داعش در عراق، ناسیونالیسم قوم پرست در آذربایجان!

داعش در عراق، ناسیونالیسم قوم پرست در آذربایجان!

مصاحبه با محسن ابراهیمی، دبیر کمیته آذربایجان حزب کمونیست کارگری ایران

فراز آزادی: همانطور که میدانید در دو سه ماه گذشته داعش، بعد از پیشرویهائی که در سوریه با تکیه بر شرایط بحرانی آن کشور داشته است، دستان جنایتکارش را به عراق هم دراز کرده است و تا کنون بخش وسیعی از این کشور را تحت کنترل خودش در آورده و با اعلام “خلافت اسلامی عراق و شام” نقش مهمی را در اوضاع عراق بازی میکند.

مدتی پیش این انقلابات بودند که منطقه را به حرکت درآورده بودند. امروز جریان مخربی مثل داعش سربلند کرده است و بخشهایی از عراق را تسخیر کرده است. انقلابات منطقه، مردم را امیدوار کردند. سربلند کردن جریان درنده ای مثل داعش ظاهرا میخواهد مردم را از انقلاب نا امید کند. اولین سئوالم این است که پیشرویهای نظامی داعش و شرایطی که در نتیجه این تغییرات در فضای سیاسی منطقه بوجود آمده است، چه تاثیری بر تحرک نیروهای قوم پرست در آذربایجان خواهد داشت؟

محسن ابراهیمی: اجازه بدهید این سئوال مرکب را به اجزاء خود تقسیم کنیم و به پاسخ هر کدام به صورت جداگانه بپردازیم:

آثار زنجیره ای انقلاب و ارتجاع:

در یک سطح تحلیلی کلی تر باید گفت که ارتجاع هم مثل انقلاب تاثیرات زنجیره ای دارد. با این تفاوت که نیروهایی که تحت تاثیر انقلابات به تکان می آیند تماما با نیروهایی که ارتجاع به حرکت در میاورد متفاوت و در مقابل هم هستند.

انقلاب فضای منجمد و راکد در میان مردمی که از وضع حاکم ناراضی اند و هزاران آرزو دارند و اما دست به عمل نمیزنند را میشکند؛ امید و اعتماد به قدرت خود را در مردم شکل میدهد؛ اراده تغییر در مردم را تکان میدهد؛ محرک قدرتمندی برای تحرک سیاسی و دست به عمل زدن میشود؛ و البته اگر انقلابی حتی در سطح سیاسی پیروز شود امکان پذیری تغییر سیاسی را جلوی چشم مردم در نقاط دیگر جهان میگیرد آنچنانکه انقلابات پیروزمند معمولا با سلسله ای از انقلابات جواب میگیرد. همچنانکه انقلابات تونس منشا زنجیره ای از انقلابات و خیزشهای سیاسی دیگر شد.

انقلاب دست میبرد به نیازها، آرزوها و امیال ، روح همنوع دوستی، اشتیاق رهایی از وضع حاکم و ساختن زندگی بهتر. اینها همه در میان توده های محروم نه فقط در منطقه بلکه در کل جهان که زیر دست و پای نظم حاکم له میشوند مشترک است و به همین دلیل انقلابات تاثیراتی گسترده تر، عمیقتر، بنیادی تر و ماندنی تر دارند.

ارتجاع اما دقیقا به خاطر اهدافش یعنی حفظ وضع موجود و حتی بازگرداندن اوضاع به وضعی به مراتب بدتر، آن نیروهایی را به حرکت در میاورد که تماما در مقابل همین امیال و آرزوها واشتیاق مردم به تغییر هستند. ارتجاع همیشه دنبال نیروهایی است که از بالاترین ظرفیت تخریب، جنایت، ایجاد رعب و وحشت، ایجاد نفرت و تخاصم در میان توده های مردم برخوردارند. ارتجاع محرک نیروهایی میشود که بالاترین ظرفیت در مقابله با روح آزادیخواهی و برابری طلبی توده های محروم را دارند. چندین دهه است که این نقش مخصوصا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به عهده نیروهای قوم پرست و مخصوصا اسلامی است.

با این تصویر کلی، باید گفت که انقلابات تونس و مصر با همان سطح پیروزیهای اولیه شان امید به رهایی از ارتجاع حاکم در منطقه و حتی در جهان و تغییر در زندگیشان را در دل توده های محروم جامعه بیدار کرد. متقابلا، به خون کشیده شدن انقلاب در سوریه توسط دار و دسته های اسلامی و قومی سر به قطبهای غرب و اسلام سیاسی، به تحرک در میان نیروهای مشابهی در منطقه منجر شد. نیروهایی که شاخه های مختلف بورژوازی جهانی با تمام قدرت رویشان سرمایه گذاری میکنند تا توازن قدرت در منطقه و جهان را به نفع خود جابجا کنند.

اوضاع سیاسی آذربایجان به مثابه بخشی از جغرافیای سیاسی ایران روشن است که هم از انقلابات و هم از تحرک ارتجاع در منطقه متاثر است. همانقدر که انقلابات منطقه منشا امید مردم به رهایی از وضع حاکم شده است؛ در مقابل تحرک و دست بالا پیدا کردن نیروهای قومی و مذهبی در مقابل انقلاب شکست خورده سوریه قطعا منشا تحرک در میان همکیشان ایرانی و آذربایجانی آنها خواهد شد.

داعش در عراق و قوم پرستان در آذربایجان:

قوم پرستان با اسلامیون سلفی داعش از دو نظر وجه مشترک دارند:

۱- هر دو از لحاظ ایدئولوژیک مشابه هستند اگر چه بنیاد ایدئولوژیک یکی اسلام است و بنیاد ایدئولوژیک دیگری ناسیونالیسم. تبعیض یک وجه بنیادی در ایدئولوژی هردو است. یکی مذهب و تعلق مذهبی را مبنای تبعیض قرار میدهد و دیگری ملیت و قومیت انسانها را. همین وجه تشابه ایدئولوژیک، منشا وجه تشابه سیاسی این دو است. وجه تشابهی که هر دو را به یک اندازه به مثابه ابزاری در مقابل انقلابات قابل استفاده میکند.

۲- وجه تشابه سیاسی این دو مهمتر از وجه تشابه ایدئولوژیکشان است:

قبل از توضیح مشخصات سیاسی مشترک میان جریانات اسلامی مثل داعش و جریانات قوم پرست، لازم است یادآور شوم که جنایاتی که داعش الان در عراق مرتکب میشود قبلا توسط باندهای قوم پرست در رواندا و یوگسلاوی و دهها نقطه دیگر جهان دقیقا در خدمت اهداف سیاسی قدرتهای سیاسی منطقه و جهان رخ داده است. کافی است فقط به تاریخ قتل عام به نام قومیت و توسط قوم پرستان در این دو منطقه مراجعه کنید تا ببینید که داعش معادل مذهبی و اسلامی قوم پرستان رواندا و یوگسلاوی است.

وجه تشابه باندهای اسلامی با باندهای قوم پرست بیشتر سیاسی است. هر دو ابزار پیشبرد اهداف سیاسی عموما مشابهی هستند. در شرایط سیاسی کنونی منطقه، اینها مشترکا نقش ابزار سیاسی در خدمت ضد انقلاب جهانی علیه انقلابات را بازی میکنند. در عین حال، نقش ابزار سیاسی دولتهای منطقه مثل عربستان و جمهوری اسلامی و حامیان جهانیشان در جنگ قدرت منطقه ای را بازی میکنند. آن نقشی که امروز بر عهده داعش در سوریه و عراق در خدمت منافع سیاسی دول غرب و منطقه گذاشته شده است، فردا میتواند به عهده باندهای قوم پرست در ایران و آذربایجان و همچنین انواع گنگهای اسلامی نوع داعش گذاشته شود.

این فقط جمهوری اسلامی نیست که روی باندهای قوم پرست و اسلامی، برای به هم ریختن جنبش سرنگونی حساب میکند. این کل بورژوازی جهانی است که روی این نیروها در مقابل جبهه وسیع مردم آزادیخواه و برابری طلب، مردم خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی حساب میکنند.

فراز آزادی: حرکات داعش در اوضاع عراق در ادامه اعمال سیاستهای امریکا در عراق و از هم پاشیدن شیرازه جامعه و روی کارآوردن دولت موزائیکی مالکی (متکی بر مذاهب و قومیتها) صورت گرفته و میتوان گفت که داعش بدون چنین زمینه و فضائی امکان بوجود آمدن و چنین تحرکی را نداشت.

به نظر شما با توجه به برخی تحرکات جریانات ناسیونالیستی در فضای سیاسی آذربایجان در سالهای گذشته، مردمی که شاهد چنین سناریوئی در عراق هستند، تا چه حدی در موضع گیری سیاسی شان در برابر ناسیونالیستها روشنتر و آماده تر عمل خواهند کرد؟ و یا روشنتر بگویم، وضعیت پیش آمده فعلی در عراق تا چه میزانی دست ناسیونالیستها را رو کرده و ماهیتشان را به مردم روشنتر کرده و خواهد کرد؟

محسن ابراهیمی: از نظر مردم، توحش داعش در نگاه اول بیشتر نمونه تازه ای از توحش اسلامی است. داعش قاعدتا باید قبل از هر چیز تنفر مردم از اسلام و حکومت اسلامی وجریانات اسلامی را بیشتر کند. مردمی که قبلا طالبان سنی در افغانستان و حکومت اسلامی شیعی در ایران را دیده اند، امروز با دیدن داعش سنی در عراق بیشتر به ماهیت خونین همه فرقه ها و باندهای اسلامی پی میبرند.

اما از نظر کسانی که شاهد زنده قتل عام در روآندا و ابعاد درندگی قوم پرستان در یوگسلاوی سابق و همین بیخ گوش خودمان سبعیت ناسیونالیسم ارمنی و ترک در قاراباغ بوده اند تصور این نباید سخت باشد که جریانات ناسیونالیست قوم پرست از نوع آریایی اش گرفته تا نوع گرگهای خاکستری در ظرفیت خونریزی و تخریب و تباهی زندگی مردم دست کمی از جریانات اسلامی و داعش ندارند. تنها تفاوتشان این است که جریانات اسلامی زیر پرچم لا الاه الا الله سر میبرند و اینها اگر دستشان برسد زیر پرچم مثلا گرگ خاکستری آدمکشی راه خواهند انداخت.

این وظیفه ما فعالین صف آزادیخواهی و برابری طلبی، وظیفه ما حزب کمونیست کارگری و کمیته آذربایجان حزب است که مشخصات مشترک داعش و جریانات قومی را جلوی چشم مردم بگیریم و نقش مخربشان در مقابل مبارزه مردم برای رهایی از تبعیض و نابرابری و خشونت و جنایت اسلامی را برملا کنیم. این وظیفه ماست که روشن کنیم آنهایی که امروز کودک افغانستانی را از حق تحصیل در ایران محروم میکنند؛ آنهایی که جرئت میکنند ورود افغانیها به مراکز شهری را ممنوع اعلام کنند؛ آنهایی که در “اپوزیسیون قوم پرست” یا از این فاشیسم رسمی حکومت اسلامی دفاع میکنند و یا حتی در مقابلش سکوت میکنند؛ آنهایی که “جنبش اخراج کردها از آذربایجان”! راه میاندازند؛ آنهایی که در میان مردم ترک زبان نفرت علیه فارس زبانها را تبلیغ میکنند، همکیشان و همنوعان داعش هستند.

فراز آزادی: در یک سطح کلی تر، تحرک ارتجاع اسلامی در عراق چه تاثیراتی بر روحیات و افکار سیاسی مردم ایران و مشخصا مردم آذربایجان داشته و خواهد داشت؟ لازم به یادآوری است که در دانشگاه تبریز نیز یک آکسیون اعتراضی در محکومیت تعرضات داعش داشتیم که در نوع خود در جنبش دانشجوئی ایران حرکتی متمایز بود و نظیرش را در هیچ دانشگاهی شاهد نبودیم.

محسن ابراهیمی: تا آنجاییکه به افکار سیاسی مردم مربوط است، باید روی دو وجه تاکید گذاشت:

اول اینکه، مردم ایران که حاکمیت داعش های شیعه را در قالب حکومت اسلامی با پوست و گوشت احساس کرده اند با دیدن توحش داعش سنی در عراق بیشتر پی میبرند که جریانات اسلامی از هر فرقه ای که باشند در توحش و درندگی دست همدیگر را از پشت می بندند. جنایات داعش در سوریه و عراق در وهله اول و بلافاصله بیزاری از اسلام و اسلامیون و جریانات اسلامی را در میان مردم منطقه و حتی جهان گسترده تر و عمیقتر کرده است و خواهد کرد. مشخصا در ایران، مردم را در مقابل باندهای تروریست سلفی سنی در بلوچستان و بخشهایی از کردستان که ظاهرا در کشمکش با جمهوری اسلامی هم هستند هشیارتر میکند.

اما وجه دیگری از این سئوال مهمتر است. آن وجهی که جمهوری اسلامی – یعنی همان داعش ایران – رویش حساب میکند. داعش در عصر اینترنت و پیش چشم مردم جهان قتل عام میکند؛ جمهوری اسلامی اما “طلوع خونین” اش را با قتل عام در زندانها و دور از چشم مردم جهان آغاز کرد. سران جمهوری اسلامی که سه دهه جلوتر از داعش اعدام و سنگسار و تجاوز وقطع دست و پا راه انداخته اند، امروز با کمال بیشرمی در مقابل انظار جهانیان قیافه متعجب از توحش داعش به خود گرفته اند! جمهوری اسلامی روی این حساب میکند که چهره خونین داعش را به مردم نشان دهد تا بلکه بتواند چهره خونین تر خودش را پنهان کند. جمهوری اسلامی با نشان دادن این جانور درنده به مردم، میخواهد درندگی خودش را قابل قبولتر کند و مردم متنفر از وجود نحسش را از فکر تغییر دور کند و نسبت به اقدام به تغییر دست به عصا کند.

به نظرم در این مورد فاکتورهای متعددی درکنار هم، به موازات هم، در تضاد و تقابل باهم در شکل دادن به روحیه سیاسی مردم تاثیر میگذارند که موضوع را خیلی پیچیده تر از یک حالت سیاه و سفید میکند. لازم است در این مورد روی حداقل دو جنبه تاکید کنیم:

۱- قبل از هر چیز باید گفت که ایران یک جامعه طبقاتی سرمایه داری تحت سلطه یک حکومت مذهبی است. جامعه ای که در آن در حال حاضر یک کشمکش طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی گسترده در جریان است. در ایران، این جامعه سرشار از تنشهای اقتصادی، طبقاتی، فرهنگی، بی تردید آن اقلیتی از جامعه که در سایه “امنیت” جمهوری اسلامی به مثابه یک دولت فیض اقتصادی می برند و دستگاه سرکوب حکومتی را حافظ منافع خود میدانند در قبال هر تغییری که این”امنیت” را خدشه دار کند محافظه کارتر میشوند. منظورم اینجا هزار فامیل اسلامی و آقازاده ها نیست. آنها خود بخشی از حکومت هستند. منظورم طیفی وسیعتر از اقشار دارا هستند که در سفره چپاولی که سرمایه داری اسلامی پهن کرده است شریک شده اند. این طیف حتی اگر حکومت اسلامی را یک حاکمیت مطلوب خود هم ندانند هنوز ممکن است چسبیدن به وضع موجود را به هر آینده مبهمی ترجیح دهند. برای این بخش مهم نیست که این “امنیت” از قبل سلب امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از بخش اعظم مردم، کارگران، نسل جوان، زنان و همه کسانی که اقتصاد و سیاست و فرهنگ حاکم را قبول ندارند – یعنی اکثریت مردم – تامین شده است. برای این بخش حیاتی تر از همه چیز، تامین امنیت برای ادامه چپاول اقتصادیشان است. اگر داعش حاکم در ایران این شرایط را فراهم کند، اینها شب با خیال راحت سر بر بالین میگذارند! نه تنها این بلکه داعش در عراق را جلوی چشم مردم میگیرند تا داعش دولتی در ایران به حیاتش ادامه دهد.

۲- اما طرف کشمکش حکومت اسلامی طیف وسیعتری در جامعه است. اکثریت عظیم مردم است. کارگران هستند که بخش اعظمشان یا همین امروز گرسنه اند و یا در لبه یک مغاک وحشتناک اقتصادی قرار دارند. زنان هستند که حکومت اسلامی برای تثبیت خود رفتاری را با آنها کرده است که داعش باید در مکتبش درس بیاموزد. جوانان هستند که ایران را به چالشگاه بزرگی علیه همه شریعت و اخلاقیات و خرافات اسلامی بدل کرده اند! و این اکثریت بزرگ جامعه است که در کمین فرجه ای مناسب هستند تا قیام ۸۸ را این بار در ابعادی عظیمتر و تعرضی تر تکرار کنند.اگر فرجه ای شبیه ۸۸ فراهم شود، بعید است که این طیف عظیم با محاسبات سیاسی و چرتکه انداختن در باره احتمال عروج خطری شبیه داعش در آینده از عزم سرنگونی کوتاه بیایند. انقلابی که بتواند از عهده داعش ایران بربیاید میتواند حتی زمینه را برای جارو کردن داعش عراق را هم فراهم کند.

احزاب سیاسی ممکن است محاسبه کنند. انقلاب اما اگر محاسبه کند و چرتکه بیاندازد راه نمی افتد. انقلاب راه میافتد چون وضح حاکم راهی در مقابل مردم نمی گذارد. به همین خاطر انقلاب هرگز از راه رسیدنش را خبر نمیکند. هر گز منتظر محاسبات احزاب سیاسی نمی ماند. احزاب سیاسی انقلابی حتی اگر بخواهند نمیتوانند وقوع انقلاب را با نشان دادن شبح قوم پرستان و فرقه های اسلامی به تاخیر بیاندازند. انقلاب راه میافتد حتی اگر نتواند همه جوانب آینده را ترسیم کند. اینجاست که نقش یک حزب انقلابی برجسته میشود. این به عهده حزب انقلاب است که با دخالت فعالتر در انقلاب، با اعمال رهبری انقلاب، به فرجام رسیدن هر چه سریعتر، پیروزی هر چه سریعتر را تضمین کند و همه دریچه ها را برای تحرک داعشهای اسلامی و قومی در مسیر انقلاب ببندد.

فراز آزادی: به نظر شما وظیفه احزاب چپ و کمونیست، نظیر حزب ما، در شرایط امروز سیاسی در آذربایجان در برابر فضای سیاه بربریتی که جریانات اسلامی و مشخصا داعش در منطقه نمایندگی میکنند، چیست؟ ما چه نقش سیاسی میتوانیم در این اوضاع ایفا کنیم؟

محسن ابراهیمی: وظیفه بلافاصله حزب ما مبارزه برای سرنگونی داعش حاکم در ایران یعنی جمهوری اسلامی، فراهم کردن شرایط برای اعمال اراده مستقیم توده های وسیع مردم و نهایتا رها کردن جامعه از نظام سراپا گندیده سرمایه داری است که امثال داعش از محصولات تبعی آن است. روشن است که وظیفه بلافاصله کمیته آذربایجان هم پیشبرد این امر مهم در آذربایجان است.

ما فقط سرنگونی طلب نیستیم. ما میخواهیم روی عمارت ویران شده سرمایه داری اسلامی دنیایی بهتر، دنیایی انسان محور بسازیم. میخواهیم دنیایی بسازیم که همه آحاد انسانی که در آن زندگی میکنند از حق برابر در قبال رفاه و آسایش و امنیت و آزادی برخوردار باشند. میخواهیم دنیایی بسازیم که در آن هر نوع خرافه – چه نوع مذهبی و چه نوع ملی و قومی – به مثابه آثاری از عصر بربریت به گذشته تعلق داشته باشند. دنیایی که شهروندانش افتخار کنند که چنین لکه ننگ بشریت را از تاریخ سیاسی جهان پاک کرده اند. دنیایی که در آن هیچ انسانی به هیچ بهانه ای و با هیچ نامی از جمله تعلقات مذهبی و قومی از هیچ حقی محروم نباشند.

برای رسیدن به این هدف بنیادی، ما تلاش خواهیم کرد آن صفی در جنبش سرنگونی تقویت شود که نماینده حق برابر همه آحاد جامعه برای زندگی انسانی است. این صف در آذربایجان هم مثل همه ایران وسیع است. اکثریت مردم آذربایجان مثل همه ایران به این صف تعلق دارند. یک سر این صف در میان نیروی عظیم کارگران است که هیچگونه همخوانی با مالیخولیایی به نام قوم پرستی ندارند و سر دیگرش در میان زنان و جوانانی است اگر نبرد دائمیشان برای خلاصی فرهنگی نبود، جمهوری اسلامی دست طالبان و داعش را از پشت میبست.

یک وجه فعالیت ما برای تقویت این صف، مقابله سیاسی با تحرک قوم پرستان است. اینها فرقه هایی هستند که جمهوری اسلامی با اشتیاق تمام در صدد تقویتشان است تا در صف گسترده و متحد جنبش سرنگونی ترک بیاندازند.اینها نیروی ذخیره برای روزهای سخت جمهوری اسلامی در آینده هستند. اینها اگر فضا برایشان فراهم شود نقش داعش در آذربایجان را بازی خواهند کرد. فقط کافی است به فیس بوک “جنبش اخراج کردها از آذربایجان” نگاهی بیاندازید تا ببینید که ناسیونالیسم ترک در آذربایجان در عقب ماندگی و آدمکشی و ارتجاع دست کمی از داعش درعراق ندارد.

جای خوشحالی است که زمینه برای منزوی تر کردن قوم پرستان در آذربایجان، زمینه برای ممانعت از دست درازی تخریبی اینها به صف آزادی و برابری بسیار فراهم است. ایران به “یمن” نکبت اسلامی حاکم، به جامعه ای تبدیل شده است که در آن حکومت چوبه دار برپا میکند و مادران طناب دار از گردن محکومین باز میکنند؛ حکومت حجاب تحمیل میکند و زنان با این پرچم منحوس کاری میکنند که آیت الله غرق ماتم میشوند؛ حکومت شلاق برای تحمیل اخلاقیات اسلامی میچرخاند، جوانان به همه اخلاقیات گند اسلامی پشت میکنند. ایران جامعه ای رها از خرافه است دقیقا به این دلیل که خرافه پرستان حاکمند. ایران جامعه کارگرانی است که با پرچم “معیشت، منزلت حق مسلم ماست” به خزعبلات ناسیونالسیم قوم پرست ریشخند میزنند. در ایران، این جبنش علیه اعدام، جنبش برای حقوق کودک، جنبش برای حفظ محیط زیست، جنبش علیه حجاب، جنبش برای خلاصی فرهنگی از اخلاقیات اسلامی و بالاخره جنبش کارگر برای “معیشت و منزلت” روند سیاسی را تعیین میکند و خواهد کرد. تقلا برای اثبات برتری این یا آن قوم برای این جنبشها بیشتر مایه تمسخر است.

در چنین شرایطی، قوم پرستان صدبار بیشتر از داعش در عراق، فاقد بنیاد و پایه اجتماعی و فضای سیاسی هستند. قدرت اینها در جامعه نیست و به این دلیل در روند عادی کشمکشش که میان مردم و حکومت در جریان است اینها نیرو نیستند و نمیتوانند نیرو باشند.

قدرت اینها در پایین نیست. قدرت اینها در بالا هست. همانگونه که قدرت داعش نه درمیان مردم بلکه در زیر عبای شیوخ عربستان است. اینها فقط و فقط زمانی میتوانند فضا برای تحرک پیدا کنند و نقش مخرب ایفا کنند که مردم به حکومت اسلامی تعرض کنند اما کارش را یکسره نکنند. حکومت را به زیر بکشند اما قدرت خود را فورا و مستقیما اعمال نکنند. اینها فقط در اوضاع سیاسی معلق و آویزان میتوانند جست و خیز کنند.

اما آیا در این تصویر تناقضی وجود ندارد؟ همین که جنبشی بتواند حکومتی را سرنگون کند عملا به معنای این نیست که همان جنبش حکومت خود را هم میتواند شکل دهد؟

اینجاست که نقش تحزب سیاسی عموما و حزب کمونیست کارگری مشخصا برجسته میشود. چرا؟

میدانیم که جنبش سرنگونی فراتر از احزاب سرنگونی خواه است. میدانیم که احزاب سرنگونی طلب طیفی از راست و چپ را در بر میگیرند. و همچنین روشن است که هر کدام از این احزاب سیاسی تلاش میکنند در جنبش سرنگونی و به تبع آن در تعیین سیمای اقتصاد وسیاسی دنیای بعد از جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده تری ایفا کنند.

به نظرمن هر چقدر نیروهای راست بتوانند چه در جریان سرنگونی و چه بعد از آن نقش بیشتری ایفا کنند همانقدر امکان دسیسه گری، مماشات و بند و بست با انواع و اقسام نیروهای ضد جامعه و ضد مدنیت با هدف ممانعت از پیشروی انقلاب مردم بیشتر میشود؛ همانقد پروسه سرنگونی میتواند کشدارتر شود و همانقدر پیروزی قطعی و به فرجام رسیدن انقلاب میتواند به تاخیر بیافتد. چنین شرایطی میتواند دریچه لجنزار قومی و مذهبی را به روی جامعه باز کند؛ میتواند دست قدرتهای جهانی را برای تخریب انقلاب ایران بازتر کند. (راست مشتمل بر همه آن نیروهایی است که میخواهند مردم را به خانه برگردانند و بهره کشی قدیم را در قالب جدید سازمان دهند؛ که از قدرت گیری کارگر، از نقش مستقیم مردم در قدرت میترسند. این نیروها نه تنها خود با صراحت و شفافیت تمام با هویت پرستی مذهبی و قومی مرزبندی نکرده اند بلکه برای در هم شکستن انقلاب حتی حاضر خواهند شد زیر بالشان را بگیرند تا به انقلاب خون و لجن بپاشند!)

جنبش سرنگونی و انقلاب مردم اما میتواند به سمتی برود که مردم به خاطرش به پاخاسته اند. این در صورتی ممکن است که اولا سرنگونی به یک پروسه کشدار تبدیل نشود و انقلاب برق آسا حکومت را سرنگون کند و همین مردم در انقلاب و قدرت سیاسی محصول آن نمایندگی شوند؛ در تعیین سیمای اقتصادی و سیاسی بعد از انقلاب نقش تعیین کننده داشته باشند. و این درصورتی ممکن است که همه آن نیروهای اجتماعی که برای یک دنیای انسانی مبارزه میکنند – و اینها نیروی اصلی جنبش سرنگونی هستند – متحدتر و متشکلتر در صحنه سیاسی ظاهر شوند؛ وزن سیاسی طبقه کارگر و مخصوصا گرایشات رادیکال و چپ آن در رهبری سیاسی جنبش سرنگونی بالا باشد؛ نیروهای کمونیسم کارگری، همه آن نیروهایی که پرچمشان “بازگرداندن اختیار به انسان” است متحدتر ظاهر شوند؛ حزب کمونیست کارگری به عنوان شاخص ترین نیروی این صف، آماده تر و قدرتمندتر در تعیین مسیر جنبش سرنگونی و پیشروی و پیروزی انقلاب ظاهر شود.

ما میتوانیم حکومت اسلامی را سرنگون کنیم و همراه آن عرصه را به همه نیروهای اسلامی و قومی ضد جامعه، ضد مدنیت، ضد انسان، ضد سعادت و خوشبختی مردم تنگ کنیم. ما میتوانیم حکومت اسلامی را سرنگون کنیم و اجازه ندهیم فردای سرنگونی جمهوری اسلامی این جریانات خللی در سازمان دادن یک جامعه انسانی بوجود بیاورند. این تنها زمانی ممکن است که صف عدالت و آزادی و برابری، صف کمونیسم آزادیخواه و برابری طلب، صف حزب کمونیست کارگری، حزبی که محور فعالیتش رهایی همه انسانها از گنداب سرمایه داری، از توحش اسلامی و قومی است تقویت شود. این مستلزم قدرتمندتر کردن صف این حزب توسط همه انسانهای شریفی است که با چشم انسانی و برابر به همه انسانها، به زن و مرد، به کودک و جوان و پیر، به کودکی که نام کرد و عرب و بلوچ و فارس و ترک و غیره رویش گذاشته اند نگاه میکند.

نقش کمیته آذربایجان حزب کمونیست کارگری، تلاش برای پیش بردن این وظایف و تحقق این شرایط در آذربایجان است. ما با تمام توان تلاش خواهیم کرد میدان برای تحرک فرقه های اسلامی و قوم پرست و هر باند و فرقه ضد مدنیت در آذربایجان در مقابل جنبش سرنگونی مردم، در مقابل انقلاب آتی تنگتر و تنگتر شود. تلاش خواهیم کرد انقلاب مردم همراه نظم کهنه همه نیروهای ضد جامعه را جارو کند. *

منتشر شده در نشریه سهند شماره ۱۷، ۸ اگوست ۲۰۱۴، ۱۷ مرداد ۱۳۹۳