خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان

مقدمه

به تمام رفتارهای که بر پایه ی جنسییت موجب اسیب به فرد می شود را می توان در تعریف خشونت علیه زنان اورد. حال این اسیب ها می تواند انواع متفاوتی داشته باشد.خشونت علیه زنان را می توان به کتک زدن و قطع عضو و قتل (خشونت های فیزیکی) و یا تجاوز و ازارهای جنسی نسبت داد.اما خشونت علیه زنان همیشه با اسیب های جسمی و یا ضرب و جرح همراه نیست و می تواند باعث اسیب های روانی شود.به اعمالی که باعث اسیب های روانی میشوند خشونت های روانی گفته می شود. خشونت علیه زنان می تواند علل و ریشه های متفاوتی داشته باشد. کوته فکری و دید فرودستی به عقل و خرد زنان وتحجر اسلامی که از ۱۴۰۰سال پیش مانند بیماری شیوع یافته از عوامل تبعیض علیه زنان هستند که حکومت های سرمایه داری که دم از انسانیت و حقوق بشر میزنند مانند سلاحی به ان نیاز دارند و به ان دامن می زنند.

۱ خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان عام ترین نوع نقض حقوق بشر و بحرانی برای جامعه ی بشری و مانعی در مقابل تساوی حقوقی و امنیت و صلح می باشد.طبق اعلامیه ی حقوق بشر هر گونه خشونت بر اساس جنسیت که موجب اسیب های فیزیکی و جنسی و روانی زنان شود و هر گونه تهدید و محروم ساختن زنان از ازادی چه در جامعه و چه در خانواده خشونت علیه زنان طلقی می شود.به طور معمول زنان در زندگی خود مورد خشونت های فیزیکی و جنسی و روانی واقع می شوند. خشونت علیه زنان ناشی از یک دید تبعیض امیز نسبت به جایگاه زن در جامعه است.

خشونت های فیزیکی شامل کتک زدن و قطع عضو و قتل است قتل های ناموسی هم در ردبندی خشونت های فیزیکی قرار دارد که یکی از ارتجاعی ترین دست اوردهای اسلام ۱۴۰۰ساله است.خشونت های فیزیکی زمان یا مکان خاصی ندارد اما به طور معمول در خانواده و توسط همسر پدر و برادر اعمال می شود.خشونتهای فیزیکی در خانواده ها و درمیان تمام طبقات سنی و نژادی^ رخ می دهد.به طور معمول خشونت های فیزیکی ۹۰درصد توسط مردان اعمال می شود.امار خشونت علیه زنان درخانواده های مذهبی و ارتجاعی بیشتر است. در خانواده های سنتی و ارتجاعی زنان القابی چون نجابت و پاک دامنی را با خود یدک می کشند نجابت و پاک دامنی یعنی رعایت حجاب اسلامی یعنی سرکوب میل جنسی زنان یعنی منع ازادی و تحمیل خشونت به زنان.زنان در چنین خانواده ها و جوامعی در صورت نافرمانی از سنت های پوچ و متحجرانه در بهترین شکل مورد ضرب شتم و در بدترن شکل محکوم به مرگ هستند قتل های ناموسی جزو همین موارد هستند.

زنان در جامعه میتوانند مورد خشونت روانی واقع شوند.خشونت علیه زنان همیشه اسیب های جسمی و زد خوردهای فیزیکی را در پی ندارد.خشونت علیه زنان می تواند به روح و روان زنان اسیب وارد نماید.بر اساس یافته های روان شناسی زنان خشونتهای روانی اسیب هایی بیش از خشونت های فیزیکی را به زنان تحمیل می کند. خشونت های روانی بر خلاف خشونت های فیزیکی قربانیان خود را بی سرو صدا از پای در می اورد.افسردگی یکی از بیماری های است که ریشه در خشونت های روانی علیه زنان دارد.خشونت های روانی در خانواده و جامعه به شکل های مختلف به زنان تحمیل می شود.خشونت های کلامی در خانواده ها توسط پدر و همسر ومنع زنان به هر شکل از داشتن ازادی چه در خانواده و چه در جامعه توسط حکومت و خانه نشین کردن زنان و در تنگنا گذاشتن زنان از نظر اقتصادی قسمت کوچکی از خشونت هایی هستند که به روح و روان زنان اسیب می رسانند.این اسیب ها بسیار مخاطره بر انگیز هستند واساس و بنیان جامعه ی بشری را مورد تهدید قرار می دهند.

مسئله ی دیگری که باعث بروز اسیب در زنان می شود خشو نت های جنسی است. خشوشنت های جنسی امنیت زنان را در جا معه و محل کار تهدید می کند.خشونت های جنسی اغلب در محل کار و خانه اتفاق می افتد.برای مثال در محل کار می تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی به منظور خاسته های جنسی تعریف شود.اما ازار های جنسی فقط به محل کار و خانه ختم نمی شود.اصولا تحت فشار نهادن زنان به هر شکل برای سو استفاده ی جنسی از زنان خشونت محسوب می شود.حال این فشار ها می تواند با تهدید یا تحت فشار گذاشتن یا ربودن زنان توسط باندهای قاچاق زن که یکی از منابع درامد سرمایه داری است انجام شود.ویا بر اثر مشکلات اقتصادی که باز هم سرمایه داری مسبب ان است باشد.

حکومت ها نقش بسیار مهمی در بالا و پایین رفتن امار خشونت علیه زنان دارند اصولا حکومت ها با تصویب و تدوین و حذف قانون اساسی حول محور زنان می توانند امار خشونت علیه زنان را افزایش و یا کاهش دهند.در برخی از کشور های اروپایی که برای حقوق زنان ارزش قائل هستند و زنان از حقوقی برابر در قوانین و سیاست های ان کشورها برخوردار هستند امار خشونت علیه زنان به مراتب از کشورهای مذهبی که دید متحجرانه به جایگاه زن در جامعه دارند کمتر است.

ایران با داشتن امار بسیار بالای خشونت علیه زنان یکی از کشورهای مذهبی است که تبعیض و بی عدالتی علیه زنان در قوانین و جامعه بیداد می کند.در ایران گستره ترین و دردناک ترین نوع تبعیض و خشونت علیه زنان اعمال می شود و جمهوری اسلامی در رواج تبعیض و خشونت علیه زنان نقش بسزایی داشته است. بعد از انقلاب و با سرکار امدن رژیم اسلامی ضربه ی بسیار مهلکی به مطالبات حقوقی زنان وارد شد.جمهوری اسلامی با تدوین قوانین اسلامی و ارتجاعی به طور سیستماتیک به سرکوب خواسته های برابر طلبانه ی زنان پرداخت تا با کشاندن جامعه به سمت ارتجاع فرصتی را برای چپاول و انباشت سود ایجاد کند.در قوانین اساسی جمهوری اسلامی تبعیض و خشونت علیه زنان به طور واضح به چشم می خورد.تصویب قوانین چند همسری که طبق ان مرد می تواند بیش یک همسر داشته باشد نشان دهنده ی قوانین ارتجاعی رژیم اسلامی است.حق الارث و قصاص نابرابر و حق طلاق و تعداد زوجات همه و همه نابرابری هایی هستند که جمهوری اسلامی باعث و بانی ان است.زنان حتی حق تصمیم گیری برای فرزندان خود را هم ندارند طبق قوانین جمهوری اسلامی ولایت فرزندان به پدر واگذار شده.خشونت علیه زنان در جمهوری اسلامی تنها محدود به قوانین نیست تحقیر وکتک زدن و خانه نشین کردن زنان توسط گشت ارشاد همه از خشونت هایی بوده که جمهوری اسلامی برای سرکوب خواسته های زنان اعمال کرده اما همچنان زنان ازادی خواه و برابری طلب ایران تسلیم این جانیان نشده و همچنان مبارزات خود را برای رسیدن به دنیایی بهتر ادامه می دهند.

خشونت علیه زنان میتواند علل مختلفی داشته باشد.خشونت علیه زنان را باید در ساختار فکری و فرهنگی جامعه جستجو کرد.خشونت علیه زنان ناشی از یک دید تبعیض امیز و متحجرانه است ایران با امار خشونت بالا یکی از کشور های اسلام زده است.اسلام یکی از مذاهبی است که زنان در از هیچ حقوقی برخوردار نیستند . نگاه کالاگونه وابزاری و جنسی به زنان همه گویای تبعیض اسلام نسبت به زنان است.اسلام یعنی نقض حقوق نیمی از انسانها یعنی نزدیک کردن بشر به لبه ی پرتگاهی که بشرییت را به اعماق تاریک تحجر فرو خواهد برد.

مبارزه در مقابل ارتجاع و خرافات اسلامی و سرنگونی رژیم اسلامی یکی از راه های رسیدن به ازادی و برابری زنان است.

جنبش ازادی زنان جنبشی توده ای است جنبش زنانی است که برای تساوی حقوقی و ازادی مبارزه می کنند و

تمام توده ها و اقشار ازادی خواه در کنار احزاب کمونیستی باید برای تحکیم و تقویت جنبش ازادی زنان تلاش کنند.
بابک سراج