دو مطلب کوتاه

خانه ما خانه شماست!!!جنبشی توده ای به قدمت ۳۵ سال!


۳۵سال قبل در ۲۸مرداد ۱۳۵۷ خمینی فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. خمینی و بنی صدر نمایندگان فاشیسم اسلامی لشکر جنایتکاران اسلامی را طیار کردند تا در مقابل هر انسان و پرنده ای تیر شلیک کنند، دوستان مردم را اعدام کنند. دشمنان مردم را با تانک و توپ و میلیتاریزم در مقابل اراده مردمی که از دستاوردهای دمکراتیک انقلاب ۵۷دفاع میکردند و برای حفظ حرمت و دستاوردهای قیام و همبستگی تشکل های مناسب توده ای را سازمان داده بودند، فرستادند. مردم مقاومت کردند. پرچم سفید را در مقابل پرچم سیاه سیاه جامگان بلند نکردند. مقاومت کردند تا شکست نخورند. با ده ها ابتکار و سازمان توده ای و مقاومتی ننگ انسان کشی و اعدام و دستگیری های فله ای و میلیتاریزم نظامی را بر پیشانی نظام فاشیسم اسلامی زدند و در سالروز ۲۸مرداد ۵۷، امروز در مردادماه ۹۳ بعد از ۳۵ سال باردیگر اراده ای توده ای و جمعی در شهرهای کردستان در حمایت و همدردی و برای محکومیت یک فاشیسم اسلامی از نوع جمهوری اسلامی ـ دولت اسلامی ـ (داعش) به خیابانها آماده است. و جلوه های شکوهمند انسانی از حمایتهای انسانی از مردم «شنگال» و «کوبانی» در عراق و سوریه را به نمایش گذاشتند.

……………………………………………….

در گرامیداشت عبدالله بابان
نسان نودینیان
با عبدالله بابان ارتباط و دوستی بسیار نزدیکی داشتم. در اردوگاه کومه له با هم بودیم. در روستای علم اباد از روستاهای بوکان آشنایی نزدیک ما و رابطه گرممان تا جایی که بیاد دارم در پاییز سال ۱۳۶۰ شروع شد. او ما را میشناخت و من هم همچنین نام او و کارهایش را شنیده بودم. با اولین ملاقات رابطه ما بسیار گرم و صمیمانه شد. ازدواج او در اردوگاه با همسرش که با او هم رابطه بسیار دیرینه و از قبل از سال های قبل از قیام ۵۷ مربوط میشد، نزدیکی و همفکری ما بیشتر شد. رفیقی صمیمی بود. در موارد زیادی علیرغم مسئولیتش در ارگان روابط کومه له با دولت عراق به منزل دوستان و رستوران های شهر سلیمانیه میرفتیم و ما را به نوشیدن عرق و آبجو و غذا دعوت میکرد. علاقه مشترک مان لذت بردن از غذا، ترانه های شاد و شب نشینی های خودمانی بود. اهل شوخی بود. به مسائل اجتماعی و گرایشات سیاسی جامعه علاقه شدیدی داشت. بر خلاف ظاهر ساده اش در مباحث سیاسی پیچیدگی خاص خود را داشت. تلاش زیادی بخرج میداد تا نوشته و اثرهای سیاسی داشته باشد. من از سالهای ۶۷ببعد از کارهایش اطلاعی نداشتم و نمیدانم کارهایش بویژه در عرصه تاریخ نگاری چی شد. میدانم مدتی در کردستان عراق زندگی میکرد. از سال ۱۹۹۰ راه سیاسی و حزبی ما از هم جدا بود. مباحث تند سیاسی با هم داشتیم. آخرین بار در سال۱۹۹۶همراه خواهر عزیزم(عزیزه) در سوئد او را ملاقات کردم. عبدالله بابان از میان ما رفت. اما خاطرات شیرینش و فداکاری های انقلابیش را فراموش نخواهم کرد. من هم با این نقل قول از نوشته رفیق ایرج فرزاد(در گرامیداشت عبدالله بابان) در مورد عبدالله بابان میگویم؛« عبداله بابان، مبارز نستوهی بود. اگر بخواهم سوسیالیسم او را در چند جمله تعریف کنم باید بگویم: سوسیالیسم بدون انقلابیگری و شجاعت و نبرد و دخالت عامل اراده انسانها ممکن نیست. سوسیالیسم، تقدیس فقر و عقب ماندگی نیست. ترقی و پیشرفت و مدرنیسم و باور به علم و تکنیک مدرن، جزئی لایتجزا از سوسیالیسم نوین است. سوسیالیسم فقر، تمکین به عقاید عقب مانده و تحقیر زندگی مرفه و” لوکس”، در جوهر باورهای عبداله بابان جائی نداشت. به فرزندان عزیزش(آزاد و ئه وین) به خانواد و دوستانش صمیمانه تسلیت میگویم.