نامه اى به یک دوست

نامه ای به یک دوست
این متن بخشی از نامه ای است که به صورت خصوصی در مکاتبات خود به یکی از رفقا ارسال کرده بودم که مناسب دیدم آن را به تعداد دیگری ازدوستان و جهت درج به چند سایت نیز ارسال کنم لازم است این را نیز بگویم که به علت خصوصی و خودمانی بودن قسمت هایی از این نامه را در متن فعلی حذف کرده ام
به جای اینکه امکانات اندک موجود صرف ایجاد اتحاد بین کارگران و آموزش وآگاهی طبقاتی و ایجاد انگیزه مبارزه شود از این امکانات ناچیز موجود هم برای اهداف شخصی خودنمایی و تخریب یکدیگر استفاده میکنیم ما که خود را دارای جهان بینی و فلسفه میدانیم هنوز نتوانسته ایم حتی در مواردی که جزو اشتراکاتمان محسوب میشود بیانیه ای مشترک بدهیم که تعداد امضاهای آن به تعداد انگشتان دست برسد و حداقل در مواردی مثل دفاع و حمایت از کارگران زندانی لغو اعدام و پرونده سازی علیه فعالین و حمایت از خانواده کارگران زندانی نظرات مشترکی داریم ولی حتی حول همین مسایل هم به یک اتحاد دست نیافته ایم دلیلش هم این است که هر کسی ساز خود را میزند و دوست دارد داعیه دار وجهه اجتماعی این فعالیت ها باشد و به کام کارگران هم نباشد به نام این رفقا و تشکلشان باشد تا کی ؟یک سمفونی وقتی زیبا میشود که هر کسی ساز خود را طبق برنامه و موافق و همگام با ساز دیگر افراد بنوازد و دسترنج این افراد آنوقت شنیدنی خواهد بود ولی هر کسی هر قدر هم در نواختن ساز خو ماهر و با تجربه هم باشد وقتی در یک جنبش و جمع و ….هر چیز دیگری که بخواهیم نام بگذاریم انفرادی بخواهد فعالیت کند به یقین ترکیب این هنرنمایی افراد باتجربه هم گوشخراش و آزار دهنده خواهد بود و شرایط فعالین کارگری هم در حال حاضر دقیقا”همین سمفونی را میماند که هر کسی درتلاش برای خود نمایی و تکنوازی خود و متمایز کردن خود از دیگران را دارد .
نیاز نیست به گذشته زیاد دوری برویم همین قضیه دریافت پول اسانلو و واکنشهایی که بعد از آن از طرف فعالین کارگری مطرح شد . برای اینکه رفقا سازش ناپذیر بودن خود با سایر جریانات اعم از لیبرال و…. نشان دهند هر کدام فتوایی صادر کردند کار منصور برای من هم غیر قابل قبول بود و این زرد بودن را به ضرر جنبش کارگری میدانم ولی دلیل نمیشود برای متمایز نشان دادن خود از امثال منصور به تخریب او بپردازم دشمن مشترکمان از این نقاط بیشترین استفاده را برای تخریب و شکاف بین فعالین و مردم و کلیت ما میکند و اسانلو و غیر و اسانلو نمیشناسد چرا باید این امکان را به دشمن مشترک داد .
در ضمن آن دوستانی که این جبهه ها را در واکنش به این کار گرفته بودند همان دوستانی بودند که در هر اعتراضی عکس منصور را حمل میکردندو دوستان از هر کم و کاستی در بین فعالین کارگری پله ترقی و خود نمایی میخواهند برای خود درست کنند و تنها کسی که از این جریانات سود میبردهمان دشمن مشترک ماست به خود آییم تلنگری به به خود بزنیم و از این خواب گران برخیزیم
و به خمیازه بیداری فردا ها دل نبندیم
شاید خمیازه بامداد فرداها
بیدار کند مرا از این خواب دیرینه
آفتاب سراغم را نخواهم گرفت
به خمیازه بیداری فرداها دل بسته ام
وقتی میبینم یک لیبرال یک پان ترکیست یک پوپولیست و…بر سر عقاید پوچ و بی فلسفه خود خود چنان اتحاد و تعصبی دارندو حول چیزهای الکی چگونه دست اتحاد میدهند از خود شرمم می آید که خود را یک مارکسیت لنینست و سوسیالیست بنامم که دارای جهان بینی و فلسفه است ولی نمیتوانند یه تعداد انگشتان دست در یک جا جمع شده و اتحاد داشته باشند و سایه همدیگر را با تیر نزنند این درد ما تا کی ادامه خواهد داشت ……..؟دلیل اصلی عدم اتحاد ما چیست؟مطمینا”مشکل از چهارچوب فکری و اصول ما نخواهد بود و ضعف های ما دلیل این مشکلات است گرچه سرمایه داری هم همه تلاش خود را برا این عدم اتحاد به کار میگیرد
وقتی میبینم یک کارگر برای دفاع از اولیه ترین حقوق انسانی قشری که به آن متعلق است به ۱۱ سال حبس محکوم میشود و هر روز به گونه ای در داخل زندان حتی مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار میگیرد وقتی میشنوم فعال زندانی سیاسی را اعدام کردند ………فلان زن به جرم زنای محسنه به سنگسار محکوم شده است وضعیت زندانها شبیه به زندانهای قرون وسطایی و غیر انسانی فاقد امکانات بهداشتی و رفاهی است از خود شرم میکنم که خو را یک اکتیویست بدانم و بنامم
وقتی میبینم یک کودک در خیابان به بیگاری گرفته میشود و باری را حمل میکند که بزرگتر از جسه خود اوست یک کارگر در بدترین شرایط بهداشتی مجبور به کار است
یک زن مجبور است با نصف مزد یک مرد به استثمار گرفته شود تعداد ساعات کار بیش از ۱۲ ساعت است ولی با این وجود یک کارگر توان سیر کردن شکم خود را ندارد یک کارگر برای امرار معاش تن به امضای قرارداد سفید امضا میدهد بدترین شرایط مورد استثمار قرار میگیرد دیگری برای زندگی خود اعضای بدن را میفروشد یک زن مجبور میشود در آغوشی بخوابد که هیچ تمایلی و علاقه ای به آن ندارد ولی مناسبات اجتماعی مجبورش میکند نگرش ها او را محکوم به آپارتاید جنسی و استثمار میکند کودک ۱۰ ساله به جای بازی و سرگرمی و درس …..
این چیزها برای من آزار دهنده است من نه خود را یک اکتیویست و فعال میدانم ونه در این حد هستم فعال کارگری حقوق بشر یا فرمتهای دیگر آن باشم ولی به ساده گی نمیتوانم از کنار اینگونه مسایل بگذرم آری به جای خود نمایی و وجهه اجتماعی خود و تخریب یکدیگر اندکی به فکر جامعه ای باشیم که در آن زندگی میکنیم و پر از نابرابری و تضاد است دوست خوبم …اینها حرف دل یک دوست است از من دلگیر نشو منتظر نامه ات هستم دوستدار کوچک و ریز نقش تو اسماعیل

اسماعیل فتاحی