در مورد کشتار در غزه

جنایات دولت اسراییل در سرزمین های فلسطین اشغالی حداقل هفت دهه سابقه دارد. این جنایات نه با سازمان های ارتجاعی حماس شروع شده است و نه به فرض نابودی این سازمان به پایان می رسد. در این یادداشت من به عنوان یک فعال کارگری می خواهم به چند موضوع مهم در ارتباط با کشتار در غزه اشاره کنم.
ابتدا به عنوان یک فرد از اعضای جنبش کارگری ایران مراتب همبستگی خود را با زحمتکشان و مردم ستمدیده ی فلسطین و غزه اعلام می کنم . ارتباط اجتماعی و سیاسی مبارزان ایرانی با مبارزان فلسطینی به سال های قبل از انقلاب ضد سلطتنی ۱۳۵۷ باز می گردد. در تمام این چند دهه میان مبارزان ایرانی و فلسطینی همواره مناسبات رفیقانه یی حاکم بوده است. گذشته از این مناسبات تاریخی طبقه ی کارگر ایران به عنوان بخشی از طبقه ی کارگر جهانی از مبارزات هم طبقه یی های خود دفاع می کند. در نتیجه همان طور که بحران اوکراین و حمله به کارگران منطقه ی شرقی اوکراین – که با دولت فاشیستی دست نشانده ی امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا مبارزه می کنند – برای طبقه کارگر ایران از اهمیت برخوردار است به همان درجه نیز جنبش کارگری ایران باید در مبارزات مردم سوریه، تونس، عراق، افغانستان و … فلسطین علیه سرمایه داری و ارتجاع حاکم بر این کشورها به نحو مناسبی دخالت کند. سکوت جنبش کارگری ایران در مقابل جنایات آمریکا و اسراییل در منطقه به هیچ عنوان قابل قبول نیست و همین معدود تشکل های کارگری می باید به وظایف انترناسیونالیستی خود عمل کنند . من به عنوان یک فعال کارگری به تشکل های کارگری که در مورد جنایات اخیر سکوت کرده اند انتقادات جدی دارم و خودم را و فعالین کارگری را از این امر مستثنی نمی دانم. بعد از لشکرکشی و جنایات اخیر اسراییل در نوار غزه بحث هایی در میان فعالان و روشنفکران چپ ایران در گرفت و چندین بیانیه و مقاله در این زمینه منتشر شد- ابتدا بیانیه یی منتشر شد به امضای جمعی از فعالان که بعد از مدتی توسط چند نفر از جمله دکتر زرافشان و رضا شهابی تکذیب شد – استدلال این عزیزان در تکذیب بیانیه حمایت از حماس نبود . دوست عزیز من رضا شهابی در بیانیه ی تکذیبی خود ضمن ارتجاعی خواندن سازمان حماس، از مبارزات مردم فلسطین علیه جنایات اسراییلی ها حمایت کرد. مقاله ی دکتر ناصر زرافشان هم در همین راستا بود که به آن بیانیه پاسخ داد . محکوم کردن کشتار مردم فلسطین به معنی همسویی با حماس نیست . همان طور که رضا شهابی به درستی در تکذیبیه ی خود بر آن تاکید کرده بود . مساله یی که در این جا تا حدودی مبهم است و باید روشن شود این است که آیا به صرف این که حماس توانسته است در یک شرایط غیر دموکراتیک آرای مردم فلسطین را کسب کند می تواند نماینده ی مقاومت مردم زحمت کش تلقی شود؟
روشن است که در طول پیدایش نظام استثمارگر سرمایه داری جنبش هایی به وجود آمدند که هم از حمایت کارگران و زحمت کشان سود می بردند و هم ارتجاعی بودند . جنبش فاشیستی در آلمان یک نمونه است . همان طور که هم اکنون در کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری احزابی وجود دارند که با رای کارگران به قدرت می رسند و یا نماینده ی مجلش می شوند . مانند حزب محافظه کار “تی پارتی” جان مک کین نماینده ی محافظه کار آمریکا که معلوم شده است یکی از حامیان داعش نیز بوده است.اعضای این حزب را کارگرانی تشکیل می دهند که به شدت کارگران مهاجر مکزیکی به آمریکا را آزار می دهند و یک حزب فاشیستی نژاد پرست محسوب می شود.در نتیجه سازمان حماس حتی اگر در یک شرایط غیر دموکراتیک هم رای مردم زحمت کش غزه را به دست آورده باشد چیزی بر حقانیت آن اضافه نمی کند . همان طور که برای مثال در خانه ی کارگر شوراهای اسلامی کار نیز کارگرانی عضو هستند و فعالیت می کنند اما به صرف این که خانه کارگر آقای محجوب اعضای کارگری دارد چیزی را ثابت نمی کند .
هم اکنون ۱۸ سازمان مبارز فلسطینی در ارتباط با سازمان دهی مقاومت مردم غزه علیه جنایات اسراییل در این باریکه فعالیت می کنند . در مذاکرات صلح قاهره نیز نمایندگانی از این سازمان ها در کشتار نماینده حماس حضور داشتند . البته حماس سازمان مسلط و برتر در غزه به شمار می رود اما پشتیبانی از مقاومت مردم فلسطین در حال حاضر از سوی طیف گسترده یی از افراد و سازمان های آزادیخواه در سطوح مختلف جهان صورت می گیرد که نه فقط طرفدار حماس نیستنند بلکه گرایش های مذهبی نیز ندارند . در نتیجه مخالفت با جنایات دولت اسراییل در غزه نباید مساوی با حمایت از غزه تلقی شود و به همین خاطر نیز اتهامات ناروا به انسان های شریف و آزادی خواه وارد شود .
سوالی که از هواداران بیانیه ی معروف می توان داشت این است که فرض کنیم که حماس دولت است و سرمایه داران نوار باریکه ی غزه را نمایندگی می کند ؛ بر همین اساس نیز فرض کنیم که در غزه مناسبات سرمایه داری وجود دارد و کارگران استثمار می شوند و نتیجه بگیریم که باید تشکل های کارگری برای “لغو کار مزدی” تشکیل شود ، سوال این جاست در شرایط جنگی غزه ، این به اصطلاح تشکل های کارگری چه مسئولیتی دارند؟ آیا در حالی که غزه از زمین مورد تهاجم قوی ترین ارتش منطقه قرار گرفته است و هر لحظه شاهد بمباران توسط جت های پیشرفته ی اسراییل است آیا می توان این گونه فرض کرد که در این شرایط خون بار جنگی این تشکل ها باید با دولت فرضی حماس مبارزه کنند؟ با کدام ابزار و حربه؟ همه می دانیم که مهم ترین حربه ی کارگران برای مبارزه با سرمایه داران حربه ی اعتصاب است. در شرایطی که غزه نه هیچ کارخانه ی قابل توجهی دارد و نه تولید و روابط تولیدی سرمایه داری در آن جا حاکم است معلوم نیست که این تشکل های فرضی با آن طبقه ی کارگر فرضی چگونه و در کدام کارخانه می توانند با دولت به اصطلاح سرمایه داری حماس مبارزه کنند؟
مردم زحمت کشی که در کوران بمب باران های شبانه روزی تنها در جست و جوی یک پناهگاه امن هستند و حتا مدرسه ی سازمان ملل نیز از بمب باران های جت های اسراییلی در امان نیست، چگونه می توانند در محیط کار فرضی حضور داشته باشند تا چه رسد به این که از طریق تشکل و سازمان یابی کارگری با حماس مبارزه کنند؟