فاجعه شنگال سندی برای استقلال کردستان عراق

در ۲۸ ژوئیه و قبل از فاجعه شنگال و پیشرویهای داعش در مناطقی از کردستان عراق، در نوشته ای تحت عنوان “ استقلال کردستان عراق در پاسخ به کدام نیاز؟” به این اشاره کرده بودم که: “مخالفت هایی که دولتهای عربی و ناسیونالیسم عرب با استقلال کردستان عراق ابراز می کنند به این دلیل است که عراق یکی از کشورهای عربی محسوب میشود و کردستان عراق در جغرافیای یک کشور عربی قرار دارد. با توجه به تحولات اخیر در عراق که می رود این کشور را به سه بخش تقسیم کند و مردم کردستان عراق برای امنیت خود به استقلال کردستان رای بدهند، ناسیونالیسم عرب و دول عربی چنین پیامدی را به زیان از دست دادن و یا ذوب شدن یک کشور عربی ارزیابی می کنند. آنان اساس سیاست و افق خود را بر موجودیت و بقای یک کشور عربی یکدست بنام عراق با همان بافت یکدست عربی بودن قرار می دهند. برای ناسیونالیسم عرب و دولتهایش مسئله این نیست که روزانه چقدر کشت و کشتار، خانه خرابی و تباهی در عراق صورت گرفته و می گیرد بلکه برای نفوذ و اعتبار کمی خود و قدرت سیاسی و اقتصادی شان بمثابه ناسیونالیسم عرب در منطقه و حفظ و حراست از خاک و میهن به اوضاع موجود نگاه می کنند. ادامه این سیاست با اهداف اقتصادی و طبقاتی آنان نیز کاملا خوانایی دارد. بنابراین برای ناسیونالیسم عرب و کل دولتهای عربی حوزه خلیج، وجود و بقای یک کشور عربی در توازن قوای رقابتها و معادلات جهانی و منطقه ای برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است. تعابیر و معاناتی که ناسیونالیسم عرب و دولتهای ذینفع در منطقه از استقلال در کردستان عراق بدست می هند، هر چه باشد با منافع مردم خوانایی ندارد و همانطور که تاریخا نشان داده اند به انقیاد کشانیدن مردم و کلیه شهروندان در خدمت به بقای خود را بهمراه داشته است.”

………..

طی دو هفته گذشته اتفاقات زیادی روی داده است. بعد از تصرف موصل توسط داعش مخالفین استقلال کردستان عراق بر این باور بودند که هدف داعش کردستان عراق نیست بلکه دولت مالکی و بغداد است و با همین متد تحلیل و گیج سری اظهار می نمودند که استقلال کردستان عراق فرا نرسیده است. اما در حال حاضر داستان بر عکس این تحلیهای آبکی در آمد و ماجرا به گونه ای دیگر که قابل پیش بینی بود اتفاق افتاد. مردم مناطق کردستان عراق در این مدت قربانی جنایت پیشگی داعش و قربانی سیاستهای کور و معامله گرایانه حکومت اقلیم با دولت مرکزی عراق شدند.

به  بنظر می رسد با گدشت زمان و سیر وقایع و تحولات سیاسی نظامی، معادلات فی مابین حکومت مرکزی عراق و حکومت اقلیم نظیر: ۱ انتخاب رئیس جمهور جدید، ۲ انتخاب رئیس مجلس عراق، ۳ بازدید رئیس مجلس از وضع آوارگان در اربیل، ۴ بازگشت اجباری و از سر ناچاری طالبانی و دیدار تبلیغاتی مالکی با او، ۵ متقاعد ساختن اتحادیه میهنی از سوی جمهوری اسلامی مبنی بر مخالفت با تهدیدات معامله گرایانه حزب رقیب برای طرح استقلال کردستان عراق، قانع کردن مالکی برای کناره گیری از سوی جمهوری اسلامی و ۶ رفع موانع حقوق ماهانه نیروی مسلح حکومت اقلیم از یک سو و از سوی دیگر تحولات نظامی نظیر: ۱ تقویت داعش توسط عربستان، قطر و کویت، ۲ پیشرویهای داعش که گویا ابتدا هدفشان بغداد بود اما مناطقی از شمال غربی حکومت اقلیم را در بر گرفت، ۳ صدور و تصویب  قطعنامه ای بدون مخالف از سوی اعضای شورای دائمی سازمان ملل در حمایت از اقلیم و علیه داعش، ۴ اعلام آمادگی آمریکا برای انجام چند حمله نظامی و حمایت چند دولت اروپایی از این اقدام ۵ “اعلام آمادگی نظامی جمهوری اسلامی برای جنگ با داعش” و مجموعه فاکتورهای دیگری از این دست سبب شد که بارزانی بعنوان رئیس حکومت اقلیم کردستان که ادعای استقلال کردستان را همچون تهدیدی برای امتیاز گیری بیشتر و مشخصا برای رفع زحمت کردن مالکی و خاتمه پیدا کردن ماده ۱۴۰ در پارلمان کردستان عنوان کرده بود حل و فصل کرده است. گویا این معامله و بده و بستان می بایستی بقیمت دو هفته نسل کشی و فجایع انسانی، نتایج مناسب و قابل قبولی برایشاان بدست دهد.

طی این مدت شاخه های سیاسی و محلی داعش روزانه در اربیل سرگرم برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی بوده اند که میدیای حکومت اقلیم این برنامه ها را پخش میکند. اینها ظاهرا با داعش مرزبندی دارند اما می گویند تقصیر مالکی است و آنها سنی هستند و مورد غضب دولت مرکزی واقع شده اند. اینها در ظاهر امر وحشی گری داعش علیه مردم را نمی پسندند اما در لابلای سخنانشان در این کنفرانسهای مطبوعاتی هم جنس بودن خود با آنان را نمی توانند بپوشانند. تنها تفاوت در این این است که اسلحه در دست ندارند و معمولا با ظاهری آراسته و مقبول در مقابل دوربینها ظاهر می شوند.

در میان این صحنه آرایی پز جریانات اپوزیسیون ناسیونالیست و اردوگاه نشین مسلح کردستان ایران جالب توجه است که با نام “دفاع از خاک کردستان” به نیروی پیاده نظام در جبهه به نیروهایی برای مانور تبلیغاتی تبدیل شدند. حزب دمکرات کردستان و حزب حیات آزاد کردستان پیشقراولان این ” حس کردایتی” بودند. فرمانده یکی از این نیروها بنام حزب حیات آزاد کردستان که هیچ ریشه اجتماعی در میان مردم کردستان ایران ندارد و طی این سالها در اردوگاههای مرزی متولد شده است در یک مصاحبه تلویزیونی می گفت: اگر بارزانی عزیز اجازه دهد در کمتر از یکساعت شنگال را از وجود داعش پاک خواهند کرد. این سازمانهای لم داده در اردوگاههای مرزی بدون اینکه توان تشخیص تحولات منطقه را داشته باشند از همان ظرفیتی برخوردارند که اسباب بازی دست سیاستهای معامله گرایانه بارزانی باشند.

حامیان جبهه عراق یکدست و متحد، از آمریکا، عربستان، قطر، برخی از کشورهای حوزه خلیج و جمهوری اسلامی گرفته تا انواع جانوران اسلامی، پس مانده های حکومت بعث، شیوخ و طوایف و عشایر مناطق غرب عراق، گویا دارند به معامله شان با بارزانی مبنی بر حفظ یکپارچگی عراق، به اهداف خود نزدیک می شوند. رسیدن به این هدف برای آنان تاکنون به قیمت نسل کشی بخشی از مردم منتسب به یزیدی، مسیحی، آواره شدن دهها هزار انسان، جان دادن زنان و کودکان در اثر گرسنگی، تشنگی و گرما و دیگر اثرات و عواقب مخرب و زیانبار ناشی از این اوضاع بوده است. اکنون زمزمه اتحاد و حفاظت از عراق یکدست در میان تمامی  نیروها ی دخیل و سهیم بالا گرفته است.

حمایت و دفاع همیشگی ما از استقلال کردستان عراق تاج افتخار نبوده و نیست بلکه قرار بود و هست که استقلال کردستان عراق با آرای مردم دیواری حایل برای امنیت شهروندان ایجاد کند. دفاع از استقلال کردستان عراق به این خاطر بود و هست که جامعه کردستان در وضعیتی که امروز در آن گرفتار آمده است گرفتار نشود. متاسفانه نیروها و سازمانهایی که می شد روی آنان حساب کرد که بسیج توده ای و اجتماعی حول آن براه اندازند، نه آن وقت و نه حالا هنوز از خواب بیدار نشده اند. این جریانات می گفتند “ببینیم اوضاع چگونه پیش می رود باید کمی صبر کرد؟!”. و با این متد وارونه و تحلیلهای غیر سیاسی و غیر اجتماعی و عدم درک و شناخت از اوضاع و تحولات منطقه که ابعاد بین المللی تری دارد ، مدال قهرمانانی در از دست دادن فرصتهای تاریخی بنفع جامعه را بگردن خود آویختند.

 آنچه که در این گیرودار جایش خالی و غایب بود و هنوز هم هست، نمایندگی نشدن و نمایندگی نکردن خواست و آرزویهای قلبی مردم و تمامی شهروندان ساکن در مناطق کردستان عراق برای امنیت، آسایس و دور شدن از آتش جهنمی بوده که داعش در منطقه برافروخته است. اعلام استقلال کردستان عراق در همان روزهای نخست می توانست مانع از بروز این جنگ، کشتار و آوارگی و دربدری دهها هزار انسان منتسب به یزدی، مسیحی، کرد، آسوری، کلیمی و عرب شود. اگر گوش شنوایی در میان نیروهای سیاسی، نهادها، انجمنهای سکولار و مدافع مدنیت وجود داشته باشد که باید در این اوضاع احساس مسئولیت اجتماعی و انسانی از خود نشان دهند باز هم تنها گزینه استقلال کردستان عراق است. سرطانی که پیکره جامعه عراق را دربرگرفته است تنها با استقلال کردستان عراق و با دخالت مستقیم مردم و ایفای نقش سازمانها و نهادهای توده ای و اجتماعی در کردستان عراق قابل درمان و معالجه است. نتایج آن می تواند به شهروندان جنوب و غرب عرب زبان عراق نشان دهد که باید برای دفاع و بازگرداند حرمت، امنیت و کرامت انسانی شان در مقابل حاکمیت و دیگر جریانات اسلامی وحشی کاری صورت دهند. دولت مرکزی، حکومت اقلیم ، ژستهای نطامی آمریکا و متحدینش، جمهوری اسلامی و دولتهای عربی حوضه خلیج، نه می خواهند و نه توان و ظرفیت خاتمه دادن به این تباهی را دارند. آنان با اتخاذ سیاستها کور و به بن بست رسیده شان خود بخشی از معضل و بخشی از طراحان خلقاندن وضع موجود هستند. تنها نیروهای چپ، کمونیست، اجتماعی، سکولار، جدی، مسئول و دخالتگر می توانند با اتکا به خود توده های مردم منزجر و متنفر از این تباهی ورق را برگرداند.

۱۰ اوت ۲۰۱۴