودش و سه روز دیگر را بدون دریافت هیچگونه معوضی برای فئودال‌ کار کند که به بیگاری معروف بود. بیگاری دهقانان به این صورت بود که رعیت بر روی زمین فئودال‌ و نه زمینی که در اجاره‌اش بود، با ابزار‌کار خودش، عملیات کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی را بدون هیچ مبلغی و به صورت رایگان برای فئودال انجام می‌داد.

بسیاری کارهای دیگر مانند خانه‌سازی، پل‌سازی، جاده‌سازی، چوب‌بری، هیزم‌شکنی، ساختن انبار، نگه‌داری از تعدادی از دام‌های فئودال‌ و غیره جزو اعمال بیگاری بودند.

انجام این کار بدون مزد، زیر نظر مزدورانی به نام “مباشر” که خدمتکار تمام وقت فئودال‌ها بودند، انجام می‌گرفت. آن‌ها با خشونت و استفاده از قوه قهریه، دهقانان را مجبور به بیگاری می‌کردند.

فئودال‌ها منابع طبیعی مانند جنگل‌ها، چمنزارها، رودخانه‌ها و مراتع را نیز ملک خصوصی خود دانسته و از دهقانان بابت استفاده از آن‌ها، پول و یا گوسفند، بز، روغن، مرغ، تخم مرغ و … دریافت می‌کردند.

دهقانان علاوه بر مواردی که در بالا اشاره کردیم باید به دولت فئودال‌ها هم مالیات پرداخت می‌کردند و در مواقع لزوم هم به عنوان سواره نظام در جنگ‌هایی که فئودال‌ها ایجاد می‌کردند، می‌جنگیدند.

لازم به توضیح است که گردانندگان مراکز مذهبی مانند کلیساها، کنیسه‌ها و غیره در سراسر جهان در کنار فئودال‌ها قرار داشتند و آن‌ها نیز سهمی از (بیگاری) دهقان را به شکل‌های مختلف دریافت می‌کردند.

هدف از تولید در عصر فئودالیسم

هدف اصلی اقتصاد فئودالی همانند اقتصاد برده‌داری، تولید به منظور مصرف بود. به غیر از این، چیز دیگری نمی‌توانست باشد، شرایط طبیعی و واقعی زندگی اجتماعی، این شیوه را طلب می‌کرد.

رعیت که مورد استثمار فئودال‌ به صورت بردگی نوین۱ قرار می‌گرفت، چه در زمین اجاره‌ی متعلق به خود و چه در زمین فئودال‌ محصولی تولید می‌کرد که به مصرف خود و خانواده‌اش و نیز به مصرف فئودال‌ و خانواده‌اش می‌رسید.

دهقانان علاوه بر فعالیت کشاورزی، کارهای دیگری در زمینه‌های ریسندگی، بافندگی، خانه‌سازی، گلیم‌بافی قالی‌بافی و غیره انجام می‌دادند که هدف اصلی آن‌ها برآورده کردن نیازهای مصرفی خودشان بود.

فئودال‌ها بدون انجام دادن کار، مانند موجودات انگلی که از غذای آماده موجودات زنده دیگر تغذیه می‌کنند، در قبال استثمار شدید دهقانان، زندگی می‌کردند.

رشد نیروی‌های مولده در عصر فئودالیسم

رشد نیروی‌های مولده در عصر فئودالیسم از رشد نیروی‌های مولده در عصر برده‌داری، بسیار تکامل‌یافته‌تر شد. تکنیک و راه و روش تولید در کشاورزی و صنایع دستی و کارگاهی به سطح عالی و پیشرفته‌تری رسید. به عنوان مثال راه‌های دیگر تولید مواد غذایی به عنوان زیرمجموعه‌ای کشاورزی پدیدار شد و باغ‌داری و دامپروری از کشاورزی جدا شدند. موکاری، گل‌کاری، کاشتن درختان میوه و سبزی‌کاری و غیره رشد قابل توجهی پیدا کرد. دام‌پروری هم بیش از پیش رشد یافته و در تولید شیر، ماست، دوغ، کره، پنیر، پشم، پوست، گوشت و غیره پیشرفت‌هایی حاصل شد.

ابزار کار صنعت‌گران کارگاهی و راه‌های تولید مواد خام بهتر شد. در این دوره اختراع قطب‌نما، کمک بزرگی به تکامل و پیشرفت کشتی‌رانی کرد. گسترش وسایل حمل و نقل، کمک بسیار قابل توجهی به جابجایی محصولات تولیدی در این عصر نمود. باروت و کاغذ اختراع شد، چاپ کتاب رواج یافت و شغل‌ها و حرفه‌های تازه‌ای به خاطر نیاز جامعه‌، به وجود آمد. از آن جمله عبارت بودند از اسلحه‌سازی، ریخته‌گری، قفل‌سازی، چاقو سازی و چندین حرفه‌ی دیگر.

در عصر فئودالیسم هرچه نیروی‌های مولده به مرور زمان بیشتر تکامل می‌یافت، روابط تولیدی (مناسبات تولید) مانند یک ترمز عمل می‌کرد و چهار چوب تنگ روابط تولیدی را بیش از پیش برای خود تنگ می‌دید (مانند کودکی که هر چه بزرگ‌تر می‌شود، لباس تن او برایش تنگ‌تر می‌گردد.) دهقانان که زیر فشار و استثمار و سرکوب شدید فئودال‌ها  قرار داشتند، در شرایط و موقعیتی نبودند که سطح تولید محصولات کشاورزی را بالا ببرند.

بنابراین بارآوری و محصولات دهقانان با توجه به رشد ابزار تولید، روز به روز کم‌تر می‌شد. در شهرها نیز بارآوری کار صنعت‌گران کارگاهی بر اثر وجود مشکلات و موانعی که قوانین و مقررات عصر فئودالیسم به وجود آورده بود، کاهش پیدا کرد. این‌ها مجموعه شرایط عینی و واقعی بودند که نشان می‌دهد که نیروی‌های مولده و روابط تولیدی (مناسبات تولید) با هم ناسازگاری بیشتری پیدا کرده بودند. به عبارت دیگر تغییرات تدریجی و کمی نیروی‌های مولده سبب گردید که روپوش و روبنای خود را پاره کند و با یک جهش انقلابی، جامعه‌ی‌ نوینی را پایه‌ریزی نماید.

به این ترتیب ضرورت واقعی و عینی موجود در جامعه‌‌ ایجاب می‌کرد که این روابط تولیدی (مناسبات تولید) کهنه، به زباله‌دان تاریخ برود و جای آن را روابط تولیدی (مناسبات تولید) جدیدی که کاپیتالیسم یا سرمایه‌داری نام دارد، بگیرد.

جوانه‌های شیوه تولید سرمایه‌داری

 نوشتیم که شیوه تولید عصر فئودالیسم، دیگر کهنه شده بود و قادر به تامین نیازهای واقعی مردم نبود و می‌بایستی با یک شیوه تولید جدید که کاپیتالیسم یا سرمایه‌داری نامیده می‌شود، جایگزین می‌شد و چنین هم شد.

همان‌طور که قبلا” نوشتیم به این صورت نیست که یک شبه و به صورت خلق‌الساعه، یک نظام اجتماعی – سیاسی به وجود آید. همیشه قاعده چنین بوده که در دل و درون جامعه‌ی‌ کهنه، عوامل به وجود آمدن جامعه‌ی‌ جدید، رشد کرده و به وجود می‌آیند. قاعده همان قوانینی است که خارج از ذهن من و شما بر مبنای واقعیت‌های زندگی اجتماعی عمل می‌کند. قاعده‌ای که در این‌جا عمل می‌کند “تغییرات کمی به کیفی” است.

بنابراین‌ پیدایش شیوه‌تولید سرمایه‌داری به صورت تدریجی و از درون جامعه‌ی فئودالی صورت پذیرفته است.

می‌دانیم که قدیم‌ترین شکل سرمایه‌، سرمایه‌ی تجاری است. مالک این سرمایه هم تاجران (سوداگران)، یا به قول امروزی‌ها، دلالانی بودند که در عصر فئودالی به وجود آمدند. این طبقه‌ی نوپا کارش این بود که کالاهای خریداری شده را به مناطق دور دست که تقاضای کافی برای آن وجود داشت، انتقال می‌داد و با فروش آن به قیمتی بیشتر از قیمت خریداری شده، پول انباشت می‌کرد.

هنگامی که رشد تدریجی تولید کالا (یعنی تولید محصول برای فروش و مبادله نه برای مصرف)، در عصر فئودالیسم آغاز شد، همه‌ی تولیدکنندگان دارای ابزار و وسایل‌تولید مناسبی نبودند و تنها بعضی از آن‌ها از ابزارهای‌ بهتری برای تولید بهره مند بودند. در نتیجه، کسانی که دارای ماشین تولیدی بهتری بودند، زمان‌کار کم‌تری برای تولید کالای معینی مثلا” کفش به کار می‌بردند. در مقابل تولیدکنندگانی که ابزار کارشان خوب نبود، برای تولید همان کالا یعنی کفش، باید زمان بیشتری صرف می‌کردند. این در حالی بود که هر دو آن‌ها، کالای‌شان را به یک قیمت در بازار می‌فروختند. از سوی دیگر برای تاجر بازاری فرقی نمی‌کرد که کدام تولیدکننده برای تولید کالایش، وقت بیشتری صرف کرده و کدام تولیدکننده وقت کم‌تر! تاجر بازاری از هر دو تولیدکننده، کالا را به یک قیمت می‌خرید. به این ترتیب تولیدکنندگانی که با صرف وقت زیاد، کالای کم‌تری را تولید می‌نمودند، ورشکسته می‌شدند. بر این اساس در بین تولیدکنندگان، بخش کوچکی از آن‌ها ثروتمندتر گشته و بخش بزرگی از آن‌ها که اکثریت تولیدکنندگان کوچک را تشکیل می‌دادند، فقیرتر شدند.

در بعضی از کشورها، اربابان فئودال‌ که حاکمیت را در کنترل داشتند، برای جلوگیری از ورود کالای کشورهای دیگر، به دلخواه خود، مالیات گمرکی(تعرفه گمرکی) بر کالاهای آن‌ها می‌بستند. هم‌چنین برای دادن اجازه‌ی عبور کالا از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر کشور، مالیات‌های سنگین وضع می‌کردند.

قدیمی‌ترین شکل سرمایه‌، سرمایه‌ی تجاری است. سرمایه‌داران تاجر به تدریج بازار داخلی کشور خود را برای فروش کالاهای‌شان کافی نمی‌دانستند چون بازار داخلی اشباح شده بودند و در خواستار انتقال کالاهای‌شان از کشوری به کشور دیگر شدند.

زمانی که که حاکمان بعضی از کشورها با مالیات گمرکی سنگین مانع از ورود کالاهای ممالک دیگر شدند، کشورهای ثروتمندتر و قدرتمند مانند انگلستان، پرتقال، اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و …شروع به کشورگشائی کردند. آن‌ها به منظور دست‌یافتن به بازار فروش کالا برای تاجران خود، با حمله به کشورهای دیگر، آن‌ها را در سیطره و مستعمره خود قرار دادند و مناطق کافی برای فروش کالاهای تاجران و به تبع آن کالاهای سرمایه‌داران، فراهم آوردند.

این مجموعه اوضاع و احوال عینی و واقعی شرایطی را فراهم کرد که در آن روابط تولیدی (مناسبات تولید)  شیوه تولید فئودالیسم، مانع بزرگی در راه رشد و تکامل مبادلات کالاها به وجود آورد. بر این اساس برای گسترش و تکامل این شیوه تولید جدید لازم بود که نظام فئودالی از بین برود و چنین هم شد.

گسترش مبادلات کالاها، تجارت جهانی را گسترش می‌داد، به طوری که صنعت‌گران کارگاهی پاسخ‌گوی نیازهای بازار که کالاهای زیادتری تقاضا می‌کرد، نبودند. این امر باعث شد گذار صنعت‌گران کارگاهی کوچک به تولید بزرگ سرمایه‌داری که براساس استثمار کارگران مزدبگیر استوار بود، به طور سریع انجام گیرد. به تدریج تولیدکنندگانی که ابزار و وسایل‌ کار عالی‌تری در اختیار داشتند و به همین جهت هم ثروتمندتر از سایر تولیدکنندگان دیگر بودند، به تدریج به سرمایه‌دار تبدیل شدند.

تولیدکنندگان کوچک و تنگدست و شاگردان آن‌ها، که ابزار و وسایل کار خود را به اجبار از دست داده بودند، به جمع فروشندگان نیروی‌ کار پیوسته و تبدیل به کارگر مزدبگیر گشتند.

بدین ترتیب سرمایه‌ی تجاری سوداگر، از طریق جمع کردن تولیدکنندگان فقیر و شاگردان آن‌ها در یک کارگاه و در زیر یک سقف و تبدیل آنان به کارگران مزدبگیر، به سرمایه‌ی صنعتی کارخانه‌دار تبدیل شد.

بقایای فئودالیسم در روستاها، بیشتر از شهرها، دوام یافت. اما فروپاشی آن امری اجتناب‌پذیر بود. زیرا که سرمایه، کشاورزی سنتی را دست‌‌وپاگیر و کم بازده می‌دانست و نیز احتیاج ضروری به نیروی کار فراوان داشت. همین دو انگیزه سبب گردید که روابط تولیدی (مناسبات تولید) فئودالی حاکم بر روستاها، برچیده شود. این شیوه‌ی تولید‌ که مترقی‌تر و پیشرفته‌تر از شیوه‌ی تولید‌ فئودالی بود، همراه با تدوین قوانین و به کار بردن قدرت زور، پایان عصر فئودالیسم را در هر جایی از کره‌ی زمین که پیروز می‌شدند، اعلام می‌نمودند.

همان طور که می‌دانیم پایان عصر فئودالیسم درایران در سال ۱۳۴۱ با قوانینی که معروف به “انقلاب سفید” بود، توسط رژیم پهلوی انجام گردید و زمینه را برای رشد سرمایه‌داری در سراسر ایران را فراهم ساخت.

قیام‌های دهقانان

در عصر فئودالیسم که رو به اضمحلال می‌رفت، شورش‌هایی که عمده‌ترین شرکت‌کنندگانش، دهقانان بودند در سراسر جهان بر علیه ظلم، ستم و اخذ مالیات‌های سنیگن توسط فئودال‌ها، برپا گردید.

در ایران قیام و شورش‌ دهقانان به رهبری بابک خرمدین برعلیه حاکمان و فئودال‌های عرب، قیام سربداران بر علیه فئودال‌ها و مغول‌های مهاجم و نیز قیام‌های بسیاری در زمان شاهان صفوی، قاجاری و پهلوی به وقوع پیوست.

در قرن چهاردهم میلادی، شورش بزرگی به نام شورش “ژاکری” شمال فرانسه را در بر گرفت. در اواخر قرن چهاردهم، شرق انگلستان شاهد قیام‌های دهقانی گسترده‌ای بود. در روسیه در قرن هفدهم شورش‌های دهقانی گسترش زیادی یافت و موفقیت‌های فراوانی هم به دست آوردند. در چین نیز، شورش‌های دهقانی بسیاری روی داد.

شورش‌های دهقانی در سراسر جهان، همگی بر علیه فئودال‌ها و دریافت مالیات‌های سنگین از سوی آن‌ها بود. ارزش و اهمیت شورش‌های دهقانی که همانند تغییرات کمی‌ عمل می‌کرد که در آینده به تغییرات کیفی بی‌انجامد، در این بود که پایه‌های نظام فئودالی را به لرزه در آورد و زمینه‌ی لازم را برای فروپاشی عصر فئودالیسم فراهم نمود. گذار از عصر فئودالیسم به سرمایه‌داری، ابتدا در کشورهای اروپای غربی و با انقلاب‌های بورژوایی(سرمایه‌داری) همراه بود. برجسته‌ترین آن‌ها انقلاب کبیر فرانسه بود که در سال ۱۷۸۹ میلادی، رخ داد. این انقلاب نقطه عطفی بود که در آن پایان عصر فئودالیسم را به کشورهای دیگر و جایگزینی آن با سرمایه‌داری را به سراسر جهان نوید می‌داد.

ادامه دارد.

سهراب.ن ۱۵/۶/۹۳


۱ -“بردگی نوین” اصطلاحی که انگلس به کار می‌برد که بعد از “برده‌گی آشکار” در نظام برده‌داری به وجود آمد.