اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۴)
توزیع چیست؟
قبلا” نوشتیم که انسانها برای این که بتوانند به زندگی خود ادامه دهند، باید مواد مورد نیاز خود را تولید نمایند. انسان تنها موجود زندهای است که قادر به تولید و تکامل شیوه تولید خود است. بنابراین عمل تولید، توزیع و مصرف از ویژگیها و ابداعات و اختراعات انسان است که با تغییر و تکامل آنها، باعث تغییر در شیوهی رفتار و زندگی اجتماعی خود نیز میگردد.
توزیع یعنی تقسیم محصولات تولید شده، بین انسانها. اما پخش این محصولات دقیقا” بستگی به توزیع وسایل تولید دارد. زیرا خود وسایل تولید نیز حاصل تلاش و کوشش خود انسانهاست. در جوامع امروزی که حاکمیت سرمایه برقرار است، پیشاپیش و از قبل، وسایل تولید، توزیع شده و مالکیت آن مشخص گردیده است. عدهی معدودی سرمایهدار به صورت انحصاری، مالکیت همهی وسایل تولید را در اختیار دارند، در حالی که اکثریت تولیدکنندگان (کارگران و کشاورزان خُرد) دارای هیچگونه وسیلهی تولیدی نیستند.
بنابراین چون وسایل تولید به طور ناعادلانه و نابرابر توزیع شده است، محصولات تولید شده نیز به تبعیت از آن، نمیتواند به صورت عادلانه و برابر در جامعه توزیع گردد. زیرا توزیع محصولات، کاملا” بستگی به توزیع وسایل تولید دارد. وقتی که مالکیت بر وسایل تولید خصوصی باشد، توزیع نیز خصوصی و نابرابر خواهد بود.
کارخانههای خودروسازی جهان را در نظر بگیرید؛ تولیدکنندگانی (کارگران) که با فروش نیروی کار خود به حداقل ممکن، خودروهای بسیار لوکسی میسازند که به هیچوجه به آنها تعلق نمیگیرد. فقط در خواب مجازند که نشستن پشت فرمان آنها را حس نمایند!! از آنجا که وسایل تولید از آن کارگران نیست، مالک بهترین، لوکسترین، مرغوبترین و شیکترین محصولات تولید خود کارگران، شخص دیگری است. یعنی محصولات تولیدی خودش از دستش ربوده میشود، زیرا که وسایل تولید و محصولات تولیدی خودش، از آن او نیست. اینها هر دو از کارگر بیگانه و دشمن معیشت و زندگی انسانی او هستند. چون همهچیز کارگر از او ربوده میشود و در نتیجه، دچار “ازخودبیگانگی” میگردد. از خودبیگانگی عوارض بسیاری برای کارگران و به طور کلی جامعه دارد. امیدواریم در آینده بتوانیم در این سلسله مطالب “اقتصاد سیاسی به زبان ساده” به آن به پردازیم.
به طور کلی بهترینها، مانند بهترین خودرو، بهترین وسایل رفاهی، بهترین غذاها، بهترین وسایل تفریحی و بهترین … از آن اشخاصی است که مالک وسایل و ابزار تولید هستند. در نتیجه بدترینهای فوق که اشاره کردیم نصیب کسانی خواهد شد که هیچ وسیلهی تولیدی در اختیار ندارند و مجبورند برای این که زنده بمانند نیروی کار خود را بفروشند و اگر نیروی کار نداشتند یا باید بمیرند و یا به انواع نابسامانیهای اجتماعی گرفتار شوند.
کارل مارکس در “مبانی نقد اقتصاد سیاسی” که به صورت Pdf منتشر شده، تولید، توزیع، مبادله و مصرف را تعریف نموده است. در صفحه ۱۱ این کتاب اینترنتی آمده است:
“در تولید، اعضای جامعه، ]درواقع[ فرآوردههای طبیعت را به نیازهای انسانی خویش تخصیص میدهند (ایجاد میکننده، شکل میدهند)؛ توزیع سهمی است که هرکس از این فرآوردهها دارد؛ مبادله، تحویل فرآوردههای خاص است به فردی که میخواهد آنها را با سهمش از توزیع، عوض کند؛ و سرانجام، در مصرف، افراد از فرآوردههای اختصاص یافته شخصا” بهرهمند میشوند. تولید، چیزهایی به وجود میآورد که پاسخگوی نیازهای معینی هستند؛ توزیع، آنها را بنا به قوانین اجتماعی پخش میکند؛ مبادله به توزیع مجدد سهمهای تقسیم شده براساس نیازهای فرد میپردازد، و سرانجام در مصرف، فرآورده از دایرهی این حرکت اجتماعی در میآید تا عینا” تبدیل به موضوع و خادم نیازهای فردی شود و به مصرف برسد. پس تولید به منزلهی نقطهی حرکت و مصرف در حکم نقطهی پایان فرآیندی است که توزیع و مبادله، نقطههای میانی آناند، که حالتی دوگانه پیدا میکنند، زیرا توزیع در جامعه صورت میگیرد و مبادله توسط افراد؛ در تولید، انسان است که به وجود خود عینیت میبخشد؛ در مصرف فرآوردهها توسط انسان، شیء تولید شده است که ذهنیت پیدا میکند؛ در توزیع، جامعه، در قالب قواعد عام و مسلط، میانجی تولید و مصرف میشود،]در حالیکه [در مبادله این وساطت به تبع کیفیات اتفاقی فردی صورت میگیرد.۱“
کارل مارکس همچنین در “مبانی نقد اقتصاد سیاسی” و در صفحه ۱۱ این کتاب اینترنتی بیان میکند که توزیع تابعی است از توزیع وسایل تولید یعنی وقتی توزیع وسایل تولید ناعادلانه باشد، توزیع فرآوردههای تولیدی هم ناعادلانه خواهد بود:
“توزیع، در سادهترین مفهوم خود، توزیع فرآوردههاست و از اینرو بسیار دور از تولید و تقریبا” مستقل از آن مینماید. اما توزیع پیش از آنکه توزیع فرآوردهها باشد عبارت است از: (۱) توزیع وسایل تولید، و (۲) توزیع اعضای جامعه در شاخههای گوناگون تولید، یعنی محکوم کردن افراد به قبول مناسبات تولیدی خاص، که خود، شکل ویژهای از رابطهی قبلی است. روشن است که توزیع فرآوردهها یکی از پیامدهای این توزیع است که در درون روند خود تولید قرار دارد و ساخت تولید را تعیین میکند. بررسی تولید بدون توجه به توزیع در معنای اخیر آشکارا یک تجرید میانتهی است چرا که توزیع فرآوردهها خود تابع توزیع اخیر است که یک مرحله یا عنصر اصلی از فرآیند تولید محسوب میشود.۲“
و باز هم کارل مارکس در “نقد برنامه گوتا” مینویسد:
“هر شیوهی توزیع وسایل مصرفی، خود حاصل نحوهی توزیع در شرایط تولیدی است و این شیوهی توزیع خود وجه مشخص شیوهی تولیدی جامعه است. برای مثال، بنیاد نظام سرمایهداری بر این پایه استوار است که شرایط مادی تولید به شکل زمین و سرمایه در تملک غیر کارگران قرار داشته باشد، در حالی که تودهها تنها مالک شرایط انسانی تولیدی، یا به عبارتی دیگر نیروی کار باشند. از این شیوهی توزیع عناصر گوناگون تولید، خودبخود شیوهی توزیع فعلی وسایل مصرفی حاصل میآید. در مقابل، اگر شرایط مادی تولید در مالکیت اشتراکی خود کارگران قرار داشت، آنگاه برای توزیع وسایل مصرفی نیز شیوههای متفاوت پدیدار میشد، سوسیالیسم مبتذل (و همینطور بخشی از پیروان دمکراسی) به سیاق اقتصاددانان بورژوازی، شیوهی توزیع را مستقل از شیوهی تولید مورد تامل و بررسی قرار میدهند، و در نتیجه، شیوهی توزیع را محور اصلی سوسیالیسم قلمداد میکنند.۳ “
مصرف چیست؟
هر محصولی که تولید میشود، به نحوی یکی از احتیاجات انسانها را برطرف میسازد. قاعده علمی و انسانی این است که این محصولات، نیازهای واقعی کل افراد جامعه را برطرف سازد. اما در واقع چنین نیست. زیرا نظام حاکم بر جوامع کنونی با تبلیغات گستردهای که از رسانههایش برای ایجاد نیازهای کاذب و تولید کالاهای بنجل راه میاندازد، فقط به فکر پر کردن جیب خودش است و از این طریق، سود سرشاری را هم به جیب میزند. در صورتی که این گونه کالاها نیاز واقعی مردم نیستند؛ مانند کالاهای چاق و لاغرکننده، تنگ و گشادکننده، ساعت ۷۴۰ میلیون تومانی بابک زنجانی، لباسهایی که از پوست خز تهیه شده و ماشینهای بسیار لوکس و غیره.
هم چنین فعالیتهای تبلیغاتی شرکتهای خصوصی سودجو که فایدهی اجتماعی ندارند و برای تولید محصولات تقلبی فاقدِ ارزش واقعی هزینه میکنند؛ مانند تولید داروهای تقلبی، بستهبندیهای غیر ضروری صرفا” برای جلب توجه مشتری، کسب ظرفیت تولید بیش از حد، جهت پیشی گرفتن از رقبا، تولید کالاهائی که زود کهنه و از مد افتاده میشوند و مشتریان را وا میدارند تا محصولات جدید بخرند.
پس میتوانیم محصولات تولیدی را بر اساس نیاز واقعی مردم به سه دسته تقسیم نماییم:
۱- محصولاتی که به طور مستقیم به مصرف انسان میرسند. خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان، تفریح، حمل و نقل و غیره در این دسته قرار میگیرند.
۲- محصولاتی که وسایل تولید هستند و به اصطلاح امروزی “کالای سرمایهای” نام دارند؛ مانند کارخانجات پتروشیمی، تولید خودرو، پالایشگاه نفت، کارخانههای سیمان و غیره که در جهت تولید محصولات به مصرف میرسند و بعد از مدتی عمر آنها به پایان میرسد و از دور خارج میشوند. یعنی “کالاهای سرمایهای” طی دورهی زمانی مشخص فعالیت، مثلا” ۱۰ سال، مقدار پولی استهلاک خود را به کالاهای تولید شده طی این ده سال منتقل میکنند و مستعمل میگردند. که در نهایت به عنوان ضایعات به مصرف کارخانجات دیگر میرسند.
۳- محصولات دیگری هم وجود دارند که مصرف دوگانه دارد. یعنی همانند شماره یک مستقیما” مورد استفاده قرار میگیرند و هم به عنوان مادهی خام “کالاهای سرمایهای” به کار میروند. مانند نفت، زغال سنگ، گاز و غیره که هم به وسیله مردم جهت گرمایش و پخت و پز مورد استفاده مستقیم قرار میگیرد و هم مادهی خام کارخانجات پتروشیمی و پالایش نفت است.
مصرف به توزیع وابسته است و هر دو اینها به تولید. از آنجا که روابط تولیدی (مناسبات تولید) در جوامع امروزی بدین صورت است که مالکیت وسایل تولید، خصوصی و در دست افراد محدودی است، بنابراین مصرف هم خصوصی است نه عمومی. به عبارت دیگر، چون وسایل تولید در مالکیت عدهی کمی از افراد جامعه قرار دارد، توزیع و مصرف نیز به صورت نابرابر انجام میگیرد. مخصوصا” مصرف که تابعی است از سطح درآمد (دستمزد) و قدرت خرید اکثریت افراد جامعه که دارای هیچ وسیلهی تولیدی نیستند و تنها چیزی که برای فروش دارند، نیروی کارشان است. یعنی با فروش نیروی کار، مقداری کمی پول به دست میآورند.
بنابراین خیل عظیم فروشندگان نیروی کار فقط در حد و توان خریدشان است که میتوانند مصرف کنند. خیلیها نه تنها نمیتوانند خاویار را خریداری نمایند، بلکه خواب خوردن آن را هم نمیتوانند ببینند.
“تولید، مصرف است و مصرف تولید است.” مثلا” کشاورزی که گندم میکارد، گندم به عنوان بذر مصرف میکند، کود شیمیایی و حیوانی مصرف میکند، سم مصرف میکند، نیروی کار خود را مصرف میکند تا در پایان یک فصل زراعی، گندم تولید نماید. یعنی با مصرف است که تولید صورت میگیرد و با تولید است که مصرف و توزیع صورت میگیرد. تولید، مصرف و توزیع همانند اندامهای یک موجود زنده عمل مینمایند.
از آنجا که ما رابطه مصرف و تولید را دانستیم بد نیست که در این رابطه به گروندریسه رجوع نماییم که ببینیم کارل مارکس در این زمینه چه نوشته است. هر چند ممکن است برای بعضی از خوانندگان این پرسش پیش آید که این کجایش “اقتصاد سیاسی به زبان ساده” است که از گروندریسه برایمان فاکت میآورید؟ باید به اطلاع این عزیزان برسانیم که ما مطالب را به زبان ساده توضیح میدهیم و هرجا که لازم باشد، معادل این مطالب، از کتابهای بزرگانی چون مارکس و انگلس جهت کامل کردن مطلب استفاده خواهیم کرد. این عزیزان باید بدانند با کمی دقت و صبر و حوصله، متوجه موضوع شده و به قابل درک بودن آن، اذعان خواهید نمود.
به هر حال، کارل مارکس به صورت مبسوط، ریشهای و علمی، رابطه مصرف و تولید را در گروندریسه جلد یکم این چنین بیان میکند:
“(الف۱)- تولید مستقیما” مصرف هم هست، هم مصرف ذهنی، و هم مصرف عینی: فرد نه تنها استعدادهای خود را در تولید گسترش میدهد، بلکه آنها را به مصرف هم میرساند، یعنی در عمل تولید به کار میگیرد، درست همان گونه که تولید مثل طبیعی، مصرف نیروهای حیاتی است. از سوی دیگر: مصرف ابزارهای تولید از طریق استعمال سبب فرسودگی آنها میشود و تا حدی ( مثلا” در مصرف مواد سوختی) بار دیگر آنها را به عناصر طبیعی خویش بر میگرداند. همینطور است مصرف مواد خام که در اثر استعمال شکل طبیعی و ترکیب خود را از دست میدهند. از اینرو عمل تولید در تمامی مراحل خود عمل مصرف نیز هست. این را اقتصاددانان اذعان دارند. اصطلاح مصرف مولد، بیان کنندهی آن است که تولید مستقیما” همان مصرف، و مصرف مستقیما” همان تولید است.”
“مصرف نیز بیواسطه نوعی تولید است، درست مانند طبیعت که در آن مصرف عناصر و مواد شیمیایی، تولید گیاه را در پی دارد، یا در تغذیه که نوعی مصرف است؛ انسان با مصرف غذا در عین حال بدن خود را میسازد و تولید میکند. اما این مطلب در مورد هر نوع مصرفی که نتیجهی آن به هر صورت تولید جنبهای از وجود انسانی است نیز مصداق دارد: اینها همه تولید مصرفیاند. … وحدت بیواسطهای که در آن تولید همان مصرف و مصرف همان تولید است، دوگانگی بنیادی آنها را از بین نمیبرد. پس تولید مستقیما” مصرف و مصرف مستقیما” تولید است. هریک بیواسطه ضد خودش است. اما در عین حال یک حرکت وساطتبخش هم وجود دارد. تولید واسطهی مصرف میشود و مواد آن را فراهم میکند. مصرف، بدون تولید بیموضوع است. اما مصرف نیز واسطهی تولید است. مصرف برای فراوردههای تولیدی مصرف کننده ایجاد میکند. کمال نهایی فرآورده در مصرف حاصل میشود. راهآهنی که قطاری از روی آن نگذرد و مورد استفاده نداشته باشد، یعنی مصرف نشود، بلقوه راه آهن است نه راه آهن واقعی. بدون تولید، مصرفی، و بدون مصرف هم تولیدی در کار نخواهد بود زیرا در چنان صورتی تولید بدون هدف میشود. تأثیر مصرف در ایجاد تولید به دو صورت است: (۱) نخست بدینصورت که فرآورده تنها با مصرف شدن، فرآورده میشود، مثلا” پیراهن فقط برای آن است که پوشیده شود. خانهای که ساکنی در آن نباشد در حقیقت خانهی واقعی نیست: بدین سان فرآورده برخلاف یک عین طبیعی محض، موجودیت خود را تنها از راه مصرف شدن ثابت میکند و فرآورده میشود. تنها با جذب شدن و به تحلیل رفتن فرآورده در مصرف است که فرآوردگی آن کامل میشود زیرا فرآوردهها نه فقط از آنرو که نوعی فعالیت عینیت یافتهاند، بل بیشتر از آن رو که موضوع مصرف یک نفس فعال هستند، تولیدیاند۴.”
“دوم بدین صورت که مصرف برای تولید جدید، ایجاد نیاز میکند، یعنی ایجاد کنندهی زمینهی ذهنی و علت درون- انگیختهی تولید است. مصرف محرک تولید میشود، یعنی ایجاد کنندهی شیئی است که خود به مثابه هدف نهایی تولید میکند. شکی نیست که تولید منشأ ایجاد شیء مصرفی است اما این هم روشن است که مصرف زمینهی ذهنی شیء تولید شده را به صورت یک مفهوم درونی، یک نیاز، یک محرک یا یک هدف ایجاد میکند. مصرف در واقع ایجاد اشیاء تولیدی به صورت ذهنی آنهاست. بدون نیاز هیچ تولیدی صورت نمیگیرد، و مصرف در حقیقت باز تولید همین نیازهاست.”
“تولید هم به نوبهی خود به ترتیب(۱) برای مصرف۵ ،ماده و عین فراهم میسازد؛ مصرف، بدون شیء مادی مصرفی، مصرف نیست و از اینرو تولید، ایجاد کننده و تولید کنندهی مصرف است. (۲) اما شیء مصرفی تنها چیزی نیست که تولید برای مصرف ایجاد میکند. تولید همچنین به مصرف خصلت ویژه و کمال ذاتی میدهد. درست همانگونه که مصرف به فرآورده به منزلهی فرآورده کمال میبخشد، تولید نیز کمالبخش مصرف است. شیء مصرفی، شیء نامشخص کلی نیست بلکه شیء ویژهای است که باید به روشی ویژه مصرف شود یعنی به نوبهی خود تحت تأثیر وساطت تولیدی است. گرسنگی، گرسنگی است اما گرسنگی ارضا شده با گوشت پختهای که با قاشق و چنگال خورده میشود با آن گرسنگی که گوشت خام را با یاری دست و ناخن و دندان میبلعد فرق دارد. پس تولید نه تنها شیء مصرفی را ایجاد میکند بلکه روش مصرف را هم، نه فقط به طور عینی بل به طور ذهنی، ایجاد میکند. یعنی تولید ایجادگر مصرفکننده است.(۳) تولید نه تنها مادهای برای نیاز عرضه میکند، بل عرضهکنندهی نیاز به مواد هم هست. … بنابراین تولید، مصرف را ایجاد میکند: (الف) با ایجاد مواد و مصالحی برای مصرف (ب) با تعیین روش مصرف، (ج) و با ایجاد فرآوردهها، نخست به عنوان اشیاء مصرفی، به شکل نیازی که مصرف کننده حس میکند. پس تولید، موضوع مصرف، روش مصرف و انگیزهی مصرف را ایجاد میکند، ضمن آنکه مصرف هم به نوبهی خود با برانگیختن تمایل تولید کننده و ایجاد نیازی مطلوب در او بر تولید تأثیر میگذارد. “
“… تولید، مصرف است؛ مصرف، تولید است. تولید مصرفی. مصرف تولیدی. … تولید، ایجادکنندهی ماده و موضوع خارجی مصرف است در حالی که مصرف ایجادگر نیاز و هدف درونی تولید است. بدون تولید، مصرفی در کار نیست، بدون مصرف تولیدی وجود نخواهد داشت۶.”
نتیجهگیری نهایی که کارل مارکس از تولید، توزیع، مبادله و مصرف میگیرد این چنین است:
“نتیجهای که میگیریم این نیست که تولید، توزیع، مبادله، و مصرف همانند هستند بلکه همهی آنها اعضای یک تمامیتاند و تمایزاتی را درون یک واحد تشکیل میدهند۷.”
ادامه دارد
سهراب.ن ۱۸/۰۵/۱۳۹۳
۱ –تمام متن مبانی نقد اقتصاد سیاسی برابر است با مطالب درج شده در صفحهی ۵ تا ۳۹ کتاب گروندریسه جلد یکم با ترجمه باقر پرهام و احمد تدین. سهراب.ن
۲ – همان منبع صفحه ۲۳ .سهراب.ن
۳ – مارکس. کارل ؛ نقد برنامه گوتا ص ۲۰ترجمه ع.م، نسخه Pdf اینترنتی منتشر شده توسط سهراب.ن
۴ – در مجموعه آثار آمده است: “زیرا فرآوردهها نه فقط از آنرو که … فرآوردهاند.” در متن فرانسوی همین روایت آمده است/
۵ – در دست نویس آمده است: “برای تولید.”
۶ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم صص ۱۴-۱۵-۱۶-۱۷ ترجمه باقر پرهام و احمد تدین انتشارات آگاه، تهران ۱۳۶۲
۷ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم ص۴۳ترجمه باقر پرهام و احمد تدین انتشارات آگاه، تهران ۱۳۶۲