نگاهی به تراژدی انسانی کوهستانهای سنجار و درسهای آن برای مردم کردستان

 یک هفته از پناه بردن بیش از ۱۵۰ هزار نفر از شهروندان “سنجار”، “زومار”، “ربیعه” و روستاهای اطراف آنها که اکثرا” از کُردهای ایزدی هستند، به کوههای سنجار می گذرد. با گذشت یک هفته از آواره گی و سرگردانی این مردم دردمند، که در حین حمله جنایتکاران داعش در روز یکشنبه سوم اوت حتی آب و غذا بهمراه نداشتند و اکثریت قابل توجهی از آنان را کودکان در برمی گیرند، و با وجود نجات هزاران نفر از آنان و امداد رسانی هوایی به محاصره شده گان در کوهستانهای سنجار اما، آمار تلفات جانی و مرگ و میر کودکان تشنه و گرسنه هر لحظه افزایش می یابد. این در حالی است که هنوز هیچ خبرنگاری پا به اعماق کوهستانهای سنجار و قله های سخت و سنگلاخی آن نگذاشته و ابعاد این تراژدی انسانی هنوز بر همگان آشکار نشده است. آنهائی که از مرگ رهایی یافته اند و در شهر “دهوک” کردستان عراق و برخی از روستاهای کردستان سوریه اسکان یافته اند، هر کدام داستانی غم انگیز از یورش داعشیان و ترک خانه و کاشانه و دست و پنچه نرم کردن خود و یا عزیز از دست رفته ای را با مرگ با زبانی ساده و چشمانی آشک آلود و آهی از نهان آنچنان بیان می کنند که قلب هر انسان با وجدانی  را به درد می آورد.

***

مادرجان ، پدر، شما بروید. بگذارید من بمیرم. با وجود شما انسانهای دیگری متولدخواهند شد. بگذار شما زنده بمانید. این آخرین دیالوگ دختر نوجوانی است با والدین اش که در هنگام شبیخون جنایتکارانه داعش قدم به دامنه کوههای سنجار گذاشته اند. دختر بیمار بیش از این یارای بالا رفتن از سینه کوه را ندارد و آماده فدا کردن جان خود بجای مشاهده مرگ والدین و دیگر اعضای خانواده است. او در حالیکه داعشیان آنان را تعقیب می کنند و با علم به ربودن دختران جوان توسط جنایتکاران داعش اما برای نجات والدین و دیگر اعضای خانواده اش، در میان اشک و آه و انتظاری سراب گونه به دیدار مجدد، آنان را تشویق به رفتن می کند. والدین بی پناه نیز در کابوس تنهایی او و تعقیب داعش و خطر به چنگ داعش افتادن فرزندشان، به امید دیدار مجدد تنهایش می گذارند و مسیر نامعلوم سرنوشت را در پیش می گیرند. این خانواده داغدار و رنجدیده هنگام رهایی خود از مرگ و در حالیکه نشانی از فرزندشان ندارند، داستان غم انگیز وداع آخر را برای خبرنگار یک شبکه تلویزیونی بازگو کردند. این تنها گوشه ای از هزاران صحنه تراژدیک انسانی است که به دنبال یورش وحشیانه نیروهای داعش در سوم اوت به شهرکهای “سنجار”، “زومار” و “ربیعه” در کردستان عراق در میدیای محلی منعکس شده است. به این داستان غم انگیز، تصاویر پیکر بیجان کودکان تلف شده خشکیده لب، در گرمای سوزان ۴۰ درجه قله کوهستانهای خشک و گذرگاههای سنگلاخی و دامنه سخره های صعب العبور سنجار را در اذهان تصور کنید. به این تصویر، تصاویر تکاندهنده سه کودک شیرخوار و یک شیشه در حال تهی شدن از شیر را بیافزاید که هرکدام برای نوشیدن جرعه ای از آن راز بقاء را نشان می دهند. چند روز دیگر منتظر بمانید تا ابعاد تکان دهنده  این تراژدی لرزه بر اندام بشریت با وجدان بیاندازد و خاطره آوارگی مردم کردستان عراق در سال ۹۱ را بیاد بیاورد. منتظر باشید تا یکبار دیگر برهمگان روشن شود که در حاکمیت داعشیان و سلفی های هم مسلک شان که در این روزها در گوشه و کنار کردستان وسوسه شده اند و عربده جهاد سر می دهند، بشریت چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد.

اما فاجعه مرگ هزاران انسان در تراژدی کوهستانهای سنجار در کردستان عراق چه پیامی برای مردم کردستان داشت و از آن چه درسی می توان آموخت و چگونه می توان از تکرار چنین فاجعه مرگباری جلوگیری کرد؟

جای امیدواری است که در این روزهای سخت و دشوار و همزمان با درد و رنج کُردهای ایزدی سنجار مردم سایر شهرهای کردستان عراق در یک همبستگی انسانی به میدان آمدند و نان و آب سفره خود را با آنان تقسیم کردند. کردهای مبارز و آزادیخواهان مقیم خارج از کشور در حمایت از خواست مردم کردستان برای آزادی و استقلال و رفاه اجتماعی به صحنه آمدند و همدردی با شهروندان سنجار و نفرت از داعش و داعشیان را به نمایش گذاشتند. با وجود این همبستگی ها و  با مخابره این تصاویر تکان دهنده اما، حمایت دولتهای مدعی دفاع از حقوق بشر و دمکراسی بسیار با تاخیر و تنها زمانی به جریان افتاد که منافع مادی خود را در خطر دیدند و این تاخیر در امداد رسانی شمار قربانیان گرفتار آمده در کوهستانهای سنجار را افزایش داد.

افکار و عقاید داعشیان و خلافت اسلامی شان در تضاد عمیق با باورها و دستاوردهای مبارزاتی  مردم این مناطق و کردستان است. داعش و سلفی های هم مسلک شان جایی در میان مردم منطقه و کردستان ندارند. گرچه داعش نمی تواند و نخواهد توانست به خلافت اسلامی جامه عمل بپوشاند اما خطر و تهدیدی برای مردم کردستان بحساب می آید. مردم زحمتکش کردستان در مقابل تنها با اتکاء به نیروی خود و با حضور مداوم در صحنه تحولات سیاسی و بالا بردن آمادگی نظامی است که می توانند مانع از تسلط و تهدید این بانیان جهل و جنایت بر سرنوشت خود شوند و تلفات انسانی و مادی خود را در مقابله با تهدیدهای داعش و سلفی ها به حداقل برسانند. تجربه مقاومت زنان و مردان شهر “کوبانی” در کردستان سوریه و در هم شکستن دهها تعرض داعشِ تا دندان مسلح به این شهر، زنده ترین و رزمنده ترین نمونه ایستادگی یک مردم متحد و مقاوم در مقابل هر جنایت پیشه ایی از جمله داعش است. اگر مردم شهر و روستاهای کردستان عراق که ۱۰۴۰ کیلومتر مرز مشترک با داعش دارند، تحت تاثیر تبلیغات خوش باورانه عدم تعرض داعش به خود و دیپلماسی پنهان قرار نمی گرفتند و از همان آغاز تصرف “موصل” و “تکریت” و شهرهای دیگر توسط داعش همانند مردم “کوبانی” مسلح می شدند و آمادگی رزمی خود را در مقابل سناریوی سیاه این سیاه جامه گان سیه دل بالا می بردند، ما هرگز شاهد تراژدی مرگ آفرین کوههای سنجار نمی بودیم و شهر و روستاهای کردستان به آسانی به تصرف داعشیان در نمی آمدند. امروز هم دیر نیست. بجای امید به پشتیبانی حملات هوایی آمریکا و ارتش عراق تنها راه مقاومت بسیج توده ای و مبارزه مسلحانه توده ای است. این تجربه را باید مردم کردستان ایران هم در حالیکه در همین روزها سلفی های هم مسلک داعش به جنب و جوش افتاده اند، به دستاوردهای مبارزاتی خود بیافزایند و هر گونه تحرک سلفی ها را با مبارزات و اعتراضات توده ای پاسخ گویند. برای جلوگیری از تکرار تراژدی کوهستانهای سنجار آمادگی توده ای و تقویت نیروهای مسلح مردمی بیش از هر زمان دیگری ضروری است. اگر مردم سنجار مسلح بودند، اگر مردم سنجار تحت تاثیر تبلیغات خوش باورانه قرار نمی گرفتند ما هرگز شاهد مرگ و میر هزاران نفر از آنان در نتیجه تشنگی، گرسنگی و گرمای سوزان کوهستانهای سنجار نمی بودیم و بجای آن پیروزیهای سنجار را به دستاوردها و درس های مقاومت کوبانی می افزودیم. هنوز دیر نیست.