مطالبه استقلال کردستان عراق و کمونیستها

طرح و مطالبه استقلال کردستان عراق از طرف جنبش ناسیونالیستی کرد ، یعنی بورژازی کرد و رهبری سیاسی و موثر آن،  یک نقطه عطف مهم و تاریخی است.  این تصمیم که از طرف مسعود بارزانی اعلام شده است پاسخ سوال یک جامعه چند میلیونی کرد زبان است که   تاریخی سراسر از جنگ ، آوراگی، خونریزی ، خانه خرابی و سرگردانی داشته است. سرنوشت این مردم هیچ راه دیگری غیر از اینکه دولت مستقل و برسمیت شناخته شده اش را تحمیل کند ندارد. ۱۹ سال پیش کمونیستهای کارگری در عراق مساله استقلال کردستان را بنا به دلایل پایداری که امروز هم مطرح است طرح کردند و از آنجا که توان اجرای آن را پیدا نکردند ممکن نشد. چنانچه آن زمان این طرح در اتکا به رفراندم و تصمیم مردم عملی میشد بدیهی بود که همراه آن نیروی آزادیخواهی و کمونیستی هم بشدت در جامعه مطرح میشد. این مساله برای غرب و جنبش ناسیونالیستی و بورژازی کرد به  شدت خطرناک بود. در همین سالها بود که از قبل استثمار شدید کارگران در همه بخشهای عراق و کردستان “یک میلیونر” تبدیل به هزار میلیونر و میلیاردرشد و شماره آنها بشدت رو به فزونی است. مساله استقلال کردستان پاسخ بورژازی کرد به این موقعیت است.

مساله مهم این است که در این امر حیاتی جامعه کردستان عراق، کمونیستها چه سیاست و فعالیت هایی اتخاذ میکنند. مواضع سیاسی و استراتژیکی باید از زاویه طبقه کارگر برای امروز و آینده این جامعه  در نظر گرفته شود، سیاستهایی که در همه حال برای زندگی بهتر و آینده ای آزاد و برابر در جامعه الزامی است. چنانچه تمرکز کمونیستها بر موضعگیری صرفا سیاسی و غیر پراتیک متکی شود بازنده و حاشیه ای خواهند شد.حزب کمونیست کارگری کردستان  بویژه موقعیت بسیار حساستری در این میان دارد. آشفتگی کنونی در میان چپ در عراق و ایران در این مورد برای این حزب بسیار گران تمام میشود. متاسفانه تا هم اکنون بیانیه و مواضع این حزب نشانی از دوری از این آشفتگی ندارد و با یک عینک به همه مسایل مختلف و متنوع عراق و کردستان  مینگرد و سیاست اتخاذ کرده است.

بورژازی کرد از چه شرایطی استفاده میکند؟

در شرایطی که دولت مرکزی در بحران سیاسی عمیقی دچار است که ریشه در سیاستهای آمریکا غرب و دولتهای منطقه دارد، در شرایطی که دولت منطقه ای کردستان از هر لحاط حلقه ای از سرمایه جهانی شده است، در شرایطی که این دولت در برابر خطرات احتمالی چنگ و دندان تیز تری پیدا کرده است و از لحاظ نظامی هم بسیار قدرتمند تر شده است. در چنین شرایطی مطالبه کردستان مستقل و تشکیل دولت مستقل شانس بسیار بیشتری از هر زمان پیدا کرده است و بورژوازی کرد که هیچگاه بدون اجازه کشورهای غربی و منطقه ای لیوان آبش را هم نمیتوانست بخورد این آرزوی همیشگی اش را ممکن میبیند و در برابر جناح های دیگر در قدرت در بغداد  و نیروهای دولت اسلامی عراق (داعش) هم امکان زور آزمایی دارد. فاکتور مهم و حیاتی دیگری که برای بورژازی کرد وجود دارد همه گیر بودن این خواست در میان مردم است، کرامت و شخصیت انسانی چند میلیون نفر در کردستان عراق سالهای طولانی است که به مساله تبدیل شدن به دولت گره خورده است.

تردیدی نیست که اگر کمونیستها یک دهم قدرت و امکانات امروزی بورژازی را داشتند امر رفراندم را بر پایه همین واقعیت و مطالبه همگانی استقلال اجرا و دولت کردستان را اعلام میکردند و تلاش برای تحمیل آن بر جامعه جهانی را بشدت ممکن میکردند. تفاوت کمونیستها و جنبش ناسیونالیستی در این نکته پایه ای است که مردم تکیه گاه کمونیستها بوده است در حالی که برای جنبش ناسیونالیستی اجازه دولت امریکا یعنی بزرگترین کشور امپریالیستی دنیا با همه مصائبی که برای بشریت بوجود آورده است اساس است.

دلایل کمونیستها برای جدایی کردستان و شرایط امکان آن

بدون تردید بعد از مساله فلسطین مساله کرد، بعنوان مهمترین مساله ملی در دنیا مطرح است. اینکه چه نیرویی قدرت بسیج مردم و دیگر ملزومات این کار را از نظر خودش و جنبشش  دارد مساله ای ثانوی است.اساس مساله این است که کردستان لازم است و حیاتی است و باید مستقل شود تا از این وضعیت مشابه فلسطین نجات یابد.امروز متاسفانه این مطالبه بوسیله بورژازی کرد و رهبری جنبش ناسیونالیستی اش طرح و اجرا میشود و آنها از قبل این کار بشدت میتوانند باز هم قدرتمند شوند و باز هم سالهای زیادی سکاندار استثمار شدید کارگران و مردم محروم و در قید و بند گذاشتن زندگی و ازادی و آنها باشند.

چنانچه تمرکز را بر روی مطالبه استقلال کردستان از دست بدهیم، چنانچه دلایل پایه ای برای رهایی جامعه از معلق بودن، اساس حرکت ما و زندگی امروز همه مردم و آینده آنهاست، هیچ تردیدی نباید وجود داشته باشد که کمونیستها همچنان شریک در مطالبه استقلال کردستان همین امروز هستند.  همین امروز هم که بورژازی آنرا طرح کرده است باید بدون قید و شرط و با اعتماد بنفس تمام فعال اصلی سیاستهای خود برای استقلال و دیگر مسایل مربوط به آن  شد. وجود یک جنبش قدرتمند و رادیکال کارگری،  یک جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی که متاثر از فعالیت کمونیستهاست بدون پشت سر گذاشتن این مسیر همراه با دخالت کمونیستهای امروزی و حزبشان در کردستان غیر ممکن است.  مساله استقلال کردستان عراق امروز امکان و چشم انداز واقعی بیشتری پیدا کرده است. مساله این است که مساله کرد با مطالبه تشکیل دولت بطور کلی وارد فاز دیگری میشود. بدیهی است که لازم است کمونیستها هم بر این وضعیت مشخص پاسخ مارکسیستی برای رهایی کل جامعه  داشته باشند. مردمی که در طول تاریخ ۱۰۰ سال گذشته مهر درجه دوم بودن در قوانین اساسی  تحمیل جنگ ، کشتار ، اعدام ، بمباران و آواراگی چند باره و صد ها هزار نفری را نسل اندر نسل دیده اند، هیچگاه به این فرصت و امکان پاسخ منفی ندارند، با طرح و اجرای استقلال مساله کرد، مساله ملی کرد خاتمه خواهد یافت. در حال حاضر و تا حل این مساله دقیقا سرنوشتی مانند فلسطین و عزه امروز میتواند برای مردم کردستان باز هم در چشم انداز متمرکز شدن و قدرتمند شدن دولت مرکزی و بورژازی  عرب در بغداد باشد.

مساله کرد دقیقا مانند مساله فلسطین با تشکیل دولت و استقلال برسمیت شناخته شده حل میشود. کسی که این را در کردستان عراق تشخیص نمیدهد نمیتواند هیچ مطالبه آزادیخواهی و برابری طلبی در اتکا به اگاهی و جلب و سازماندهی کارگران و مردم آزادیخواه را در جامعه متحقق کند. هر حزب و جریانی دقیقا با تشخیص این مساله میتواند روزنه ای را تبدیل به شاهراه بزرگی برای تبدیل شدن به یک جریان مرتبط به جامعه تبدیل کند و از این موقعیت  به نفع سیاست و اهداف مورد استفاده خود قرار بدهد. مبارزه برای استقلال کردستان عراق از مبارزه برای داشتن کشوری آزاد و برابر و سوسیالیستی جدا نیست. این دو تماما بهم گره خورده اند و یا درستتر است گفته شود که اینها برای حزب کمونیست کارگری کردستان ممکن نیستند. فاکتورهایی که امروز بورژازی کرد و رهبری سیاسی اش  تشخیص داده است که مورد استفاده قرار بدهد چنانچه برایش از دست برود امکان تغییر و شخم صحنه سیاسی در کردستان عراق دیر و زود بوجود خواهد آمد و همه چیز در تحولات کنونی  و توازن نیروهای امپریالیستی و منطقه ای ممکن است. حزب کمونیست کارگری کردستان چنانچه پرچم استقلال را پیگیرانه دنبال کند هر نوع ناپیگیری بورژوازی به نفع قدرتمند شدن پایه های آن تمام میشود. در هر حال کمونیستها نمیتوانند در همه این لحظات، حزب سیاسی و دخالتگر در میدان نباشند و بعنوان یک حزب سیاسی و اجتماعی امکان قدرتمند شدن پیدا نکنند.

داعش سناریوی سیاه و آینده کردستان

گفته میشود که طرح مساله استقلال کردستان به سناریوی سیاه و تفرقه و … بیشتر دامن میزند و جنگ قومی را باز هم دامن میزند و نهادینه میکند. و بسیار استدلالات این دستی که نمیتواند کسی را قانع کند چرا که وضعیت و امنیت در کردستان عراق و امکان دفاع از مردم در این منطقه که خود محصول وجود سناریوی سیاه و جنگ قومی و وحشگیری بی سابقه ای بوده است که در دوران جنگ خلیج در ۱۹۹۱ به این طرف و با معماری امریکا و کشورهای غربی ممکن شد نه تنها قبلا به  منطقه کردستان نتوانست شیوع پیدا کند بلکه هم اکنون و بدرجه اولی در شرایط فعلی و با شرایط فعلی دولت و منطقه  احتمال ان بسیار بسیار ضعیف است. کار از این ها هم گذشته است که اکنون نیروهایی و دولتهایی به فکر چسباندن باز هم مصنوعی کردستان به دیگر بخشها بشوند. شرایطی که برای امکان تفرقه قومی و سناریوی سیاه و … ترسیم میشود به این دوران و مساله استقلال کردستان بی ارتباط است چرا که نه از لحاظ طبقه کارگر و نه از لحاظ بورژازی امر “متحد” شدن این مناطق چشم انداز بسیار تیره و تاریکی است. استقلال کردستان را قاعدتا باید بر اساس سوال از مردم در یک رفراندم طرح و به اجرا گذاشت و اعلام کرد و این بسادگی طرح کمونیستهاست که چنانچه قدرت این را داشتند آنرا ممکن میکردند و در حال حاضر و مثل همیشه برای بورژازی کرد و جنبش ناسیونالیستی اش جلب رضایت دولتها و “سوت” آمریکا مهم است که بنظر میرسد اینهم دارد فراهم میشود.

احتمال وقوع سناریوی بمراتب سیاه تر و تفرقه قومی بیشتر اتفاقا در صورتی ممکن است که وضعیت کردستان به صورت معلق فعلی باشد. برای جلوگیری از این سناریوی سیاهتر باید دولت مستقل کردستان را ایجاد و رسمیت یابد.

وجود دولت کردستان از بسیاری لحاظ به این مساله و تهدیدات هم خاتمه میدهد.  تاریخ ۱۰۰ ساله مردم کردستان  در عراق و مصائب بسیار زیادی که بر آنها رفته است فقط در صورت استقلال از عراق است که نه تنها از سرکوب اتوماتیک وار از طرف دولت مرکزی و بورژوازی عرب نجات پیدا میکند بلکه از اینکه مورد بازیچه  بیشتردولتهای منطقه قرار بگیرد هم بدرجات زیادی رهایی خواهند یافت. منطقه کردستان عراق برای تبدل شدن به دولت  نه تنها چند میلیون نفر در این منطقه بلکه  به احتمال زیاد بسیاری کشورهای غربی را هم متقاعد کرده است . تمرکز کمونیستها بر مساله اتحاد و زندگی مشترک در یک کشور بر علیه داعش و دیگر نیروهای ارتجاعی در شرایط کنونی و شرایط و و ضعیتی که بشدت تغییر کرده است بنظر میرسد  یک سیاست کاملا ناروشن و غیر واقعی و حقیقتا برای فعالیت کمونیستها و آینده روشن انها گمراه کننده است. هر نیروی مرتجع و ضد آزادی و برابری خواهی را چنانچه بتوانیم حتی در یک محله هم شده باید بیرون ریخت و با چنگ و دندان از مردم و آزادی و کرامتشان دفاع کرد. اما این مساله و سیاست و اقدام در این مورد برای حزب کمونیست کارگری کردستان لازم است کاملا از مساله استقلال کردستان منفک باشد. میتوان در شرایط فعلی، خود حزب نیروی نظامیش را داشته باشد و برای هر جبهه ای اماده جنگ باشد، امروز دولت اسلامی و فردا هر مساله دیگری و همه این تلاش ها برای شریک شدن در تعیین سرنوشت بهتری برای مردم در امروز و آینده کردستان.

 عشایر خواندن بورژوازی کرد

از جمله مسایل دیگری که مورد “اغماض” کمونیستها میباشد عشایر خواندن نیروهای رهبری جنبش ناسیونالیستی کرد است. واقعیت چیز دیگری است.  عشایر خواندن نیروهای حاکم و یا هر بخشی از آن اساسا داده خود جنبش ناسیونالیستی است که در گذشته واقعی هم بوده باشد و یا بازمانده بقایای آن تا صد سال دیگر هم وجود داشته باشد (همانطور که بسیاری کشورهای پادشاهی و جمهوری در خاورمیانه و حتی غربی چنین هستند) نمیتواند از ساختار حاکمیت بورژایی در کردستان عراق و سیستم نظام سرمایه داری آن بکاهد. این مساله هم آگاهانه از طرف بخشی از خود بورژازی به خوراکی برای اغماض از شناخت یک جامعه سرمایه داری که بر گرده میلیونها کارگر و مردم محروم و در حلقه ای از حلایق سرمایه داری جهانی میچرخد تبدیل شده است و در ادبیات چپ ها هم متاسفانه برجسته است. بهراندازه دامن زدن به این ادبیات و این نوع “آگاهی”، واضح است که کارگران و کمونیستها را از مبارزه طبقاتی و آگاهی طبقاتی و برنامه ای روشن و سیاست و پراتیکی موثر دور میکند.همانطور که اشاره شد فاکت و آماری که از طرف خود بورژوازی ارائه میشود بمراتب برای هر کارگر آگاهی گویا تر نشان از وجود یک جامعه سرمایه داری است. بورژوازی کرد و جنبش ناسیونالیستی با همه نیروها و امکانات امروزش با طرح مساله استقلال بمراتب نجات این جامعه برای حاکمیت مطلقی که خواهان آن است را مهیا کرده است و در دفاع از آن ملزومات بیشتری دارد و بر فاکتورهای مثبت جهانی که مدافع انها هست هم متکی است. عشایر خواندن طبقه حاکمه در کردستان عراق، برجسته کردن منافع خانواده های حاکم در دولت این منطقه، بازی در میدان جنبش ناسیونالیستی است که همه آنها در استثمار و سرکوب کارگران، زنان، جوانان آزادیخواه و کمونیستها هیچگاه تردیدی نداشته اند. برجسته کردن تعلقات فرهنگی طبقه حاکمه بورژوازی در همه مسایل و از جمله مساله استقلال کردستان به شدت دست کم گرفتن این ساختار است و مهمتر  این که در چنین تصور هایی جامعه ابتدا از طبقات تهی میشود و بعد مکانیزم مبارزه با طبقه بورژوای حاکم و مبارزه طبقاتی کارگر و سرمایه دار کنار گذاشته میشود و یا بشدت ضعیف میشود.این نوع انتقادات بشدت سطحی و  نا مربوط به مبارزه کارگران و کمونیستهاست. عشایر و خانواده های عشایر که حاکمیت را قبضه کرده باشند میتواند از هر طریق و درگیری و توطئه ای از بین بروند اما طبقه بورژوای حاکم را در اتکا به مکانیزم جنبش کارگری سازمانیافته، حزب کمونیستی اش و نیروی مسلح و سازمانیافته اش باید به زیر کشید که در مبارزه ای زیر زمینی و علنی و قانونی هر دو، باید در جریان باشد و جامعه کردستان عراق از این امر مستثنی نیست.  مطالبه استقلال کردستان از جمله جنگ و جدال بسیار جدی کمونیستها و کارگران آگاه برای فراهم کردن این مسیر در ساختن جامعه  و کشوری آزاد و برابر است. مکانیزم مبارزه برای کسانی که فرهنگ عشایری رهبران و احزاب حاکمه را برجسته میکنند در بهترین حالت  یک مرز بندی درون خانوادگی صرفا فرهنگی است که با تشکیل سازمانهای غیر دولتی برطرف میشود!

مساله رفراندوم و نگاهی واقعی

در بیانیه حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق دو مساله راجع به زمان  مناسب برای طرح مطالبه استقلال و همچنین شروط برگزاری یک رفراندم بارها مورد بحث است. یک نگاه اجمالی نشان میدهد که بیانیه رفقای دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق در این موضوعات دچار نادقیقی است چرا که زمان مناسب برای رفراندوم را جریانات حاکم و دارای قدرت اجرا متاسفانه تعیین میکنند و نمیتوان بر این ایرادی گرفت و یا درستتر گفته شود نمیتوان از آنها طلب کرد که خواست و مطالبه های ما را اجرا کنند. چنانچه کمونیستها چنین قدرتی داشتند در چه شرایطی استقلال کردستان را طرح و اجرا و تحمیل میکردند؟ بدون تردید  از هر شرایطی و وبویژه در ضعیف ترین نقطه دشمنان استفاده تمام را میکردند.

در مورد شرایط رفراندوم هم بطور واقعی شرایط دقیق و منطبق با وضعیت نیستند. تاکید میشود که رفراندوم باید آزادانه و با شرکت همه جریانات و احزاب باشد و ۶ ماه فرصت برای تبلیغ باشد و همچنین نیروهای نظامی احزاب حاکم از محل کار و زندگی مردم بیرون بروند تا نتوانند خلل و تاثیری بر این روند داشته باشند. واقعا باید از خود پرسید اینها چگونه ممکن میشود؟ ۶ ماه فرصت برای چه چیزی؟ برای این سوال که آیا کردستان مستقل شود یا نه و یا اینکه با دیگر بخشها در یک الحاق داوطلبانه باقی بماند؟ اینها که معنی خاصی نمیتواند در شرایط نه تنها امروز عراق بلکه ۱۵ سال گذشته هم ندارد. دولت رادیکال و دمکراتیکی هم که سر کار نیست که بتوان امیدوار به الحاق داوطلبانه بود و اینرا به کارگران و مردم توصیه کرد و…

مختصات سیاست کمونیستی نمیتواند بر پایه مهمترین خواست و مطالبه همگانی جامعه کردستان یعنی استقلال که اکنون از سوی بورژوازی برجسته و طرح شده است متکی نباشد. قبلا هم حزب کمونیستی کارگری کردستان این مطالبه را داشته است و با همه توان در حال حاضر باید برجسته شود. این سیاست ها نمیتواند آینده ای مستقر برای میلیونها نفر شهروند این جامعه و مسئولیت در قبال انها را در بر نداشته باشد. سیاست هایی که پاسخ روشن به این موقعیت را دارد و مسیری انسانی و ازاد را همیشه در معرض انتخاب قرار میدهد امکان اجتماعی شدن خواهد یافت.کمونیستها این راه را البته که با سیاست مستقل و راه و روشهای خود دنبال میکنند و در مبارزه برای استقلال کردستان عراق همچنان پیشرو و پیشتاز باید باشند تا بتوانند مهر آزادیخواهی کمونیستی را نه تنها اکنون و در فردای مبارزه طبقاتی بسیار رودر رو تر با بورژوازی کرد از سوی طبقه کارگر، بلکه در ایجاد صف قدرتمند کارگری و کمونیستی سازمانها و تشکیلات های توده ای و حزبی طبقه کارگر در کشور برسمیت شناخته شده کردستان تضمین کنند.