داعش، محصول سرمایه داری معاصر!

داعش، محصول سرمایه داری معاصر!

داعش، دول غرب، عربستان و جمهوری اسلامی!

مصاحبه حسام یوسفی با محسن ابراهیمی

حسام یوسفی: طبق اطلاعاتی که منتشر شده است داعش توسط آمریکا برای تقسیم دوباره خاورمیانه تاسیس شده است. نظر شما در این رابطه چیست ؟

محسن ابراهیمی: تقسیم عراق بر اساس هویت قومی و مذهبی (شیعه، سنی و کرد) رسما در سال ۲۰۰۶ توسط کاندولیزا رایس وزیر خارجه دولت بوش رسانه ای شد. اینکه دولتهای مختلف در آمریکا این طرح را در مقیاس خاورمیانه چگونه و در چه سطحی میخواهند دنبال کنند تماما مربوط یه این است کدام یک موقعیت سیاسی امریکا در منطقه را بهتر تامین میکند. مساله این است که همین الان سه هویت قومی و مذهبی را بر سیمای سیاسی عراق تحمیل کرده اند حتی اگر فعلا مرزهای جغرافیایی بر این اساس کشیده نشده است.

و اما اینکه چقدر آمریکا مستقیما در تاسیس داعش نقش داشته است، این تحلیل معتبر است که شجره داعش در خاکی ریشه گرفته است که با حمله ۲۰۰۳ آمریکا به عراق با خون آبیاری شد. وقتی در یک کشوری دیکتاتور حاکم ساقط شود و به جایش بلافاصله آن جنبش و نیرویی که آزادی، برابری و حرمت انسانی هدفش است نتواند قدرت سیاسی را بدست بگیرد و اعمال اراده اکثریت عظیم طبقه کارگر و مردم محروم را فراهم کند، انواع حشرات سیاسی از سوراخ سنبه هایش میتوانند بیرون بزنند. داعش یکی از سمی ترین و کشنده ترین این حشرات است که نطفه اش در ویرانه های ناشی از عملیات”شوک و وحشت” آمریکا در عراق بسته شد. عملیاتی که به رهبری نئوکنسرواتیوهای حاکم در آمریکا اجرا شد.

صدام را انقلاب کارگران و مردم محروم به رهبری یک حزب سیاسی چپ و کمونیست، حزبی که آمالهای انسانی اکثریت مردم را نمایندگی میکند سرنگون نکرده بود که بلافاصله خلاء قدرت را مردم قیام کننده با اعمال اراده سیاسی خود پر کنند. صدام را میلیتاریسم آمریکا ترورکرد، کشور را به ویرانه تبدیل کرد، مردم را آواره و مستاصل کرد، و به جای دیکتاتور عراق، یک دیکتاتوری مرکب از روسای قبایل و رهبران فرقه های شیعه و سنی و در یک کلام دولتی مذهبی- قومی جایگزین را کرد و رسما عراق را وارد فازی از سیاست بر اساس هویت مذهبی – قومی کرد. هنوز که هنوز است حکام کشورهای غرب و رسانه های رسمیشان مقامهای سیاسی عراق را با عناوینی شبیه “نخست وزیر شیعه”،”رئیس جمهور کرد” و “رئیس پارلمان سنی” مورد خطاب قرار میدهند.

انواع باندهای قومی و مذهبی شیعه و سنی که امروز مردم عراق را با بمب و تانک و خمپاره و همچنین شمشیر اسلام سلاخی میکنند محصول مستقیم سیاست نئوکنسرواتیوها بری  دنیای بعد از پایان جنگ سرد هستند. امریکا و دول غرب از همان لحظه فروپاشی دیوار برلین، به این نیروها نیاز داشتند تا هم جای شوروی را به مثابه شیطان سیاسی پر کنند و هم روند شکل گیری مبارزه سیاسی پیشرو و چپ در مقابل کل جهان سرمایه داری پیروز را قیچی کنند. به این نیروها نیاز داشتند تا هم میلیتاریسم تروریستی آمریکا و غرب را به مثابه نجات دهنده جهان از شر این دیو جدید توجیه کنند و هم این دیو را به جان  آنبخشی از بشریت بیاندازند که میخواهند مثل انسان زندگی کنند. سرمایه داری پیروز بازار آزاد به رهبری آمریکا به این نیروها نیاز داشت تا اولا موقعیت خود را در مقابل نیروی ۹۹ درصدیها که دیر یا زود به سراغش میامد تحکیم کند و هم موقعیت غرب و مشخصا آمریکا را در جهان پسا جنگ سرد به مثابه تنها کلانتر جهان در شرایط جدید تثبیت و تحکیم کند. عراق به دلایلی که اینجا فرصت بازکردنش نیست به مثابه مهمترین آزمایشگاه تحقق این پروژه انتخاب شد.

با این حساب، عروج نیروی هاری مثل داعش، ادامه عروج نیروهای اسلامی مثل مجاهدین افغانستان، طالبان، جمهوری اسلامی در دوره ای دیگر است. آن نیروها هم در عین حال  دو نقش داشتند: هم حلقه های زنجیری بودند که بلوک غرب دور شوروی کشید، و هم سلاحی بودند که دمکراسی بورژوایی غرب در اتحاد با بورژوازی در بحران منطقه برای مقابله با خطر طبقه کارگر و چپ و سوسیالیسم در منطقه حدادی کرد.

الان دیگر بلوک غرب و شرق وجود ندارند اما دو “بلوک” سرمایه و کار در ابعادی به مراتب وسیعتر در کشمکش هستند. از نقطه نظر سرمایه داری گندیده جهانی و دمکراسیهایشان و بورژوازی منطقه و دولتهای اسلامی و غیر اسلامیشان، چه نیروی دیگری غیر از جریانات اسلامی همچون داعش میتواند شبح طبقه کارگر و چپ و سوسیالیسم را از بالای سرشان کنار بزند. چه کاندیدی بهتر از این آدمخورهای اسلامی پیدا میشود تا آرمانها و آرزوهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه توده های وسیع کارگر و زحمتکش را در قهقرای سیاسی، در باتلاقی از خون و چرک و کثافت غرق کند؟ چه نیرویی بهتر از وحوش اسلامی میتواند کابوس انقلاب علیه ارتجاع سرمایه داری را به کابوسی علیه بشریت تبدیل کند؟

به نظرمن هیچ پدیده ای به اندازه عروج داعش نمیتواند چشم بشریت را به این حقیقت باز کند که جهان در مقابل یک دوراهی قرار دارد: سوسیالیسم یا بربریت! یا دنیا به امان ائتلاف و رقابت و کشمکش و بند و بست دولتهایی ول خواهد شد که منافع مولتی میلیادرهای اسلامی و غیر اسلامی در شرق و غرب را نمایندگی میکنند که در این صورت هیچ چیزی جز بربریتی که در عراق و سوریه جاری است نصیبش نخواهد شد. و یا در گوشه ای از این دنیای به لجن کشیده شده توسط سرمایه داری، اکثریت عظیم کارگر و زحمتکش و اکثریت عظیم زنان و جوانان مدرن و سکولار قدرت سیاسی را بدست خواهند گرفت و آغاز شکوهمندی برای پایان درد و رنج و ویرانی و کشتار و گرسنگی و جنایت و قهقرای مذهبی و قومی را نوید خواهند داد.

حسام یوسفی: آمریکا حملات هوایی را علیه داعش در عراق شروع کرده است. و همین روزها حتی صحبت از امکان حمله هوایی به مواضع داعش در سوریه است. آمریکا از این کار چه منافعی را دنبال میکند؟

محسن ابراهیمی: این سئوال بلافاصله سئوال دیگری را برجسته میکند که تاخیر طولانی آمریکا برای چنین تصمیمی چه علتی داشت؟ وقتی داعش مثل یک لشگر مجهز با مدرنترین سلاحها به مردم عراق یورش برد و در مقابل دوربینها ۱۷۰۰ نفر را یکجا قتل عام کرد و هزاران نفر را آواره کوهها کرد و سر برید و به زنان تجاوز کرد و کودکان را زنده بگور کرد و جهان را در بهت فروبرد، اوباما با وقاحت تمام به مردم عراق درس شجاعت میداد که خودشان باید در مقابل داعش ایستادگی کنند! پشت این درس اخلاقی در باب شجاعت در عین بی اعتنایی در مقابل یک نسل کشی عیان، چه محاسبات سیاسی قرار داشت؟

میدانیم که عراق – همچنین سوریه – به یکی از کانونهای مهم رقابت قدرتهای منطقه ای تبدیل شده است. در راس این قدرتهای منطقه ای، عربستان و جمهوری اسلامی قرار دارند. از مجرای این رقابت قدرت البته رقابت جهانی تری پیش میرود که در آن هر کدام از دول غرب و آمریکا و روسیه و غیره منافع خود را دنبال میکنند. کمشکش و تخاصم میان انواع باندهای قومی و مذهبی اساسا انعکاس محلی این کشمکش منطقه ای و جهانی میان دولتهاست.

هم بی اعتنایی قبلی آمریکا به پیشروی اولیه داعش و هم تصمیم بعدی حمله به مواضع داعش هر دو یک هدف را دنبال میکنند: پیشروی کنترل شده داعش. به نظرم از نظر آمریکا پیشروی کنترل شده داعش در عراق، میتواند از طریق تضعیف نیروهای شیعه متحد جمهوری اسلامی، توازن قدرت منطقه ای را به نفع کمپ غرب از جمله عربستان در مقابل جمهوری اسلامی عوض کند. چه باک که مردم عراق در راه این گونه محاسبات تا کنون بهای انسانی سنگینی پرداخته اند.

داعش جنایتات بهت انگیزش در موصل و شنگال و سنجار را زیر نگاه بی اعتنا و خونسرد جهان سرمایه داری مرتکب شد. اما وقتی داعش رو به سوی بغداد گذاشت، عملا بزرگترین سفارت آمریکا در منطقه با حدود ۵۰۰۰ پرسنل برق خون آلود شمشیرهای “دولت اسلامی” را بالای سرشان احساس کردند. همچنین، وقتی داعش پشت تپه های مشرف به اربیل سنگر گرفت، عملا یک متحد مهم آمریکا عملا در خطر قرار گرفت. حتی قصد تصرف بغداد و اقلیم کردستان معنایش این بود که هیولایی که از خط تولید جدید سرمایه جهانی وارد بازار شده است دارد به خود صاحب کارخانه پشت میکند. داستان طالبان و القاعده دارد تکرار میشود. و البته از حق نباید گذاشت که در این میان یک قدرت نمایی نظامی در مقابل یک نیروی بشدت منفور حتی توسط قدرتی که خود منشا اصلی است میتواند ظاهر بشردوستانه داشته باشد! و بالاخره وقتی حملات هوایی آمریکا در اطراف سد موصل شروع شد، یک هدف مهم آمریکا از پیشروی داعش در عراق برآورده شده بود: داعش آنقدر پیشروی کرده بود که داعش حاکم در تهران مجبور شده بود در بند و بستهای پشت پرده تسلیم خواست آمریکا شود و به نخست وزیر شیعه متحدشان به نفع فرد مورد نظر آمریکا پشت کند.

در یک کلام آن سکوت اولیه و این عملیات نظامی هر دو رسیدن به یک هدف را تعقیب میکردند: پیشروی کنترل شده داعش در عراق و در نتیجه تغییر توازن سیاسی در منطقه به نفع متحدین منطقه ای آمریکا و نهایتا خود آمریکا.

حسام یوسفی: به نظر شما این تکرار تاریخ نیست؟ همان اتفاقی که برای مردم ایران در سال ۵۷ افتاد؟ سه دهه قبل اسلام سیاسی را  درقالب جمهوری اسلامی بر ایران حاکم کردند و امروز میخواهند همان سناریو را در سوریه و عراق تکرار کنند؟

محسن ابراهیمی: به نظرم شباهتهای زیادی میان عروج داعش ایران در سال ۵۷ و عروج امروز داعش در عراق و سوریه وجود دارد. منتهی اولی در اوج جنگ سرد رخ داد و مهر دوره جنگ سرد را بر خود دارد و دومی در دنیای پایان جنگ سرد رخ داده است و مهر پایان جنگ سرد را دارد. همین تفاوت زمانی وتحولات مهمی که جهان در این فاصله تجربه کرده است، ویژگیهایی به این دو جریان اسلامی داده است. در عین حال اهداف مشابه و نقش ابزاری مشابه میان هر دو برجسته است.

از نقطه نظر نقش این دو نیرو در بحرانهای حکومتی در کشورهای منطقه:

اسلام سیاسی به رهبری خمینی را همین جهان سرمایه داری به عنوان نیرویی برای در هم شکستن یک انقلاب بزرگ علیه یک حلقه مهم سرمایه جهانی در منطقه یعنی سلطنت پهلوی به میدان آورد و بر ایران حاکم کرد. صد البته این بدون جنبش ملی – اسلامی که بخشهایی از آن به مقتضای اعتبار  کمونیسم و چپ خود را چپ تلقی میکرد ممکن نبود. اسلام سیاسی به زعامت خمینی مستقیما به مثابه آلترناتیو سرمایه داری و حکومت در بحرانش، به مثابه نیرویی در مقابل خطر عروج کمونیسم در منطقه علم شد. داعش اگر چه نه در متن یک انقلاب ضد سرمایه داری و با هدف سرکوب آن بلکه در عراق ویران شده و در یک خلاء قدرت در یک جامعه تخریب شده توسط میلیتاریسم آمریکا ریشه گرفته است، اما دقیقا به خاطر ظرفیت اسلامی اش برای تخریب و تباهی، به خاطر ظرفیتش علیه مدنیت، انسانیت، آرمانهای انسانی و آزادی و برابری از طرف سرمایه داری معاصر میدان داده شده است.

از نقطه نظر نقش این دو نیرو در رقابتهای جهانی:

غرب روی اسلام سیاسی به رهبری خمینی به مثابه حلقه مهمی از کمربند سبز دور شوروی حساب میکرد. داعش چنین نقشی در تقابل دو قطب ندارد برای اینکه چنین دوقطبی به معنای جنگ سردی اش دیگر وجود خارجی ندارد. داعش به جای ابزار غرب در مقابل شرق در دوران جنگ سرد، همین نقش را به مثابه ابزاری در خدمت تقابل و کشمکش منطقه ای میان دو قطب عربستان و جمهوری اسلامی ایفا میکند.  حضور داعش در عراق از طریق کاهش میدان نفوذ جمهوری اسلامی، یک حلقه بعدتر عملا موقعیت آمریکا در منطقه تقویت میکند. البته این به معنای شاخ به شاخ نشدن داعش و آمریکا نیست.

حسام یوسفی: بعد از حمله داعش به عراق و تصرف موصل و همچنین عقب نشینی ارتش عراق از شهر موصل و کرکوک پیشمرگه های کردستان توانستند کرکوک را تحت اختیار خود قرار بدهند و مرزهای کردستان را کنترل کنند. این اتفاقات باعث شد که بحث استقلال کردستان داغ شود. شرایط چقدر برای استقلال کردستان مهیا است؟ موضع شما در این رابطه چیست؟

محسن ابراهیمی: قبل از هر چیز یادآوری کنم که طرح استقلال توسط بارزانی مثل باد آمد و رفت و فعلا صحبتی از آن نمیکنند. این تغییر موضع از طرف بورژوازی کرد عراق که همیشه خواسته است از استقلال کردستان به مثابه امکانی برای سرکیسه کردن ناسیونالیستی کارگران استفاده کند چه میتواند باشد؟ مخصوصا در شرایطی که استقلال کردستان بیش از هرزمان دیگری امکانپذیر به نظر میرسید. دلیلش این بود که علیرغم اختلافات در میان هیئت حاکمه آمریکا در زمینه تمامیت ارضی یا تقسیم عراق به سه منطقه سنی و شیعه و کرد، محافل حاکم در آمریکا به این گرایش بورژوازی کرد در مقطع فعلی روی خوش نشان ندادند. درست در لحظات داغ بودن بحث استقلال، جان کری از بارزانی خواست تا در تشکیل دولت جدید عراق در سطح سراسری که”سنی” ها را هم در خودش جا دهد نقش ایفا کند. ترجیح آمریکا این بود که این وسط مالکی را کنار بزند و ترکیب قومی – مذهبی مورد نظر خودش را سرکار بیاورد و روسای قبایل و شیوخ و سرکردگان جنگی سنی مذهب را هم در سفره خونین عراق شریکتر کند و از زیر دست داعش خارج کند و اوضاع را بدست بگیرد. بهر حال، این نشان داد که بارزانی به نمایندگی از بورژوازی کرد علیرغم ژست رفراندم و اهمیت رای مردم در تعیین سرنوشت سیاسی کردستان، مثل همیشه بند وبست و مماشات پشت پرده با دولتها و از بالای سر مردم را ترجیح میدهد.

استقلال به خودی خود نه مثبت است و نه منفی. برای ما مبنای موضع گیری در قبال جدا شدن بخشی از مردم از چهارچوب یک کشور و تبدیل شدن به یک کشور مستقل، تنها و تنها این است که این اتفاق چقدر میتواند موقعیت آن مردم را از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بهتر کند.  با مراجعه به این اصل مهم، به نظر ما استقلال کردستان در شرایط حاضر هم امکانپذیر و هم بیش از پیش ضروری است.

امکانپذیر است چون اولا، تمام بندهای سیاسی دولت مرکزی که سالهاست سست شده است امروز دیگر از هم گسیخته است. دیگر نیروی سرکوب دولت مرکزی که به نام تمامیت ارضی مقدس بتواند خون بپا کند وجود ندارد. و ثانیا به خاطر وضعیتی که مدتهاست در عراق حاکم است و هر لحظه میتواند مستقیما به کردستان هم سرریز کند، قاعدتا مردم باید بیشتر این روحیه را داشته باشند که سرنوشت خود را از یک دولت تماما قومی – مذهبی جدا کنند و خودشان در اداره جامعه نقش فعال داشته باشند.

بیش از پیش ضروری است چون در کشور از هم گسیخته ای به نام عراق که امروز بیشتر از آنکه یک کشور با ساختار و ارگانها و نهادهای سیاسی و بند و بستهای مدنی باشد صحنه یک تازی انواع باندهای آدمکش است، استقلال و تشکیل یک کشور با حقوق شناخته شده بین المللی نه تنها میتواند میلیونها مردم عراق در کردستان را از سرریز شدن مستقیم سناریوی خونین به زندگیشان دور نگه دارد، بلکه به مثابه یک کشور و امکانات یک کشور برسمیت شناخته شده در سطح جهان بهتر میتواند در مقابل ترویسم داعش بایستند.

شاید سئوال شود که آیا این به معنای خودخواهی سیاسی بخشی از مردم و بی اعتنایی سیاسی به زندگی بخشهای دیگر مردم عراق در چنین شرایط سختی نیست؟ آیا این پشت کردن به سایر همنوعان در عراق در مقابل توحش داعش نیست؟

به نظر من استقلال کردستان عراق با مراجعه و اتکا به رای مردم، عملا شرایط را برای اعمال اراده مستقیم مردم در سیاست باز میکند. در این صورت به جای اینکه بورژوازی کرد و حزب حاکم از بالای سر مردم و بر طبق مصالح سیاسی مربوط به  سهم خودشان  در قدرت بند و بست کنند، این مردم هستند که از بالای سر احزاب  حاکم کنونی و با اتکا به نوعدوستی و فارغ از محاسبات و معامله گریهای سیاسی در مقابل داعش خواهند ایستاد و در این صورت حد اقل داعش رادر یک جبهه تضعیف خواهند کرد. شکست دادن داعش در هر جبهه ای شرایط را برای پیشروی داعش در جبهه های دیگر سختتر میکند.

حسام یوسفی: بعد از تصرف موصل توسط داعش جبهه جنگ داعش روبه بغداد بود اما همان طور که اطلاع دارید داعش جبهه خود را تغییر داد و حملاتش را به سوی کردستان آغاز کرد و بیشترین حملات را به شنگال و مخمور انجام داد و کشتار بی رحمانه ای در آن مناطق انجام داد. این تغییر موضع به چه دلیل بود؟

محسن ابراهیمی: به نظرم طراحان نظامی داعش که افسرانی از حزب بعث جزوشان هستند، تشخیص دادند احتمال پیشروی و تسخیر بغداد غیر ممکن است و این میتواند آن فضای روانی را که با پیشروی برق آسا در استانهای دیگر داشته اند تماما عوض کند. در ایدئولوژی سیاسی داعش البته شکست در جبهه بغداد، یک شکست از نیروهای شیعی هم محسوب میشد که حتی در قیاس با ایزدیها و مسیحی ها خونشان حلالتر است. برعکس، مناطقی که نه جزو اقلیم کردستان هستند و نه اهمیت بغداد را برای دولت شیعی عراق دارند و در عین حال سنی مذهب هم محسوب نمیشوند و لذا هم حلقه ضعیفتری هستند وهم ریختن خونشان حلال است، چه از نظر امکان تسخیر و چه از نظر “مشروعیت” کشتار وسیع و اعمال تاکتیک ارعاب مساعدتر بودند. ضمنا روشن بود که پیشمرگه های مسلح به سلاحهای فرسوده قدیمی آن هم در شرایطی که باید خودشان را با بند وبست بارزانی تطبیق دهند، امکان مقابله با پیشروی داعش مجهز به زرادخانه بزرگی از سلاحهای سنگین و مدرن را ندارند. و عملا هم چنین شد. نیروهای پیشمرگه ها کمترین مقاومت را نشان  دادند و عملا مردم زیر تیغ داعش بی دفاع ماندند. این مهم نیست که بارزانی اول گفت این یک عقب نشینی تاکتیکی بود. اولا این اصلا عقب نشینی تاکتیکی نبود بلکه بیشتر حاکی از بی تصمیمی بارزانی و حزبش در قبال نحوه برخورد به داعش بود. بارزانی هنوز نمیدانست که موضع ترکیه و آمریکا در قبال داعش چیست. باضافه، از نقطه نظر تاثیرات روانی، معنای هر عقب نشینی توسط هر تعدادی از نیروی پیشمرگ در مقابل داعش این بود که اولا، یک نیروی آبدیده در جنگ با نیروهای صدام هم از عهده داعش بر نیامده است و ثانیا، داعش در جبهه جدیدی که بیخ گوش اقلیم کردستان است توانسته است پیشروی کند و عملا راه را برای حمله به خود اقلیم کردستان باز کند.

این را هم اضافه کنم که از نقطه نظر داعش که داعیه خلافت اسلامی در مرزهایی فراتر از امپراطوری عثمانی را دارد، هر گونه پیشروی در قلمرو اقلیم کردستان و یا حتی هم مرز با آن یک پیروزی نظامی در یک جبهه جدید تلقی میشود. داعش به این مناطق با این تصور حمله کرد که قطعا موفق خواهد شد. البته روند اوضاع نشان داد که این محاسبه درست نبود. میدانیم که یک عامل مهم پیشروی داعش در اختیار داشتن سلاحهای پیشرفته است. وقتی آمریکا با اتکاء به سلاحهای پیشرفته حملات هواییش به مواضع داعش را شروع کرد با همان سرعتی که داعش سد استراتژیک موصل را تصرف کرده بود، این سد را از دست داد.

حسام یوسفی: در کردستان سوریه داعش ماههاست که تلاش میکند با حملات گسترده ای شهر کوبانی را تصرف کند که تاکنون موفق نشده است. در صورت پیشروی داعش، خطر یک قتل عام مردم کوبانی را تهدید میکرد که با مقاومت جدی مردم مواجه شده است و تلفات زیادی متحمل شده است. چرا داعش علیرغم تلفاتش همچنان میخواهد این شهر را تصرف کند؟ و چرا تا حال نتوانسته است؟

محسن ابراهیمی: کردستان سوریه به دلایلی که اینجا فرصت بازکردنش نیست در جریان شکست انقلاب سوریه به نوعی از گرداب خونینی که تقابل خونین دولت بشار اسد و نیروهای اسلامی و قومی بوجود آورده اند دور ماند و این وسط اداره اش به دست حزب اتحاد دمکراتیک افتاد. خودشان آنرا خود مدیرتی دمکراتیک نام گذاشته اند که در برگیرنده سه کانتون جزیره، کوبانی و عفرین است.

چرا داعش علیرغم تلفات زیاد حملاتش به کوبانی را قطع نکرده است؟ اهمیت استراتژیک کوبانی چیست؟

از لحاظ جغرافیای نظامی:

کوبانی در نزدیکی رقه و جرابلس قرار دارد که کانونهای مهم تحت تسلط داعش در سوریه هستند. با تصرف کوبانی داعش میتواند مناطق تحت کنترلش را به هم وصل کند و به سمت شمال پیشروی کند.

کوبانی در میان دو کانتون جزیره و عفرین قرار دارد. با تصرف کوبانی داعش امکان پیدا میکند ارتباط میان این دو کانتون را قطع کند.

کوبانی حائل میان مناطق تحت کنترل داعش و ترکیه است. تصرف این شهر به داعش امکان میدهد معبر مرزی “مرشد پنار” در شمال کردستان را کنترل کند. در این صورت هم امکان نظامی تعرض به کردستان سوریه از شمال و هم قاچاق از طریق ترکیه به مثابه منبع درآمد تسهیل میشود. (یاد آوری کنم که داعش بعد از دسترسی به سلاحها سنگین بعد از تصرف موصل حمله گسترده تری به کوبانی انجام داد که بخشا از جبهه شمال و از مرز ترکیه انجام شد!)

از لحاظ سیاسی:

کوبانی اولین منطقه ای بود که در جولای ۲۰۱۲  در آن وضعیت جدید سیاسی و اداری تحت نام “خودمدیریتی دمکراتیک” شروع شد. کوبانی از این نظر در چشم مردم منطقه پیشگام است و نقش سمبلیک دارد. بی دلیل نیست که درست در دومین سالگرد این اتفاق، داعش حملاتش علیه این منطقه را گسترش داده است که البته با مقاومت و نبرد جانانه مردم و “یگانهای دفاع از خلق” روبرو شده است و تلفات زیادی متحمل شده است. در منطقه کوبانی، پیرمردان و پیرزنان و جوانان دختر و پسر سلاح برگرفته اند و در “یگانهای دفاع از خلق”متشکل شده اند و تا کنون درندگان اسلامی را عقب رانده اند. شکست و پیروزی در نبرد کوبانی برای هر دو جبهه هم از لحاظ نظامی وهم از لحاظ روانی وسیاسی مهم و حیاتی است: هم برای عربده کشان لا الاه الا الله و هم برای جبهه مقاومت و تعرض مردم.

در کوبانی، زنان از درجه بالایی از آزادی و برابری برخوردارند. صرف وجود “یگانهای دفاع زنان” پای این حشراتی که از قبر سرمایه و اسلام و ارتجاع بیرون زده اند را میلرزاند. این یک شکست سیاسی برای مدعیان خلافت اسلامی ضد زن است که بیخ گوششان زنان جین بپوشند، رها از قفس حجاب برقصند و بخندند و شادی کنند. این وضعیت برای داعشی که زنان را به عنوان غنیمت جنگی اسیر میکند و در بازار بردگان جنسی حراج میکند نباید قابل تحمل باشد! موقعیت زنان در کوبانی مثل تف بر سر و صورت مجریان راستین قوانین اسلامی است. زنان کوبانی مثل تیرچشمان کثیف لشکر اسلام ضد زن را هدف گرفته اند. زنان شجاع کوبانی شعله های امید بخشی در مقابل دنیای تیره و تار وحوش اسلامی هستند. کوبای را نباید تنها گذاشت. زنان جسور کوبانی را نباید تنها گذاشت.

حسام یوسفی: همانطور که خبر دارید داعش هر جا پا میگذارد خون میریزد و جنایت میکند. مخصوصا توحش داعش علیه زنان برجسته است. از جمله زنان “ایزدی و مسیحی” را به عنوان غنایم جنگی به غنیمت برده و آنها را در معرض فروش قرار میدهد. این درجه توحش علیه زنان چرا؟

محسن ابراهیمی: داعش یک نیروی مزدور تروریست اسلامی است که برای پیشرویش، تاکتیک ارعاب و وحشت آفرینی را در بالاترین و افراطی ترین سطح آن به کار میبرد. و البته شرایط لازم برای چنین وحشت آفرینی را تماما در اختیار دارد. از یکطرف، مدرنترین و ویرانگرترین سلاحهای سبک و سنگین را به یمن کمکهای مالی میلیاردرهای کشورهای شیخ نشین و عربستان در اختیار دارد. و از طرف دیگر ایدئولوژی اسلامی را به عنوان کتاب راهنمای جنایتگری در اختیار دارد. مزدوران تروریست اسلامی با پرچم لا اله الا الله بر روی خودروهای پیشرفته هاموی آمریکا در شهرها ویراژ میدهند. داعش با سلاح سنگین پیشروی میکند، با سلاح مورد علاقه پیغمبر سر میبرد و با الهام از آیه هایی که محمد در عین جنون و حقه بازی اما دقیقا با اهداف سیاسی برای خودش نازل کرده بود زن اسیر میکند و “جهاد نکاح” (تجاوز سازمانیافته اسلامی به زنان) راه میاندازد. داعش همان کاری را میکند که محمد و پیروانش ۱۴۰۰ سال پیش انجام دادند. هر دو با اهداف سیاسی. محمد برای به زیر سلطه کشیدن قبایل مختلف و گسترش قلمرو سیاسی اش و داعش در خدمت منافع یک قطب کشمکش قدرت در منطقه. در خدمت قطب عربستان و شیخ نشینها. در یک کلام همه جنایاتی که داعش علیه زنان راه انداخته است برگرفته از اخلاقیات و ایدئولوژی اسلامی و در خدمت ارعاب کل جامعه است. راه انداختن بازار فروش برده جنسی، ارعاب کل جامعه از طریق تحقیر بیشرمانه اسلامی زن است.

حسام یوسفی: این وسط جمهوری اسلامی در چه موقعیتی است؟ پیشروی داعش در عراق جمهوری اسلامی را در چه موقعیتی قرار میدهد؟

محسن ابراهیمی: یکبار سران جمهوری اسلامی گفته بودند که سوریه استان ۳۵ و استراتژیک برای جمهوری اسلامی است و اگر دشمن هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که سوریه را نگه دارند چون با نگه داشتن سوریه میتوانند خوزستان را هم پس بگیرند اما اگر سوریه را از دست بدهند تهران را هم نمی‌توانند نگه دارند!

عراق به خاطر حضور دولت اسلامی سر به جمهوری اسلامی و دار و دسته های تروریست شیعی مثل ارتش مهدی، تنها مسیر لجستیکی مهمی است که جمهوری اسلامی را به حزب الله لبنان و سوریه وصل میکند. عراق مسیر اصلی جمهوری اسلامی برای شرکت فعال در سرکوب مردم سوریه است. فراتر از این، عراق به یمن تهاجم میلیتاریسم آمریکا در سال۲۰۰۳، به صحنه ای مهم در رقابت میان دو قطب تروریسم دولتی شیعی به سرکردگی جمهوری اسلامی و تروریسم اسلامی سنی به سرکردگی عربستان تبدیل شده است. همین الان این عراق است که نقش استان سی و پنجم و استراتژیک را بازی میکند.

داعش در واقع نسخه سنی تروریسم اسلامی شیعی است که ۳۵ سال پیش به زعامت خمینی زنجیرش را پاره کردند و به جان مردم منطقه انداختند. حضور فعال سیاسی حکومت اسلامی در عراق چه از طریق حضور در ترکیب دولت مذهبی – قومی کنونی و آتی و چه از طریق پاره کردن زنجیر باندهای تروریستی شیعی حیاتی است. جمهوری اسلامی یعنی همان داعش شیعی حاکم در ایران مجبور است با داعش سنی در عراق در بیافتد. و این ابدا یک جنگ ایدئولوژیک میان فرقه های شیعه و سنی نیست. بلکه این یک جنگ سیاسی قدرت میان دولتهاست که دامن زدن به نفرت و تخاصمات فرقه ای -ایدئولوژیک را به مثابه ابزار نیاز دارند.

مضافا باید گفت که جمهوری اسلامی به حضور داعش در عراق اولا به عنوان کارتی در میز مذاکره با غرب بر سر پروژه اتمی اش نگاه میکند (این را وزیر خارجه اش به صراحت گفت)؛ ثانیا، میخواهد خود را به مثابه ناجی حداقل بخشی از مردم عراق از داعش جلوه دهد؛ و بالاخره، هدف نهایی در افتادن حکومت اسلامی با داعش حفظ و حتی محکم کردن جا پای خود در عراق است. به این معنا رنجی که مردم عراق از دست داعش میکشند، از نقطه نظر داعش ایران یک مائده آسمانی است.

 حسام یوسفی: برای خلاص شدن از دست نیروهای اسلامی و به خصوص داعش مردم باید چه کار کنند؟ آیا این جریانات با حملات و درگیری های نظامی از بین میروند یا باید اقدامات دیگری صورت بگیرد؟

محسن ابراهیمی: روشن است که از نقطه نظر نظامی، یک نیروی تروریستی تا دندان مسلح را فقط با قدرت سلاح میتوان عقب راند و در هم شکست. منظورم نیروی مسلح و حملات نظامی دولتهایی که زمینه رشد این جریانات را فراهم کرده اند نیست. منظورم دولتهایی نیست که تا دیروز به جنایات گسترده داعش علیه مردم شنگال و سنجار و موصل و سایر نقاط چشم بسته بودند نیست. منظورم دولتهایی نیست که خودشان سرکرده باندهای ترویست شیعی هستند. حملات و در گیری نظامی چنین دولتهایی حتما میتواند داعش را عقب براند و یا حتی از لحاظ نظامی شکست دهد. بازپس گرفتن سد موصل توسط نیروی پیشمرگ اقلیم کردستان زیر پوشش حملات هوایی آمریکا به خوبی این را نشان میدهد. اما به تروریسم اسلامی داعش نمیتوان با تقابل نظامی دولتهایی که خود یا این تروریستها را شکل داده اند و یا یک پای تروریسم جهانی هستند پایان داد. از همین الان دارند برای حاکم کردن یک ترکیب قومی – مذهبی دیگر بر بالای سر مردم عراق که در آن منافع خودشان بیشتر منعکس شود معامله میکنند.

با تروریسم اسلامی داعش فقط و فقط با نیروی مسلح مردمی میتوان مقابله جدی کرد که به خوبی سازمان یافته اند. مقاومت شورانگیز مردم کوبانی در مقابل داعش گواه این است. پیرو و جوان و زن و مرد سازمان یافته در “یگانهای دفاع از خلق” توانسته اند تاکنون با حملات متعدد داعش مقابله کنند و مانع سقوط شهر شوند.

اما هنوز مقابله مسلح مردم منطقه کافی نیست. مخصوصا اینکه چنین مقاومت مسلح فقط توسط مردمی امکانپذیر هست که هنوز بند و بستهای اجتماعیشان از هم نگسیخته است. مخصوصا در شرایطی شبیه عراق که بندهای اجتماعی و سیاسی تماما از هم گسیخته است، نقش مردم جهان برجسته میشود که در پاسخ به سئوال آخر رویش تمرکز میکنیم.

حسام یوسفی: وظیفه جامعه بین المللی در قبال وضعیتی که در عراق و سوریه رخ داده است باید چه باشد وچه اقداماتی در این باره انجام دهند؟

محسن ابراهیمی: اول باید منظور از جامعه بین المللی را روشن کنیم. دول غرب معمولا از بازگرداندن داعش ایران به “جامعه بین المللی”با آب و تاب صحبت میکنند. منظورشان این است که همین جمهوری اسلامی که فقط در یکسال گذشته بیش از هزار انسان را به دار کشیده است، تروریسم ضد غربی اش را کنار بگذارد، قواعد بازی مورد نظر غرب را رعایت کند، و آنگاه در کنار بقیه دیکتاتوری اسلامی و غیر اسلامی ترور علیه مردم ایران را به عنوان عضو شخیصی از “جامعه بین المللی” ادامه دهد.

شاهان و شیوخ مرتجع منطقه، همان منابع و پشتوانه های مالی و معنوی داعش خود عزیز دردانه های این “جامعه بین المللی” هستند که این جریان را تا دندان مسلح کرده و به جان مردم سوریه و عراق انداخته اند. اینها همان یک درصدی هایی هستند که یک سرشان در کاخ سفید و وال استریت و بانک جهانی و محافل میلیادردر غرب و سر دیگرشان در کاخهای عربستان و قطر و امارات و ترکیه است. وقتی داعش مردم را قتل عام میکرد این “جامعه بین المللی” روی مبلش لم داده بود و تخمه میشکست و انگار داشت فقط یک فیلم ترسناک تماشا میکرد! انصافا باید گفت که این “جامعه بین المللی” به آوارگان تشنه و گرسنه درکوهها کمک هم کرد! اما در قیاس با رنجی که هزاران انسان مثلا در کوههای سنجار متحمل شدند، عملیات غذاپراکنی توسط یک هلیکوپتر از نقط نظر تبلیغات غرب بیشتر خاصیت رامبویی داشت. آیا کسی از خودش میپرسد که صدها هلیکوپتری که در پایگاههای بیخ گوش کوهستان سنجار آشیانه کرده اند چرا فورا به این اردوگاه مرگ هجوم نیاوردند؟ آیا این “جامعه بین المللی” نباید عرق شرم بر پیشانیش بنشیند که هلیکوپتر دومش حتی سوخت نداشت تا به موقع به کمک این انسانها بشتابد؟!

به هر حال، روشن است که منظور شما از جامعه بین المللی قاعدتا باید آن ۹۹ درصدی باشد که یک سرشان در میدانهای تحریر خاورمیانه و شمال آفریقا و سر دیگرشان در جنبش اشغال وال استریت، کارگران ویسکانس، میدان خورشید اسپانیا، میدان تقسیم ترکیه، و جوانان کردستان و مردم شجاع کوبانی است.

تنها همین جامعه بین المللی است که میتواند و باید در مقابل این جنایت کم سابقه علیه بشریت بپاخیزد و واقعا کاری انجام دهد. تنها این جامعه بین المللی است که اگر با قدرت به میدان بیاید میتواند بند ناف داعش آدمخوار را از منابع میلیاردی اش در میان آن “جامعه بین المللی”دیگر در عربستان و کویت و قطر و حتی خود اروپا و آمریکا قطع کند. تنها این جامعه جهانی است که اگر بجنبد میتواند ریشه این سرطان سیاسی را بخشکاند.

این جامعه جهانی باید بپاخیزد. همه نیروهای آزادیخواه، سکولار، آن ۹۹ درصدی که چند سال پیش صحنه های شورانگیزی علیه ی ۱ درصدیهای صاحب سرمایه – که داعش محصول مستقیم سیاستهای جهانیشان است – خلق کردند،  باید صفشان را متحد کنند و علیه داعش به خیابان بیایند. باید همه جهان را به صحنه نفرت و اعتراض علیه تروریسم اسلامی، صحنه به آتش کشیدن پرچم تروریسم اسلامی، پرچم داعش تبدیل کرد. باید این نیرو با اعتراضات وسیع، دولتها را زیر فشار قرار دهد و اجازه ندهد میلیاردهای اسلامی از طریق بانکهای غرب و هر کشوری در هر منطقه، داعش را پول باران کنند؛ اجازه ندهند داعش از طریق دلالان بین المللی نفت بفروشد  و اسلحه  بخرد و خود را پروارتر کند؛ اجازه ندهند تروریسم اسلامی در مساجد این کشورها هسته های نفرت و ترور اسلامی علیه مدنیت و انسانیت سازمان دهند.

و تا آنجاییکه به جامعه ایران و ما حزب کمونیست کارگری مربوط است، باید با تمام نیرو تلاش کنیم که همه شهرهای ایران به صحنه های امیدبخش یاری به مردم مورد هجوم داعش تبدل شود. مهمتر از این باید تلاش کنیم اعتراضات مردم کردستان علیه داعش به همه شهرهای ایران گسترش پیدا کند.

اما مهمتر از هر چیزی، عروج  نیروهایی مثل داعش، اهمیت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را به مراتب برجسته تر میکند. در هم کوبیدن داعش ایران توسط یک انقلاب، به میدان آمدن و به قدرت رسیدن صف آزادیخواهان و برابری طلبان در ایران، به قدرت رسیدن کارگران و زنان وجوانان متنفر از اسلام سیاسی در ایران، جبهه انسانیت در مقابل تروریسم اسلامی از هر نوعش در منطقه و جهان را به مراتب قدرتمندتر خواهد کرد. ما به عنوان نیروی متشکل صف وسیع آزادی و برابری، باید با تمام نیرو برای متحد کردن صف نیروهای کمونیسم کارگری، صف بزرگ آزادیخواهان سکولار و پیشرو، صف بزرگ زنان و جوانانی که علیه داعش ایران هستند به میدان بیاییم. *

منتشر شده در  شماره ۴ نشریه “نه به اعدام”، نشریه ماهانه کمیته بین الملی علیه اعدام به سردبیری مینا احدی

۱ سپتامبر ۲۰۱۴، ۱۰ شهریور ۱۳۹۳

این مصاحبه توسط حسام یوسفی، همکار سردبیر انجام شده است.