اقتصاد سیاسی یعنی چه؟
در قسمت یکم این سلسله گفتارها، نوشتیم که برای تعریف اقتصاد سیاسی، لازم است در باره اصطلاحات یا مقولاتی مانند انسان اجتماعی، تولید، نیروی کار، موضوع کار، وسایل کار، نیروهای مولده، وسایل تولید، مبادله، توزیع، مصرف، روابط تولید یا مناسبات تولید، رابطه میان نیرویهای مولده و روابط تولید(مناسبات تولید)، اطلاعاتی به دست آوریم تا آنگاه بتوانیم تعریف جامع و سادهای را برای اقتصاد سیاسی بیان نماییم.
تاکنون در قسمتهای گذشته، مقولات بالا را به طور مختصر تشریح کردیم. با توجه به آنچه از این مطالب آموختهایم، میتوانیم تعریف زیر را از اقتصاد سیاسی بیان نماییم:
اقتصاد سیاسی علمی است اجتماعی که نشان میدهد در هر نظام اجتماعی-اقتصادی(جامعه اولیه، بردهداری، فئودالی، سرمایهداری) چه قوانینی بر تولید، مبادله، توزیع و مصرف وسایل مادی و آنچه که برای ادامهی زندگی ضروری است، حاکم بوده است. و نیز اقتصاد سیاسی نشان میدهد که چگونه روابط تولیدی (مناسبات تولید) مانع رشد نیرویهای مولده شده و با هم ناسازگار میشوند، و چگونه در اثر همین ناسازگاری سرانجام شیوه تولید جدید، جای شیوه تولید قدیم را میگیرد.
البته این جایگزینی در صورتی امکانپذیر خواهد بود که نیروهای بالنده جامعه بتوانند زمینههای اجتماعی لازم آن را به صورت مادی و واقعی فراهم آورند و مقاومت شدید نیروهای میرنده را درهم شکنند. به این ترتیب آنچه را که مربوط به شیوهی تولید جدید است تقویت شده و آنچه را که مانع تکامل و رشد نیروی مولده میگردد را از سر راه خود بردارند.
راز تکامل نیرویهای مولده در ابداع و اختراع نمودن وسایل و ابزار کار است. همهی آنچه که امروزه چه به صورت سختافزاری و چه به صورت نرمافزاری، اختراع و ابداع میگردد، ناشی از تراوش شعور علمی اجتماعی عدهی معدودی از فروشندگان نیروی کار است. زمانی که بتوانیم زمینهی لازم را برای رشد استعدادهای کلیهی فروشندگان نیروی کار فراهم نماییم، تعداد اختراعات و ابداعات به صورت چشمگیری افزایش خواهد یافت.
اکنون که مفهوم ساده اقتصاد سیاسی را دانستیم، به بررسی شیوههای تولید، روابط تولید، نیروهای مولده و قوانین حاکم بر تولید، مبادله، توزیع و مصرف، در اعصار گذشته میپردازیم.
شیوه تولید جوامع گذشته چگونه بود؟
۱٫شیوه تولید جامعه ابتدایی (اولیه)
ابتدا باید بدانیم که در جامعهی اولیه، نیرویهای مولده در چه وضعیتی بوده است؟ برای تشریح این موضوع، از ابتدای تاریخ شروع میکنیم. لازم به توضیح است که ابتدای تاریخ جامعه آن چیزی نیست که ما در کتابهای درسی خوانده و یا میخوانیم.
تاریخ جامعه از اینجا آغاز میشود، از جایی در بخش شرقی افریقا، حدود دو میلیون و پانصد هزار سال پیش، از لحظهای که یکی از اجداد اولیهی انسان یک پاره سنگ از زمین برداشت و شروع به شکل دادن به آن کرد و آن را به صورت یک ابزار سنگی در آورد. این آغاز تاریخ انسان اجتماعی است. با معیار امروز این کار بسیار ساده و بدوی دانسته میشود. اما همین کار موجب شد که چیزی به وجود بیاید که از آنچه در طبیعت موجود بود بیاندازه کارایی بیشتری داشت. این نخستین ابداع و ابتکار انسان بود و در این لحظه انسان حرکت و مسیری را آغاز کرد که تا به امروز ادامه داشته است. این سیر و حرکت، انسان را از آن جانوران میمون مانند، یعنی نخستین اجداد نوع انسان که اولین ابزارهای سنگی را ساختند، بسیار بسیار دور کرده است.
این ابزارها که تصویر آنها را میبینید، قدیمترین ابزار سنگی است و حتا در مقایسه با همهی ابزارهای سنگی دیگر بسیار ساده است. با این ابزار بسیار ساده، انسانها نمیتوانستند تولید نمایند، بلکه توانستد سادهتر و راحتتر از پیش شکار کنند.
مدت زمان بسیار طولانی، انسان بدون این که قادر به تولید نیازهای غذایی خود باشد، فقط از راه جمعآوری دانهها و گیاهان خوراکی و شکار حیوانات با ابزارهای ساده اولیه مانند چاقوی سنگی و چوبدستی، زندگی میگذراند. به تدریج و طی هزاران سال، انسان توانست دست به ساختن ابزار کار سادهی کارآمدتری بزند و از آنها برای کوبیدن، بریدن، کندن ریشهها و سایر کارها استفاده کند. او ضمن تغییر و تکامل در ساخت ابزار، با تاثیر متقابل گرفتن از عمل خود، خودش هم دچار تغییر شد. این روش هم اکنون هم با درجهی عالیتری، ادامه دارد.
کشف و استفاده از آتش یکی از مهمترین وقایع سرنوشت ساز در مراحل اولیهی تاریخ تکامل بشر بوده است.
|
|
نخستین نشانهای که در مورد بهرهگیری از آتش موجود است به بیش از یک میلیون سال پیش بر میگردد و محل آن افریقا است.
انسان توانست به وسیلهی کشف آتش بلافاصله بر یکی از نیرویهای طبیعت یعنی سرما، حاکم شود. آتش انسان را در برابر سرما محفوظ نگهداشت. سپس توانست از آتش برای غلبه و فرار حیوانات درنده و نیز پختن گوشت حیوانات شکار شده استفاده نماید.
بنابراین آتش نه تنها از لحاظ پختن غذا اهمیت داشته است، بلکه اثر جمعی آن در دور هم جمع کردن افراد و ایجاد واحدهای اجتماعی به نوبهی خود بسیار مهم بوده است.
بعد از ابداع و اختراع ابزار ساده و تکامل آن، کشف و استفاده از آتش دومین گام بلندی است که انسان در سیر تحول و دگرگونی خود برداشت و از جهاتی میتوان گفت که مهمترین گام بود زیرا که در نحوهی سازمان یافتن جامعههای انسانی تاثیری اساسی داشت.
علاوه بر اینها، آتش به انسان کمک نمود که بتواند سنگهای فلزی را ذوب کند و از آنها ابزار کار فلزی بسازد.
|
|
|
در حدود ۲۵ هزار سال پیش در بخش مرکزی اروپا از آتش برای سفاله کردن اشیای گلی استفاده میکردند. میتوان گفت که نیاز مادی اجتماعی در بهرهگیری فنی از این خاصیت آتش یعنی ذوب کردن فلزات، در آن دوره بوده است.
مثلا” اگر در یک جامعه نیازی به استفاده از ظرفهای سفالی وجود نداشته باشد، در آن صورت پی بردن به خاصیت سفال سازی آتش الزاما”در آن جامعه افراد را به ساختن ظرفهای سفالی وا نمیدارد. اما در زمانی که اجداد اولیه انسان در حدود ۱۰ هزار سال پیش کار کشاورزی را به طور جدی شروع کردند به ضرورت استفاده از ظرفهای مختلف پیبردند. همین که سفالینه سازی رایج شد، زمینه را برای فنهای جدیدی که مستلزم استفاده از فلزات بود، آماده کرد. ابتدا به ذوب فلزاتی مانند مس و قلع پرداختند و سرانجام در همین چند هزار سال پیش استفاده از آهن که مهمترین فلز است آغاز شد. تکنیکهای لازم برای ذوب فلزات در واقع دنبالهی همان تکنیکهای مربوط به سفالینه سازی است.
|
به این ترتیب استفاده از درجه حرارتهای بسیار بالا به حیطهی تجربه انسان در میآید و این تجربه به نوبه خود پایهای برای بخش مهمی از تجربههای شیمیایی میشود. مصنوعات دیگری مثل شیشه، لعاب و مانند اینها در همین مرحله از پیشرفت در استفاده از آتش، تولید میشود. در طی این دورههاست که انسان به ابتکارها و ابداعات فنی پیچیدهتر و پیشرفتهتری نائل میشود، بدون آنها جهان ما هرگز نمیتوانست به پایه امروز برسد. ذوب فلزات یعنی استفاده از آتش برای تغییر شیمیایی سنگها یا کانیهای مس و آهن و تولید فلز در حالت مذاب یا بهصورت مایعی که بتوان آن را در قالبهای مختلف ریخت یا با چکش زدن آن را به شکلهای مختلف در آورد.
این یکی از بزرگترین دستاوردهای فنی انسان در دوران گذشته بود و به صورت تکنولوژیی در آمد که به انسان این امکان را داد که بسیاری از لوازم را به شکلی که میخواهد، بسازد. بدیهی است که بدون ذوب فلز بعید بود که بتواند این لوازم را با سایر مواد موجود در طبیعت برای کاربردهای مختلف به شکلهای مورد نظر در آورد.
انسان در طی زمان و به تدریج پس از عصر حجر۱، عصر مس و برنج و سرانجام عصر آهن، توانست از فلزات و چوب؛ بیل، داس، چاقو، گاوآهن و غیره را بسازد.
البته قبل از این که انسان بتواند از فلزات استفاده کند، یعنی در همان عصر حجر، ابزار تیر و کمان را ابداع و اختراع کرد که دستآورد بزرگی بود، زیرا با اختراع این وسیله، شکار کردن حیوانات، آسانتر صورت میگرفت. رشد و تکامل شیوهی شکار ابتدایی و به دام انداختن حیوانات و زنده گرفتن و نگهداری آنها برای روزهای آینده، خود زمینهی اهلی کردن حیوانات را فراهم و به کشف دامپروری انجامید. حیواناتی مانند سگ، بز، گوسفند، گاو، خوک، و اسب اهلی و غیره رام شدند تا زمینهی تولید به صورت گستردهتری فراهم آید.
با ساخت ابزارآلاتی که میشد زمین را به وسیلهی آن شخم زد، مانند چوب دستیهای ساده، چوب دستیهای چنگهدار و خیشهای چوبین، اشکال ابتدایی کشاورزی به وسیلهی زنان که در یک مکان ثابت سکنا گزیده بودند، شروع شد. تولیدات کشاورزی همراه با تولیدات دامپروری، زمینههای لازم را برای تغییرات بعدی فراهم آورد.
روابط تولیدی (مناسبات تولید) در جامعهی ابتدایی:
همانطور که قبلا” گفتیم انسان ذاتا” اجتماعی است. در این دوره، نیاز به غذا برای ادامه حیات، انسانها را مجبور نمود به صورت مشارکتی و جمعی به زندگی و شکار به پردازند. زیرا امکان شکار کردن حیوانات وحشی به طور فردی کاری بسیار سخت و تقریبا” غیرممکن بود. فقط به صورت دسته جمعی میتوانستند حیوانات را شکار، دستگیر و یا رام نمایند. برای رفتن به جنگل جهت به دست آوردن دانهها و میوههای خوراکی، بازهم مجبور بودند که این کار را به صورت جمعی انجام دهند. در نتیجه محصول کار دسته جمعی هم به جمع تعلق داشت، و آن را به طور مساوی بین خود تقسیم میکردند. بقایای این گونه جماعت هم اکنون در جنگلهای جنوب شرق آسیا و آمازون در آمریکای جنوبی وجود دارند. ما تصاویر چگونه زندگی کردن آنها را در شبکههای تلویزیونی مشاهده میکنیم.
بنابراین در این دوره استثمار (بهرهگیری از کار دیگران به صورت رایگان و بدون این که معوض آن را داده باشی.) نمیتوانست وجود داشته باشد. زیرا ابزار و آلات تولیدی ساده و در اختیار همه بود و همهی افراد جوامع اولیه، کار میکردندو فرد بیکار و مفتخوری وجود نداشت.
به عبارت دیگر همهی انسانها به طور جمعی کار و تولید میکردند. جمعی شکار میکردند، جمعی به گردآوری دانهها و میوههای خوراکی میپرداختند و همه به یک اندازه در هر چیزی که تولید کرده بودند، سهم داشتند. به عبارتی کسی مالک مواد تولید شده نبود و مالکیت خصوصی معنی نداشت. وضع بدینگونه بود که اگر کسی بیش از سهم عمومی خود دریافت مینمود، شخص دیگری باید گرسنه میماند.
در حدود هفت هزار سال پیش، با پیشرفت و تکامل ابزار تولید، تقسیم کار بین زنان و مردان شروع میشود. مردان در شکار، و زنان در جمعآوری خوراکیها و ابداع کشاورزی و دامداری، تخصص پیدا میکنند. به تدریج کشاورزی و دامداری به دلیل اطمینان از منبع بیشتر مواد غذایی، اهمیت بیشتری پیدا میکند. فردریک انگلس در کتاب “منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” این مرحله از زندگی جامعهی اولیه را این طور شرح میدهد:
“تقسیم کار، یک محصول ناب و سادهی طبیعت بود، و تنها میان دو جنس وجود داشت. مردان به جنگ میرفتند، شکار میکردند، ماهیگیری میکردند، مادههای خام برای خوراک، و ابزار لازم برای این کارها را فراهم میکردند. زنان به کارهای خانه میپرداختند، و خوراک و پوشاک را آماده میکردند؛ میپختند و میبافتند و میدوختند. هر یک از زنان و مردان، کارفرمای پهنهی کار خویش بود؛ مردان در جنگل، زنان در خانه. هر یک دارای ابزاری بود که خود ساخته و به کار میبرد: مردان، دارای ابزار جنگ و شکار و ماهیگیری بودند، زنان دارای ابزار خانه. خانوار، کمونی بود، و در برگیرندهی چندین – و گاه بسیار- خانواده میشد. هر چیز که به گونهی اشتراکی تولید میشد و مورد استفاده قرار میگرفت، دارایی مشترک شمرده میشد: خانه، باغ، زورق(گونهیی وسیلهی قایق مانند برای ماهیگیری. س.ن). پس در اینجا و تنها در اینجا ما یک “مالکیت برآمده از دسترنج” را میبینیم.”
“اما انسان، همهجا در این مرحله نماند. در آسیا جانورانی را یافت که رام شدنی بودند، در گرفتاری زاد و ولد میکردند. گاومیش وحشی باید شکار میشد؛ گاو اهلی سالی یک گوساله میزایید و شیر میداد. شماری از پیشرفتهترین قبیلهها- آریاییها، سامیها و شاید تورانیها- رام کردن، و سپس دامداری و دامپروری را پیشهی اصلی خود کردند. قبیلههای شبان(دامدار)، خود را از تودهی فراگیر بربرها(کشاورزی کار اصلیشان بود.) جدا نمودند: نخستین تقسیم کار بزرگ اجتماعی.(یعنی نخستین تقسیم بین کشاورزی و دامداری) این قبیلههای شبان، نه تنها از دیگر بربرها غذایی بیشتر، بلکه بسیار گوناگونتر هم تولید میکردند. آنها همچنین شیر، فراوردههای شیری، گوشت بسیار بیشتر از دیگران، پوست، پشم، موی بز و نخ و پارچههای بافته شده داشتند، که مقدار فزایندهی مادهی خام، به بهرهگیری همهگانیتر آنها انجامیده بود. این، برای نخستینبار مبادلهی به سامان را امکانپذیر ساخت. … جنس عمدهیی که قبیلههای شبان برای مبادله به همسایهگان خود میدادند دام بود؛ دام کالایی شد که همهی کالاهای دیگر بر پایهی آن ارزشیابی میشدند، و در همه جا مشتاقانه با کالاهای دیگر مبادله میشد؛ کوتاه سخن دامها کارکرد پول را به خود گرفتند و در این مرحله به جای پول به کار گرفته میشدند. نیاز برای یک کالای پولی، در همان آغاز مبادلهی کالایی با چنین نیاز و شتابی گسترش یافت۱.”
مادرسالاری و مردسالاری
اساس اقتصاد در جامعهی مشارکتی ابتدایی، تولید به منظور مصرف بود. به عبارت دیگر در تولید محصولات، انباشتی صورت نمیگرفت و آنچه که تولید میشد به مصرف اعضای جامعه میرسید. در این جوامع، پیش میآمد که قبیلهای برخی از محصولات اضافی خود را با قبیلهی دیگر عوض (مبادله) میکردند. مثلا” مبادله کردن گندم قبیلهی کشاورز با پشم، گوسفند، بز، و گاو قبیلهی دامدار. این نوع عوض کردن محصولات تولیدی خود جهت انباشت و فروش نبود، فقط جهت رفع نیازهایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن بود.
در آن جامعه، ازدواج بین زن و مرد به شکل امروزی بسیار تفاوت داشت. شرایط اقتصادی اجتماعی آن دوران، فرهنگ و به طور کلی روابط اجتماعی مخصوص به خود را همراه داشت. در آن مقطع، فرزندان فقط مادرش را میشناخت، در حالی که اصلا” نمیدانست که پدرش کیست؟ به همین خاطر نام و خویشاوندی بچهها از روی اجداد و نیاکان مادری تعیین میشد. علاوه بر این موضوع، کار کشاورزی و دامداری نیز بر عهدهی زن بود و همینها باعث شد که زن نقش رهبری را داشته باشد. این دوره که تا حدودی هم طولانی بود، دوران مادرسالاری نامیده میشود. اما بعدها که ابزار آلات کشاورزی تکامل یافت و کشاورزی شکل عالیتری به خود گرفت و دامپروری هم رونق یافت، به تدریج زنان خلع ید شدند و جای آنان را مردان گرفتند. بدین ترتیب مرد سالاری یا پدر سالاری جای مادرسالاری را گرفت.
ادامه دارد
سهراب.ن ۱۹/۰۵/۱۳۹۳
۱ -در طی مراحل هستی انسان، او نمیدانست که چگونه فلز را از سنگ جدا کند تا ابزار بسازد، بدین جهت این وسایل از سنگ ساخته میشدند. به همین دلیل این دوران را عصر حجر نامیده میشود که خود شامل سه دوره است:
۱- پالئولیتیک یا عصر حجر قدیم یا پارینهسنگی؛ ۲- مزولیتیک یا عصر حجر وسطی (میانی) یا میانهسنگی؛۳- نئولیتیک یا عصر حجر جدید یا نوسنگی.
۱ – فردریک انگلس؛منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت؛ صص ۱۹۲- ۱۹۳-۱۹۴ترجمه خسرو پارسا، نشر دیگر ۱۳۸۶