مهمترین درس بافق

هر اعتصابی حتی اعتصاباتی که شکست میخورند، درس های زیادی دارند. تجارب شکست و پیروزی هر دو را باید بررسی کرد و منتقل کرد. دو اعتصاب بزرگ و طولانی مدت کارگران معدن سنگ آهن بافق و تحصن خانواده های کارگران زندانی در این شهر هم درس های گرانبهائی دارد که در نوشته های دیگری به آنها اشاره کرده ام. اینجا میخواهم تاکید را روی یکی از این درس ها و بنظر من مهمترین آن بگذارم. و آن تحصن خانواده های کارگران زندانی است.

در بافق اتحاد کارگران و پافشاری آنها بر خواست های خود، این مبارزه را اساسا ممکن کرد. اما آنچه به این مبارزه قدرتی چند برابر داد و نهایتا آنرا به موفقیت رساند تحصن خانواده ها بود. در دهه اخیر خانواده های کارگران زندانی و خانواده های محکومین به اعدام و خانواده های جانباختگان نقش مهمی در گسترش فضای اعتراضی داشته اند. همچنین در سالهای گذشته شاهد حضور اعضای خانواده های کارگران در تجمعات و راهپیمائی کارگران هفت تپه و پتروشیمی های ماهشهر و کیان تایر در تهران  بوده ایم. اما این اولین بار است که یک حرکت جمعی طولانی مدت بشکل تحصن در مقابل یک اداره دولتی بلافاصله در عکس العمل به دستگیری کارگران شکل میگیرد و مردم یک شهر را به همبستگی میکشاند. اولین بار است که خانواده های کارگران دسته جمعی و قائم به ذات دست به مبارزه میزنند و حتی کارگران را تشویق به ادامه اعتصاب تا آزادی کارگران بازداشت شده میکنند و روحیه مبارزاتی کارگران را تقویت میکنند. روشن است که شهر بافق یک شهر کوچک کارگری است و اکثر جمعیتش را همین کارگران معدن و بازنشستگان آن تشکیل میدهند و این ویژگی خاصی به مبارزه معدنچیان این شهر میدهد که در همه جا عینا به همین شکل قابل تعمیم نیست. اما اساس این تجربه را همه جا میتوان بکار گرفت.

اتحاد کارگران، تشکیل مجمع عمومی و خبررسانی و طرح مشخص خواست ها و غیره امر تازه ای نیست و البته همیشه باید بر آنها تاکید کرد. آنچه در بافق تازه بود همراهی فعال و سازمانیافته و قائم به ذات خانواده های کارگران در شهر همزمان با اعتصاب در محل کار بود. در واقع کارگران نیروئی بیش از آنچه در محل کار داشتند به میدان آوردند و گوشه ای از قدرت اجتماعی خود را نشان دادند. خانواده ها حلقه اتصال کارگران یک مرکز تولیدی محدود با جامعه شدند و تصویری از یک مبارزه فراتر از یک صنف به جامعه ارائه دادند. پیوستن خانواده های کارگران به یک مبارزه ابعادی بسیار فراتر و کیفیتی بسیار تازه به یک اعتصاب کارگری میدهد. چیزی که متاسفانه بسیار کم و بندرت توسط کارگران مورد توجه قرار میگیرد. اصطلاح مبارزه صنفی که بدون استثنا توسط رسانه های مجاز و نیمه دولتی، توسط مقامات و شوراهای اسلامی و غیره درمورد اعتراضات کارگری بکار میرود تلاشی کاملا آگاهانه برای محدود نگهداشتن اعتصاب، بی ربط نشان دادن آن به بقیه جامعه، عدم توجه مردم به آن و منزوی نگهداشتن آن در داخل یک کارخانه است. حضور خانواده ها این تلاش را خنثی میکند و مبارزه کارگران برای دستمزد و ایمنی و حق اعتصاب یا آزادی کارگرانی که دستگیر میشوند را بعنوان یک مبارزه اجتماعی طبقاتی به جامعه معرفی میکند. برد مبارزه کارگر را در جمعه صد چندان میکند و دولت و نهادهای دولتی را بیشتر به مخمصه می اندازد.
تجربه مبارزه اخیر در بافق قاعدتا باید توجه همه فعالین و تشکل های کارگری در سراسر کشور را به این مساله حیاتی و مهم جلب کرده باشد. پیوستن خانواده ها به یک مبارزه کارگری، اعم از شرکت آنها در تجمعات اعتراضی یا تظاهرات و راهپیمائی کارگران و یا تحصن بصورتی که در بافق شاهد بودیم، ظرفی میشود برای همبستگی سایر مردم آن شهر. مبارزه را از حالت صرفا کارخانه ای و محدود خارج میکند و ابعاد اجتماعی بسیار گسترده ای به آن میدهد، خبر اعتصاب از این طریق صدبار بیشتر منعکس میشود و به اطلاع مردم میرسد و همه اینها امکان سرکوب را بسیار کاهش میدهد. و بویژه شکل تحصن ادامه دار امکان میدهد در طول روزهای تحصن تعداد زیادی از مردم مطلع شوند و در کنار آنها قرار گیرند. این یک تجربه بسیار غنی مبارزاتی است که باید مورد توجه جدی فعالین کارگری قرار گیرد. تجربه بافق اهمیت و امکانپذیری پیوستن خانواده ها به یک اعتصاب کارگری را به همگان نشان داد. جالب است که درست در آخرین روز اعتصاب در بافق در روز ۱۲ شهریور، اعضای خانواده های ۱۵ نفر از کارگران ماشین لنت سمنان همراه با کارگران کارخانه، در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند که بنظر میرسد از تجربه بافق تاثیر گرفته بودند.

این تجربه قابل تعمیم به خیلی از عرصه های دیگر مبارزه توده های مردم علیه شهریه مدارس، اعتیاد و گرانی و مشکلات طب و آب و هوای آلوده و غیره نیز میتواند باشد. جنبش کارگری در این زمینه هم در صف مقدم مبارزه توده ای قرار میگیرد و به توده های وسیع مردم راه نشان میدهد.