۳٫شیوه تولید فئودالی
بر اساس یک روش علمی، اگر مقداری آب را در ظرف روبازی ریخته و سپس حرارت دهیم، به تدریج دمای آب از ۲۵ درجه به ۲۶، ۲۷، ۲۸، … ۹۹ افزایش مییابد. اما وقتی که دما به ۱۰۰ درجه سانتیگراد برسد، آب تغییر حالت داده و از مایع به گاز (بخار آب) تبدیل میگردد. به عبارت دیگر، بعد از مدتی و به تدریج تغییرات کمی به تغییرات کیفی منجر میشود.
نقطه عطف قانون تغییرات کمی به کیفی در جامعه را میتوان به صورت انقلابهای سیاسی اجتماعی مشاهده کرد و این قانون علمی در مورد شیوه تولید بردهداری هم صدق میکند. تغییرات کمی (که نمود آن اعتراضهای اجتماعی بردهها بر علیه بردهدارها بود،) به تدریج به نیرویی تبدیل گردید که موجب فروپاشی نظام بردهداری از درون شد و زمینهی جایگزینی شیوه تولید فئودالی با آن را به وجود آورد.
از نخستین اقدامات نظام جدید که فئودالها(زمینداران بزرگ) نه به صورت ناگهانی، بلکه به تدریج جای بردهدارها را گرفته بودند، تشکیل دولتها و حکومتهایی بود که بتواند شیوه تولید آنها را تثبیت نماید. برای این منظور از میان فئودالهای بزرگ، یکی را به عنوان سلطان و یا پادشاه بر میگزیدند و او را انتخاب خداوندی میشمردند و سایهی خدا یا ظلالهی مینامیدند. شاه میبایستی با اقداماتاش منافع آنها را تضمین میکرد. امروزه بقایای این نوع حکومتهای پادشاهی را به صورت تشریفاتی در کشورهایی مانند انگلستان، سوئد، تایلند و غیره میبینیم.
اکنون پادشاه مالک تقریبا” همهی زمینهای یک کشور بود. شاه برای تامین هزینهها و اداره کردن دستگاه عریض و طویل خود، زمینهای خود را بین نزدیکان، اقوام، درباریان، شاهزادگان، روحانیون و قدرتمندان تقسیم میکرد. آنها نیز در مقابل این بخششهای ملوکانه، باید اجاره میپرداختند و برای حفظ قدرت و تداوم عمر طولانی وی تلاش میکردند. هم چنین میبایستی نیروهای نظامی لازم که به صورت “سواره نظام” بود را برای حفظ تامین امنیت شاه و حکومت فئودالی در اختیار دولت او قرار میدادند. آنها که فئودالهای دست اول محسوب میشدند، بخشی از زمینهای خود را در اختیار فئودالهای دیگر که دست دوم محسوب میشدند، اجاره میدادند. این روند ادامه پیدا میکرد تا این که به دهقان یا رعیت میرسید.
قدر مسلم این است که این افراد(فئودالها) که مالک زمین شده بودند، خود نمیتوانستند بر روی آن کار کنند. بنابراین مجبور میشدند که بخشی از زمینها و اغلب نامرغوب را به قطعات کوچکتری تقسیم کرده و به دهقانان بدهند تا بر روی آنها کار کنند. به این ترتیب مالکیت زمین از آن فئودال بزرگ بود و رعیت علاوه بر بیگاری (سه روز در هفته برای خود و سه روز دیگر برای فئودال)، نگهداری تعدادی از دامهای فئودال را نیز بر عهده داشت. علاوه بر این که رعیت مالیات جنسی مانند، روغن، کره، مرغ، تخم مرغ و گوسفند و غیره را پرداخت میکرد، هم چنین نصف یا یک سوم از محصولات تولیدی کشاورزی سالیانه خود را به عنوان اجاره زمین به فئودال میداد. دهقانی که به این ترتیب برای فئودال کار میکرد “رعیت” نامیده میشد. رعیت مجبور بود برای زنده ماندن به امر ارباب خود (فئودال) پیروی نماید. او به امر فئودال جابجا میشد و از یک روستا به روستای دیگری منتقل میشد و حق هیچگونه اعتراضی را نداشت. این شیوه تولید آنچنان به صورت یک نُرم اجتماعی در آمده بود که حتا دهقان هویت اجتماعی خود را با مالک اصلی زمین اجارهایاش بیان میکرد. مثلا” اگر از او پرسش میشد که شما کجایی هستید؟ او پاسخ میداد که من رعیت حسینعلیخان هستم!
نیرویهای مولده در شیوه تولید فئودالی
بعد از پایان عمر شیوه تولید بردهداری و آغاز شیوه تولید فئودالی، دهقانان از ابزارها و وسایل سادهای مانند، بیل، کلنگ، داس و گاوآهن جهت کار بر روی زمین، استفاده میکردند.
به تدریج و با پیشرفت و تکامل ابزارهای تولید در صنایع کارگاهی، آسیابهای بادی و آبی که از مهار انرژی آب و باد کار میکردند، اختراع گردیدند و مورد استفاده قرار گرفتند.
با مهار آبهای جاری و حفر قنات برای آبیاری، مزارع کشاورزی، سبزیکاری، باغداری بخصوص میوههای روغنی مانند بادام، گردو، زیتون و غیره رواج و گسترش یافت و شیوهی کشت غلات به مرور زمان با استفاده از چهارپایان مانند گاو و اسب و الاغ، بهتر شد.
در صنعت کارگاهی چگونگی تولید و کار با آهن پیشرفت و تکامل یافت و به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفت.
با افزایش تولید محصولات کشاورزی، تجارت یعنی داد و ستد کالاها نیز گسترش یافت.
نتیجه کلی این شد که در مقایسه با شیوه تولید بردهداری، نیرویهای مولده (نیرویکارانسان + وسایل وابزارکار+موضوعکار=نیروهایمولده) در نظام فئودالی، در سطح بهتر و عالیتری قرار گرفتتد.
روابط تولیدی (مناسبات تولید) در جامعهی فئودالی
همانطور که میدانیم در جامعهی بردهداری و فئودالی مهمترین موضوعکار که بر روی آن کار میکردند، زمین بود. زمین مِلک خصوصی فئودال محسوب میشد و آنها با استفاده از قوه قهریه و پشتیبانی دولتهایی که خود ساخته بودند از این املاک خصوصی حفاظت میکردند.
به عبارت دیگر زمین در عصر فئودالی و در غیاب صنعت مدرن، مهمترین موضوع کار بود که بدون کار بر روی آن، محصولی برداشت نمیشد. میدانیم که مالکان وسایل تولید خود قادر به تولید محصول نبوده و نیستند و فئودالها نیازمند کسانی بودند که بر روی زمینهایشان کار کنند. بر این اساس رعایا (دهقانان) ناچار بودند که جهت امرار معاش به صورت یک طرفه، تن به قبول قرارداد اجارهی زمینهای مالکان بدهند. با استثمار نیمه عریان دهقانان (یعنی سه روز بیگاری عریان برای فئودال و سه روز هم کار بر روی زمین اجارهای به اصطلاح برای خودش!)، شیوه تولید فئودالی گسترش یافت.
همانطور که قبلا” نوشتیم، روابط تولیدی (مناسبات تولید) بدین صورت بود که فئودالها بخش بزرگی از زمینها را برای خود نگهداشته و بخشهای نامرغوب دیگر را به قطعات کوچکی تقسیم کرده و آنها را تحت شرایط بسیار استثمارگرانهای به دهقانان واگذار میکردند.
دهقان یا رعیت باید با ابزار کار خودش و با چهارپایانی که از آن خودش بود، روی زمین وسیع فئودال، “بیگاری” کند. سپس مدت زمان کوتاهی در هفته میتوانست روی قطعه کوچکی از زمین اجارهای (که آن هم مالکش فئودال بود)، برای امرار معاش خود و خانوادهاش، کار کند. علاوه بر بیگاری یا همان کار بدون مزد، باید نگهداری از چند رأس دام فئودال با هزینه خودش و پرداخت مرغ، تخممرغ، روغن و … به بهانههای مختلف را نیز انجام دهد.
ادامه دارد.
سهراب.ن ۳۱/۰۵/۱۳۹۳