مجموعه مقالات در مورد فلسظین

ساختار دادگاه‌های نظامی

Ankareدر دوره‌ی بعد از اسلو، دو نوع دادگاه در نوار غزه و کرانه‌ی باختری به کار مشغول بوده‌اند. دادگاه‌های مدنی، که توسط دولت خودگران فلسطین اداره می‌شد و به مسائل داخلی میان فلسطینیان، مانند خلاف‌های انجام‌شده میان مردم منطقه، می‌پرداخت، و دادگاه‌های نظامی اسراییلی، که با مواردی سر‌و‌کار داشت که در دامنه‌ی وسیعِ تهدید امنیت اسراییل قرار می‌گرفتند. [۸]

یک قاضی و دو دادرس، ریاست دادگاه‌های نظامی را بر عهده دارند. این سه نفر، و شخص دادستان، همگی از اعضای ارتش اسراییل هستند. در حالی‌که قاضی در امور قانونی، فردی حرفه‌ای‌ست، دو دادرس حاضر در دادگاه‌ها لزوماً آموزش‌های قضایی لازم را ندیده‌اند و توانایی خاصی ندارند. قاضی‌ها معمولاً شهرک‌نشینانی هستند که پیش‌داوری‌های خود را در مورد فلسطینیان، در رأی و روند اداره‌ی دادگاه دخیل می‌کنند.

وکلا برای دفاع از موکلین‌شان در دادگاه نظامی با سختی‌های فراوانی رو‌به‌رو هستند. دسترسی به پرونده‌ی موکل کاری‌ست که به دوندگی و پیگیری بسیار زیاد نیاز دارد. موانع بسیاری برای ملاقات وکلا با موکلین تا پیش از زمان دادگاه وجود دارد، در نتیجه آنها نمی‌توانند روند دادگاه را به فرد بازداشتی توضیح دهند یا گزینه‌هایی را که امکان استفاده از آنها وجود دارد، به اطلاع او برسانند. علاوه بر این کودکان در زمان بازجویی‌ با بدرفتاری‌های شدید جسمی و روانی رو‌به‌رو هستند و دسترسی به وکیل و امکان اعتراض نیز ندارند. آنها معمولاً پیش از شروع دادگاه، پای برگه‌ی اعترافاتشان را امضا می‌کنند، در حالی‌که شاید اصلاً متوجه معنی و مفهوم آن اسناد نباشند.

دسترسی به پرونده بازداشتیان و ملاقات با آنها

وکلا زمان خسته‌کننده و طولانی‌ای را برای دست یافتن به پرونده‌ی موکلانشان صرف می‌کنند. پرونده‌ها با دست‌خط و به زبان عبری نوشته شده و در دادگاه نگهداری می‌شوند؛ بنابراین وکلا برای رونوشت گرفتن از آنها به اجازه‌ی دادگاه نیاز دارند. یک وکیل فلسطینی این روند را از این قرار توصیف می ‌کند:

«برای کسب اطلاعات در مورد پرونده‌ها، باید با دادگاه تماس بگیرم تا تاریخی برای مراجعه‌ی من و رونوشت گرفتن از پرونده مشخص شود. زمانی هم که به دادگاه می‌رسم باید یکی دو ساعت منتظر آزاد شدن وقت سربازان باشم، زیرا در زمان تهیه‌ی رونوشت از پرونده‌ها، یکی از آنها باید در کنار من بایستد. برای هر برگ رونوشت باید چند سنت پرداخت کنم و تازه باید مطمئن باشم که به اندازه‌ی کافی پول خرد همراه دارم. روزهایی که باید به رونوشت گرفتن از پرونده‌ها رسیدگی کنم، سخت و خسته‌کننده‌اند و هیچ علاقه‌ای به آنها ندارم. پس از طی تمام این روند، باید پرونده را از زبان عبری به عربی ترجمه و تایپ کنم، و به این علت که توانایی پرداخت هزینه‌ی یک مترجم حرفه‌ای حقوقی را نداریم، کیفیت ترجمه‌ها معمولاً پایین است. اما داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود. اغلب هنگام حضور در دادگاه برای دادرسی، دادستان وارد جلسه می‌شود و می‌گوید: «می‌خواهم تغییراتی در پرونده ایجاد کنم، زیرا اطلاعات جدیدی به دستم رسیده است». دادستان‌ها می‌توانند تغییراتی در پرونده در زمان دادرسی ایجاد کنند. در نتیجه من باید دوباره تمام این راه را برای رونوشت گرفتن از پرونده و به دست آوردن اطلاعات و تغییرات طی کنم، و باز هم در روند محاکمه‌ی موکلم تأخیر ایجاد می‌شود.» [۹]

یکی از مسئولیت‌های متعدد وکلا، ملاقات با موکل، توضیح روند دادگاه، بیان اتهامی که توسط دادستان علیه او مطرح شده، و تبیین گزینه‌های مختلفی که برای دفاع در اختیار دارند، است. بر اساس استاندارد‌های بین‌المللی، زمان سپری‌شده میان وکیل و موکل یکی از موارد مهم برای تنظیم دفاع در دادگاه است و تمام این مکالمات باید محرمانه باشند. در مورد کودکان فلسطینی، هیچ‌یک از این استاندارد‌ها به اجرا در‌نمی‌آیند.

بازداشتیان کودک فلسطینی به‌هیچ‌عنوان از امکان تضمین‌شده و حتمی معرفی یک نماینده‌ی قانونی برخوردار نیستند. وکلا برای ملاقات با موکلانشان باید از مقامات نظامی اسراییل و دادگاه اجازه بگیرند. این روند چنان سخت و طولانی‌ست که تقریباً هیچ امیدی نمی‌توان به آن داشت. مقامات، بیشتر اوقات درخواست وکلا را رد می‌کنند، و هروقت هم هوس کنند همان مجوزهای صادر شده را نیز باطل می‌کنند. وقتی اجازه‌ی ملاقات با بازداشتیان دریافت می‌شود، انجام این کار برای وکلا مساوی‌ست با خطر؛ سربازان و نگهبانان زندان تأخیر زیادی در روال کاری آنها ایجاد می‌کنند و به آزار و اذیت‌شان می‌پردازند. مصاحبه‌ها نیز نه راحت هستند و نه محرمانه. کودکان اغلب با دستبند به اتاق مصاحبه آورده می‌شوند و یا از پشت یک در آهنی و محفظه‌ای که در آن وجود دارد با وکیل صحبت می‌کنند. در تمام مدت مصاحبه نیز نگهبانان و سربازها حضور دارند. [۱۰]

به سبب همین موانع و اذیت و آزارها، بیشتر کودکان تا زمان حضور در دادگاه، وکیل خود را نمی‌بینند، هیچ اطلاعی از روند کاری دادگاه ندارند، از اتهامات خود آگاه نیستند و حکم احتمالی که برای آنها صادر می‌شود را نمی‌دانند.

محاکمه

شرایط کلی یک جلسه‌ی دادگاه نظامی علیه بازداشتی و خانواده‌اش پیش می‌رود. کودکان معمولاً با دستبند به دادگاه آورده شده و با سربازهای تا دندان مسلح احاطه می‌شوند. خانواده‌ها معمولاً فرزندشان را از زمان بازداشت ملاقات نکرده‌اند و این تجربه‌ی بسیار دردناکی است، زیرا هرگونه تماس جسمی و یا ملاقات خصوصی با فرزندانشان غیرممکن است. بیرجیتا الفستروم، حقوقدانِ بخش سوئدیِ کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان، که در تاریخ ۸ جولای سال ۲۰۰۱، یک جلسه‌ی دادگاه را دردادگاه نظامی بیت ال از نزدیک مشاهده کرده است، گزارشی مانند آنچه باقی ما نیز مشاهده کرده‌ایم، ارائه داده است، از این قرار: سعید، یک پسر پانزده ساله، متهم به پرتاب سنگ، چهار ماه منتهی به دادگاه را در بازداشت به سر برده است:

«سعید توسط سربازان مسلح به دادگاه آورده شد. دست‌های او با دستبند بسته شده و بسیار خجالتی و بی‌حال به نظر می‌رسید. نه پدرش، نه من، هیچ‌کدام اجازه نداشتیم با او دست بدهیم و یا روی نیمکت عمومی کنار او بنشینیم. من حتی اجازه نداشتم در زمان تنفس دادگاه یک تکه شکلات به او تعارف کنم. در مقابل، سرباز مسلح به ام ۱۶ که جلیقه‌ی ضد گلوله هم به تن داشت ما را به عقب هل داد.

… من از دادستان پرسیدم که آیا دادگاه نظامی چیزی در مورد کنوانسیون سازمان ملل در مورد حقوق کودک می­داند یا نه، و آیا ۱۰ ماه محکومیت به زندان به نفع سعید است و بهترین گزینه برای او هست یا خیر. همچنین پرسیدم که آیا آنها نظامی برای بازپروری متهمین تدارک دیده‌اند، و چرا یک نظام دادگاهی برای کودکان و نوجوانان در این کشور وجود ندارد. دادستان در پاسخ مدعی شد که سعید یک کودک نیست. تعاریف دادگاه، کودک را فردی می­داند که هنوز به سن ۱۴ سالگی نرسیده است. کودکان ۱۴ تا ۱۶ ساله کودکان بزرگ هستند و بزرگتر از ۱۶ ساله‌ها نیز بزرگسال به حساب می‌آیند.

… در ادامه قاضی محکومیت سعید را به ۸ ماه زندان و پرداخت ۱۵۰۰ شِکِل به عنوان جریمه کاهش داد. مادر سعید امیدوار بود که بتوانند کسانی را پیدا کنند که در فراهم آوردن این مبلغ آنها را یاری رسانند تا فرزندشان هرچه زود­تر آزاد شود. در غیر این صورت، او مجبور خواهد بود که دو ماه اضافه در زندان بماند.» [۱۱]

وکلای فلسطینی و کودکان بازداشتی با مانعی به نام زبان نیز رو‌به‌رو هستند که در زمان جلسات دادگاه بیش از پیش علیه منافع آنهاست. تمام کارهای دادگاه به زبان عبری انجام و ضبط می شود، که وکلای فلسطینی اغلب به آن تسلط ندارند. دادگاه به جای استخدام مترجمین حرفه‌ای برای امور ترجمه از سربازان اسراییلی‌ای که زبان عربی می‌دانند، استفاده می‌کند. طبق تخمین وکلا، تنها ۶۰ درصد از ترجمه‌ها به‌درستی انجام می‌شود، و کودک متهم اغلب نمی‌تواند بفهمد در دادگاه چه می‌گذرد.

قوانین دادگاه تنها به اقوام درجه‌ یک، اجازه‌ی حضور در دادگاه می‌دهد. این اقوام باید یک کارت شناسایی داشته باشند که تنها برای فلسطینیان ۱۶ سال به بالا صادر می‌شود. ارتش اسراییل می‌گوید که این قانون را از این رو وضع کرده که کودکان زیر ۱۶ سال ممکن است در روند کاری دادگاه اخلال ایجاد کنند. [۱۲] به عبارت دیگر، یک کودک ۱۴ ساله‌ی فلسطینی را می‌توان شبانه، با هجوم نیروهای تا دندان مسلح به خانه‌اش دستگیر کرد، شکنجه کرد، به دادگاه نظامی آورد و به چندین ماه زندان محکوم کرد، زیرا دادستان مدعی‌ست که او به سمت نیروهای اسراییلی سنگ پرتاب کرده است، اما برادر ۱۵ ساله‌ی او، برای حضور در داگاه به حد کافی بالغ نیست.

بی‌طرفیِ دادگاه

«محاکمات انجام‌شده در دادگاه‌های نظامی به‌شدت مشکل دارند. همه‌ی قضات و دادستان‌ها، افسراننیروهای دفاعی اسراییل و یا نیروهای ذخیره هستند. قضات، با توصیه‌ی رئیس دادرسی ارتش، توسط فرماندهان منطقه‌ایِ نیروهای دفاعی اسراییل منصوب می‌شوند، یک کمیته‌ی ویژه نیز به رئیس دادرسی ارتش در این روند مشاوره می‌رساند. آنها اغلب از میان دادستان‌ها به این پست ترفیع درجه پیدا می‌کنند، اما پس از انتصاب به عنوان قاضی، هیچ‌چیز در اختیار آنها نیست و فرمانده‌ی منطقه‌ای می‌تواند آنها را عزل کند. به علت این عدم اختیار و استقلال قضات، و همینطور رابطه‌ی دوستانه‌ی آنها با دادستان‌ها، تردیدهایی جدی در مورد بی‌طرف بودن‌شان مطرح شده است.» [۱۳]

این گزارش سازمان عفو بین‌الملل، یک مشکل اساسی را در نظام دادگاه‌های نظامی نشان می‌دهد: هیچ دستگاه قضایی جدا و بی‌طرفی در این روند وجود ندارد. قضات و دادستان‌ها توسط ارتش اسراییل تعیین می‌شوند، یعنی همان نیرویی که کودکان را دستگیر کرده و بازجویی‌شان می‌کند. نقش اصلی نیروی نظامی اسراییل، محافظت از اشغالگری است و کودکانی که به دادگاه آورده می‌شوند در واقع مخالف این اشغالگری هستند.

عدم بی‌طرفی در این نظام قضایی، با وجود سازمان امنیتی اسراییل (شبک)، نیروی اطلاعاتیِ بدنامی که مستقیم به نخست‌وزیر گزارش داده و زیر کنترل هیچ‌یک از وزارت‌خانه‌ها هم نیست، چندین برابر می‌شود. شبک نقش بسیار مهمی در اشغالگری ایفا می‌کند، زیر نظر داشتن پنهانی جامعه فلسطینیان، جذب و به‌کار‌گیری همدستان فلسطینی، بازجویی و شکنجه‌ی بازداشتیان در چهار مرکز بازجویی که مستقیم زیر کنترل خود سازمان هستند، از جمله اقدامات و وظایف شبک به شمار می‌روند. شبک در نظام دادگاهی نیز نقشی مرکزی و در عین حال مخفی ایفا می‌کند. این سازمان در عمل در مورد تصمیم‌های دادگاه، اختیار تام دارد و اغلب حکم‌هایی را که قضات باید صادر کنند، بر اساس شواهد مخفی به آنها ابلاغ می‌کند. این موضوع به طور مشخص در مورد بازداشت‌های بدون تفهیم اتهام و حکم دادگاه به وضوح دیده می شود. در این موارد، قضات بر اساس دستور شبک حکم بازداشت افراد را بدون اتهام و دادگاه صادر می‌کنند. شبک حتی در موارد بازداشتبا احکام دادگاه از جمله در مورد کودکان نیز نقش دارد. حکم دادگاه ممکن است حتی پیش از شروع آن، توسط شبک به قاضی دیکته شده باشد. یکی از نویسندگان این کتاب، در یک جلسه‌ی درخواست آزادی مشروط، شاهد بوده است که قاضی بر پایه‌ی همان تصمیمات اتخاذ شده از سوی شبک، سه مورد از چهار درخواست برای آزادی مشروط را نپذیرفت، زیرا شبک به او اعلام کرده بود که این کودکان نباید آزاد شوند.

صدور حکم دادگاه

بررسی چگونگی صدور حکم برای کودکان شواهد بیشتری را در مورد عدم وجود نگاه بی­طرفانه در این نظام دادگاهی در اختیار ما می‌گذارد. کودکان حتی با اتهامات یکسان، در دوران جاری بودن اعتراضات فراگیر به اشغالگری، با احکام سنگین­تری رو به رو شده اند. به عنوان مثال، دادگاه­های نظامی از سال ۱۹۹۹ به بعد، در واقع از زمان شروع انتفاضه‌ی اخیر در سال ۲۰۰۰، احکام زندان طولانی­تری را بر کودکان فلسطینی تحمیل کرده­اند.

احتمالاً بهترین راه برای اثبات این موضوع، مقایسه آمار بین سال­های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰، یعنی پیش از آغاز انتفاضه‌ی اخیر، و دوران پس از شروع انتفاضه در سپتامبر ۲۰۰۰ باشد. بخش فلسطینی سازمان بین­المللی دفاع از کودکان تخمین می­زند که در هر دو سال (۱۹۹۹ و ۲۰۰۰) ۹۵ درصد از دستگیرشده­گان کودک با یک اتهام رو­به­رو بوده­اند : پرتاب سنگ. در سال ۱۹۹۹، ۴۳ درصد از این کودکان به کمتر از یک ماه زندان محکوم شدند، در حالیکه برای ۱۹ درصد از آنها احکام زندان ۶ تا ۱۲ ماهه صادر شد. در سال ۲۰۰۰، نسبت کودکانی که احکام کمتر از یک ماه گرفته بودند، به ۳۵ درصد کاهش یافت، درحالیکه تعداد احکام ۶ تا ۱۲ ماهه برای کودکان دو برابر شده و به ۴۰ درصد رسید. این آمارها نشان می­دهند که دادگاه­های نظامی اسراییل در پرونده­های کودکان بازداشت شده به جای استاندارد­های قضایی عینی، وضعیت سیاسی سرزمین­های اشغالی را مبنای صدور حکم قرار می­دهند.

دادگاه­های نظامی، از یک سو می‌کوشند که تا این روند­های بازداشت و محکوم­سازی را به رنگ و لعابعدالت خواهی بزک کنند، و از سوی دیگر به عنوان یکی از عناصر اساسی اشغالگری عمل می­کنند، و به‌این‌ترنیب، به مثابه ابزاری مهم در خدمت نظام فرمان­های نظامی هستند. وکلای مدافع فلسطینیان در این دادگاه‌ها به خوبی به این وضعیت دشوار واقف‌اند و در حالیکه تمام تلاش خود را برای دفاع از موکلانشان به‌کار می‌گیرند، می­دانند که در نظامی مشارکت دارند که در راستای حفاظت از اشغالگری طراحی شده است. بسیاری از وکلا بر این باورند که مهم­ترین نقش آنها، نه مشاوره حقوقی، بلکه ارائه­ی تماس انسانی و حمایت روانی از فرد بازداشتی است.

از کتاب «کودکی تاراج شده» ادم هنیه

ترجمه صائب کریمی

افسانه هایی در مورد سرزمین های اشغالی فلسطین

افسانه اول: خرید زمین های فلسطینیان

یکی از افسانه هایی که در مورد سرزمین های اشغالی فلسطین به دفعات مطرح می شود، بحثِ فروش زمین ها توسط فلسطینی هاست. طبق این مهملات، فلسطینی ها طی دهه های گذشه زمین هایشان را فروخته اند، و حالا مثلِ قماربازی که بازی را بدجور باخته ناگهان زیر میز میزند و فریاد سر میدهد که پولم را پس بدهید!

بنابر این استدلال، چنانچه هر کس، زمین های زیادی در هر کشوری را بخرد، می تواند دولتی در آن زمین ها به راه بیندازد. مثلا تصور بفرمایید ایرانی ها زمین های زیادی در هندوستان بخرند، حتی با رضایت هندی ها، و بلافاصله دولتی در همان زمین ها تشکیل دهند و بگویند ما این زمین ها را خریده ایم، پس اینجا دولت هم میزنیم، طوری که انگار آنها «موجودیت» هند را خریده اند به جای قطعات زمین. هر کس هر اندازه زمین در هر کشوری که دوست دارد می تواند بخرد، اصلا میتواند تمام زمین های یک کشور را بخرد، اما این به معنای خریدِ موجودیت آن نیست.

اما این ادعا سر تا پا مزخرف و خنده دار است. خرید زمین های فلسطینیان توسط یهودی ها افسانه ایی بیش نیست. برای بررسی آن کار زیادی لازم نیست. نمونه هایی ارائه میدهم که نشان میدهد منظور از «خرید» دقیقا چیست:

اول: بر اساس فرمان های شماره هشتصد و یازده و و هشتصد و چهل و هفت، هر اسراییلی قادر است اگر قصد خرید قطعه زمینی داشت و صاحب فلسطینی آن تمایلی به فروش نشان نمیداد، به راحتی به دادگاه مراجعه کند، یک کارشناس اسراییلی زمین را ارزشگذاری کند و مبلغ مشخص شده را بپردازد و زمین را از ان خود کند. به همین راحتی! این قانون جدیدی نیست و بیش از پنجاه سال قدمت دارد. فکر میکنید چند درصد از زمین هایی که میگویند خریداری شده اند با این روش از چنگ فلسطینی ها در آمده اند؟ آیا قیمتی که دادگاه اسراییل برای زمین ها تعیین میکنید واقعی و منصفانه هستند؟

دوم: بخش زیادی از سرزمین های اشغالی اصلا خریداری نشده اند، بلکه به راحتی توسط ارتش اسراییل اشغال شده اند. این همه شهرکسازی که در سرزمین های اشغالی انجام میشود همه روی زمین هایی قرار دارند که به زور از فلسطنیی ها گرفته شده و هیچ پولی در عوض به آنها پرداخت نکرده اند. به این زمین ها، محوطه ی اطراف دیوار حائل را هم اضافه کنید، دیواری که هر روستا یا خانه ایی سر راهش بود تخریب شد و صاحبانش آواره شدند، دیواری که فلسطینی ها حق کشاورزی، یا حتی قدم زدن در فاصله یک و نیم مایلی آن ندارند و ۸۵ درصد از آن در سرزمین هایی قرار میگیرد که هنوز به شکل کامل اشغال نشده اند. دیوار حائل ۷۲۳ کیلومتر طول دارد و بخش های زیادی از کرانه های باختری را بلعیده. با حساب طول ۷۲۳ کیلومتری و ضرب آن در فاصله ی یک و نیم مایلی، میبینیم حدود یک و نیم میلیون کیلومتر از زمین های فلسطینیان رسما از آنها گرفته می شود.

سوم: اسراییلی ها در دوران عثمانی حق خرید زمین در فلسطین را نداشتند، تنها در انتهای قرن نوزدهم تا حدودی توانستند زمین هایی بخرند. بیشترین خرید زمین توسط یهودی ها بین دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۳۰ انجام شده و پس از آن خریدی اگر وجود داشته در مقیاس کم بوده است. طبق آمار زمین های تحت تملک یهودی ها در فلسطین تا سال ۱۹۴۵، یهودی ها تنها ۹۰۶ هزار کیلومتر از خاک فلسطین را خریده بودند و پس از آن نیز دیگر خرید زمینی به صورت قبل انجام نشد. تما زمین های سازمان ها و اشخاص مختلف یهودی تا سال ۱۹۴۸ به سختی به یازده درصد از کل این سرزمین می رسید. (آمار را به نقل از سازمان صندوق جهانی یهود اینجا آورده ام)

چهارم: بر فرض که یهودی ها زمین های زیادی در فلسطین خریده باشند، آیا این به این معنیست که مالکیت و کنترل تمام منابع آب، برق، و هر نوع معدن و منابع طبیعی هم باید در اختیار آنها باشد؟

پنجم: آیا بلندی ها جولان، کرانه های باختری، و صحرای سینا هم شامل همین قانون ِ خرید بودند؟ اسراییل بلندی های جولان را به زور از لبنان تصاحب کرد، کرانه های باختری را از اردن به خود ضمیمه کرد و صحرای سینا را برای مدتی طولانی به اشغال خود در آورده بود اما در نهایت آنرا به مصر تحویل داد و قرار شد منطقه ای شبیه به مناطق سبز بین کشور های متخاصم در آن تشکیل شود. اسراییل و یهودی ها درصد بسیار کمی از فلسطین را خریده اند، و همانطور که ناشن داده اند، به جای خرید، بیشتر دوست دارند به زور زمین های را مصادره کنند.

لینک امار زمین های تحت تملک یهودی ها در تا سال ۱۹۴۵:

http://www.palestineremembered.com/images/A-Survey-of-Palestine/Volume-I/Page0245.jpg

افسانه دوم:

سپر انسانی در مقابل نیروهای اسراییل

تا زمانی که به یاد دارم در تمام تبلیغات و توجیهات اسراییل، یک شاه بیت وجود داشته: استفاده گروه های مقاومت از سپر های انسانی. این ادعا چنان تکرار شده و توسط هزاران رسانه ی تحت مالکیت یهودی ها بار ها و بارها با مدارک جدید از نو اثبات شده که انگار خودشان هم کم کم باورشان شده که راست میگویند.

اصلِ این افسانه بر این ادعا استوار است که نیرو های مقاومت در میان مردم غیرنظامی کمین می کنند، اسلحه ها و راکت ها در ساختمان های غیرنظامی انبار می کنند، و با پنهان شدن در منطقه ای به شدت پرجمعیت باعث و بانی کشته شدنِ غیرنظامیان فلسطینی هستند.

اصلا نمیخواهم کاری به این داشته باشم که کل نوار غزه چند ساختمان دارد، چقدر فضا در اختیار مقاومت هست که بتواند در جایی دور از غیرنظامیان چادر بزند. در مورد کمبود فضا در نوار غزه شاید همین نکته کافی باشد که فلسطینیان نوار غزه چنان از نظر زمین و فضا گرفتارند که روی پشت بام ها گندم میکارند و در خانه هایشان «میچپند»! برعکس، میخواهم اشاره ایی بکنم به اوضاع اسراییل:

جوامع اسراییل و فلسطین (بخصوص نوار غزه) از نظامی ترین جوامع جهان اند. در فلسطین داشتن فرزند، برادر، پدر یا اقوامی در گردان های مقاومت افتخاری ست برای هر خانواده. کودکانی که از بازداشت و زندان باز میگردند قهرمانان جامعه اند، خانواده های شهدای مقاومت از عزت و احترام فراوانی برخوردارند (چیزی شبیه سال های جنگ ایران و عراق و اوضاع خانواده های شهدا). اما این بدان معنی نیست که اوضاع در اسراییل گل و بلبل است و ارتش انساندوست و همیشه هشیار اسراییل دست به هر کاری میزند مبادا خونی از دماغ اسراییلی راه بیفتد، بلکه برعکس، این اسراییل است که از سپر انسانی در برابر فلسطینیان استفاده می کند.

اسراییل مقاومت را به ایجاد سپر انسانی متهم میکند، در حالیکه خود اسراییل بزرگترین سپر انسانی را در سرتاسر شهر ها و شهرک های غیرقانونی یهودی نشین ایجاد کرده. در اسراییل خدمت سربازی اجباری ست، زن و مرد هم نمی شناسد. خودداری از پیوستن به نیروهای نظامی زندان های طولانی مدت به دنبال دارد، چیزی که مطمئنا اخبارش را شنیده اید. در ایران اصطلاحی داریم به نام «زیر پرچم»، که به معنای تعهد فردی ست که خدمت اجباری را تمام کرده و در صورت وقوع جنگ باید دوباره به ارتش بپیوندد، اسراییل هم دقیقا چنینی سیستمی دارد و زمان تعهد برای انها تا چهل سالگی ست.

در واقع تمام غیرنظامیان اسراییلی یا به خدمت اجباری رفته اند، یا در حال انجام انند (بغیر از کودکان زیر هجده سال)، یعنی بخش بزرگی از جامعه اسراییل هم غیرنظامی محسوب میشود هم نظامی! اگر فردی بر اثر راکت های مقاومت بمیرد حتما او غیرنظامی محسوب می شود. شهروندان اسراییلی هم سربازند هم شهروند. این ایجاد سپری انسانی نیست؟ تمام اسراییل را به سربازخانه تبدیل کردن چه معنی جز سپر گوشتی عریض و طویلی در سرتاسر سرزمین های اشغالی دارد؟

مقاومت مدام متهم میشود به پنهان شدن در میان مردم، به انبار سلاح و راکت در مدرسه و بیمارستان، درحالیکه هیچکس اشاره ای به این نمیکنند که ساختمان مرکزی نیرو های رزمی اسراییل در پرجمعیت ترین محله تل آویو قرار دارد و افسران ارتش در این محله دائم در رفت و آمدند و در کافه ها، رستوران ها و مراکز خرید قدم می زنند. یا هیچکس اشاره نمی کند که یک مرکز نظامی بزرگ در دانشگاه هیفا وجود دارد. اگر روزی راکتی به قصد ان مرکز نظامی شلیک شود و دانشجویان کشته شوند، مقصر حماس است یا اسراییل؟ آیا در ان حالت هم ناله هایی بلند میشود که سپر انسانی شکل گرفته و مقصر خود اسراییل بوده است؟

اما از تمام این ها بزرگتر، سپر انسانی بزرگی به نام شهرک های یهودی نشین است. شهرک هایی که در نزدیک ترین بخش های ممکن به مرز های غزه ساخته شده اند، و معمولا ساکنان آنها از فقیرترین اقشار جامعه اسراییل هستند. بخش عمده ایی از شهرک نشینان کارگران هستند که توان زندگی در شهر های بزرگ را ندارند. اسراییل غزه و کرانه های باختری را تنها با دیوار حائل محاصره نکرده، پشت این دیوار ها شهرک ها ساخته اند، شهرک هایی با جمعیت های بسیار. مسئله ی خنده دار این است که نیرو های رزمی اسراییل در زمان حمله به غزه پایگاه های موقت شان را در این  شهرک ها برپا می کنند. اینها ایجاد سپر انسانی نیست؟ به فرض اگر مقاومت موشکی به هدف این پایگاه های موقت شلیک کند و شهرکنشینی بمیرد، مقصر باز هم حماست است؟

تمام ادعاهای اسراییل پوچ و بی ارزشند، سر تا پا دروغ اند و تحریف حقایق فلسطین، اما متاسفانه به دلیل تسلط خدشه ناپذیرشان به رسانه، دروغ هایشان به واقعیت های انکار ناپذیری تبدیل می شود.

صائب کریمی

بعصی از دوستان و رفقا خواسته بودن که منابعی در مورد فلسطین، بخصوص نکاتی که کمتر در رسانه ای ذکر میشه یا اوضاع فلسطینی ها رو بهشون معرفی کنم. تصمیم گرفتم به جای ارسال خصوصی این منابع، روی صفحه منتشرش کنم که شاید به درد کسی خورد. فقط یک نکته، اکثر منابع انگلیسی بودن تا جایی که من پیدا کردم، که فکر می کنم چند دلیل داره، اول اینکه به نظرم هواداری ما از فلسطین بیشتر یک موضوع احساسی بوده، و شاید به جز برخی افراد که بنا به دلایلی خواستن اطلاعات بیشتری به دست بیارن، اکثر ماها هواداری مون احساسی و عاطفی بوده. دوم اینکه اگر هم نابعی در مورد فلسطین منتشر شده، اکثرا از طریق انتشارات یا رسانه های دولتی  بوده( و اون هم نه هر نوع دولتی! بلکه جناح به اصطلاح اصولگرای امروز)، و به همین دلیل کمتر کسی سمت این کتاب ها رفته به دلیل ضدیت عقاید با اصول و عقاید اون انتشارات، اما باید بگم واقعا کتاب های فوق العاده ایی توی همین انتشارات پیدا میشه (سنگ بشم اگه بخوام برای کتاب خودم تبلیغ کنم!) مثال هم دارم، کتاب «دیپلماسی پنهان اسراییل در کشور های عربی» که واقعا کتاب خوبیه توسط انتشارات «حضرت معصومه» منتشر شده، اما فوق العاده ست، یا کتابی که همین نمایشگاه کتاب از انتشارات بسیج یکی از استان ها گرفت و کاریکاتور های خیلی خوبی در مورد اشغال فلسطین داشت و نشون دوستان و رفقا هم دادم. و دلیل سوم اینکه چپ های ایرانی، تا جایی که من میدونم هیچ کتابی در مورد فلسطین چاپ نکردن، و هرچه مقاله و نوشته دیدم ” یک سری کلی گویی و فرمول نویسی بوده که در نهایت با شعارهایی مثل رنجبران فلسطین و اسراییل متحد شوید و دولت خودتان را بسازید و سرمایه داری را به اعماق جهنم بفرستید به پایان رسیده که میشه در انتهای هرکتابی، با هر موضوعی، با تغییر چند کلمه به کارشون برد. (اگر در این مورد مقاله ایی هست، لطفا به نم معرفی کنید، مقاله ای که حرف تازه ایی بزنه). و همین شده که اکثر منابع به زبان انگلیسیه، و البته دونستن عربی و عبری میتونه کمک بزرگی باشه، به این دلیل که برخی منابع، مثلِ مجموعه فرمان های نظامی اسراییل فقط به زبان های عربی و عبری موجود هست و برای پیدا کردنشون باید کتاب های مختلف رو گشت تا «اشاره ایی» به اون فرمان های به زبان انگلیسی پیدا بشه، و یا سراغ ویکیپدیا و ارجاعات انتهای مقالاتش رفت.

اول:  

کتاب «دیپلماسی پنهان اسراییل در کشور های عربی»

امین مصطفی، به ترجمه ی محمدجعفر سعدیان

انتشاراتحضرت معصومه

واقعا کتاب خوبیه، با استفاده از نامه ها، اسناد، و شهادت افراد مختلف، خیانت جهان عرب به فلسطینی ها رو نشون میده، تمام منابع مشخص و به قولی فکچوال نوشته شده. این کتاب رو از فروشگاه انتشارات اطلاعات در میدان انقلاب خریدم. باور بفرمایید در این فروشگاه ها نه وبا میگیرید، نه طاعون، و نه زامبی وجود داره که گازتون بگیره و شمارو زامبی کنه، کتاب های خوبی این جاها پیدا میشه، که دلیل اصلیش شاید سرمایه گذاری های کلان روی اینجور پروژه ها و سوبسید های خوب روی کاغذ باشه.

بخشی از کتاب:

ملک عبدالله به جای اینکه نقش «انقلابی» ایفا نماید برای دستیابی به صلح در امور آینده فلسطین و رسیدن به سهم مشخصی از آن، نقش میانجی میان یهودی ها و فلسطین را ایفا نمود. طولی نگذشت که جنگ میان اعربا و صهیونیست ها شعله ور گردید. ارتش اردن در این جنگ به مثابه دژی برای شهرک های صهیونیست نشین در آمد، ملک عدالله اما نیروهای خود و ارتش عراق را از انجام وظایف مطلوب خود بازداشت و باعث شد که جبهه شرقی تضعیف شده و در آن شکاف های بزرگی ایجاد شود، و به لطق هماهنگی میان یهودی ها و عربستان، نیروهای عرب شکست خوردند.

دوم:

سازمان مساوات

http://www.mossawacenter.org/en/

در کنار مسائل کشتار، قتل عام، محرومیت از آب، انرژی و خیلی مسائل دیگه، موضوع تبعیض شدید در نظام قضایی اسراییل مشکلات زیادی رو ایجاد میکنه. این سازمان از عرب هایی که به هر دلیلی دستگیر میشن حمایت میکنه. آمار ها، اخبار و اطلاعات خوبی میشه از این سایت پیدا کرد.

نکته دیگه اینکه اعراب و فلسطنی ها نمیتونن پرونده شون به دادگاه عالی ببرن، وکلای عرب هم در برابر تبعیض های عجیبی قرار میگیرن. دادگاه ها، برگه هایی که باید امضا بشه، و تمام امور فقط به زبان عبری انجام میشه. دادگاه میتونه هر زمان که خواست با اعلام پیدا شدن مدارک جدید مسیر دادرسی رو تغییر بده، فلسطینی ها، حتی کودک، با زنجیر به دست و پا به دادگاه برده میشن، تعداد کمی از فلسطینی ها اصلا این شانس رو پیدا میکنن که وکیل داشته باشن!

سوم:

سازمان عدالت

http://adalah.org/eng/

این هم سازمانیه شبیه به مساوات که تلاش میکنن با ابزار رسانه و فعالیت های حقوقی در برابر تبعیض قضایی بیاستن. وکالت خیلی از فلسطینی های زندانی رو به عهده میگیرن و بانک اطلاعاتی خیلی خوبی دارن.

اطلاعات در مورد زندانی های در حال اعتصاب غذا در اسراییل:

http://adalah.org/eng/tags/strikes/1

یکی از مهم ترین بخش های سایت سازمان عدالت به قوانین تبعیض آمیز اسراییل در مناطق اشغالی مربوطه:

http://adalah.org/eng/Israeli-Discriminatory-Law-Database

بانک اطلاعات تقریبا کاملیه، و ارجاعاتش همه به قوانین داخلی اسراییل، فرمان های نظامی مناطق فلسطینی ِ اشغال نشده، و پرونده هاییه که قبلا به عهده گرفته بودن. به عنوان مثال، «قانون نکبت»، حکم میکنه که هر سازمانی که به هر شکلی، موجودیت اسراییل، و دموکراتیک بودن اون رو زیر سوال ببره، دولت اسراییل حمایت مالی یا تمام منابع مالیش رو قطع میکنه.

و جزوه مربوط به پرونده های حال حاضر سازمان هم از اینجا قابل دانلوده: http://adalah.org//Public/files/English/Legal_Advocacy/Docket/June_2014_Adalah_Litigation_Docket.pdf

خوندن جزوه میتونه باز اطلاعات بیشتری در مورد اوضاع فلسطین در اختیار خواننده بگذاره. به عنوان مثال، مورد شماره پنج اشاره میکنه به شکایت این سازمان از یک شرکت ساختمانی که به اعراب ساکن سرزمین های اشغا شده توسط اسراییل خونه نمیفروشه! این پرونده همچنان در جریانه.

چهارم:

مرکز اسراییلی اطلاعات حقوق بشر در سرزمین های اشغالی، بتسلم. از فعال ترین و معروف ترین گروه های حقوق بشر در فلسطین. چیزی که این گروه رو متمایز میکنه اسراییلی بودن اکثر اعضای این سازمانه. پرونده های زیادی رو در دادگاه ها داشتن، روی مسوله کودکان خیلی کار کردن، جزوات فصلی کاملی ار نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی منتشر میکنن، آمار های بسیار دقیقی هم از این منطقه دارن. سایتشون یک نقشه ی تعاملی هم داره که میشه اطلاعات خوبی بر اساس جغرافیا ازش به دست آورد.

http://www.btselem.org

بخش آمار های بتسلم:

http://www.btselem.org/statistics

میشه امار کشته های عملیات های قدیمی تر، آمار زندانی ها، آمار خانه های خراب شده، آمار شهرک های یهودی نشین، آمار و اطلاعات مربوط به دیوار حائل، و خیلی آمار های دیگه رو اینجا خوند. به زبان انگلیسی خیلی قوی نیاز نداره.

بتسلم مقالات و اطلاعات سایتشون رو بر اساس موضوع هم دسته بندی کرده که میتونه خیلی کمک کنه. مثلا میتونید به سرعت برید سراغ اطلاعات مربوط به تظاهرات ها، یا خشونت شهروندان یهودی علیه مسلمان ها، یا خشونت علیه مردم معترض، یا خشونت علیه کودکان و موارد دیگه.

http://www.btselem.org/list_of_topics

در این قسمت سایت میتونید آمار فلسطینی هایی که دسترسی به آب مناسب ندارن رو ببینید. اطلاعات خوبی در مورد انحصار آب هم در اختیارتون میگذاره. احتمالا خیلی ها میدونن، اما باید گفت، اسراییل بر اساس قوانینی که خودش نوشته، کنترل کامل تمام منابع آب، خاک، معادن، و انرژی سرزمین های اشغالی رو در دست داره.

http://www.btselem.org/water/statistics

یا مثلا مقایسه قوانین اسراییل با قوانین انساندوستانه یا حقوق بشر بین المللی در این بخش سایت قرار داره:

http://www.btselem.org/water/international_law

این قسمت سایت هم تعداد خیلی زیادی مصاحبه با افرادی داره که به تازگی از زندان های اسراییل آزاد شدن:

http://www.btselem.org/testimonies

پنجم:

صفحه ویژه ی نوار غزه در سایت UNRWA:

http://www.unrwa.org/gaza-emergency

آمار دقیق مربوط به پناهجوهای فلسطینی، از گذشته تا امروز، کشته ها، زندانی ها و …

ششم:

http://www.palestine-info.co.uk/en/

خودِ اسمِ سایت نشون میده که سایت در چه موردیه!

نکته ی خوبش اینه که بخش فارسی هم داره و برای کسانیکه انگلیسی شون زیاد خوب نیست میتونه منبع اطلاعاتیه خوبی باشه. سایت نسبتا کاملیه، در مورد موضوعات مختلف صفحات مخصوص داره با مقالات در مورد تاریخ فلسطین، در مورد مسئله ی زمین، آب، و انتفاضه ها.

بخش فارسیه سایت:

http://www.palestine-persian.info/fa/

هقتم:

کتابِ «اسراییل، فلسطین، نبردی برای پیروزی رسانه ایی» نوشته ی استفانی گاتمان

http://books.google.co.uk/books?id=cYJtAAAAMAAJ&q=isbn:1893554945&dq=isbn:1893554945&hl=en&sa=X&ei=2b3SU63DN6Ta4QTaqoGwBQ&redir_esc=y

فایل پی دی افِ کتاب رو داشتم، اما الان هرچی میگردم پیداش نمیکنم. به محض اینکه پیداش کردم یه جا آپلودش میکنم برای بقیه. موضوع کتاب، و اطلاعاتی که بهش اشاره میکنه، و نگاهش به این موضوع خیلی جالبه و «سعی کرده» بی طرف باشه.

هشتم:

انتفاضه الترونیک

http://electronicintifada.net/

شبیه به گردان عزالدین قصام که شاخه ی جنگی حماس و مقاومت بوده، این سایت در واقع شاخه ی اینترنتی مقاومت فلسطین محسوب میشه. آمار و اطلاعات خوبی داره، اخبارش سریعه، وب لاگ های زیادی دارن، و روی تبلیغات در فضای مجازی کار میکنن.

نهم:

اسامی قربانیان حمله ی وحشیانه اسراییل به نوار غزه. اسامی در این بخش از سایت الجزیره تا جایی که امکان داشته به همراه جنسیت، سن، وشعیت تاهل و محل کشته شدن درج میشن. اسامی و آمار سرباز های اسراییلی به هلاکت رسیده هم در ادامه نوشته شده. آمار ها معمولا خیلی دقیق بوده تا الان، که یکی از دلایلش مقبولیت الجزیره بین فلسطینی ها، و لینک های قوی هست که در منطقه دارن.

http://www.aljazeera.com/news/middleeast/2014/07/gaza-under-seige-naming-dead-2014710105846549528.html

دهم:

گزارش ها و بیانیه های بین المللی در مورد فلسطین و سرزمین های اشغالی. نزدیک به ۱۹۰ مورد:

 http://www.mezan.org/en/info.php?view=reports

یازدهم:

دفتر های سالانه نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف.

هر ساله یک کتاب از طرف سازمان ملل تحت این عنوان چاپ میشه که همیشه هم پیدا کردن نسخه پی دی اف این کتاب کار راحتیه. هر سال که مد نظرتون هست کافیه دنبال کتاب مربوط به اون سال باشید و برید سراغ بخش فلسطین و اسراییل. تمام موارد نقض حقوق بشر و حقوق انساندوستانه ی بین المللی اونجا نوشته میشه. به عنوان مثال، گزارش مربوط به سال ۲۰۱۴، بخش مخصوص اسراییل-فلسطین در این آدرس منتشر شده:

http://www.hrw.org/world-report/2014/country-chapters/israel-and-palestine

دوازدهم:

نقشه ی راه ناکجاآباد

http://books.google.co.uk/books?id=E_hxx4pXDZoC&printsec=frontcover&dq=isbn:9781844670765&hl=en&sa=X&ei=Fr_SU8PnBIyL4gTehoCoBA&redir_esc=y#v=onepage&q&f=false

کتابی در مورد طرح پیشنهادی “نقشه راه” که چند سال پیش ارائه شد و قرار بود صلح رو به فلسطین هدیه کنه، اما کاملا بیفایده بود. در واقع چنین طرح هایی از همون زمانی که به ذهنِ فردِ پیشنهاد دهنده میرسن شکست خورده بودن و همیشه خواهند بود.

جاذبه های گردشگری فلسطین

همین چند روز پیش بود که خواهرم با خشم زیادی برایم تعریف میکرد که ویدئو کلیپی را دیده از جایی نزدیک به نوار غزه، که حسابی متاثرش کرده، که تا اینجایش عجیب نبود، اما وقتی خودم فیلم را دیدم، تازه فهمیدم که وحشتناک ترین فیلم موجود از تجاوز اسراییل به خاک فلسطین همین است. قبلا فیلم های زیادی از دوران صدام حسین دیده بودم، فیلم های دوران جنگ بوسنی، یا همین فلسطین، اما این یکی به کل فرق می کند. قبلا اگر وحشی گری در فیلمی بود، از سوی نظامیان انجام میشد، نظامیان بودند که میکشتند، نظامیان بودند که شکنجه می شدند، یا حداقل یک سوی آن قصاوت ها نظامیان بودند. اما این یکی، هر دو سویش غیر نظامی هستند، مردم غیرنظامی ساکن غزه، که روزی سرزمین شان وسعتی چندین برابر این نوارِ باریک داشت، زیرِ باران گلوله ها و بمب های ارتش اسراییل، بی دفاع، بی پناه، جان می دهند و از سوی دیگر مردم غیر نظامی اسراییل جمع شده اند روی نقطه ایی مرتفع، و تمام این وقایع را می بینند و حظ میبرند، نوشابه های غیر الکلی می نوشند و خلاصه برای خودشان یک جاذبه ی توریستی ساخته اند، که لذتش تماشای ویران شدن خانه ها و خیابان ها و جان هاست. یکی شان خود را اندکی فاشیست می داند، و پیشنهاد می کند که کلا تمام غزه شخم بزنند و ار فلسطینی جماعت پاکش کنند.

تمام این جنگ یک طرفه –اگر بشود اسمش را جنگ گذاشت، چرا که بیشتر به یک تجاوز همه جانبه شبیه است – به اندازه این فیلم آزارم نداد. بار ها و بارها تماشایش کردم. دست آخر تصمیم گرفتم یک فهرست از دیگر نقاط دیدنی و جاذبه های توریستی فلسطین تهیه کنم، ابتدا به فارسی بنویسم و منتشرش کنم، سپس به انگلیسی برگردانم و برای روزنامه های انگلیسی زبان اسراییل بفرستمش و رونوشتش را به نشریات و روزنامه های انگلایسی زبان دیگر کشور ها ارسال کنم. اینها را برای این نوشتم که اگر کسی مطلب را خواند برداشت اشتباهی نداشته باشد، چراکه اگر زبان طنز گاهی به کار برده ام، بغضم دست کمی از تمام دلسوزان مردم بی دفاع فلسطین نبوده، بلکه هدفم معرفی جنایت هایی ست که اسرایل در این سرزمین مرتکب شده و شاید بعضی هایشان چندان شناخته شده نباشند، یا شاید آنقدر از نظر رسانه ایی بزرگ و قابل پوشش نبوده باشند، مثلِ قبرِ یک کودک در حیات بیمارستانی در نوار غزه، که به دلیل حکومت نظامی و ترس از بمباران آمبولانس، امکان حمل جنازه به قبرستان نبوده و اگر حکومت نظامی نبود، شاید اصلا نمی مرد. به نظرم تمام این مکان ها میتواند جاذه ی توریستی خوبی باشد برای آن جماعتی که میروند بمباران غزه را تماشا می کنند، و شاید حتی برای جماعت شبیه به آنها. در زمان ترجمه ی کتاب کودکی تاراج شده مجبور بودم تمام تاریخ درگیری ها را بخوانم، همان موقع بدون اینکه حساب امروز را کرده باشم یک فهرست تهیه کرده بودم، در واقع بخش هایی از تاریخ فلسطین را هایلایت کرده بودم، حالا انگار آنها به درد میخورند. و در آخر اینکه سعی میکنم این جاذبه های توریستی را  بر اساس تاریخ و قدمت ردیف کنم و اگر شد لینک فیلم، عکس یا توضیحات بیشتر در مورد هر کدام را در انتها ی هر مورد قرار دهم.

لینک ویدئوی مورد نظر:

https://www.youtube.com/watch?v=Tjw8U0AcH4Q

جاذبه ی توریستی اول:

روستای قبیه

روستایی قدیمی از پیش از دوران عثمانی در مرز کرانه های باختری با سرزمین های اشغالی، در فاصلی سی کیلومتری رام­الله قرار دارد – شاید خیلی واجب نباشد، اما بد نیست این نکته اشاره شود که کرانه های باختری در حقیقت به اردن تعلق دارد، اما ارتش اسراییل این بخش از اردن، بلندی های جولان از سوریه، و صحرای سینا از مصر را طی یک عملیات پیشگیرانه و بسیار کوتاه در زمان اوج ملی گرایی عربی به تصرف خود در آورد- واحد ۱۰۱ نیروهای دفاعی اسراییل، به فرماندهی آریل شارون، به همراهی چندین نفر از چتربازان ارتش اسراییل ساعت ۹ صبح روز ۱۴ اکتبر ۱۹۵۳، ناگهان به این روستا حمله کردن. شاید شیوه ی حمله هم به قدر کافی برای دوستداران این گونه جاذبه های توریستی جالب باشد!: نیرو های اسراییلی به سرعت روستا را از سه جانب محاصره کردن، مسیرِ روستا به سمت روستایی که نیروهای اردنی در ان حضور داشتند را مین­گذاری کردند، و ناگهان وارد روستای قبیه شدند. نیرو های دفاعی روستا، که روی هم ده نفر بودند پس از مقاومتی نه چندان طولانی در برابر نیرو هایی که وزارت امور خارجه آمریکا آنها را بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ تن میداند، همگی کشته شدند. شارون، به عنوان فرمانده عملیات، بعد ها در خاطرات خود نوشت که  «دستور واضح بود، میبایست قبیه را به درس عبرتی برای بقیه تبدیل کنیم!» جنایت از اینجا آغاز شد. سربازان وارد خانه ها میشدند، همه را به رگبار بستند، نارنجک به داخل خانه ها می انداختند، و خانه های را روی سر کسانی که داخل شان پناه گرفته بودند با دینامیت های که مهدنسان ارتش کار می گذاشتند ویران کردند. ۶۹ روستایی عرب این روستا طی آن حمله به قتل رسیدند، ان هم به اشکالی وحشتناک، به طوری که وزارت امور خارجه آمریکا هم شوری آش را حس کرده و این واقعه را قویا محکوم کرد، و از پی اش سازمان ملل و دیگر مجامع بی خاصیت بین المللی همین کردند. دو سوم کشته شدگان عملیات شوشانا – نام این عملیات –  از زنان و کودکان روستانشین بودند.

شاید شنیدن آنچه پس از عملیات رخ داد هم خالی از لطف نباشد و ارزشِ توریستی به این روستا اضافه کند. پس از محکومیت این عملیات، وزارت امور خارجه ی دولت جعلی اسراییل تصمیم گفت تا تمام این اتفاقات را به شهروندان غیر نظامی خشمگین اسراییلی که در نزدیکی مرز ها زندگی می کند نسبت دهد! موشه شارت، وزیر امور خارجه وقت اسراییل، در خاطرات خود می نویسد: «حالا ارتش منتظر است ببیند ما چه کار خواهیم کرد. شامول بندر پیشنهاد داده که بگویم مرزنشینان اسراییلی که از وقایع اخیر خشمگین بوده اند دست به این عملیات زده اند حتی گفتنش هم مارا مسخره جلوه می دهد. هر بچه ای میتواند بفهمد که این عملیات کار افراد غیرنظامی نیست و دست ارتش در کار بوده.»

شاید از نکات جالب این جاذبه توریستی، با یک جاذبه توریستی بسیار بزرگ به نام بمباران اخیر نوار غزه در این باشد که بهانه ی حمله، مثلِ همین مورد اخیر، کشته شدن چند اسراییلی بوده است. یک زن اسراییلی و دو فرزندش، در اکتبر ۱۹۵۳ کشته شدند. یک نفر یک نارنجک به داخل خانه شان پرتاب کرده بود. اسراییل به سرعت فلسطیناین آواره ایی را متهم کرد که در اردن پناه گرفته بودند و با وجود خطر کشته شدن توسط نگهبانان اسراییلی روزانه به فلسطین باز می گشتند تا خانواده شان را ببینند، یا غذا حمل کنند. دولت اردن اعلام کرد برای یافتن عاملین این قتل با اسراییل همکاری خواهد کرد. اما بی فایده بود، چراکه اسراییل بهانه را یافته و آماده ی حمله بود.

این نکته آخر را هم باید اضافه کنم. در یکی از مواردی که دولت اردن با اسراییل برای پیگیری یک خرابکار که لوله بزرگ آبرسانی به بخش اعراب ناحیه را منفجر کرده بود، ردِ آن فرد تا لب مرزِ منطقه ی تحت پوشش اسراییل ردگیری شد، اما اسراییل اجازه ی ادامه ی تحقیق و جستجو را نداد. شاید بگویید این دو مورد بی ربط هستند، اما با دانستن اینکه خودِ اسراییل سابقه ی درخشانی در خرابکاری و قتل و نسبت دادن آنها به دیگران دارد، شاید بتوان بهانه ی بسیاری از حملات را از نو دوباره برررسی کرد، اینبار با دیدی شکاکانه.

مطمئن هستم که مسافرت به این روستا، و تماشای خیابان هایش میتواند برای توریست های اسراییلی جالب باشد. میتوانند روبه روی دربِ خانه های بیاستند، و آن روز لعنتی را تصور کنند، سربازها در را می شکنند، وارد خانه می شوند و همه را به رگبار می بندند. بعد هم دینامیت روی ستون خانه های سنگی کار می گذارند و منفجرشان می کنند. این روستا بوی خون میدهد، این توریست ها هم تشنه ی خون.

جاذبه توریستی دوم

کفر قاسم:

این یکی میتواند جای جالبی برای توریست های ما باشد. روستایی که در منطقه ی سبزِ وقت واقع شده، جایی که اسراییلی ها “مثلث” می خواندنش. منطقه ایی که از نظرِ نظامی نقطه ی ضعفِ پلیس مرزی اسراییل بود. از سوی دیگر، درگیری های کانال سوئز بالا گرفته بود و اسراییل نگران بود مبادا سربازان یا رزمندگان چریکی از اردن به  اسراییل حمله کنند – اردن وارد این درگیری ها نشد و حتی نیروهای نظامی اش را هم به مرز نرساند -. به دلیل اهمیت این ناحیه، کنترل آن کاملا در دست نظامیان بود، و حکومت نظامی دائم در منطقه حاکم بود.

روز ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، زمان حکومت نظامی ناگهان تغییر کرد. فرمانده نظامی منطقه تمام مقام ها را فراخواند و اعلام کرد از همین امروز زمان حکومت نظامی از ۵ عصر تا ۶ صبح خواهد بود. نباید کسی دستگیر شود. هرکه را دیدند باید بکشند. فرمان تغییر زمان حکومت نظامی ساعت ۳:۳۰ عصر به پلیس مرزی رسید، یعنی زمانیکه تمام کارگران، کشاورزان، دانش اموزان و بسیاری دیگر از ساکنین در روستا نبودند. شهردار نگران کسانی بود که خارج از روستا هستند، به او اطمینان داده شد که آنها را نخواند کشت. خبر به ساکنین خارج از روستا رسید. بعضی ها به سرعت خود را به خانه رساندند، پیش از انکه حکومت نظامی برقرار شود. فرمانده نظامی منطقه، ” شمول مالینکی” به همه دستور داده بود که کسی بناید دستگیر شود، هرکس دیده شد باید کشته شود. بعضی از افسران هم حتی نگران روستاییانی بودند که بعد از حکومت نظامی باز می گردند، اما فرمان هنوز همان بود، اما بنا بر لطفِ فرمانده، قرار شده بود که شبِ اول تعداد زیادی کشته نشوند!

همان شب، ۴۸ عرب به قتل رسیدند. عددی که اعراب آنرا ۴۹ نفر میدانند، چراکه یکی از قربانیان باردار بوده است. ۶ زن، ۲۳ کودک ۸ تا ۱۷ ساله، که در بین انها دختران ۸ تا ۱۵ ساله هم وجود داشت، همگی از قربانیان این کشتار بودند. تعدادی از آنها با یک کامیون وارد روستا شده بودند، جلوی ایست بازرسی ایستاده و وقتی که میخواستند مدارک شان را نشان دهند ناگهان سربازها به روی آنها اتش گشودند. زخمی های آن شب همگی همانجا در خیابان ها رها شدند، کسی نمیتوانست به دادشان برسد، بسیاری از آنها از خونریزی همان شب  پس از تحمل ساعت ها درد جان باختند، تعدادی از آنها فردا صبح با کامیون به بیمارستان رسانده شدند.

عاملان و آمران این کشتار، به دلیل فشار شدید جامعه جهانی و محکومیت های پیاپی آن به دادگاه کشانده شدند. سه نفرِ اصلی این کشتار، از جمله فرمانده منطقه، به ۱۰ و پانزده سال زندان محکوم شدند. اما پس از مدت کوتاهی محکومیت شان به ده و هشت سال رسید، و سپس به  ۵ سال کاهش پیدا کرد، و در نهایت بعد از یک سال آزاد شدند! یکی از آنها ارتقا درجه گرفت و مسئول امنیت نیروگاه اتمی نگف شد، و دیگری فقط ۱۰ سنتِ اسراییل جریمه مالی شد! فقط ۱۰ سنت!

برای جلوگیری از درز احبار به بیرون از روستا، ارتش آنرا محاصره کرد، سرکوب شدیدتر، و با وجود مخالفت های جهانی، هیچ کدام از عاملین آن به آنچه سزای عمل شان بود نرسیدند.

این روستا هم میتواند برای جماعت توریست اسراییلی جالب باشد. در واقع هرجا که ارتش اسراییل جنایتی کرده، میتواند جایی باشد برای تماشا.

جاذبه توریستی سوم:

ساحل غزه

ساعت چهار و نیمِ روز ۹ ژوئن سال ۲۰۰۶، بر اثر بماباران ساحل غزه توسط توپخانه و نیروی دریایی ارتش اسراییل هشت شهروند غیرنظامی فلسطینی کشته شدند و بیش از سی نفر دیگر آسیب دیدند. احتمالا این انفجار را همگی به یاد دارید، انفجاری که با تصویر دخترکی هشت نه ساله و شوک زده ی فلسطینی در تمامی رسانه های دنیا به مخابره شد. آن دختر، پدر و مادر خود را در آن بمباران از دست داد.

اسرایل در ابتدا مسئولیت بمباران را به عهده گرفت. اما به سرعت پشیمان شد و گفت اصلا آن منطقه را هدف قرار نداده. سپس رو به سناریو های عجیب و غریبی آورد که دست کمی از داستان های تن تن نداشت. آنها مدعی شدند عامل انفجار یک موشک قدیمی بوده، یا شاید مین های زمینی نیروهای فلسطینی بوده که منفجر شده. رسانه های اسراییل هم همراه با دولتیان مدام از سناریو های جدید حرف می زدند.

هشت انسان غیرنظامی، هشت زندانی در بزرگترین زندان کره ی زمین در ساحل جان باختند، ساحلی که روزگاری منبع درآمدی بود برای فلسطینیان، و ماهیگیری آن رونق داشت. اما بعد از قدرت یافتن اسراییل، دیگر ماهیگیران فلیطینی اجازه ی پیشروی بیشتر از ۶ مایلی در دریا را نداشتند، و همین چند سال پیش این محدوده به ۳ مایلی کاهش یافت. این ساحل هم میتواند علاوه بر زیبایی طبیع اش، یادآور بمباران غیرنظامیان باشد، و کیف توریست های اسراییلی «کمی فاشیست» را کوک کند.

جاذبه ی چهارم:

قتل راشل کوری

دانشجوی ۲۴ ساله ی آمریکایی و عضو “جنبش جهانی همبستگی”، از قربانیان معروف شهرکسازی های غیرقانونی دولت اسراییل است. جنبش جهانی همبستگی، از کارزار های جهانی ی بود که افراد زیادی را برای مبارزه با تخریب خانه های فلسطینیان بسیج و سازماندهی میکرد. راشل کوری نیز برای انجام تحقیق سال آخر دانشگاه، و تلاش برای خواهرخواندگی واشنگتن و شهر های فلسطینی به این منطقه سفر کرد. حضور او بیشتر از دو سه ماه طول نکشید. روز ۱۶ مارس ۲۰۰۳، راشل کوری زیر یک بولدوزر نظامی ارتش اسراییل له شد و جان باخت. او و دیگر اعضای همبستگی جهانی برای توقف بولدوزر ها و جلوگیری از تخریب خانه ی فلسطینی ها تجمع کرده بودند. ارتش اسراییل اعلام کرد که این واقعه یک اشتنباه تاسف برانگیز و غیرعمد بوده. شکایت های دوستان و خانواده ی او از سوی دادگاه های اسراییل پذیرفته نشد.

تخریب خانه های فلسطینیان در آن دوره، یکی از وحشیگری های اسراییل به شمار می آید که برای انجامش ۲۴۰ غیرنظامی فلسطینی، از جمله ۷۸ کودک کشته شدند. عملیات تخریب همیشه توسط بولدوزر های زرهی، و با حمایت تیراندازان ارتش انجام میگرفت. راشل کوری و هفت نفر دیگر از اعضای جنبش در روز حادثه با ایستادن جلوی خانه ها قصد داشتند از تخریب آنها جلوگیری کنند. اما فکرش را هم نمیکردند که یکی از بولدوزر ها از روی یکی از دوستانشان رد خواهد شد.

این جاذبه ی توریستی هم دو منظوره است! هم میتواند به عنوان مکان رد شدن بولدوزر از روی یک دختر غیرنظامی بیست و چهارده باسله باشد، هم تخریب خانه ی فلسطینی ها. دقیقا همان چیزی که آن دختر اسراییلی می خواست.

جاذبه ی پنجم:

کشتار مسجد ابراهیم

این جاذبه ی توریستی مزایایی دارد، که می توان به دسترسی راحت به آن، و دستنخورده بودنش اشاره کرد. تمام جاذبه های دیگر بر اثر گذر زمان یا تغییر کرده اند، یا توسط ارتش و بولدوزر های ارتش تخریب شده اند، اما این یکی، از مساجد معروف کرانه های باختریست: مسجد ابراهیم. که توریست های اسراییلی میتوانند برای گذران اوقات بیکاری، و تصویر سازی بهتر از آنچه روی داده به آن مسجد رفته و تمام ماجرا را در همان فضا تصور کنند.

بیست و پنجمِ فوریه سال ۱۹۹۴، همزمان با تلاقی تعطیلات مذهبی ماه رمضان مسلمانان و تعطیلات مذهبی یهودیان، یکی از اعضای اسبق ارتش اسراییل ، به نام “باروش گولدشتاین” بر مسلمانانی که در مسجد مشغول نماز خواندن بودند آتش گشود و ۲۹ نفر را در جا به قتل رساند و ۱۲۵ نفر دیگر را مجروح کرد. او تا زمانیکه مهمات داشت به شلیک ادامه داد. پس از پایان تیراندازی، مردم به او حمله کردند. اما این خشم به این راحتی تمامش نداشت. طی چند روز بعد از این کشتار، شورش ها و تظاهرات زیادی در فلسطین بر پا شد که طی انها ۱۹ فلسطینی توسط پلیس و ارتش اسراییل کشته شدند.

دولت اسراییل هم حتی این کشتار را محکوم کرد و سخنرانی های فراوانی در مورد نکوهیده بودن قتل و کشتار ایراد کردند و به خیالشان خود را قدیس عالم تصور کردند که کشتار مسلمانان را محکوم می کند. اما مردم اسراییل، بخصوص ساکنین شهرک های غیرقانونی، او را در حد یک قهرمان، منجی و شهید می دانستند.

شاید برخی بگویند که این مورد مانند دیگر جاذبه ها چندان هم اصیل نیس چرا که دست ارتش و پلیس در کار نبوده، دولت اسراییل هم کا بارها قویا این کشتار را محکوم کرده است. این موضوع به این سادگی نیست. بر اساس مدارکی که موجود است، می توان به قطعیت گفت که دولت اسراییل از تنفر نژادی شدید گولدشتاین از غیر یهودیان با خبر بوده، و می دانسته که او در پی پاکسازی اعراب و دروزی ها از اسراییل و نابودی آنهاست. باروش گولدشتاین متولد نیویورک بود و در «اتحادیه دفاع یهودی» عضویت داشت، که از سوی اف بی آی یک سازمان تروریستی و غیرقانونی محسوب میشد. او در اسراییل هم در گروه های ضد عرب فعالیت می کرد. او در ورود به اسراییل به عضویت نیروهای ارتش در آمد و به عنوان پزشک به فعالیت پرداخت. اما هیچگاه در درگیری ها اعراب را معالجه نمی کرد، حتی اعرابی که عضو نیروهای امنیتی اسراییل بودند. او از مداوای دروزی ها هم سر باز می زد. تمام دوستان، آشنایان و مسلما سازمان های اطلاعاتی اسراییل از این تمایلات به شدت نژادپرستانه و خشونتگرایانه ی او با خبر بودند. گولدشتاین برای مدتی در گروه کاث عضور بود که توسط مجلس اسراییل فعالیتش غیرقانونی اعلام شده است. بعد از کشته شدن رهبر این گروه توسط یک جهادگر فلسطینی، او حتی علنا اعلام کرده بود که به دنبال انتقام گیری ست. او حتی پیش از این با اسید به یک مسجد و نمازگزاران حاضر در آن حمله کرده بود. نیروهای امنیتی اسراییل اگر واقعا با چنین کشتنارهای مخالفند، می بایست با وجود اطلاع از این گرایش ها و افکار، او را دستگیر و از وقوع چنین واقعه ی دردناکی جلوگیری کنند، نه انکه بگذارند به راحتی در شهر بگردد و هدف کشتار مشخص کند. با وجود نامه ی چند مسجد به دولت اسراییل و تقاضا برای کنترلِ این جوان، هیچگاه سعی بر جلوگیری از او نشد. تمایلات نژادپرستانه ی او حتی تا روزنامه های آمریکایی هم رسیده بود! گولشتاین  درسال ۱۹۸۱ نامه ی برای انتشار به نیو یورک تایمز نوشت و در آن از حذف کامل اعراب از اسراییل و پاکسازی نژادی حرف زده بود. همه ی اینها به جایی رسید که باروش به راحتی، با یک اسلحه نظامی، و در حالیکه لباس ارتشی به تن داشت، وارد مسجدی شود که قرار بود توسط ۹ نفر افسر ارتش اسراییل همیشه تحت مراقبت باشد. باروش فشنگ هایش را لای چهار مجله گذاشته بود و به راحتی وارد قسمت مسلمانا مسجد شد، در قسمت ورودی ایستاد، درست پشتِ سر نمازگزاران، منتظر ماند تا به سجده بروند، و ناگهان شلیک را شروع کرد. بنابر گفته ی برخی از شاهدین او چند نارنجک هم به میان جمعیت پرتاب کرده است.

جاذبه ششم:

قانا

قانا روستایی ست در جنوب لبنان، جایی که در زمان عملیات خوشه های خشم اسراییل علیه حزب الله لبنان و پناهجویان فلسطینی این منطقه در مرکز درگیری ها قرار گرفته بود. سازمان ملل یک مرکز پناهندگان در این روستا برپا کرده بود که بیش از هشتصد غیرنظامی لبنانی در آن پناه گرفته بودند. اینها همان غیرنظامیانی بودند که ارتش اسراییل با پیام های رادیویی به آنها اعلام کرده بود باید خانه ها و شهرهای شان را رها کنند و در جایی دیگر پناه بگیرند. روز ۱۸ آوریل ۱۹۹۶، توپخانه ی ارتش اسراییل این مجموعه را هدف قرار دادند که باعث کشته شدنِ صد و شش نفر غیرنظامی لبنانی شد. این حمله ساعت ۲:۰۸ دقیقه بعد از ظهر انجام شد و طی آن توپخانه ی ارتش اسراییل ۳۸ توپ به این ساختمان شلیک کرد.

اسراییل این کشتار را به کلی یک اشتباه فنی اعلام کرد و گفت که نیروهای آن نمی دانستند آن ساختمان پناه گاه غیرنظامیان است و بهانه های مسخره ی دیگری مثلِ اشتباه در اندازه گیری حادثه، قدیمی بودن نقشه ی مورد استفاده ی ارتش، اشتباه در محاسبه ی بُرد توپخانه را مطرح کردند. اما این بهانه ها هم همگی دروغ بود. در روزِ حمله، یک هواپیمای بدون سرنشین شناسایی اسراییلی در منطقه پرواز می کرد. و مطمئنا اسراییل از حضور آن تعداد پناهجو در ساختمان مطلع بوده اند. تحقیق سازمان ملل در خرابه های ساختمان نشان داد که حمله عامدانه و بسیار دقیق انجام شده. اسراییل نتایج تحقیق را نپذیرفت. و درخواست غرامت از سوی خانواده ی قربانیان بی نتیجه ماند.

در کل میتوان گفت که ساختمان های ویران، جنازه ها، محل اصابت توپ و راکت، همگی از علایق توریست های اسراییل هستند، و این مورد تمام اینها را با هم دارد. اما متاسفانه کمی برایشان دور است و نمیتوانند از نزدیکی خانه به تماشایش بنشینند.

جاذبه ی هفتم:

صبرا و شتیلا

صبرا و شتیلا بدون شک یکی از بزرگترین جنایات اسراییل علیه حقوق بشر است. کشتار تعداد زیادی از مردم بی دفاع و غیرنظامی فلسطینی که برای فرار از جنگ و کشتار به جایی دورتر پناه برده بودند. جدا از غیرقانونی بودن این کار بر اساس عرف های بین الملی و قوانین سازمان ملل، انجام چنین کاری به حدی از بی رحمی نیاز دارد که فکر نمیکنم همه کس توان انجامش را داشته باشد. احتمالا توریست های اسراییلی مورد نظرمان اینجا را بهشت خود خواهند یافت و حسرت خواهند خورد که چرا در زمان کشتار انجا نبوده اند تا مثلِ بمباران نوار غزه به تماشایش بنشینند و نوشیدنی غیرالکلی بنوشند.

نیروهای دفاعی اسراییل در ماه ژوئن ۱۹۸۲ به لبنان حمله کردند. بهانه ی انها ترورِ سفیر اسراییل در بریتانیا بود. مقام های فلسطینی و مسلمان ها هرگونه ارتباطی با این ترور را انکار کردند.هدفِ آنها دور کردن نیرو های نظامی سازمان آزادی بخش فلسطین و دیگر پیکارجویان هوادار فلسطین بود. آنها به سرعت به حوالی بیروت، پایتخت لبنان رسیدند. اینها در حالی بود که لبنان درگیر جنگ های داخلی هم بود، نیرو های مختلف، از مسیحیان، فالانژ ها، طرفداران حزب الله، هواداران مسلمانان و چندین گروه دیگر با هم رقابت می کردند. نخست وزیر وقتِ لبنان یک مسیحی بود به نام بشیر الجمیل. جمیل در همان دوران حمله ی اسراییل به لبنان ترور شد  و فالانژ های مسیحی عاملِ این ترور را مسلمانان و فلسطینیان می دانستند و در پی انتقام گیری بودند. در زمان محاصره ی لبنان، پیکارجویان فلسطینی، و هزاران پناهجوی غیرمسلح فلسطینی و مسملان در غرب بیروت در اردوگاه های پناهندگان بودند. مجلس اسراییل بنابه درخواست مناشه بگین قانونی تصویب کرد که نیرو های اسراییل نباید به غرب بیروت حمله کنند. آنها قصد داشتند از فالانژ های مسیحی برای پاکسازی فلسطینی های ساکنِ غرب لبنان استفاده کنند.

نیرو های سازمان آزادی بخش فلسطین در روز اول سپتامبر به شرطِ ادامه ی حضور نیروهای بین المللی از بیروت خارج شدند و پناهجویان بی دفاع فلسطینی تنها در اردوگاه های صبرا و شتیلا در غرب بیروت باقی مانندند. اسراییل از بشیر الجمیل خواست تا پیمان صلح را بپذیرد، و دیگر خواسته ی آنها ادامه ی حضور نیروهای ارتش آزاد لبنان –که آن زمان هوادار اسراییل بودند – در جنوب لبنان بود، تا بتوانند با فلسطینیان مقابله کنند. اما بشیر الجمیل با این پیشنهاد مخالفت کرد.

نیروهای بین المللی که قرار بود از پناهندگان فلسطینی محافظت کنند روز ۱۱ سپتامبر بیروت رو ترک کردند. ریس جمهور بشیر الجمیل سه روز بعد ترور شد. یک فرد لبنانی مسیحی به ترور او اعتراف کرد. مسلمانان و فلسطینی ها هرگونه ارتباط با او را رد کردند. اما بی فایده بود، و تمام مهره چینی ها به شکلی انجام شده بود که یک فاجعه ی انسانی و قتل عام در راه بود. اسراییل به بهانه ی حفظ نظم و جلوگیری از آشوب تصمیم گرفت به سمت غرب بیروت حرکت کند.

شب ۱۵ سپتامبر همان سال، فرمانده نیروهای ارتش، ایتان، به لبنان رفت و با فرمانده فالانژ ها دیدار کرد. اسراییل از فالانژ ها خواست تا خود را به سرعت بسیج کنند تا بتوانند در حمله ی اسراییل به غرب بیروت نقشی داشته باشند. به فالانژ ها گفته شد که اسراییلی ها وارد کمپ ها نخواهد شد، و این کار را به فالانژ های مسیحی می سپارند. اسراییل از کینه ی شدید فالانژ ها از فلسطینیان مطلع بود، و اتفاقا از همین تنفر و کینه به عنوان عاملی برای کشتار فلسطینیان استفاده کرد.

نیروهای دفاعی اسراییل روز ۱۵ سپتامبر صبرا و شتیلا را کاملا محاصره کردند و ایست های بازرسی در خروجی های آن برپا کردند تا کسی امکان خروج نداشته باشد. ساختمان هفته طبقه ی سفارت کویت به دلیل دید خوبی که به منطقه داشت به عنوان یکی از مراکز دیده بانی انتخاب شد. صبح روز ۱۶ سپتامبر فرمان حمله از اسراییل صادر شد. در این فرمان ذکر شده بود که نیروهای اسرایل نباید وارد کمپ ها شوند. آریل شارون و ایتا، به ملاقات فرمانده فالانژ ها رفتند و از آنها خواستند وارد کمپ ها شوند. اسراییل به آنها گفته بود که ترور جمیل کار فلسطینی ها بوده است.یک ساعت بعد، حدود ۵ عصر، هزار و پانصد رزمنده ی فالانژ در فرودگاه بیروت که تحت اشغال اسراییل بود جمع شدند و بوسیله جیپ های ارتش اسراییل به صبرا و شتیلا رفتند.

اولین واحد فالانژ ها ساعت ۶ عصر وارد صبرا و شتیلا شدند. فلسطینیان را به گلوله بستند، صف های اعدام راه انداختند. نیرو های اسراییل به محض تاریک شدن هوا آنقدر منور شلیک کردند که یک پرستار هلندی می گوید “هوای کمپ ها مثل یک استادیوم ورزشی روشن بود.”

دو ساعت بعد، یکی از فالانژ ها با مرکز فرماندهی تماس گرفت و خواست بداند با پنجاه زن و کودکی که زندانی گرفته باید چه کند. یکی از افسران اسراییلی پاسخ هوبیکا -فرمانده فالانژ ها- را شنید و در مورد آن شهادت می دهد که ” هوبیکا پاسخ داد: آخرین باری باشد که چنین سوالی از من میپرسی، خودت میدانی که وظیفه ات چیست.” همه افرادی که روی پشت بام بودند با شنیدن این جواب خندیدند.

ساعت یازده همان شب پیام رسید که تا این لحظه سیصد نفر کشته شده اند. این پیام به سرعت به تل آویو رسید. اسراییل از ترس درز کردن خبرِ یک قتل عام دستور داد فعلا عملیات متوقف شود. ۱۷ سپتامبر هم در های صبرا و شتیلا هنوز بسته بود. فقط چند خبرنگار توانستند وارد اردوگاه شوند. آنها شاهد بودند که فالانژ ها جنازه هایی را از خانه های ویران شده بیرون می کشیدند. گونار فلاکستاد، یک روزنامه نگار و دیپلمات نروژی شاهد این صحنه ها بود. او آنچه دید را اینگونه توصیف کرد: ” خیلی از جنازه ها شدیدا تحقیر شده بودند، آلت تناسلی پسر ها را قطع کرده بدودن، با چاقو علامت صلیب روی تن شان کشیده بودند.” جنت لی استیونس نیز در نامه ایی به همسرش اوضاع را اینطور توصیف کرد: ” جنازه زن هایی را دیدم که دامنشان بالا زده شده بود و پاهایشان باز بوود. ده ها مرد جوان را دیدم که به صف اعدام شده بودند. گلوی کودکان را بریده بودند. شکم یک زن باردار را پاره  کرده بودند، چشم هایش هنوز باد بود، فریاد خاموشی از وحشت در چهره اش پیدا بود. بسیاری از بچه های خردسال را چاقو زده بودند یا تکه که کرده بودند، خیلی از این کودکان را داخل زباله های انداخته بودند.”

پیش از این قتل عام، یاسر عرفات از جامعه جهانی خواسته بود نیروهای بین المللی را به بیروت برگردانند. او نگران غیرنظامیان بی دفاع فلسطینی در اردوگاه های صبرا و شتیلا بود. اسراییلی ها هم از ابتدا می دانستند که چه کسانی را به این اردوگاه ها می فرستند. دو هفته پیش از حمله، روزنامه ی رسمی نیروهای دفاعی اسراییل نوشت که یکی از افسرهایی که با فالانژ ها صحبت کرده بود شنیده که آنها می گویند ” سوالی که الان ذهنِ ما [فالانژ ها] را مشغول کرده این است که چطور کارمان در صبرا و شتیلا را شروع کنیم، یا کشتن یا تجاوز؟”

اسراییل به راحتی می تواند تکذیب کند، و بگوید ما کسی را نکشتیم، اما پیش بردن بازی، به گونه ایی که در نهایت به قتل عام فلسطینیان منجر شود از مدت ها پیش برنامه ریزی شده بود. اسراییلی ها می دانستند که فالانژ ها با فلسطینیان چه خواهند کرد، و در این راه کمک حالشان هم بودند. آنها اردوگاه را محاصره ی کامل کردند، فالانژ ها را به اردوگاه رساندند، آسمان شب را با منور برایشان روشن کردند تا مبادا یک کودک بتواند فرار کند. اسراییل با لذت نظاره گر این قتل عام بود. قتل عامی که طی آن تا سه هزار و پانصد نفر زن و کودک و غیرنظامی کشته شدند. شاید این یکی جاذبه ی توریستی خیلی خوبی برای توریست های اسراییلی باشد!

کارگران فلسطینی، قدرتمند در بیانیه­ها، ناتوان و ناچیز در واقعیت

موضوع فلسطین و رژیم اشغالگر محدود به امروز و امسال نیست، بیش از نیم قرن است که از جمله مناقشات پلمیک میان جناح های مختلف چپ و راست بوده و هست، اما در دوره های مشخصی به صدر فهرست موضع گیری ها و تحلیل ها و نسخه پیچی ها میرسد، که شوربختانه این دوره ها همیشه با کشتار بی رحمانه فلسطینیان و رسانه ایی شدن خاصیت خشن این اشغالگری همراه است. با شروع چندباره ی حملات وحشیانه ارتش اسراییل به نوار غزه، این موضوع دوباره به صدر فهرست تحلیل ها و موضع گیری ها رسیده. من به شخصه تا به حال هیچ فرد سوسیالیستی را ندیده ام که مستقیما از اسراییل حمایت کند، می گویم مستقیم، به این دلیل که از نظر من یکی از مواضع چپ ها، که در ظاهر لنینی ترین و رادیکال ترین شان است، به شکل غیر مستقیم آب در آسیاب رزیم اشغالگر میریزد. نیرو های سوسیالیست عموما در برابر اسراییل موضع میگیرند، حملات را محکوم می کنند، کاری که هر فرد انساندوستی باید انجام دهد، اما وقتی به تحلیل و نسخه پیچی میرسند، همان لباسی که نزدیک به صد سال پیش از سوی پیشروترین نیروهای سوسیالیست بیان می شد را رو می کنند، نسخه ایی که هر بار در هر مناقشه و درگیری بر تن هر کشور و منطقه ایی می کنند. اصلِ این استدلال، که اتفاقا تماما مارکسیستی ست، بر شکست طلبی، اتحاد پرولتاریای دو طرفِ درگیر، و انقلاب کارگری استوار است. اما مشکل اینجاست که ظاهرا این فرمول برای تمام موارد کاربرد دارد، از جنگ اول جهانی تا امروز. یعنی اگر مثلا آلمان و فرانسه امروز درگیر شوند، یا آمریکا و ونزوئلا، یا مثلا انگلیس و فرانسه، هیچ فرقی با اوضاع فلسطین امروز ندارد، چراکه همچنان فرمول و نسخه پیچی بدون تغییر تکرار می شود، فقط نام کشور ها و طرفین عوض می شود. این مورد از بزرگترین ضعف های گرایش های چپ بوده و هست، استفاده از یک فرمول برای تمام موارد.

بر اساس این فرمول، چنانچه هر جای جهان، در هر تاریخی، و در هر وضعیتی، دو طرف درگیر مشاهده شد، بدون دردسر بیخود برای بررسی و مطالعه اوضاع حقیقی درگیری، به راحتی فرمول تاریخی را از کیسه ی نسخه ها بیرون می آورند و پرولتاریای دو طرف را به اتحاد و رهایی از شرِ حاکمان زالو صفتِ خودکامه فرامی خوانند. اتفاقا موضع خوبی هم هست، اما نه در هر مورد و هر زمان و مکانی. موضوع فلسطین زمین تا آسمان با «جنگ» مان دو یا چند «کشور» تفاوت دارد.

ارائه چنین تحلیل ها و نسخه هایی، نشان از ناآشنایی محضِ موعظه گر با اوضاع فلسطین است، یعنی حتی در حد اخبار رسانه های مطرح هم از این منطقه اطلاع ندارند. منطقه ایی که هفتمین سالِ محاصره ی زمینی و آبی و هوایی اش را می گذراند، منطقه ایی که اختیار صادرات و واردات خود را ندارد، که هر ساخت و سازی در آن انجام می شود از کمک های انساندوستانه (یا ریاکارانه) خارجی ست، و به هیچ عنوان توان نظامی و لجستیک ارتش رژیم اشغالگر را ندراد، از زمین و آسمان و دریا هرچه میبیند موشک است و راکت، و هرچه در این سالها دیده اند حاکمیتی نژادپرست است که ابتدایی ترین حقوق انسانی را هم در مورد فلسطینیان (بخصوص در غزه) وارد نمیداند. منظقه ایی که امارِ رسمی نشان میدهد نبض اصلی اقتصاد آن با کمک های کشور های خارجی میزند. در این میان خنده دار و شاید احمقانه باشد که مردمِ زیرِ توپ و موشک و راکت را به قیام علیه تنها سازمانی دعوت کرد که از انها در برابر اسراییل دفاع می کند. تا جایی که به یاد دارم، مارکسیزم، بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص استوار بوده و هست، و من اینجا نه تحلیل مشخصی میبینم، نه درکی از شرایط مشخص. تحلیل مشخص نیست، چراکه فقط چند سطر کلی گویی در مورد منافع مشترک پرولتاریا در سوی درگیری، و دعوت به اتحاد و ایجاد دولتی کارگری ست، نه چیزی بیشتر. طوریکه که انگار این موضع گیری یک رفع تکلیف ساده بوده است. عینا همین تحلیل را از صد سال گذشته تا احتمالا صد سال آینده برای هر نقطه جهان به کار خواهند برد. در حالیکه من شخصا معتقدم انچه در فلسطین امروز روی می دهد «جنگ» نیست و دو طرف درگیری هم دو «کشور» نیستند، و رفقای زیادی را میشناسم که بر همین اعتقادند. اما در این یادداشت هدف اصلی ام، تاکید بر اشتباه بودن دعوت پرولتاریای فلسطینی و اسراییل به اتحاد است، اشتباه از این جهت که یک طرفِ این اتحاد هنوز وجود خارجی ندارد!

کرانه های باختری و نوار غزه، با پیشروی اسراییل و اشغال بخش های بیشتر از سرزمین فلسطین، نه تنها زمین های خود، که اقتصاد شان را هم باختند. اسراییل از پیشروی اوضاع اقتصادی و ساختار اجتماعی این دو بخش از «سرزمین های هنوز اشغال نشده» جلوگیری کرده و می کند. صادرات فلسطین باید از طریق اسراییل باشد، واردات که از آن هم سخت تر است، الزام اخذ مجوز برای رفتن از شهر یا روستایی به محلی دیگر، حتی برای رسیدن به محل کار، و ایست های بازرسی زیادی که ارتش اسراییل راه می اندازد، ضربه ی سختی به اقتصاد و اوضاع کاری فلسطین زده. اقتصاد فلسطین به شدت به کشاورزی وابسته است (هم کرانه های باختری و هم غزه) ۱۳ درصد اشتغال مستقیم، و نزدیک به ۹۰ درصد اشتغال غیرمستقیم در بخش کشاورزی است.(۱)  فلسطین از راه کشاورزی مایهتاج خود را تهیه می کند، و همین کشاورزی هم شدیدا تحت فشار است. ساخت دیوار حائل بخش های زیادی از زمین های فلسطینیان را بی استفاده کرد، چراکه اجازه کشاورزی در فاصله یک و نیم مایلی آن را ندارند. تمام منابع آب فلسطین در اختیار اسراییل است، چاه های آب، چشمه ها و رودخانه ها، و بر اساس اعلام رسمی، اسراییل به تنهایی چهار برابر فلسطین آب مصرف میکند و منابع آب کافی برای کشاورزی در کرانه های باختری و غزه باقی نمیماند (۲). کشاورزانی که زمینهای شان در آن سوی دیوار قرار گرفته باید برای کار روی زمینشان درخواست مجوز کنند، و این در حالیست که تنها ۴۹ درصد آنها موفق به کسب مجوز می شوند (۳). این نظام تبعیض و بی عدالتی چنان پیش میرود که فلسطینی ها را مجبور به خرید آب از اسراییل می کند (۴)، خریدِ آبی که در حقیقت خود آنها مالکش هستند.

همه اینها در کنار هم باعث شده تا سهم کشاورزی از تولید ناخالص ملی فلسطین به ۵ درصد برسد (۵). شاید برخی چنین استدلال کنند که درصد فعالین در بخش کشاورزی، و کم تعداد بودن کارگران دلیل کافی نیست، چرا که قدرت پرولتاریا را نه تعداد صرف آن، بلکه سهم و قدرتش در تولید مشخص می کند. سهم بخش صنعت در فلسطین از تولید ناخالص ملی، تنها ۱۴ درصد است (۶)، و ۸۱ درصد باقی مانده به بخش خدمات تعلق دارد(۷). بخش صنعت در فلسطین بسیار ضعیف تر از آن است که پرولتاریایی نیرومند برای اتحاد با رفقای اسراییل اماده کند و انقلابی بر پا سازد. صنایع اصلی در فلسطین منسوجات، صنایع دستی تزیینی، سیمان، صابون و ابزار چوبی است. بخش بزرگی از این صنایع نیز به کارگاه هایی با تعداد کارگر کمتر از ۴ نفر محدود می شود. تا اواخر دهه نود، ۶۰ درصد شرکت های تولیدی در فلسطین دارای حداکثر ۴ کارگر بوده اند (۸) که این آمار در حال حاضر از این هم ضعیف تر است. تحقیقی که موسسه پال ترید انجام داده بود نشان مدهد که به دلیل مشکلات رفت و آمد فلسطینیان و اخذ مجوز، هزینه کار و تولید در فلسطین ۷۰ درصد افزایش داشته است(۹). کارگران صنعتی در فلسطین نسبت به جمعیت فلسطینیان بسیار کم تعدادند و سهم شان در اقتصاد و تولید از ان هم ناچیز تر است.

بالاترین سهم تولید ناخالص ملی در فلسطین از بخش خدمات است، ۵ درصد از کشاورزی و ۱۴ درصد از صنعت است، بیشترین اشتغال در کاورزی ست، توریزم و صنایع دستی هم بخشی از آمار کلیِ جمعیت فعال است. طبقه ی کارگر به آن صورت که رفقا در نظر دارند در فلسطین وجود خارجی ندارد، و با ادامه ی این وضعیت به هیچ عنوان شکل نخواهد گرفت. اتفاقا بخشی از همین جمعیتی که با تخفیف طبقه کارگر در فلسطین حساب میکنیم خرده بورژوا هایی هستند که در کارگاه خود کار می کنند. در حال حاضر نرخ بیکاری جمعیت آماده کار در نوار غزه ۴۶ درصد و در کرانه های باختر ۲۵ درصد است (۱۰). با احتساب اینها، طبقه کارگری که از آن حرف میزنیم، نه از نظر تعداد، و نه از نظر قدرت تولیدی و اقتصادی نیروی قدرتمندی به حساب نیم آید. نیروی اصلی در فلسطین کشاورزان و بخش خدمات است. اوضاع چنان آشفته ست که حقوق کارمندان دولت و حتی خدماتی ها از کمک های مالی کشور های خارجی پرداخت می شود. (۱۱)

نمیدانم دوستان و رفقا در کجای این بلبشو به دنبال پرولتاریای انقلابی شان می گردند که قرار است متحدانه و دست در دست پرولتاریای اسراییلی سرمایه داری در دو طرف را سرنگون کند و احتمالا حکومت شورایی را در آشفته ترین منطقه خاورمیانه برپا کند. در ابتدای یادداشت گفتم که طرح و حمایت از این تحلیل و نسخه پیچی به شکل غیرمستقیم به سود اسراییل خواهد بود. در چنین شرایطی که فلسطین نه فقط در معرض محاصره و تبعیض و بی عدالتی و چپاول محض، که حملاتی از زمین و هوا و دریاست، باید از مقاومت این مردم دفاع کرد. آدرس اشتباه دادن، دخیل کردن عاملی در بازی که موجودیت آن زیر سوال است، و دور کردن تاکید از مقاومت و پایداری در برابر حملات و کشاندن آن به انقلابی که اصولا ناممکن است، اگر به سود اسراییل نباشد، به سود فلسطینی ها مسلما نخواهد بود.

صائب کریمی

۱:
http://thecepr.org/images/stories/pdf/memo%20agriculture.pdf

۲:

http://www.haaretz.com/news/middle-east/1.574554

۳:

http://www.ochaopt.org/documents/ocha_opt_barrier_map_july_2012_english.pdf

۴:

http://www.haaretz.com/news/middle-east/1.574554

۵:

http://www.pcbs.gov.ps/site/512/default.aspx?tabID=512&lang=en&ItemID=750&mid=3171&wversion=Staging

۶:

http://www.pcbs.gov.ps/site/512/default.aspx?tabID=512&lang=en&ItemID=750&mid=3171&wversion=Staging

۷:

http://www.pcbs.gov.ps/site/512/default.aspx?tabID=512&lang=en&ItemID=750&mid=3171&wversion=Staging

۸:

http://looklex.com/e.o/palestine.economy.htm

۹:

World Bank, “West Bank and Gaza: Palestinian Trade, West Bank Routes,” ۲۰۰۸٫

۱۰:

http://siteresources.worldbank.org/INTMENA/Resources/Poverty_and_Inclusion_in_the_West_Bank_and_Gaza_Chapter3.pdf

۱۱۱:

http://www.globalhumanitarianassistance.org/countryprofile/palestineopt

«فلسطینی ها به خشونت دامن می زنند، فلسطینی ها به سمت شهر های اسراییل موشک شلیک می کنند، فلسطینی ها جنگ طلبند، فلسطینی ها تروریست هستند، فلسطینی ها باعث و بانی تمام این درگیری ها و خون های ریخته شده هستند. آنها میتوانند به راحتی در شهر هایشان زندگی کنند، حماس را از خود دور کنند، و در صلح و آرامش زندگی روزمره شان را ادامه دهند.»

از این دست مزخرفات را همیشه می شنویم، حرف های بی پایه و اساس در ستایش صلح و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز، شماتت مردم فلسطین به دلیل رای دادن به حماس و حمایت از آن، و تشویق به کنار گذاشتن درگیری و بازگشت به زندگی عادی. جدا از اینکهچه کسی اولین موشک را شلیک کرده، یا چه کسی دیگری را تحریک به حمله کرده، یا کدام طرف تروریست است، باید نگاهی انداخت به زندگی روزمره فلسطینیان، دقیقا همانچیزی که قرار است آنها را از جنگ و درگیری و حماس و نیروهای نظامی اسراییل جدا کند. اما نمیشود به زندگی روزمره ی فلسطینیان فکر کرد و محاصره ی کامل غزه را متصور نشد، نمیتوان انحصار کامل اسراییل بر منابع آب، گاز، برق و تمام اختیارات بی شرمانه اسراییل را نادیده گرفت، نمی توان زندگی فلسطینیان را مثل زندگی مردمان عادی در کشور های عادی در نظر گرفت.

برای آشنایی با تنها بخشی از مصائب فلسطینی بودن، باید نگاهی انداخت به فرمان های نظامی اسراییل. پس از اشغال سرزمین های فلسطین، و با تصویب و تایید کنوانسیون های دفاع از اسرای جنگی، حقوق کودک، حقوق انساندوستانه و حقوق بشر بین الملل، اسراییل به راحتی خیال خود را راحت کرد و مدعی شد فلسطین یک منطقه ی تحت اشغال نیست، و برای خودش دولت و دستگاه های مختلفی دارد. این تاکتیک به راحتی آنها را از شر پاسخگویی به مجاع و کنوانسیون ها راحت کرد. اسراییل حتی از این هم فراتر رفت و تعریفی جدید از “کودک” ارائه کرد، کودکی که از نظر ارتش اسراییل اگز عرب باشد نهایتا ۱۴ سال سن دارد، اما اگر یهودی باشد نهایتا ۱۸ سال سن باید داشته باشد. اما کنترل سرزمین های اشغالی هیچگاه کاملا تحت کنترل دولت های خودگردان نبوده است. دروس دانشگاه ها، دروس مدرسه ها، مطالب روزنامه ها، نشریه ها و کتاب ها، همگی توسط اسراییل کنترل می شود. هر نسخه از روزنامه های چاپ فلسطین ابتدا باید به تصویب اسراییل برسد. و فلسطینی ها برای جابه جایی حتی بین شهر و روستای خودشان باید مجوز رسمی بگیرند، و ورود به اسراییل هم که فرایندی طولانی و سخت است. اینها فقط بخشی از قوانینی هستند که به نیابت از دولت اسراییل بر غزه و کرانه های باختری حکمرانی می کنند. قوانینی که توسط فرماندهی ارتش بر اساس شرایط گوناگون اعلام می شوند و فقط در مورد فلسطینیان موضوعیت دارد و یهودی ها را شامل نمی شود. در واقع بر خلاف آنچه اسراییل ادعا می کند، این قانون ها به هیچ عنوان بر اساس منطقه تعریف نشده اند، بلکه معیارشان نژاد و دین است. این قوانین برای عرب ها و مسلمان ها وضع شده اند، در حالیکه یهودیان و دروزی ها تحت حمایت قانون مدنی اسراییل هستند، قوانین بازداشت و بازجویی متفاوتی دارند و در کل زندگی شان در برابر زندگی فلسطینیان میتواند همان بهشت موعود باشد.

توضیح این نکته ضروریست که تعداد این قوانین چنان زیاد است که به تنهایی و طی زمانی کوتاه قادر به ترجمه همه نیستم، بنابراین فقط تعدادی از قوانین را به عنوان نمونه ترجمه میکنم و با توضیحی در ادامه خواهم آورد.

فرمان شماره هزار و صد و پانزده:

این فرمان در مورد کاشت درختان میوه است. هر فلسطینی برای کاشت درخت میوه باید مجوز آنرا از ارتش دریافت کند، اگر فردی بدون مجوز درختی بکارد، درخت را از ریشه می کنند و می برند. در واقع حتی کاشتن درخت هم تحت شرایط خاصی انجام میشود.

متن کامل فرمان:

«بدین وسیله، به عنوان فرمانده نیرو های دفاعی اسراییل در منطقه، و برای حفظ نظم عمومی، و در جهت تامین رفاه و امنیت مردم و اجرای خدمات عمومی، این فرمان را صادر می کنم:

۱-تعاریف

تعریف عبارات این فرمان:

“زمین”: هر قطعه زمینی که درخت های میوه روی آن کاشته شده باشد، به استثنای درخت هایی که برای استفاده شخصی یا تحقیقاتی کاشته شده اند و تعدادشان از بیست اصله بیشتر نیست.

“درختان میوه”: درخت هایی که در ضمیمعه ی این فرمان ذکر شده اند.

“مقام مربوطه”: هر کس که به عنوان مقام مربوطه برای نظارت بر اجرای این فرمان از سوی دولت تعیین شده است.

“کمیته اعتراص”: طبق تعریف کمیته اعتراض در فرمان شماره ۱۷۲

۲-ممنوعیت کاشت

هیچ کس حق ندارد درختان میوه بکارد، مگر با مجوز رسمی از مقام مربوطه بر اسسا اصول تعیین شده.

۳-تغییر درختان

هیچکس حق ندارد نوع درختان در یک زمین را تغییر دهد، یا جابه جا کند، مگر با مجوز رسمی از مقام مربوطه بر اساس اصول تعیین شده.

۴-گزارش­دهی

تمام کسانی که صاحب زمینی هستند یا روی زمینی کار می کنند، تا نود روز پس از اعلام این فرمان زمان دارند تا گزارش کاملی از زمین ها و درختان خود به مقام مربوطه ارائه دهند.

۵-مقام ها

  1. مقام مربوطه میتواند بازرسانی برای نظارت بر اجرای این فرمان مشخص کند.
  2. بازرسان حق دارند به هر زمین یا ملکی که درخت در آن وجود دارد برای بازرسی وارد شوند.

۶-اعتراض

هر کس که مدعی ست بر اثر تصمیمات مقام مربوط دچار خسارت یا زیان شده، می تواند تا ۱۵ روز پس از آن اقدام یا تصمیم، اعتراض خود را در کمیته ی اعتراض مطرح کند.

۷-حفاظت از قوانین

هیچ اعلامیه ایی که برای این فرمان صادر شده باشد از پیروی از قوانین و اصول دیگری قانونی مستثنی نیست

۸-هزینه ها

مقام مربوطه می تواند مبلغی را برای گرفتن مجوز بر اساس این فرمان مقرر کند. این مبالغ باید بر اساس اصولی که مقام های مطبوطه تعیین کرده اند تنظیم شوند.

۹-تغییر ضمیمه

ریاست دولت مدنی [بدنه ی غالبا اسراییلی حاکم بر اوضاع فلسطین] میتواند ضمیمه این فرمان را بر اساس قوانینی که اعلام میکند تغییر دهد

۱۰-مجازات

(الف) هر کس که بر اساس مفاد این فرمان جرمی مرتکب شود به یک سال زندان یا پرداخت هزار و پانصد شِکِل (Shekel) پول نقد یا هر دو محکوم خواهد شد. و اگر به این جرم ادامه دهد، بابت هر روز تدام آن باید مبلغ پانصد شِکِل بپردازد.

(ب)اگر فردی بر اساس این فرمان مجرم شناخته شود، دادگاه میتواند بر اساس درخواست دادستان فرمان کندن درختی که بدون مجوز کاشته شده را صادر کند و هزینه ی این کار را از فرد محکوم بگیرد.

(پ) اگر فردی محکوم شناخته شود، و خودش درخت بدون مجوز را قطع نکند، مقام مربوطه میتواند این را انجام دهد و هزینه آنرا از فرد بگیرد.

(ت)اگر فردی از پرداخت هزینه های قطع درخت سر باز زند، این هزینه های به هزینه های پرداخت نشده ی او به دولت اضافه خواهد شد و بر اساس قوانین مربوط به آن با او برخورد خواهد شد.

….

۱۱-آغاز

این فرمان از تاریخ ۲۷ آگوست ۱۹۸۲ (زمان امضای آن) لازم الاجراست.

۱۲-عنوان

از این به بعد از این فرمان تحت عنوان “فرمان مربوط به نظارت بر درختان میوه ۱۹۸۲” یاد خواهد شد.»

http://www.israellawresourcecenter.org/israelmilitaryorders/fulltext/mo1015.htm

فرمان شماره چهارصد و هفتاد و چهار:

این فرمان، بر اساس یک قانون قدیم اردنی که برای هر منطقه تعداد معینی درخت تعیین می کند، بازرسانی را موظف می کند به بررسی سرزمین های اشغالی بپردازند و در صورت وقوع جرمی بر اساس این فرمان، او را از خانه بیرون کنند و به اداره پلیس ببرند.

متن کامل فرمان:

«بر اساس اختیاراتی که به من به عنوان فرمانده نیروهای دفاعی اسراییل اعطا شده است،، و به دلیل اینمه باور دارم اجرای این فرمان برای رفاه ساکنین ضروری ست، فرمان شماه ۴۷۴ را به این صورت صادر می کنم:

۱-اضافاتی بر ماده های ۳الف و ۳ب

۱-در قانون شماره ۸۵ مربوط به حفظ درخت ها و گیاهان ، پس از ماده ی شماره ۳، این موارد باید افزوده شود [متاسفانه هر چه تلاش کردم فرمان شماره ۸۵ را به زبانی جز عربی و عبری نیافتم] :

(۱) انتخاب بازرس:

۳الف. فرمانده نظامی میتواند یک بارزس برای نطارت بر اجرای این فرمان انتخاب کند.

(۲)اختیارات بازرس

(الف)این بازرس به نطارت بر اجرای این فرمان و هر دستور دیگری که به آن مرتبط است می پردازد و مختار است در سورت لزوم شخصا به صدور دستورات اقدام کند

(ب)علاوه بر موارد بالا، بازرس این اختیارات را نیز دارد:

(۱) از هر کس که به نظرو او از این قانون تخطی کرده اوراق هویتی را طلب کند.

(۲)هر کس که از این قانون تخطی کرده و یا اخلای در کار او ایجاد کرده را از زمینی که در آن جرم اتفاق افتاده اخراج کند.

(۳) هر کس که فکر میکند از قانون تخطی کرده، و یا از ارائه اوراق هویتی سر باز زده را به پایگاه پلیس منتقل کند.

۲-اجرای فرمان

اجرای این فرمان از اول آگوست ۱۹۷۲ الزامی است

۳-عنوان

از این پس از این فرمان به عنوان “فرمان نظامی مربوط به اصلاح قوانین حفاظت از درختان و گیاهان” یاد خواهد شد.»

لینک فرمان:

http://www.israellawresourcecenter.org/israelmilitaryorders/fulltext/mo0474.htm

فرمان شماره صد و سی و چهار:

بر اساس این فرمان، بردن تراکتور از اسراییل به کرانه های باختری به مجوز نیاد دارد. علاوه بر این، استفاده از تراکتور و ماشین های کشاورزی در سرزمین های اشغالی بدون ممجوز منوع است. تخطی از این فرمان با زندان، جریمه مالی یا هر دوی آنها همراه است.

متن کامل فرمان:

« بر اساس اختیاراتی که به عنوان فرمانده نیرو های دفاعی اسراییل در کرانه های باختری به من اعطا شده است این فرمان را صادی می کنم:

۱-تعاریف

“منطقه” به معنای کرانه های باختری است

“فرد” به معنای افراد حقیقی و حقوقی است

“مقام رسمی” به معنای کسی است که از جانب من برای پیگیری این فرمان انتخاب می شود، یا هرکسی که به شکل مکتوب مسئول این کار شده باشد.

“تراکتور یا ماشین های کشاورزی اسراییل” یعنی: یک تراکتور یا ماشین کشاورزی که بر اساس قانون در اسراییل ثبت شده، یا یک تراکتر یا ماشین کشاورزی که در زمان شروع اجرای این قانون در اسراییل بوده است، یا یک تراکتور یا ماشین کشاورزی که از آن زمان به بعد وارد اسراییل شده باشد.

۲-ممنوع

آوردن تراکتور یا دیگر ادوات کشاورزی از اسراییل به منطقه ممنوع است، و هیچکس حق ندارد به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، از تراکتور یا ماشین های کشاورزی که از اسراییل آورده شده اند استفاده کند، مگر اینکه مجوز آنرا از مقام مربوطه دریافت کرده باشد.

۳-مجازات

هر کس که یکی از موارد زیر را مرتکب شود:

  1. نقض هر یک از موارد این فرمان
  2. تخطی از مجوزی که مقام مربوط برای افراد صادر می کند

به سه ماه زندان و هزار لیره ی اسراییلی، و یا هر دو محکوم خواهد شد.

۴-اجرای این فرمان

اجرای این فرمان از تاریخ بیستم سپتامبر ۱۹۶۷ الزامی است.

۵عنوان فرمان

از این فرمان تحت عنوان “فرمان مربوط به ممنوعیت وارد کردن تراکتور و ماشین های کشاورزی ار اسراییل به کرانه های باختری (۱۹۶۷)” یاد خواهد شد.

فرمانده نیروهای دفاعی اسراییل

منطقه کرانه های باختری»

لینک فرمان:

http://www.israellawresourcecenter.org/israelmilitaryorders/fulltext/mo0134.htm

فرمان شماره دو:

این فرمان انتقال هر گونه حیوان یا گیاه از کرانه های باختری به اسراییل را ممنوع می کند.

متن کامل فرمان:

«بر اساس اختیاراتی که به عنوان فرمانده نیرو های دفاعی اسراییل در منطقه کرانه های باختری به من داده شده است، این فرمان را صادی می کنم:

۱-اعمال قرنطینه،

بر اساس این فرمان، منطقه کرانه های باختری در قرنطینه خواهد بود.

۲-ممنوع،

بر اساس این فرمان، آخارج کردن هر گونه گیاه با حیوان به قصد سرزمین های اسراییل یا جایی خارج از منطقه ممنوع است

۳-مجازات

هر کس که به بند دوم این فرمان عمل نکند به سه سال زندان محکوم خواهد شد.

۴-اجرای فرمان

اجرای این فرمان از تاریخ هفتم ژوئن ۱۹۶۷ الزامی است

۵-عنوان

از این فرمان زین پس با عنوان ” فرمان مربوط به قرنطینه کرانه های باختری سال ۱۹۶۷″ یاد خواهد شد

۷ ژوئن ۱۹۶۷

فرمانده نیرو های دفاعی اسراییل در کرانه های باختری»

لینک فرمان:

http://www.israellawresourcecenter.org/israelmilitaryorders/fulltext/mo0002.htm