گارد آزادی، کمونیسم کارگری و مبارزه طبقاتی

گارد آزادی، کمونیسم کارگری و مبارزه طبقاتی

ضرورت گارد آزادی برای مقابله با  جمهوری اسلامی و نیروهای سناریو سیاهی قومی و اسلامی

(مصاحبه هیمن خاکی در رادیو پرتو با سلام زیجی در رابطه با گارد آزادی)

رادیو پرتو: با توجه به اوضاع و احوالی که بر منطقه حاکم است شما چرایی گارد آزادی را در چه می بینید؟  یکبار دیگر این سوال را مطرح میکنم که اصلا ضرورت وجودی گارد آزادی در چه چیزی نهفته است؟

سلام زیجی: همانطور که خودتان به آن اشاره کردید دنیای امروز متاسفانه مملو از جنگ، کشت و کشتار و اعمال  سناریوی سیاه به مردم بی دفاع است. علاوه بر وضعیت خاص ایران و وجود حکومت استبدادی جمهوری اسلامی ما در کل منطقه نیز شاهد اعمال سناریوی سیاه و سازماندهی دستجات مختلف قومی و مذهبی علیه کارگر و زن و آزادیهای سیاسی و امنیت اجتماعی هستیم و تمام هویت و هدف شان کشتار و جنایت آفرینی و اعمال سناریوهای  ضد انسانی است.  در این رابطه، طبقه کارگر، زنان و  کل جامعه  راهی جز مقابله متحد و عکس العملی جدی و سازماندهی مقاومت  سازمانیافته توده ای و مسلحانه علیه این جنایتکاران درگیر، پیشروی خود ندارند. باید از موجودیت اجتماعی  خود و مدنیت جامعه دفاع کنیم.

از یک سو ضرورت مقابله­ی ملیتانت و سازمان یافته جوانان و مردم آزادی خواه ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی که جز اسلحه، سرکوب، زندان و وحشیگری زبان دیگری بلد نبوده و نیست، و با چنین حکومتی باید مردم آزادی خواه، طبقه کارگر، انسان های مبارز پاسخ شایسته ای به سناریوها و زورگویی های جمهوری اسلامی بدهند، سازماندهی گارد آزادی پاسخی به این خلا  و مخاطراتی است که این حکومت به همراه نیروهای قومی و اسلامی  میتوانند به جامعه تحمیل کنند. از سوی دیگردر سطح منطقه ای نیز ما پیش بینی کرده بودیم اگر جریانات آزادی خواه، کمونیستها به مقابله جدی با این روندی که در سطح جهان و به ویژه خاورمیانه شروع شده به میدان نیایند، متاسفانه ما شاهد تبدیل جامعه به میدان وحشیگری جریانات قومی و اسلامی خواهیم بود و ما امروز این روند را در مقابل چشمان ناباور جهانیان می بینیم که هر روزه جریانات قرون وسطایی  و ضد انسانی از نوع داعش عروج می کنند و مناطق وسیعی را به تسخیر خود در می آورند و قوانین شریعه و اسلامی را اعمال می کنند و در مقابل دوربین های جهان اسرای جنگی، زنان و کسانی را که علیه این جریان ضد انسانی هستند سلاخی میکنند. خود این روند هم این واقعیت و حقانیت را نشان می دهد که در آن کشورها و از جمله در ایران و عراق بدون آمادگی برای مقابله­ی ملیتانت و پاسخ شایسته به چنین جریاناتی امکان عروج جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی نخواهد بود، بلکه برعکس کل این روند فضای سیاسی جامعه و مبارزات مدنی، اجتماعی، کارگری و هر نوع مبارزه ای که به اصطلاح در جوامع کلاسیک، تحت عنوان مبارزه طبقاتی دنبال می شود به حاشیه خواهد راند و اسلحه و سرکوب و بمب و کشت و کشتار و اعدام جانشین کل موجودیت جامعه خواهد شد. با توجه به همه این ها ضرورت گارد آزادی دقیقا از این مسئله نشأت گرفته و پاسخی است به این روند و اوضاع و احوالی که هم در ایران و هم در سطح منطقه اعمال شده و این پاسخ می تواند مادیت یافته و به یک نیروی وسیع میلیونی و میلیس توده ای در کشورهای مختلف و به طور مشخص در ایران تبدیل شود، هم علیه جمهوری اسلامی و هم تشکیل سنگری برای کاهش خطر سناریوی سیاه  و مقابله با کانگسترهای اسلامی و قومی و تروریست در ایران.

 ما باید بتوانیم چنانچه سناریوی امروز سوریه یا عراق را به ایران تحمیل کردند، از طرف  دول غربی و جمهوری اسلامی و جریانات قومی و مذهبی(سنی، شیعه) که به دولت های ارتجاعی در منطقه نیز وصل هستند، به سرعت آنها را حاشیه ای کرده و اجازه ندهیم جامعه مدرن و جامعه ای که سی و پنج سال برای آزادی های سیاسی، برای برابری زن و مرد، برای رفاه، خلاصی از فرهنگ ارتجاعی، پایان دادن به نظام قرون وسطایی اسلامی و برای همه این ها مبارزه کرده ایم، یکباره به گرداب سناریوی سیاه نیروهایی بیافتیم که دیگر نه معنایی از مبارزه سیاسی خواهد بود و نه جامعه ای خواهیم  داشت که فعالیت های سیاسی ، اجتماعی خود را دنبال کنیم. این خطر، واقعی است و افتادن ایران به وضعیتی که اکنون عراق و سوریه درگیر آن هستند دورنمایی است  که هر چه زودتر باید ببینیم . سازماندهی گارد آزادی و پیوستن و تقویت آن عکس العمل ما و آزادیخواهان به اوضاع جاری است. میخواهم تاکید کنم که ضرورت گارد آزادی از مقابله قاطع و ملیتانت و مسلحانه با سرکوب گری ها، زورگویی ها و قلدری جمهوری اسلامی در بطن مبارزه امروز ما در جامعه ایران و همچنین آمادگی و آماده سازی جامعه برای پیشگیری از خطر وقوع سناریوی سیاه نشات گرفته است. در خلا چنین  صفبندی و آمادگی ای اگر چنین اتفاقی در ایران بیافتد ایران امروز تبدیل به عراقی میشود که متاسفاته تنها کسانی که حرف اول و آخر را می زنند همان جریانات سناریو سیاهی و تروریست و آدمکش  خواهند بود. هم جنبشی اینها به وضوح روشن است که زندگی مردم آن کشورها را از سوریه تا عراق به قهقرا برده اند  و مدنیت در آن جامعه رخت بر بسته استAnkare. اما می شد که چنین روندی را شاهدش نباشیم به این شرط اگر ما و جنبش ما و کمونیست ها و نیروهای دیگری مشابه ما در تدارک این وضعیت می بودند و این اوضاع را پیش بینی می کردند و نیروی خودشان را سازمان می دادند، مردم را فراخوان می دادند. سوال این است که چرا باید جریان ارتجاعی و کپک زده ای مثل داعش و امثال بعثی های سابق، سنی یا شیعه هر کدامشان، چرا آنها بتوانند  جامعه سی میلیونی عراق و کل روند را در دست شان بگیرند و اما در همان کشور با وجود کمونیستها و وجود یک طبقه وسیع کارگر مدرن و پیشرو، جنبش آزادی زن و برابر طلبی که  به وسعت عراق وجود داشته و دارد، این جنبش ها برای چنین شرایطی خودشان را آماده و مسلح نمی کنند و مردم را به این مسئله آگاه نمی کنند و توان کنار زدن جریانات ضد انسانی و تروریستها را ندارند بلکه خود نیز قربانی میدان جنگ جنایتکاران میشوند؟ متاسفانه می بینیم در آنجا جنبش آزادی خواهی کمونیست ها و طبقه کارگر به حاشیه رانده می شود و جریانات سناریو سیاهی قومی و ضد مردمی و اسلامی هستند که دست بالا پیدا می کنند. گارد آزادی با آگاهی بر این واقعیت خود را برای مقابله با این روند در دفاع از خطرات احتمالی آتی در ایران و منطقه سازمان میدهد، اگر چنین سناریویی اتفاق بیافتد ما نباید اجازه دهیم جریانات ارتجاعی، قومی، اسلامی، آمریکا و عربستان سعودی و ‌قطر و بازماندگان رژیم  و همه این ها که دست شان به خون مردم رنگین شده است سرنوشت جامعه ایران و مبارزه سی- چهل ساله ما برای آزادی و برابری، برای سرنگونی جمهوری اسلامی به یک جامعه از هم پاشیده و عروج جریانات ارتجاعی و مسلح و ضد مردمی تبدیل شود. در کنار طبقه وحزب کمونیستی جدی و روشن باید ملزومات پاسخ دادن عملی به جنایتکاران مسلح را هم سازمان داد. ضرورت گارد آزادی اساساً از سر پاسخ به این اوضاع و پیش بینی این مخاطرات و روند منشا گرفته و خود را در تقابل با این جریانات سازمان می دهد.

رادیو پرتو: با توجه به توضیحاتی که ارائه دادید گارد آزادی در مبارزه طبقاتی دارای چه جایگاهی است؟ مخصوصاً در مورد مقوله حزب و قدرت سیاسی؟

سلام زیجی: می توانیم در سطوح یا اشکال مختلف به پدیده مبارزه طبقاتی در جوامع مختلف نگاه کنیم، یکی از شکلهای آن این است که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که پلیس، زندان و استبداد حرف اول را می زند و مبارزه سیاسی و کمونیستی و کارگری فوری سرکوب میگردد، اما همزمان در همین نظام طبقاتی و حاکمیت بورژوازی در گوشه ای دیگری از جهان امروز به حکم مبارزات پیشین و تغییر تناسب قوا طبقه حاکمه امکان و قدرت سرکوب ‌قهر آمیز را ندارد و میدان برای فعالیت سیاسی و متشکل ممکن تر است. ما کمونیستها در عین حال یک هدف و آرمان نهائی و سرنگونی طبقه بورژوا را دنبال میکنیم اما باید کمونیستهایی هم باشیم به نسبت شرایط مشخص هر کشور و منطقه ای سیاست و تاکتیک و ابزارهای موثر مبارزه را انتخاب کنیم. در جایی که جواب حرف تو را با گلوله میدهند یک کمونیست جدی نیز پاسخش به دولت باید گلوله باشد ، در جایی که بورژوازی دندان این نوع گاز گرفتن را ندارد خوب شما هم از آن استفاده میکنی و شکل مبارزه ات روند کلاسیکتر، روتین تر مبارزه طبقاتی و غیره به خود می گیرد. وقتی ما با شرایط مانند امروز عراق روبرو میشویم دیگر چسبیدن صرف به برنامه و شعارهای همیشگی و تکرار مکرر آن بدون اینکه به اقدامات و سیاستهای ویژه دوران سناریو سیاه و مقابله با ارتجاع و تروریستها دست ببرید کسی جدیت نمی گیرد و قربانی و حاشیه ای میشوید. هنگامی که با چنین جامعه ای و با چنین حکومت هایی روبرو خواهیم شد بدون تردید نوع مبارزه طبقاتی ما ابعاد دیگری به خود خواهد گرفت. از شکل به اصطلاح آرام سیاسی و در کارخانه و در محل کار و زیست که به طور روتین و کلاسیک دنبال می شد و می شود جایگاه خود را به یک شکل دیگری از مبارزه می دهد،  نه این که آن اشکال سیاسی و تلاش های روتین و مبارزه در محل کار و زیست خاتمه پیدا کند، نه! اما همزمان و در عین حال باید به آن ابزارهایی هم متوسل شد که پاسخگوی مبارزه طبقاتی ما در قبال طبقه حاکمه و استبداد و نیروهای درگیر در سناریو سیاه باشد.

 حتی در ایران امروز نیز وقتی شما با حکومت جمهوری اسلامی درگیر هستید و پاسخش فقط اسلحه، سرکوب، ارتش، بسیج و سپاه پاسداران در مقابل هر نوع تحرک سیاسی و هر نوع تجمعی و هر نوع مبارزه سیاسی است، دیگر نمی شود شکل مبارزه طبقاتی کمونیسم و طبقه کارگر تنها و تنها به آن روندهای عادی سیاسی متکی باشد، که ما می دانیم مرتباً سرکوب می شود بلکه باید همزمان به شکل دیگری از مکانیزم های مبارزاتی دست برد که منطبق با آن حکومت است و پاسخ چنین طبقه حاکمه ای را می دهد. دست بردن به اسلحه و متوسل شدن به ابزارهای ملیتانت تر در مقابل چنین حکومت هایی اجتناب ناپذیر است، در اینجاست که مبارزه طبقاتی ما و گارد آزادی در هم تنیده میشود و مقوله مبارزه طبقاتی که جزئی از آن مبارزه است به اهداف گارد مربوط است. هدف طبقه کارگر و سوسیالیسم، جنبش طبقاتی ما سرنگونی حکومت طبقاتی و سرمایه داری نظام جمهوری اسلامی است. منتها در عین حال بازوی ملیتانت و مسلح آن جنبش و مبارزه، گارد آزادی است که  در همان راستا و درشکل میلیتانت تر خود را سازمان می دهد که به زورگویی و وحشیگری های طبقه حاکمه و یا حزب حاکمه و یا جریانات اسلامی  و قومی که با زور و با گانگستر بازی آزادی های سیاسی را از مردم می گیرند پاسخ می دهد، پاسخی قاطع به نیروهائی که برابری مرد و زن را نه تنها نفی می کنند بلکه حتی زن را به عنوان انسان به حساب نمی آورند، کل روند فعالیت سیاسی و اقتصادی جامعه را حول و حوش منفعت فرقه ای و ناسیونالیستی و اسلامی خود هدایت می کنند و با زور اسلحه و شمشیر این کار را انجام می دهند. گارد آزادی به این معنا منطبق است با چنین روندهایی که قطعا جزیی یا بخش مهمی از مبارزه طبقاتی ما در آن جوامع است.

امروز سوریه و عراق و بیشتر آن کشورهای که جنگ و خون ریزی به آن تحمیل شده است، متاسفانه به دلیل همان خلائهایی که بدان اشاره کردم روند مبارزه طبقاتی ما آن شکل کلاسیک خودش را دیگر نمی تواند داشته باشد و به آن امکان نمی دهند، امروز در آن مملکت کارگر نمی تواند اعتصاب کند به طور مثال بخواهد شرکت نفت را تعطیل کند و یا علیه رهبری و قوانین اسلامی امثال داعش در شهر موصل و حتی در مناطق به اصطلاح آرامتر مانند منطقه کردنشین اعتصاب کند، در شهر اربیل علیه حکومت ناسیونالیست کُرد و یا در بغداد علیه مالکی و مقتدی صدر بخواهد تظاهرات خیابانی راه بیاندازد این امکان را ندارد زیرا فوراً سرکوب می شود و تظاهرات را با انفجار پاسخ می دهند و به خون کشیده می شود، و بارها به خون کشیده اند. در این روند بخشی از مبارزه طبقاتی متوسل شدن به ابزارهای قدرتمند برای پس زدن همین دارو دسته هایی است که مردم را به خون میکشند. ابزار سرکوب و زور  طبقه حاکمه که  برای سلب  مکانیزم مبارزاتی و آزادی ها  و مطالبات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه به میدان آمده است و با اسلحه به جان مردم می افتد و به عنوان  قیوم و صاحب جامعه  نیز عمل می کند و خود را با زور تحمیل میکند، در اینجا  کارگر و کمونیسم باید به ابزارهایی مناسب چنین جامعه ای متوسل شود که روشهای وحشیانه دشمن طبقاتی را پس بزند و آن هم نیرویی مسلح و مقاومت توده ای مسلحانه است، به کنترل در آوردن شهر و محلاتی که باید امنیت شان تامین شود و کوتاه کردن دست جریانات ارتجاعی که با اسلحه  و بمب و بمب گذاری زندگی و امنیت و آسایش مردم را با مخاطرات روبرو کرده اند. از این رو جایگاه گارد آزادی چه در مبحث و استراتژی حزب و قدرت سیاسی و چه در روند مبارزه طبقاتی را باید در این جا جستجو کرد که، منطبق است با چنین روندی و بخشی از مبارزه طبقاتی ماست برای کوتاه کردن دست طبقه حاکمه و کسانی که علیه طبقه کارگر، علیه آزادی ها، علیه برابری زن و مرد و علیه خوشبختی مردم دست به اسلحه  می برند و زورگو و مستبد و جنایتکار هستند.

گارد آزادی با سازماندهی و مسلح شدن در محلات و به کنترل در آوردن شهرها و محلات و با توده ای کردن نبرد ملیتانت و مسلحانه با جریانات شبیه داعش و جریانات تروریست اسلامی و ملی در ایران و جوامعی نظیر عراق و کردستان، میتواند جز مهمی از مبارزه  و امید میلونها کارگر و توده زحمتکش و آزادی خواه باشد. می تواند روزنه ای را حتی در چنین شرایط سناریو سیاهی  در جامعه ایجاد کند، روزنه ای که مردم آن جامعه احساس کنند نیروی دیگری وجود دارد، حرکت و تحرک سیاسی و نظامی دیگری هم وجود دارد که با بقیه متفاوت است، نیروئی که به جای سرکوب مردم از مردم حفاظت می کند، به جای کشتار زنان، امنیت و برابری زن و مردم را تامین می کند، به جای بمب گذاری در اعتصابات و تحصن کارگری برعکس از اعتصابات و اعتراضات کارگری حفاظت می کند و دست کسانی را که می خواهد بمب گذاری و سرکوب کنند، همان لحظه از سر جامعه و مردم کوتاه می کند. وقتی کل این وضعیت را می بینیم به نظر من خیلی روشن و طبیعی است که گارد آزادی دقیقاً  یک رکن مهم مبارزه طبقاتی و مبارزه سیاسی طبقه و جنبش ما و مربوط به اهدافی است که به طور طبیعی هر انسان آگاه و آزادی خواهی در صدد آن است. اکثریت مردم در مسیر دست یابی به آسایش، آزادی و برابری، رفاه و کوتاه شدن دست دولتهای جنایتکار و کل دارودسته های اسلامی و قومی و سناریو سیاهی از سر زندگی خود هستند. وقتی این اهدف جزئی از مبارزات توده مردم و طبقه کارگر است گارد آزادی هم به این روند توده ای وصل است و جزئی از این مبارز و تلاش و امید است.

رادیو پرتو فراخوان شما برای شنوندگان رادیو چیست؟

سلام زیجی: فراخوان من این است که به گارد آزادی باید پیوست .هر کسی صدای ما را می شنود و به ویژه خطاب مستقیم ما به مردم ایران، طبقه کارگر و به ویژه جوانان در تمام ایران است، پیوستن به گارد آزادی، ایجاد واحدهای مختلف گارد آزادی در اقصی نقاط ایران یک ضرورت حیاتی است و باید این واقعیت را پذیرفت، باید برای این اوضاع و احوالی که در مورد آن صحبت کردیم خود را آماده کنیم. بخش مهمی از این آماده سازی ایجاد واحدهای گارد آزادی در شهرها، روستاها و مراکز مختلف کار و زیست در ایران است،  پیوستن به گارد آزادی هیچ قید و شرطی ندارد، هر کسی در چهارچوب این بحث ها خود را سهیم می داند و فکر می کند باید از مدنیت جامعه دفاع کند و فکر می کند خطر سناریوی سیاه میتواند یک خطر واقعی برای آینده ایران باشد و و می اندیشد که تروریسم قومی و مذهبی می تواند مردم را به جان همدیگر بیاندازد و هر کسی که فکر می کند باید جمهوری اسلامی را از سر راه خود برداشت و میداند بخش زیادی از وحشیگریهای  ٣۵ سال اخیر  که  در مناطق عراق و سوریه رخ می دهد توسط  جمهوری اسلامی و عوامل آنها روی میدهد، برای سرنگونی جمهوری اسلامی و کل آن پدیده هایی که بدان اشاره کردیم هیچ راهی جز اتحاد و همبستگی طبقاتی و سیاسی کل جامعه و دست بردن به یک سازمان و به یک مکانیزم جدی مبارزاتی برای مقابله با این روند  موجود نیست، از نظر ما این سنگر و این ابزار امروز گارد آزادی است، که همه انسان های آزادی خواه و برابری طلب بدون قید و شرط می توانند واحدهای گارد آزادی را سازمان دهند و به گارد آزادی بپیوندند و با تشکیل واحدهای گارد آزادی با ما تماس بگیرند و به نسبت برنامه ها و سیاست هایی که برای کل منطقه و برای کل فعالیت های گارد آزادی داریم می توانیم به ایجاد هماهنگی  و تبادل نظر بیشتراقدام کنیم.

رادیو پرتو: بخش دوم گفتگو را با سلام زیجی شروع میکنیم. کمتر مقطعی در جوامع بشری وجود دارد که به اندازه امروز میلیتاریزم عنان گسیخته، قدرت نظامی و اسلحه، جنگ و بمباران، قتل و آدم کشی هایی که کمترین رگه ای از منطق ه جنگ در جبهه را به همراه ندارد، جوامع انسانی و جامعه ایران را تهدید می کند، میلیتاریزم دول غربی به رهبری آمریکا و ظرفیت بالای آنان در جنایت و تخریب کامل جوامع از یک طرف، توان قتل و آدم کشی دستجات تروریست قومی و مذهبی از طرف دیگر بیش از پیش زندگی مردم ایران را در ابعاد میلیونی به مخاطره می اندازد، در این شرایط وظیفه هر حزب و سازمان کمونیستی است که مردم را برای  مقابله با مخاطراتی که زندگی آنها را تهدید می کند، تجهیز کند و در دل شرایط مخاطره آمیز و سخت امکان قدرت گیری آنها را فراهم کند، یکی از اقدامات حزب حکمتیست در این راه سازماندهی گارد آزادی است. با توجه به آنچه گفته شد، رابطه گارد آزادی و حزب به چه شیوه ای است ؟

سلام زیجی: هر حزب سیاسی جدی قطعاً سیاستهای خاصی را دنبال می کند و حزب ما هم به عنوان حزب طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن طبقه اهداف خاصی را دنبال می کند، از سرنگونی جمهوری اسلامی گرفته تا دفاع از آزادی های بی قید و شرط سیاسی تا کوتاه کردن دست ارتجاع  مذهبی و قومی از سر زندگی مردم و دفاع بدون قید و شرط  از برابری زن و مرد و کلاً تلاش برای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی جزء اهداف برنامه حزب ما است و در این راستا قطعاً با توجه به متنی که شما خواندید و با توجه به بحث هایی که قبلاً کردیم در مورد موقعیت سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در طول سه دهه اخیر هیچ حزب جدی نمی تواند به مخاطراتی که به این اوضاع مربوط است بی تفاوت باشد. سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی از یک سو و پاسخ جنایت کارانه اش به معضلات جامعه و مخالفان، از سوی دیگر مخاطراتی که در سطح جهانی و منطقه ای ناتو و امریکا بانی و مسبب آن هستند نظیر اتفاقاتی که در سوریه، لیبی و امروز در عراق در جریان است مخاطراتی است که  ما میبینیم، به درجه ای دامنه اوضاع و عوارض آن وارد فضای سیاسی ایران شده و هم اکنون جریانات دست ساز قومی و اسلامی در اقصی نقاط ایران به وسیله کشورهای منطقه مسلح شده اند و پروژه به اصطلاح آلترناتیو سازی را جدی تر از قبل دارند دنبال می کنند، پول به آنها پول می دهند، میدیا در اختیارشان گذاشته اند تا سناریو سیاه مشابهی را به ایران تحمیل کنند و روند آزادی خواهانه و متمدنانه ای که جنبش ما و جنبش طبقه کارگر علیه سرمایه و جمهوری اسلامی دنبال می کند به یک مسیر دیگری هدایت کنند یا مسیر باب طبع خودشان را تحمیل کنند.

در این رابطه و با دیدن اوضاع و مخاطرات پیش رو حزب ما، گارد آزادی را سازمان داده است و گارد آزادی را به عنوان یک اقدام عملی در مقابل این روند و اوضاعی که پیش بینی کرده بود، سازمان داد و این سازماندهی مربوط است به همان اهداف سیاسی که حزب دنبال می کند و از یک سو مبارزات سیاسی و طبقاتی را برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ابعاد توده ای سازمان می دهیم، از دیگر سو به عنوان یک جریان واقع بین این مخاطرات را می بینیم و برای مقابله با این مخاطرات سازماندهی ارگانی میلیتانت و مسلح به نام گارد آزدی را سازمان داده و میدهیم. رابطه گارد آزادی با حزب در این چهار چوب قرار دارد و بخشی از تلاش حزب ما برای دفاع از امنیت و مدنیت جامعه و کوتاه کردن دست جریانات سناریو سیاهی در ایران است.

رادیو پرتو: آیا گارد آزادی به عنوان یک سازمان حزبی محسوب می شود؟

سلام زیجی: گارد آزادی را حزب حکمتیست سازمان داده است و بخشی از فعالیت حزب ما است که در چهارچوب مبارزه ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی و دفاع از مدنیت و آزادی جامعه در مقابله با نیروهای سناریو سیاه سازمان داده شده است، هر انسان آزادی خواه و برابری طلبی می تواند  بدون قید و شرط در این سازمان عضو شود، هر کسی که در اهداف آزادیخواهانه ما یعنی دفاع از مدنیت جامعه، تامین آزادی های بی قید و شرط سیاسی و… شریک بوده و خواهان مقابله با نیروهای سناریو سیاهی و دشمنان طبقه کارگر و زنان و جوانان است، میتواند در گارد آزادی سازمان پیدا کند. از اینرو گارد آزادی متعلق به همه آزادیخواهان است.

رادیو پرتو: کسانی که به گارد آزادی می پیوندند عضو حزب محسوب می شوند؟

سلام زیجی: قطعاً فرض ما بر این است که اعضای گارد آزادی، اهداف گارد آزادی را پذیرفته اند، اهدافی که هم سو و هم جهت با برنامه حزب است، اهداف ما همانطور که گفتم اهداف آزادیخواهانه، سوسیالیستی و دفاع از سرنوشت یک جامعه هفتاد، هشتاد میلیونی است در مقابله با کل جریاناتی که دشمن آزادی و برابری انسان ها و امنیت و آسایش جامعه و مردم هستند. در نتیجه هر کسی در این چهارچوب خودش را تعریف می کند، می تواند در گارد آزادی سازمان پیدا کند. اما هر عضو متقاضی گارد آزادی، چنانچه خود بخواهد، میتواند فقط به عنوان  فعال وعضو گارد  در سازمان گارد آزادی فعالیت داشته باشد بدون اینکه هیچ الزامی بر عضویت او در حزب باشد.

رادیو پرتو: با توجه به رابطه گارد آزادی و حزب  تفاوت بنیادی بین مشی چریکی و پیشمرگایه تی  با گارد آزدی در چه چیزی نهفته است؟

سلام زیجی: به دلیل بقایا و وجود همان دو سنتی که شما به آن اشاره کردید بعضا ما با این مشکل روبرو هستیم که گویا  هر وقت بحث از “مبارزه مسلحانه”و غیره میشود ناچارا به نوعی باید با آن دو سنت رجعت کرد. گارد آزادی و مسلح شدن در محل کار و زیست و سازماندهی میلیس توده ای برای بخشی هنوز تصورشان رجوع به دو سنت نامبرده است واین مسئله بر اذهان سنگینی میکند.همانطوری که قبلا نیز توضح داده ام تفاوت اساسی گارد آزادی با این دو سنت خیلی واضح و آشکار است. مهم ترین تفاوت آن این است که نیروی مسلح به اصطلاح پیشمرگایه تی و مبارزه مسلحانه در قالب پیشمرگایه تی به جنبش ناسیونالیسم و طبقه بورژوا و سرمایه دار کُرد تعلق دارد و جنبش چریکی هم اساساً به جنبش روشنفکران جامعه مربوط و متکی بر تئوری هایی است که می خواستند به اصطلاح از طریق موتور کوچک (چریک)،  کل جامعه (موتور بزرگ)، را به  حرکت درآورند، و اتکا به این تئوری  که مبارزه مسلحانه هم تاکتیک است و هم استراتژی.

 مبارزه مسلحانه چریکی و همچنین پیشمرگ جانشین کل مبارزات در یک جامعه می گردد. سنت پیشمرگانه اساساً به احزاب جنبش ناسیونالیزم کُرد تعلق دارد و  حول استراتژی به اصطلاح جنگ، مذاکره، جنگ با دولت مرکزی می چرخد، استفاده کردن از خلاء ها و یا اصطکاک هایی که بین دولت های منطقه موجود است و تلاش برای این که بتوانند با استفاده از این شکافها جنبش کُردایه تی را شکل داده و تقویت کنند، به هدف حراست از منفعت یک جنبش و یا یک طبقه معین، یعنی طبقه بورژوای کُرد از آن بهره گرفته شده و میشود. در جایی هم که به قدرت می رسد همان سیستم و همان قانون و مقررات و اعمال سرکوبگرانه سابق و دولت پیشین اجرا و اعمال میشود.

 گارد آزادی با هیچکدام از این شکلهای مبارزه یا سنتها همخوانی ندارد. گارد آزادی از نظر سیاسی-طبقاتی اساساً مربوط به جنبشی کاملا متفاوت، جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و جنبش آزادی و برابری در ایران و جنبش دفاع از برابری زن و مرد و دفاع از مدنیت جامعه است. از نظر سازمانی و سنت مبارزاتی گارد آزادی برعکس سنت فدائی یا سنت پیشمرگ، سنتی نیست که قهرمان پروری کند، سنتی نیست که از طریق اسلحه و یا از طریق نیروی نظامی صرف بتواند کل جامعه را به به آزادی نائل کند. بر عکس آن دو سنت ، در سنت ما جامعه در خدمت نیروی مسلح نیست بلکه  این گارد و نیروی مسلح ان است که در خدمت جامعه و جزئی از آن و مبارزه انقلابی اش است. برعکس این سنت  ها  گارد آزادی متکی به توده مردم در محل کار و زیست است، نه به عنوان چریک به جنگل می زند و نه به عنوان پیشمرگ به کوه می زند که گویا باید از این طریق مبارزه را سازمان داد و از دولت امتیاز گرفت. سنت های دیگر برای کسب امتیاز است، ولی سنت گارد آزادی هدفش نه گرفتن امتیاز بلکه سرنگونی سیستم و جایگزینی یک نظام غیر قومی و غیر مذهبی و برقراری سیستم سوسیالیستی است، سیستمی مبرا از استثمار و سرکوب و زندان و وحشیگری.  شما را به نقد کاملتری که به آن دو سنت کرده ام و در سایتها قابل دسترش هستند رجوع میدهم.

رادیو پرتو: آیا گارد آزادی در برابر نیرویی قوم پرست و مذهبی قرار دارد؟ و در کل مبنای تقابل گارد آزادی با چنین نیروهائی  چگونه است؟

سلام زیجی: هدف اساسی گارد آزادی امروز در ایران حول دو محور است، اول مبارزه علیه جمهوری اسلامی و دوم آماده سازی جامعه و سازماندهی برای مقابله با خطر سناریوی سیاه و نیروهای سناریو سیاهی است. در بطن این دو مقوله و این دو هدف معین هر نیرویی و هر جریانی چه قومی و چه اسلامی، سنی یا شیعه باشد وقتی در راستای اهداف دولت مرکزی یا اهداف قومی و مذهبی خود برای سرکوب کردن اهداف مبارزاتی و سیاسی مردم وارد عمل شوند، جنگ قومی و مذهبی راه اندازی کنند، جو ترور و ارعاب به وجود بیاورند، علیه زنان و آزادیهای بدون قید و شرط بیان و غیره وارد عمل شوند با گارد آزادی روبرو خواهند شد. همین طور نیروهایی که جزو نیروهای سناریوی سیاه هستند و می خواهند به عنوان ارکان این سناریو در برخورد با جامعه عمل کنند و وارد نبرد مسلحانه با همدیگر و به ویژه سرکوب مردم و سرکوب اعتراضات جامعه و کشاندن مردم به طرف سناریوی سیاه میشوند، این نیروها با گارد آزادی روبرو خواهند شد و گارد برای خنثی کردن آنها مقابله خواهد کرد.

می خواهم بگویم فی نفسه امروز گارد آزادی در تقابل با هیچ اپوزسیونی نیست و اساساً علیه حکومت مرکزی و علیه نیروهایی است که ارکان سناریوی سیاه را تشکیل می دهند و این بر می گردد به تحولات آتی اگر چنانچه نیرویی از احزاب اپوزسیون، اعم از قومی و نژاد پرست  یا سلفی و اسلامی  یا هر جریان دیگری در هر جای ایران باشند و  حول سیاست های ضد مردمی عمل کنند و برای  تحمیل خود علیه توده مردم و زنان به خشونت متوسل شوند، برای جلوگیری از اعتصابات و اعتراضات کارگری دست به اسلحه ببرند و امنیت جامعه را با مخاطره روبرو کنند، قطعا گارد آزادی با قدرت و با نیروی مسلح و توده ای خود با آنها مقابله  کرده و تلاش خواهد کرد که مردم را بر علیه آنها بسیج  کرده و موقعیت آنها را در جامعه تضعیف کند. امیدوارم پاسخم روشن باشد که امروز گارد آزادی مستقیما در مقابل اپوزیسیون بطور کلی نیست.  اما امروز بخشی از اپوزیسیون از جمله نیروهای قومی کُرد، شونیست های عظمت طلب فارس، جریانات اسلامی سلفی، القاعده، حزب اللهی کُرد و غیر کُرد در ایران را متعلق به سناریو سیاه می بینیم، زیرا به طور عملی در جایی که قدرت و حاکمیت داشتند این نیروها علیه مردم و آزادی های سیاسی عمل کردند و کمونیست ها را سرکوب کردند، این نیروها جزو نیروی سناریوی سیاه هستند، اگر فضا داشته باشند حتما سناریو سیاهی خواهند شد حتی اگر امروز در حاشیه و بیرون جامعه هم چنین امکانی نداشته باشند. ما مستقیما علیه آنها تبلیغ می کنیم و در هر جایی هم که لازم باشد گارد آزادی مجاز است در مقابل تعرضات مسلحانه  آنهابه مردم و خود دست به اسلحه ببرد و آنها را از سر راه مردم بردارد.

رادیو پرتو: اکنون و در این دوره با توجه به ویژگی هایی که کردستان دارد، گارد آزادی در کردستان و سطح سراسری به چه شیوه ای عمل می کند ؟

سلام زیجی: امروز به نظر من گارد آزادی هم در کردستان و هم در ایران اساساً  باید حول سازماندهی خودش، بسیج نیرو و گسترش نیروهای گارد آزادی  متمرکز شود و شکل بگیرد. این قدم اول است که باید هر چه گسترده تر این واحدها در ابعاد سراسری شکل بگیرد، واحدهایی که به ضرورت کاری که می کنند آگاه باشند. در عین حال گارد آزادی در هر جایی که مناسب و ممکن دانست آن نیروهایی را که مستقیما عیله مردم خشونت و تهدید میکنند، نیروهایی که محدودیت برای زنان ایجاد میکنند، نیروهایی که در داخل کشور و به ویژه در مرزها از مردم باج می گیرند،و مسئولین و مزدوران و عاملین سرکوب و…  را باید تلاش کنیم و آنها را شناسایی کنیم و در مواردی بطور عملی علیه آنها اقدام کنیم. هم علیه نیروهای ارتجاعی بیرون از حکومت و هم علیه نیروهای  جمهوری اسلامی که در سرکوب مردم شرکت دارند. لازم است گارد آزادی ضمن آماده کردن خود برنامه ای برای جوابگویی به این موارد  داشته باشد،. اما تاکید ما این است که  سنتاً و از نظر حقوقی واحدهای گارد آزادی وقتی میخواهند وارد عمل مستقیم علیه هر نیروی ارتجاعی بشوند، قطعاً باید با رهبری گارد آزادی هماهنگ کنند و تایید این اقدامات را از قبل بگیرند، اما در هر جایی  که واحدی از گارد آزادی با تعرض نظامی روبرو شوند مجاز هستند از خود دفاع  کنند و  تهدیدات را پس بزنند. در این مقطع معین هنوز ما سیاست اعلام به اصطلاح اقدام مسلحانه مستقیم و گسترده در ابعاد کردستان و ایران را در دستور کار نداریم، هدف ما آماده سازی و سازماندهی وسیع واحد های گارد آزادی است.

در باره ویژگی خاص کردستان نیز اساساً به وجود تاریخ رودررویی مردم آن جامعه با جمهوری اسلامی برمیگردد، مقاومت مسلحانه در کردستان علیه جمهوری اسلامی یک تاریخ سی، سی و پنج ساله داشته و این امکان را می دهد که واحد های گارد آزادی در کردستان در ابعاد وسیع تری گسترش پیدا کند و امکان مسلح شدن و در صورت لزوم اقدام عملی مسلحانه گسترده تر را نیز دارند.

رادیو پرتو: سلام زیجی آیا گارد آزادی برای جنبش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست یک ضرورت محسوب می شود؟ و اساساً گارد آزادی در جنبش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در چه جایگاهی قرار دارد؟

سلام زیجی: از نظر من در جایگاه مهمی قرار دارد، جنبش ما و حزب ما مستقیما در نبرد با حکومتی است به اسم جمهوری اسلامی. این مسئله و این پدیده برای هر کسی که در ایران زندگی کرده باشد و مخالف جمهوری اسلامی باشد آشناست، مسئله حکومتی است که دیکتاتور و  مستبد است، زندان، اعدام، سنگسار و سرکوب بی وقفه جزو خصوصیات پایه ای این حکومت است. به این اعتبار مسئله گارد آزادی در چهارچوب سیاست و عرصه سیاسی و مبارزاتی در ایران جایگاه مهمی دارد، از این نظر که گفتیم این حکومت، حکومتی است که بی وقفه سرکوب کرده است، در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آزادی سیاسی، فعالیت متشکل احزاب، مبارزات سیاسی، اقتصادی طبقه کارگر و فعالیت های اجتماعی معنی ندارد و ممنوع است و هر نوع از این فعالیت ها با دستگیری و زندان و سرکوب روبرو شده است، این یکی از ضرورت هاست و مقابله با چنین حکومتی نیازمند دست بردن به روش های میلیتانتر و روش های موثر مبارزاتی است، که یکی از آنها را ما گارد آزادی تعریف کرده ایم و فکر می کنیم باید  آن را به طور جدی سازمان داد. از این زاویه فکر می کنم فعالیت های گارد آزادی بخش مهمی از جنبش کمونیسم کارگری و حزب ما محسوب خواهد شد. در پاسخ  به شرایط ویژه مبارزه در ایران و مقابله با حکومت جمهوری اسلامی، خطراتی که این حکومت برای جامعه و مردم دارد، ما فکر می کنیم این حکومت به راحتی  مضمحل  نمی شود و باقیمانده های آن یکی از پایه های سناریوی سیاه در جامعه ایران خواهند بود، تجربه سی و شش سال گذشته نشان داده این حکومت با زبان خوش، با اعتصاب، با اعتراضات مسالمت آمیز رفتنی نیست و صاحبان قدرت، حکومتی را که به دست گرفته اند به این راحتی نمی خواهند از دست بدهند، و به راحتی این امکان را فراهم نمیکنند تا مانند بسیاری از جوامع دیگر با مبارزات انتخاباتی احزاب سیاسی قدرت دست به دست شود. این حکومت در این سی و  چند سال  نشان داده جز سرکوب و جز احزاب دست ساز تابع ولی فقیه و رژیم  هیچ چیز دیگری را بر نمی تابد. تنها راه خلاصی از این سیستم ارتجاعی سرنگونی آن است و برای سرنگونی چنین حکومتی باید از زور استفاده کرد، قدرت توده های زحمتکش و طبقه کارگر و گارد آزادی یکی از ارکان مهم این انقلاب است و گارد آزادی آن ارکان توده ای و بازوی مسلح  آن جنبش و انقلاب است که می تواند بازوی مسلح رژیم و تهدیدات آن را پس بزند و در هم بشکند. سازماندهی گارد آزادی و فراخوان ما به مردم برای تشکیل ملیس توده ای و پیوستن به واحدهای گارد آزادی در اقصی نقاط ایران از ارکان مهم انقلاب سوسیالیستی است.

رادیو پرتو: با نگاهی گذرا به مصوبات و مباحث مربوطه به گارد آزادی متوجه می شویم که گارد آزادی در واقع آلترناتیویست که نگذارد جامعه دچار سناریو سیاهی گردد و یا به سخن دیگر جامعه عراقیزه شود. اما وقتی که ما مسئله را بررسی می کنیم به این نتیجه می رسیم که دلایلی که اتفاقات اخیر جوامع عربی و حتی اتفاقاتی که در عراق اخیرا اتفاق افتاده دلیل اینکه طبقه کارگر و کمونیست ها در این اتفاقات به قولی وجود نداشتند، نتوانستند نقش ایفا کنند این بوده که یک حزب کمونیستی در داخل جامعه نبوده در مرحله اول، و در مرحله دوم اگر چنین حزبی بوده، این حزب کمونیستی نتوانسته به طور واقعی و عینی  در جریان زندگی طبقه کارگر قرار بگیرد و در سیاست به قولی قدرتمند ظاهر شود نظر شما در رابطه با این مسئله چیست و شما گارد آزادی را چگونه با این موضوع ربط می دهید؟

سلام زیجی: اولا من نکته ای را تاکید کنم درست است گارد آزادی جایگاه ویژه ای در مقابله با مسئله سناریوی سیاه دارد اما فراموش نکنیم مستقل از این هم گارد آزادی در تحولات سیاسی ایران و در برخورد به جمهوری اسلامی و مقابله با جمهوری اسلامی یک ضرورت بلاواسطه میباشد و این ضرورت را ما همواره گفته ایم، نفس مبارزه با جمهوری اسلامی در جغرافیای  ایران این ضرورت را ایجاب می کند که طبقه ما، جنبش ما، حزب ما و مردم آزادیخواه در ایران به اهرمهای قدرتمند و ملیتانت و مسلح خودشان علیه جمهوری اسلامی دست ببرند.

 و علاوه بر این برمی گردیم به آن نکته ای که شما بدان اشاره کردید. دقیقاً یکی از ضرورتهای گارد آزادی هم بر می گردد به مقابله با خطرات سناریوی سیاه. مدتی است متاسفانه میبینیم که در مقابل چشمان جهانیان در سوریه، لیبی و عراق چگونه مردم بی دفاع کشتار شده و در بین دستجات کثیف اسلامی، قومی و ارتجاعی تقسیم شده اند و آنها را به استیصال کشانده اند. باید دو موضوع را از همدیگر جدا کرد یکی آن چیزی که به عنوان بهار عربی مشهور شد. اساساً در تونس و مصر خیزش انقلابی شروع  و منجر به تغییر حکومت ها شد، این تغییرات از طریق حرکت های توده ای و خیزش های انقلابی و عمومی مردم بود. در آنجا در گام اول همه می دانیم فاکتور اسلحه  و به میدان آمدن دستجات قومی، مذهبی در میان نبود، شروع جنگ و خونریزی به فرض در تونس یا مصر این نبود، در تحلیل ما از تحولات فوق، ما بحث گارد آزادی را طرح نکردیم بلکه گفتیم در آنجا یک خلاء وجود داشت، طبقه کارگر حضور داشت، در این تحولات در صف اول بود، اما این طبقه  به حزب طبقاتی خودش به حزب کمونیستی خودش با افق روشن با پرچم روشن خود مسلح نبود که  قدرت دولتی را بگیرد، وقتی ارتجاع در تونس سرنگون می شود، وقتی استبداد طولانی مدت در مصر سرنگون می شود، حق بود و میشد طبقه کارگر گسترده آن دو کشور و از جمله در مصر می رفت قدرت را کسب می کرد و حزب کمونیستی اش می رفت و رهبری این اعتراضات را به دست می گرفت، اینجا این خلاء وجود داشت و ما در آن موارد بحث گارد آزادی را مطرح نکردیم. اگر چنین سناریویی یعنی سناریوی جنگ و خونریزی و طرح مسائل قومی، مذهبی و به جان انداختن مردم از طرف دستجات ارتجاعی هنوز مطرح نیست، هنوز به جامعه تحمیل نشده است، تا جایی که مسئله در سطح سیاسی، در سطح حرکت های سیاسی جلو برود، در آنجا کمونیست ها هم لزومی ندارد دست به اسلحه ببرند، اما با شروع روند لیبی و اتفاقاتی که در لیبی افتاد، داستانی که مشهور بود به بهار عربی، مسیر آن به طور کلی عوض شد، در لیبی با دخالت مستقیم ناتو و امریکا و با سازماندهی دستجات ارتجاعی جنگ داخلی را به آن مملکت تحمیل کردند، قزافی را سرنگون کردند و به جای آن حکومت، در واقع چند حکومت، مرتجع تر از قزافی را سر کار آوردند و عملا آن روند آزادی خواهانه و انقلابی که  از مصر و تونس شروع شده بود در لیبی قیچی کردند. دولت های غربی متوجه این روند شدند، عربستان، قطر و خیلی از دولت های دیگر درگیر این مسئله متوجه شدند که به یک شکلی باید این روند را قیچی کنند، با تحمیل جنگ در لیبی این روند قیچی شد، متاسفانه دیگر بعد از لیبی ما شاهد روند انقلابی و خیزش های توده ای و آن چیزی که می گفتند بهارعربی نیستیم . چیزی که اتفاق افتاد تحمیل سناریوی سیاه به جامعه بود، در سوریه هم به همین شکل در اولین خیزش و حرکت توده ای مردم، حکومت اسد مردم را سرکوب کرد و فوراً ناتو، غرب و عربستان و جریانات دیگر اپوزیسیونی را در تقابل با اسد مسلح کردند که از خود اسد مرتجع تر، عقب مانده تر و ضد مردمی تر بودند، نمونه داعش امروز عراق دست پرورده غرب و به اصطلاح مخالفین اسد در سوریه بودند یا ارتش به اصطلاح آزاد در سوریه، ابعاد ویرانی هائی که به مردم سوریه تحمیل کردند حیرت آور است، طبق آمار خودشان تا بحال دویست هزار نفر کشته و چند صد هزار نفر زخمی شده اند، پنچ، شش میلیون نفر آواره شده اند، به این معنا دیگر این داستان از لیبی به سوریه داستان خیزش انقلابی و بهار عربی نیست و به این اعتبار در چنین اوضاع و احوالی جریان کمونیستی، حزب کمونیستی یک جریان سیاسی متمدن دیگر نمی تواند فقط بنشیند و تبلیغات کند، از حزب کمونیستی اش بحث کند، از تشکل کارگری و از “مبارزه پرولتاریا و بورژوازی” بحث کند، بلکه باید سیاست و اقدام متناسب با تحمیل سناریو سیاه در دستور گذاشت و در جایی امنیتی برای مردم ایجاد کرد و به جنگ سناریو سیاهی ها رفت، بدون دست بردن به اسلحه و سازماندگی مقاومت توده ای نمیشود در چنین موقعیت هایی کار جدی کمونیستی کرد، همه این ها جزو ضروریات و اولویت کار است اما در مقابل روندی که با اسلحه روبرو هستید، با سرکوب روبرو هستید، وقتی با عروج جریانات عقب افتاده  قومی و مذهبی از هر نوع آن روبرو هستید دیگر طبقه کارگر و کمونیست های آن جامعه نمی توانند دست به اسلحه نبرند و نمی توانند خودشان را سازمان ندهند و نمی توانند هم طبقه ای هایشان را مسلح نکنند از منفعتشان از زندگیشان از شهر و محله شان دفاع نکنند. مورد عراق هم به همین شکل، وضعیت فعلی عراق  ویژه امروز نیست و ریشه در وقایع  اوایل دهه نود و به ویژه بعد از سال ۲۰۰۳ و حمله نظامی امریکا دارد. ظهور داعش، القاعده، مالکی، مقتدی صدر و ناسیونالیزم کُرد و ترک و عرب و همه آنها محصول این تعرض و سناریوی سیاهی هستند که توسط امریکا  با بوق و کرنا “دمکراسی” و نظم نوین جهانی” به جهان و به جامعه عراق تحمیل شده است، در عراق حزب کمونیستی  وجود داشت و کماکان  وجود دارد، منتها خلائی که وجود دارد این است که آن حزب و تشکیلات خود را به ابزارهایی برای مقابله با نیروهای سناریوی سیاه  هنوز مسلح نکرده است. بنظر می رسد  هنوز در حال و هوای مبارزه طبقاتی “کلاسیک” بسر می برند. همانطور که گفتم نیروهای سناریو سیاهی را می بینیم که اعتراض، نارضایتی و خواست مردم را با تپانچه و بمب جواب میدهند، در این شرایط دیگر نمی شود فقط با شعار دادن مقابله کرد، یک جریان جدی اگر بخواهد صاحب جامعه باشد و بخواهد نیروی های ارتجاعی را پس بزند و بخواهد یک نیروی رادیکال و پیشرو در جامعه باشد، باید مسلح شود، مسلح کردن مردم متنفر از قوانین ارتجاعی اسلام و قوم پرستی و مردمی که خواهان یک جامعه سکولار و آزاد و برابر و مرفه هستند، نبود چنین نیروئی خلاء جدی در چنین شرایطی است.

در نتیجه باید این دو پروسه متفاوت و چگونگی برخورد و اقدام کمونیستی به آن را  از هم جدا کرد، مسئله بهار عربی در تونس و مصر یک پروسه بود، این مورد از نظر ما یک خیزش انقلابی و توده ای بود و خلاء اصلی و مشکل و ضعف طبقه ما و مردمی که  به خیابان آمدند نبود یک حزب پیشرو با یک پلاتفرم مدرن، نبود یک حزب رهبر چپ و رادیکال  بود که بتواند با کل آن نیروهایی که در صحنه بودند تعیین تکلیف کند. اما بعد از این، داستان لیبی و سوریه و عراق بود، که در اینجا تحمیل جنگ داخلی ،عروج ارتجاع اسلامی و قومی و ترور و کشتار بر جامعه تـحمیل گردید. ما همواره در این جوامع نیز کماکان بر اتحاد طبقه کارگر و ضرورت یک حزب کمونیستی  متحد کننده تاکید میکنیم اما در عین حال تنها این کافی نیست به این دلیل سناریوی سیاه تحمیل شده، مردم به استیصال کشیده شدند، چون حرف اصلی را در آنجا اسلحه میزند. در چنین روندی دیگر متوسل شدن به روند روتین مبارزه سیاسی و اعتراض و اعتصاب اگر معنی داشته باشد باید در کنارش یک اهرم قدرتمند هم وجود داشته باشد تا فعالین و رهبران کمونیست طبقه احساس کنند که نیروئی از آنان دفاع می کنند، از اعتصابش و حتی از اختلافش، متاسفانه این خلاء در چنین روندهایی وجود دارد، به این دلیل به نظر من بحث گارد آزادی  در چنین اوضاعی به سناریوی سیاه و مقابله با  نیروهای دخیل در سناریوی سیاه نیز خیلی مربوط است، در چنین جوامعی که به اصطلاح به سناریوی سیاه کشیده شده اند معنی پیدا می کند اگر نه در جامعه ای که فعالیت سیاسی آزاد است و جنبش های اجتماعی و خیزش های توده ای روند طبیعی خودشان را به جلو می برند، فاکتور عروج جریانات قوم پرست، تروریست  اسلامی و غیر اسلامی وجود ندارد، معنی ندارد، در آن جا  مردم با زور خودشان و با انقلاب خودشان، پلاتفرمشان، اعتصابشان، اعتراضاتشان دولت مرکزی را سرنگون میکنند، دولت مرکزی هم به هر درجه ای سرکوب گر باشد، توده مردم انقلاب کننده به این شرط که حزب پیشرو، حزب کمونیستی در صحنه باشد و طبقه کارگر متشکل و آگاه داشته باشد می تواند حکومت را بر اندازد. در چنین روندی نه به گارد آزادی و نه هیچ نوع اقدام مسلحانه دیگری احتیاج نیست. اما برعکس در جایی که مسئله تناسب قوا به ضرر جامعه، به ضرر توده مردم و طبقه کارگر و فعالیت کمونیستی و آزادیخواهانه است در چنین روندی اگر ما بحث مسلح شدن خودمان و توده کارگر و توده زحمت کش را طرح نکنیم و اگر عملا خودمان را سازمان ندهیم دیگر آن وقت به نظر من کل روند و جریانات آزادیخواه کمونیست و طبقه کارگر می بازد و جریانات سناریو سیاهی دست بالا را پیدا می کنند و هر نوع تغییراتی در راس هرم قدرت و در حکومت به وجود بیاید از هیچ جنبه ای  به نفع جامعه و به نفع امنیت و آزادی و رفاه مردم و طبقه کارگر نخواهد بود از این نظر باید این دو جنبه را در نظر گرفت و تشخیص داد.

رادیو پرتو: هم چنان که درمباحثی که با همدیگر داشتیم و شما  اشاره کردید که گارد آزادی بالقوه تاثیر بالایی برای تبدیل شدن به یک نیروی مسلح  توده ای را دارد اما فرق بین کمیته کمونیستی و نیروی گارد آزادی امروز در شرایط ایران چیست؟

سلام زیجی: با توجه به بخش اول سوال شما ابتدا نکته ای را توضیح دهم بعد میروم سر بحث “کمیته کمونیستی”، ما وقتی بحث گارد آزادی را طرح  کرده و میکنیم همواره گفتیم ضرورت دارد گارد آزادی همین امروز در ایران ملزومات مسلح شدن خودش را فراهم کند.  در عین حال اعلام  کردیم که با وجود اینکه خودمان را مسلح می کنیم ،واحدهای گارد آزادی در هر جایی که امکان دارد، توضیح دادیم در مقطع کنونی در جامعه کردستان به دلایلی که گفتیم زمینه و امکان مسلح شدن واحدهای گارد آزادی بیشتر است، اما در عین حال سیاست شروع “مبارزه  مسلحانه” با جمهوری اسلامی یا یک جریان دیگری را در شرایط کنونی اعلام نکرده ایم، گفتیم باید این ملزومات را فراهم کنیم و عملی بودن چنین سیاست و اقداماتی هم اکنون در سرتاسر ایران وجود دارد.

 مسئله کمیته کمونیستی و بحث حول آن بیشتر در کاتاگوری سازمان  حزبی و سیاست سازماندهی حزبی می گنجد و رفقای درگیر این عرصه دقیقتر می توانند اظهار نظر کنند. اما آیا این واحد ها فرق شان با کمیته های کمونیستی چیست دلیلش به فرض آن وظایفی که مختص به گارد آزادی است را توضیح می دهیم. کمیته کمونیستی کار توده ای، فعالیت کارگری و سازمان حزبی خود و تاثیر بر روند جنبش های اجتماعی و مبارزاتی را در محل کار و زیست و کارخانه و محلی که حضور دارند  بیشتر وظایف و کار مسقیم خودش تعریف کرده است، آنرا سازمان میدهد و قاعدتاً در این چهار چوب است که فعالیت های کمونیستی خودش را دنبال می کند. اما واحد گارد آزادی در عین حال که ابزاری است در خدمت  و در راستای همان سیاست هایی که یک کمیته کمونیستی یا یک سازمان حزبی، یا یک تشکل کارگری رادیگال و محافل سوسیالیستی انجام می دهد، اما اولا به دلایل های مختلف  از جمله از به دلیل امنیتی سازمان گارد از سایر بخشهای تشکیلات  مخفی و حزبی تماما جدا هستند و با همدیگر هیچ رابطه سازمانی در دوره کنونی ندارند و نباید داشته باشند.  دوما وظایف آن اساسا معطوف به پس زدن و مبارزه با ابزارهای سرکوب دولتی یا نیروهای ارتجاعی و بسیج جامعه حول آن میباشد نه درگیر شدن حول ایجاد سازمان و تشکیلات های حزبی و مبارزاتی که یک محفل کارگری یا  کمیته و سازمان  و حوزه کمونیستی بطور روتین درگیر آن است. هدف همه ما سرنگونی جمهوری اسلامی و رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر، هدف برقراری نظامی است که در آنجا همه انسان ها و همه شهروندان آن جامعه از حقوق برابر برخوردار باشند، زن ستیزی معنی نداشته باشد، زندانی سیاسی نباشد، ارتش و نیروهای سرکوب گر و اطلاعات و نیروهای حرفه ای دولتی منحل اعلام شود و یک جامعه آزاد و برابر و سوسیالیستی برقرار کرد. در آن جامعه این هدف  هم واحدهای گارد آزادی و هم  کمیته های کمونیستی، و همچنین هدف عمومی هر تشکل کارگری و یا تشکل زنان پیشرو آزادیخواه و یا انجمن ها و نهادهایی است که مربوط  به جوانان مبارز و سوسیالیست در آن جامعه میباشد. اما هر کدام از این تشکل ها و نهادها و سازم و واحدها گوشه هایی از کار را دنبال می کنند و انرژی خود را روی عرصه خود متمرکز خواهد کرد اما در عین حال به قول معروف استراتژی همه یکی است.

گارد آزادی به طور مشخص متمرکز می شود روی عرصه های کار خود که اقدامات میلیتانت علیه نیروهای جمهوری اسلامی، کسب اطلاعات از آنها و گسترش واحدهای خود میباشد، بسیج جامعه علیه نیروهای تروریست، زمینه سازی برای ملیس توده ای و… به ویژه با این دور نما که  اگر فردا تحولی پیش بیاید به عنوان بازوی مسلح یک جنبش آزادیخواهانه  یعنی جنبش طبقه کارگر عمل میکند، و در مقابل نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی که بی تردید علیه مردم وارد عمل می شوند این نیروی  مسلح  و ملیس توده ای در مقابلش عروج می کند، هنگامی که  جریانات قومی، اسلامی وارد قضیه می شوند و می خواهند سناریو سیاه را تحمیل کنند نیروی گارد آزادی وارد عمل می شود، امروز برای این هدف و این استراتژی خودش را تعریف می کند و وظایفی تعرف شده ای برای دستیابی به آن هدف  امروز برای خودش قائل است. ضرورت چنین دورنمایی و چنین نیرویی را برای تحولات امروز و فردای ایران در دستور کارش دارد. با رهبری گارد آزادی در تماس است، اطلاعات مربوط به عوامل جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوب گر را در اختیار رهبری گارد آزادی قرار می دهد، در جایی که بتواند و لازم باشد جلوی اجرای قوانین ارتجاعی اسلامی نظیر سنگسار را میگیرد و با عوامل صدور و اجرای چنین احکام ضد انسانی برخورد میکند. در جایی که نیروهای سرکوبگر حکم اعدام می دهند یا به مردم زورگویی می کنند  با توجه به مناسب بودن شرایط و امکانات برای مجازات و دستگیری آنها اقدام میشود.  این بخش از کارها عمدتا مربوط به کارهای گارد آزادی و نیرویی است که می خواهد در این بخش سازماندهی پیدا کند. کمیته کمونیستی همانطور که گفتم اساساً و یا هر نهاد و سازمان کمونیستی و تشکل دیگری در داخل ایران عمدتا حول فعالیت های سیاسی، کمونیستی و دیگر پروژه هایی که در دستور کارشان هست مستقل از مسئله نظامی و اسلحه و مستقل  از رودررویی میلیتانت با نیروی جمهوری اسلامی کار خودش را به پیش می برد ولی در عین حال می داند که یک نیروی مسلح و یا آماده برای مسلح شدن در ایران وجود دارد و می خواهد خودش را گسترش دهد  که کمونیست ها و کارگران می دانند که این نیرو متعلق به آنها است  و هم امروز و هم در تحولات آتی بخشی از نیروی آنها و جزئی از آنهاست از موجودیت و  آزادی آنها در مقابل ارتجاع و زورگویان و کانگسترهای قومی و اسلامی دفاع کرده و به عنوان بازوی مسلح آنها وارد عمل می شود.

رادیو پرتو: شما از سرکوب رژیم سخن به میان آوردید اما تاریخا وقتی که ما به جنبش طبقاتی نگاهی می اندازیم بورژوازی همیشه برای این که بتواند به بقای خودش ادامه دهد سرکوب برایش یک چاشنی بوده، بیشتر از این استفاده کرده بین طبقه کارگر تفرقه بیاندازد، بورژوازی بیشتر از سازماندهی از اتحاد و از متشکل بودن طبقه کارگر ترسیده است تا از مسلح بودن کمونیست ها یا طبقه کارگر، سوالی که این جا برای من پیش آمده این است که یک نگرانی به وجود می آید که با جایگزین شدن مثلا گارد آزادی با شیوه های دیگر عملکرد طبقه کارگر یا شیوه های دیگر کار کمونیستی مانعی بر سر راه این مسئله نمی شود یا مثلا چه نوع عملکردی موجود است که مانع این شود که گارد آزادی جایگزین دیگر شیوه های سازماندهی طبقه کارگرنشود؟

سلام زیجی: من فکر می کنم این نگرانی نباید وجود داشته باشد. اولاً بگوییم که بورژوازی از هر نوع تحرک و سازمان و تشکلی که مربوط به مخالفین خودش و به طریق اولی مربوط به کمونیست ها و طبقه کارگر است، همیشه  ترسیده و نگران بوده و خواهد بود.  جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم در ایران در طول حیات خود تلاش کرده، طبقه کارگر به کمونیزمش مسلح  نشود، به تشکلش دست پیدا نکند، به حزب کمونیستی اش ملحق نشود و در عین حال مانع  دسترسی طبقه و کمونیستها به ابزارهای قدرت  و دفاعی خود گردد.، به این دلیل جمهوری اسلامی از سر همه این عرصه ها به طبقه کارگر و جنبش کمونیسم کارگری ضربه وارد کرده، مردم ما را از طریق اسحله سرکوب کرده و از طریق ارگان ها و نهادهای مختلفش از شورای اسلامی تا خانه کارگر تا توده ایها  و اکثریتی از همان دوران خط امامی های سال ۵۷ و ۵۸ تلاش کرده طبقه کارگر را به مسیر دیگری هدایت کند و اجازه ندهد که به آن محورهای اصلی که بدان اشاره کردم، یعنی تحزب، تشکل و کمونیزمش مسلح شود و دسترسی پیدا کرده و آنجا سازمان پیدا کند. به این اعتبار به نظر من ما باید کل این پروژه­ی جمهوری اسلامی دشمن طبقاتی مان را ببینیم و  باید آن حساسیتی که به کل پروژه کمونیست ها دارد و برایش نگران کننده است را با  دست بردن به ابزارهای قدرت طبقاتی خود، منفعتتش را به خطر به اندازیم و علیه خودش به کار ببریم.

 وقتی ما  از گارد آزادی بحث می کنیم مطلقاً سر سوزنی به معنای جایگزینی آن با تشکل کارگری و هیچ تلاش و مبارزه دیگری نیست. این بحث آنهای است که در پوشش کارگر کارگر کردن عملا کارگر را از دست بردن به ابزارهای قدرت و کسب قدرت منع میکند. همیشه چنین کرده اند. هیچکس نباید چنین تصور غلطی از گارد آزادی داشته باشد. تشکل طبقه کارگر در ایران یکی از پایه های محوری و مهم حزب ما بوده و هست، تحزب  کمونیستی در درون طبقه کارگر در ایران اولین و محوری ترین فعالیت های حزب ما بوده و هست  وجزو برنامه ما است، مسئله آزادی های سیاسی، مبارزه با سرکوب، مبارزه با اعدام، مبارزه با زن ستیزی، مبارزه با سرکوب جوانان در جامعه و مبارزه با کل پدیده های قرون وسطایی و اسلامی جمهوری اسلامی بخش تعطیل ناپذیر مبارزه و جنبش ما بوده و ما در عین حال به عنوان حزب کمونیستی به عنوان حزبی که متعلق به آن طبقه است و این واقعیت ها را می بیند و می بیند که جمهوری اسلامی در طی سی و پنج سال حکومتش تلاش می کند آن ابزارهای مهم را از دست طبقه و از دست حزب بگیرد و ما باید قطعاً تمام آن تلاش ها را خنثی کنیم، یک بخش مهم تشکل است، تشکل یابی کارگری، کمونیزم، آگاهی و عروج کمونیسم در درون طبقه است و یک بخش دیگر سازماندهی طبقاتی و نهاد ها و انجمن ها و تشکل های متعدد اجتماعیست، در جامعه همانطور که گفتم همواره ادامه خواهیم داد، اما در عین حال این واقعیت را باید ببینیم که ما با حکومتی روبرو هستیم که جزو آن حکومت هایی نیست که در اثر شروع و تعمیق تحولات اجتماعی مثل حکومت شاه سوار هواپیما بشود و مثلا خداحافظی کند. حکومتی است که به راحتی اضمحلال نمیشود به اندازه کافی پول و ثروت و نیروی مزدور را در اختیار دارد، دستجات تروریست اسلامی را پرورش داده است که به جان جامعه بیاندازد، در چنین حالتی طبقه ما علی رغم هر تشکل یابی که دارد علی رغم هر در جه از خودآگاهی که دارد که فوق العاده مهم است و باید در راس کار قرار گیرد، این طبقه به بازویی احتیاج دارد که اگر نیروی سرکوب آمد سرکوبش کرد باید از خودش دفاع کند این را تجربه انقلاب اکتبر  و کمون پاریس و کمونیسم نشان داده اند. تجربه سر کار آمدن همین رژیم و رهبر جانی شان در سال ۵٧ نشان داده است. کمونیسم و حزب کمونیستی آن طبقه وقتی متشکل شود میتواند قدرت را بگیرد، طبقه کارگر وقتی ارتجاع و بورژوازی را کنار می زند هم به حزب اش متکی است و هم به تشکل و اتحاد طبقاتیش، به تشکل و به شوراهای کارگری متکی است در عین حال به بازوی مسلحش و ارتش سرخش هم متکی است و این ها هیچکدام آلترناتیو همدیگر نیستند، مکمل همدیگرند.

رادیو پرتو: به پایان این زنجیره گفتگو رسیدیم، در آخر اگر سخنی دارید با شنوندگان رادیو پرتو مطرح کنید.

سلام زیجی:  با تشکر از شما و همکاران رادیو پرتو، باید مجدداً تاکید کنم که اوضاع خیلی خطیر است و باید به این اوضاع عکس العمل جدی نشان داد و در قبال سرنوشت جنبش مان احساس مسئولیت کرد. تاکید من فقط همین است به این فراخوان ها و اوضاع حساسیت کافی نشان داده شود و تقاضای من این است که جوانان و مردم آزادی خواه به گارد آزادی بپیوندند و خودشان را مسلح کنند و ارتباط بگیرند. تاکید من این است که باید با دقت بالا و بدون ریسک فعالیت های خودمان را به پیش ببریم زیرا تنها نیرویی هستیم همانطور که گفتیم، به جایی متکی نیستیم، اساس نیرو و قدرت ما توده های مردم در محل کار و زیست هستند، ما تلاش میکنیم این توده وسیع مردم وجوانان آزادیخواه  بیش از پیش به قدرت اجتماعی خود متکی و اعتماد کنند و به ایجاد سازمان توده ای خود در محل و کار و زیست متوسل شوند. به استقبال ایجاد گسترده واحدهای گارد بیایند، با دقت و هوشیاری بالا واحدهای خود را سازمان دهند، در عین حال تشکیل دادن واحدهای گارد آزادی فوق العاده راحت، طبیعی و ممکن است. هر جمع و محفل و کسانی که دور هم جمع می شوند و به همدیگر اعتماد می کنند می توانند واحدهای گارد آزادی را تشکیل داده و به ما اطلاع دهند و فعالیتهای خود را شروع نمایند.

جون ٢٠١۴

مرداد ٩٣

 با تشکر از رفقا هه ساره ابراهیمی و رضا دانش که به ترتیب زحمت پیاده کردن و ادیت این گفتگوها را بر عهده گرفتند.