درتقدس نقدومنتقدغیرمقدس !

در اصطلاح ، نقد به مفهوم قضاوت دوجانبه ( مثبت یا منفی ) در مورد یک پدیده است . انتقاد همواره همراه این واژه بوده ‌است . نقد به یک جریان یا فرد کمک میکند که اشتباهاتش را دریابد و خودش را اصلاح کند . کسی که پدیده ای را نقد میکند منتقد نام دارد . منتقدان اهل تعریف و شعار نیستند . امروزه نقد در تمامی عرصه ها علمی فرهنگی سیاسی و…وجود دارد واین نقد باعث پیشرفت جریان یا شخص مربوطه می شود . انتقاد بیشتر به «قضاوت عینی» در رابطه با پدیده هایی گفته می‌شود که نقشی مثبت برای آن قائل شده‌اند . موضوع نقد کردن که زمانی مارکس آن را تنها پدیده مقدس نامیده بود را ، با عینکی غیر مقدس نگاهی میکنیم . ضرورت پرداختن به این موضوع در مطلبی برمیگردد که سایت موازی مجاهدین آن را منتشرکرد .

http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4173

“نقد کردن” باید انگیزاننده باشد و نه آزار دهنده . نقد هنر نشان دادن جایگزین برای “این بودن” است . همین خط و تعریف از تمام کل مطلب مد نظر من است . یعنی هر سوال یا نکته و حرفی آزاردهنده باشد در ردیف نقد محسوب نمیشود….!! اگر قرار بود آزار دهنده نباشد که همان تعریف های عقیدتی همیشگی خواهد شد و دیگر نقد نیست ! شاخص نقد جدی و واقعی همان درد است . اگر با نقدی مواجه شدی که دردت نگرفت پس نقد نیست . منتقدی حرف دارد و انگشت روی اشکالات یا همان غده های چرکین مشخص گذاشته است….و طرف جواب میدهد که جایگزین معرفی کن . معرفی جایگزین مربوط به کسانی یا مواقعی است که کل پدیده را بخواهند نفی کنند و به دنبال حذفش باشد ( دشمن ) ! نقد با ستایش و رپرتاژ آگهی کاملا فرق میکند . کار منتقد پیدا کردن اشکالات و گذاشتن علامت سوال در ذهن مخاطب است ! نقدت میکنم تا متوجه اشتباهات شده و انگیزه تغییر پیدا کنی و همین درد آور است . یعنی تغییر…

آنجا که نیرویی مثل مجاهدین با رهبرعقیدتی ، سیاست و ایدئولوژی را داخل یک قالب ریخت کار منتقد جدی سختر میشود آنوقت منتقد بدبخت ابتدا باید این ۲ را از هم تفکیک کند و بعد برود سراغ نقد سیاست….که ظاهرا شدنی نیست. درمواجه با دستگاه ایدئولوژیک مجاهدین ، منتقد واقعی کسی نیست که راه حل بهتر بدهد . مثلا من سوال یا نقد دارم که پروژه رفع ابهام و زندان در قرارگاه اشرف یعنی چه و چرا….؟ طرف نمیتواند بگوید جایگزین معرفی کن ! رهبرعقیدتی اول باید بپذیرد که پروژه ای به نام رفع ابهام واقعا به وقوع پیوسته است . ممکن است منتقدی درتشریح موضوعی از نظر کیفی یا کمی اشتباه کند ، ولی نه اینکه تمام اتفاقات در تشکیلات مجاهدین و جغرافیای عراق طی ۲۵ سال دراتاق فکر وزارت اطلاعات شکل میگیرد ! هر توجیهی دیگر هم از جمله شرایط خاص مبارزه….قابل قبول نیست . چون همیشه برای حرف نزدن یک شرایط ویژه ای وجود دارد ! بنابراین منتقد واقعی وجود ندارد ، چون طرف مقابل که قراراست نقدش کنیم اساسا و به تعبیر خودش اشتباه نمیکند و تمام اعمالش از روز ازل درست بوده است و اگرهم نقدی وارد باشد ، به قول یک مجاهد خلق انتقاد بهمان وارد است چرا به خمینی از اول کم بهاء دادیم ؟

درمورد نقد و منتقد واقعی ، اول باید سیاسی شود تا بتوان مورد نقد واقع شود و اشتباهش را بپذیرد . عناصرایدئولوژیک اشتباه مرتکب نمیشوند تا نقدشان کنیم . پذیرش اشتباه یا نقد در دستگاههای عقیدتی یعنی اینکه در یک روز فرضی ، سیستم ولایت فقیه با همین پوزسیون امروزی بپذیرد که قتل عام ۱۳۶۷ اشتباه بوده است و اجازه دهد دررسانه ملی اش دراین مورد صحبت و باز شود ! رهبرعقیدتی هم در رسانه اش چنین اجازه ای نخواهد داد تا مثلا پروژه رفع ابهام بازشود . پس با قاطعییت فقط تکذیب میکند و یا حرف اطلاعات ایران معرفی میکند .

سیستمی که اساسا نقد پذیر نباشد برای بهترین ادبیات هم اتوماتیک ، سکه خمینی را در جیب منتقد خواهد گذاشت . جریانی که نقد را انگیزه تغییر خودش بکند دیگر ادبیات خوب و بد ، نه حرف اولش است و نه آخر . و آنجا که نقد پذیری هنوز فرهنگ نشده است حتی سلامم هم آزار دهنده خواهد بود. هر نقدی یا به هدف زده است یا به بیراهه رفته است . ولی مشکل رهبری مجاهدین حرف و نقد درست یا غلط نیست مشکل رهبرعقیدتی اساسا خود “نقد” است . سالهاست که حداقل یک مثال هم نمیتوانند بیاورند تا بقیه هم یاد بگیرند که منتقد و نقد واقعی یعنی چه !؟

میشود افراد را آنالیز درست کرد ( و نه آدرس انحرافی ) و نشان داد که هرکسی به چه سازی میرقصند . مثل اکبر گنجی که فردی است مربوط به جریان اصلاح طلب حکومت اسلامی….ولی همین فرد با هراشکالی را نمیشود به شکلی کیلویی به وزارت اطلاعات چسباند. نان و آب گنجی را بنیاد فریدمنها میدهند و میشود مدعی شد که فلان بنیاد خواهان حفظ حکومت اسلامی هم است ! این اسمش آنالیز درست است . ولی اگر کل پدیده “نقد” و جریان منتقدین را به رسمییت نشناسی ، پس اشتباه هم نداری و همان داستان معصومییت آسمانی است . وقتی سیستم یا جریانی از نقد برآشفته می شود و آرزوی نابودی او را میکند ، بیانگر این است که نقد ، محق است و جریان مربوطه توان دفاع از خود را ندارد.

به نظر من فرهنگ نقد در جایی رسمییت دارد که قبول کنند امکان اشتباهی هم ممکن است . به نظر من میشود تفکیک کرد . نقد و سوال و حرف مشخص قابل تفکیک است با دشمنی و باقی قضایا….رهبری عقیدتی مجاهدین به دلیل معصومییت های آسمانی اساسا دچار اشتباه نخواهد شد. خودشان هم مدعی بودند که شرایط مبارزه و بیرونی این معصومییت را تحمیل کرده است ! آقای مسعود رجوی درنشست انقلاب ایدئولوژیک مدعی شد که : چون دشمن ولایت فقیه دارد پس مجاهدین هم باید به رهبرعقیدتی مسلح باشند ! ظاهرا فرهنگ نقد مربوط به ایشان نیست چون اگراشتباهی هم باشد تحمیل شده است و همه تقصیرها مربوط به شرایط بیرون است ! اگرغیر ازاین بود تا حالا حتما به مواردی اشتباه جدی یا استراتژیک و یا منتقدینی واقعی میتوانست اشاره کند . در تمام رسانه هاشان نه انتقاد جدی هست و نه منتقدی ! آقای مسعود رجوی صراحتا گفت : اگر فقط اذعان کنیم در یک جا اشتباه کرده ایم آنوقت باید قدم به قدم عقب برویم و به اشتباه انقلاب ایدئولوژیک و مبارزه مسلحانه هم اذعان کنیم ، که کل دستگاهمان جر میخورد . چون هراشتباهی ریشه اش در قدمهای قبلی نهفته است و دقیقا مثل حلقات زنجیر به هم متصل است !

پیشنهاد میکنم که اگر درباره هنر نقد یا منتقد بازهم دوست داشتید چیزی بگوئید چند مورد را حتما فراموش نکنید .

– کدام فرد یا نیروئی را میشود نقد جدی کرد ؟ مثلا نیروهای فقط سیاسی یا ایدئولوژیک هم…. یا چپ یا راست ویا گنده و کوچولو….
– نیروی نقد شونده درکدام مقام قابل نقد است ؟ چون درهرمقامی وزن نقد فرق میکند ! به عنوان مثال درمقام بخشی از نیروهای سیاسی موجود ، تنها آلترناتیوموجود ، زمینی است ، آسمانی….
– منتقد جدی چه مختصاتی باید داشته باشد ؟ دوپا..چارپا..عضو۳۰ ساله سابق…عضو ۲۰ ساله و تا یک ساله….مونس یا مذکر….جوان یا پیر…شورایی سابق یا مجاهد سابق….
– چه نوع نقدی معمولا خوشایند است و آزار دهنده نیست ؟ نقد خطی و استراتژیک….نقد سیستم تشکیلاتی….نقد سیاست خط موازی….نقد کوچک و بزرگی ساندویچ هوادار….

اسماعیل هوشیار
۲۰٫۰۸٫۲۰۱۴