ژولیدگی پرکسیس کارگری (وضعیت و موقعیت جنبش کارگری در ایران)

آرش شماره ۱۰۱
مقالات – ص ۲۲۱
مدیر مسئول و سردبیر:
پرویز قلیچ خانی
دبیر تحریریه:
نجمه موسوی
آرش نشریه ای است فرهنگی, سیاسی و اجتماعی که از بهمن ماه ۱۳۶۹ (فوریه ۱۹۹۱) در فرانسه منتشر میشود.

ژولیدگی پرکسیس کارگری (وضعیت و موقعیت جنبش کارگری در ایران)

مهدی کوهستانی

برای بررسی ابژکتیو (غیر ایدئولوژیک) و نه سوبژکتیو (ایدئولوژیک) جنبش کارگری ایران مانند بررسی هر پدیده دیگری نباید فقط به ظواهر امر و مشاهدات روزمره بسنده کرد، بلکه میبایست همچون روش علمی، همه داده ها و همه جوانب پوشیده و نا پوشیده را در نظر گرفت و سپس از نظر تئوریک وجه اشتراک پدیده مورد بررسی را استخراج و انتزاع کرده تا قانون بندی عام آن پدیده بدست آید. آنگاه بر اساس این وجه اشتراک میتوان مبدا را با صحت و دقت مورد بررسی قرار داد و ویژگیها و تفاوت اجزا متفاوت را برشمرد.

اگر چنانچه بخواهیم و بتوانیم این روش و منطق مثبت ابژکتیو را در جنبش کارگری بکار ببریم، قاعدتا نباید از تفاوتها آغازکنیم بلکه باید به جوهر وجوه مشترک بپردازیم و در این راستا است که میتوان در جهت صحیحی قدم بگذاریم. در این یاداشت سعی میکنم وضعیت و موقعیت جنبش کارگری در ایران را با توجه به مشکلات و معضلاتی که با آن روبروست بپردازم تا شاید از این طریق بتوان بحثهای گسترده تر و عمیقتر و همه جانبه تری را دامن زد و به ارزیابی درستی از این جنبش دست یافت.

در برخورد با روندی که جنبش کارگری تا کنون طی کرده عده ای که کم هم نیستند  در بررسی این جنبش آنرا فراتر ازآنچه بوده و بسیار ایدآل به تصویر کشیده اند ، عده ایی هم بدون در نظر گرفتن شرایط دشواری که این جنبش در بستر آن به جلو رفته با نقد های غیر سازنده و تند موجب دلسردی بسیاری از فعالین این عرصه شده و آنها را به حاشیه رانده اند. اما آنچه که مشخص است این واقعیت است که جنبش کارگری در داخل ایران با حرکتهای که در این دوره از خود بروز داده، نشان از بلوغی بسیار بالا داشته ولی همین جنبش کارگری و جنبش عدالت خواهی اگر نخواهیم اغراق کنیم و کلیشه ایی صحبت کنیم، علیرغم موانع جدی و به دلیل قابلیت های آن هر لحظه و به شکلی جهش وار درحال  تغییر بوده و اکنون  نسبت به سال گذشته زیر فشار بیشتری است و به نظر میرسد هنوز هم ظرفیت تحمل فشار اقتصادی و سرکوب بیشتری را در آینده نزدیک دارد. این به این معنی نیست که باید این شرایط را پذیرفت ولی در زمینه انعکاس این واقعیت دوگانه بوده است که نمود آن برای انعکاس در داخل و خارج کشور با مشکلات بسیاری روبرو بوده است.

متاسفانه یک نظریه عامی که سالهاست در فقدان پراکتیک در بخش عمده چپ ایرانی جا افتاده است و هیچگونه انعطافی هم از خودش نشان نمیدهد وجود دارد مبنی بر اینکه جنبش کارگری ایران را علی العلوم با کشورهای اروپا و  امریکایی شمالی مقایسه میکنند، در حالیکه اگر کمی دقیقتربه وضعیت اقتصادی بطور عمومی چه از لحاظ تایخی و سازمانیابی این کشورها بپردازیم خواهیم دید که این مقایسه واقعی نیست. اما متاسفانه طرفداران این نظر در فرضیات و پیشداوریهایی خود مانده اند و دائم خود را باز تولید میکندکه آنهم منجر به یک نوع بی اعتمادی و بدبینی شده است. در واقع این فرضیات آنهم درباره جامعه ای که بسیاری از پیچیدگیهای خاص خودش را  دارد قابل بحث است و باید هم به آن پرداخت. باید از واقعیت جهانی و ساختار خود ایران نقطه عزیمتمان را آغاز کنیم  و جنبش کارگری را در آنگونه که هست ببینیم، ولی مقایسه  جغرافیایی خطایی بسیار جبران ناپذیر در این شرایط است که در فرصت دیگری به بحث تشکل یابی در غرب میپردازم که بنظر میرسد حتی در زمینه تشکل یابی کارگری در غرب هم متاسفانه منصفانه و واقع بینانه برخورد نمیشود. موضوع دیگر هم بحث رفرمیسم و رادیکال است که زمانی در جنبش کارگری مطرح میشود که نیاز به همگرایی ضرورتی است اجتناب ناپذیر برای مبارزات جنبش کارگری، آنهم در جامعه ایکه داوری در مورد انقلابیگری و رفرمیسم  همانند مرز اندازه گیری درک پروتستانیزم و ارتدکس در اعمال مسیحیان است. 
 
طبقه کارگر درایران هم به لحاظ پیدایش و رشد مناسبات تولیدی و هم به لحاظ فرهنگی و تاریخی تفاوت های جدی  و مشخصی از طبقه کارگر دیگر کشورها دارد. سازمانیابی طبقه کارگر در ایران با سایر کشورها هم بنوعی متمایز است. این موضوع که کارگران در همه جهان از ستم سرمایه در رنجند و از لحاظ سرمایه خشن یکجور است نباید باعث شود به این بحث کشیده شویم که از لحاظ سازمانیابی هم یک راه را خواهند رفت و یا همزمان شرایط کارگری را از لحاظ سازمانیابی و سندیکالیسم با دهه چهل و پنجاه مقایسه شود و یا به این نتیجه برسند چرا که بقول معروف:" در یک رودخانه دو بار نمیشود شنا کرد."

از طرف دیگر و صرف نظر از تفاوت شرایط تاریخی ایران با سایر نقاط دنیا باید اضافه کرد که حتی شرایط امروز ایران با شرایط ۲۰ سال پیش این کشور نیز متفاوت است و نسل کارگران امروز در تمامی زوایای زندگی اجتماعی خود و کل شرایط اقتصادی و تکنولوژیکی حاکم بر جامعه، در شرایط بسیار متفاوت تری نسبت به بیست سال پیش قرار دارند. به همین دلیل تشکلهای در حال شکل گیری در انتهای خود محصول شرایط زنده زمان خود خواهند بود و نه چهارچوبهایی که بعضا و با سماجت تلاش میشود به صورت ایدئولوژیک ناظر بر تشکلهای کارگری شود. در این رابطه باید خاطر نشان کرد که حتی تشکلهای متعارف موجود در سطح دنیا  نیز خود محصول شرایط زنده ای بودند که تاریخا در آن پا گرفتند.
 امروز نه جنبش کارگری، جنبش کارگری صد سال پیش است و نه ایران به لحاظ تاریخی اروپاست و نه  کل شرایط اقتصادی، اجتماعی این کشور ذره ای هم خوانی با ۳۰ سال پیش خود دارد. به همین دلیل تشکلهای در حال شکل گیری در ایران چه بسا که خود سر آغاز  ایجاد سنتهای نوینی در جنبش کارگری نیز باشند.
از اینرو به پروسه در حال تکوین ایجاد تشکلهای کارگری در ایران، سنتهای موجود و سنتهای در حال شکل گیری، فقط باید از زاویه توانمندی آنها در دفاع از منافع کارگران نگاه کرد و از این زاویه آنها را مورد قضاوت و نقد و حمایت قرار داد  و لاغیر که بنظرم یک تحولی است در ارتباط با تشکل یابی در کشورهایی که سرکوب دائم وجود دارد و کل منطقه را تکان خواهد داد.

در یک کلیت رشد، قوت و ضعف جنبش کارگری را باید با جنبش چپ ارزیابی ک