اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۲)

اکنون می‌خواهیم ببینیم برای تولید به چه چیزهایی نیاز داریم؟ هر شخصی که بخواهد محصولی تولید کند، باید مواد اولیه‌ی آن را برای این کار داشته باشد. موادی که برای تولید محصول لازم است عبارتند از: فرآورده‌ای به نام ماده‌ی خام مانند چرم برای ساخت مثلا” کفش؛ نیروی کار که حاصل بازوان و مغز کارگر است، ابزار و وسایل مستقر در محل ساختمان کارخانه.

بنابراین برای تولید کفش، نیروی کار، موضوع کار و سپس به ابزار کار نیاز داریم. وقتی کسی می‌خواهد محصول خاصی مانند کفش تولید کند، ابتدا و پیش از هر چیز می‌داند که باید کار کند. به عبارتی بدون کار چیزی تولید نمی‌شود. اما روی چه چیزی باید کار کند تا آن را تبدیل به محصول مورد نظرش، (کفش) نماید؟

به آن چیزی که انسان باید روی آن کار کند تا تبدیل به محصول مورد نظرش گردد، موضوع کار می‌گویند. مثلا” خیاط برای دوختن لباس، روی پارچه کار می‌کند. پارچه موضوع کار است. یا کفاش برای دوختن کفش، روی چرم کار می‌کند. چرم موضوع کار است. استاد کار(بِنا) برای ساختن خانه، روی مصالح ساختمانی کار می‌کند. در این جا مصالح، موضوع کار است.

حالا آیا انسان می‌تواند با دست خالی (البته دست همانند ابزار عمل می‌کند، اما در مقایسه با ابزار کار، کارایی کم‌تری دارد.) بر روی موضوع کار، مشغول ساختن محصول مورد نظرش باشد؟ به ابزار آلاتی که در انجام دادن کار به انسان کمک و کار ما را آسان می‌کنند وسایل کار می‌گویند. مانند اره، چاقو، انبردست، پیچ‌گوشتی، چکش، میخ، چرخ خیاطی، شاقول، بیل و …

 واقعیت این است که در جوامع گذشته (فئودالی، برده‌داری، نخستین) می‌شد بر روی موضوع کار و با دست خالی برای تولید محصول کوشش کرد، مانند کندن بوته نخود با دست خالی. اما در جامعه امروزی این کار بازدهی بسیار کمی دارد و برای انجام کارهای پیچیده، احتیاج به ابزار و وسایل کار مدرن و پیچیده‌تری هست. به این ترتیب برای تولید احتیاج داریم به:

00

۱-نیروی کار

0

۲-موضوع کار

000

۳- ابزار و وسایل کار

بنابراین برای تولید، سه شرط اساسی وجود دارد که اکنون آن‌ها را به صورت مختصر توضیح می‌دهیم:

۱-نیروی کار: که عبارت است از فعالیت آگاهانه و مفید انسان‌ها برای دگرگون کردن مواد و مصالح طبیعت به منظور رفع احتیاجات روزمره. بدون صرف نیروی کار ادامه‌ی زندگی برای انسان غیرممکن است. نیروی کار است که خلق و ابداع، می‌کند. همه‌ی آنچه را که بر روی کره‌ی زمین ساخته شده و نیز در آینده ساخته خواهد شد، ناشی از نیرویی است که در مغز و بازوان کارگر ذخیره شده است. جامع‌ترین تعریف از نیروی کار، از آن کارل مارکس است که هرچند ممکن است درک آن برای بعضی‌ از خواننده‌گان کمی سخت باشد، اما تعریفی است علمی و عینی که لازم است هر انسان فرهیخته‌ای که محور اصلی زندگی‌اش “انسان” است، آن را بیاموزد و در زندگی اجتماعی به کار گیرد. بزرگ فرزانه قرن نوزدهم در کتاب کاپیتال جلد یکم ترجمه، مترجم فرهیخته حسن مرتضوی، در مورد کار می‌نویسد:

 “کارپیش از هر چیز فرایندی بین انسان و طبیعت است، فرایندی که انسان در آن به واسطه‌ی اعمال خویش سوخت و ساز خود با طبیعت را تنظیم و کنترل می‌کند. وی با مواد طبیعی چون نیرویی طبیعی روبرو می‌شود. او قوای طبیعی پیکر خود، بازوها و پاها، سر و دستان خود را به حرکت در می‌آورد تا مواد طبیعی را در شکلی سازگار با نیازهایش تصاحب کند. در حالی که انسان از طریق این حرکت بر طبیعت خارجی اثر می‌گذارد و آن را تغییر می‌دهد، هم‌زمان طبیعت خویش را نیز تغییر می‌دهد. وی توانمندی‌هایی را که در این طبیعت نهفته است تکامل می‌بخشد و بازی این نیروها را تابع قدرت مطلق خویش می‌کند. ما در این‌جا به آن شکل‌های اولیه و غریزی کار که در سطح جانوران باقی می‌مانند، نمی‌پردازیم. فاصله‌ی زمانی عظیمی اوضاع و احوالی را که در آن آدمی نیروی کار خود را به عنوان کالا برای فروش به بازار کار می‌آورد از وضعیتی جدا می‌کند که در آن کار انسان هنوز شکل غریزی اولیه‌ی خود را از دست نداده است. بنابراین، کار در شکلی پیش‌انگاشت قرار می‌دهیم که منحصرا” از آن انسان است. عنکبوت اعمالی را انجام می‌دهد که به کار بافنده شبیه است، و زنبور با ساختن خانه‌های مشبکی لانه‌ی خود روی دست بسیاری از معماران بلند می‌شود. اما آن‌چه بدترین معمار را از بهترین زنبور متمایز می‌کند این است که معمار خانه‌های مشبکی را پیش از آن‌که از موم بسازد در ذهن خود بنا می‌کند. در پایان هر فرایند کار، نتیجه‌ای حاصل می‌شود که از همان آغاز در تصور کارگر بود و بنابراین پیش‌تر به طور ذهنی وجود داشت. آدمی نه تنها در شکل مواد طبیعی تغییری پدید می‌آورد بلکه قصد خود را هم‌زمان در این مواد به تحقق می‌رساند.۱

“کار انسان عبارت است از صرف کردن نیروی کار ساده یعنی نیروی کار که به طور میانگین به سازواره‌ی جسمانی هر انسان متعارف تعلق دارد، بدون آن که پرورش خاصی یافته باشد.۲

۲-موضوع کار: هر چیزی را که انسان بر روی آن کار کند تا تبدیل به فرآورده‌ی مورد نظرش شود، موضوع کار است. موضوع کار می‌تواند چیزهایی باشند که به طور مستقیم از طبیعت به دست می‌آید، مانند زمین، جنگل، معادن، آب و غیره؛ و هم می‌تواند چیزهایی باشند که قبلا” روی آن‌ها کار انجام شده است، یعنی قبلا” انسان روی آن‌ها کار کرده است. مانند شمش‌های آهن که به عنوان مواد اولیه برای تولید تیر آهن و غیره به کار می‌رود. و یا نخ که قبلا” پشم یا پنبه بوده و به وسیله کار انسان به نخ تبدیل شده است.

مثالی دیگر: زغال سنگ را همراه سنگ آهن به کارخانه‌های ذوب آهن برده و در “کوره‌ی بلند” می‌ریزند تا ذوب گردد و از آن شمش آهن به دست می‌آورند و سپس تیرآهن و میل گرد و غیره تهیه می‌کنند. در این جا ما می‌گوییم که زغال سنگ و سنگ آهن موضوع کار است و شمش، تیرآهن و میل گرد، محصول کار هستند. برای کارگران یک معدن که زغال سنگ استخراج می‌کنند، معدن زغال سنگ موضوع کار آنها و زغال سنگ محصول کار است.

 مثال‌های دیگر: برای کارگران خودروسازی، قطعات فولاد و ورق‌های آهن موضوع کار هستند و خودروی تولید شده محصول کار است. برای کارخانه‌های ریسندگی، پنبه موضوع کار و نخ محصول کار است. برای کارخانه‌های پارچه‌بافی، نخ موضوع کار و پارچه‌ی تولیدی محصول کار است. برای کارگران خیاط، پارچه موضوع کار و لباس تولید شده محصول کار است.

بنابراین از مطالب فوق نتیجه می‌گیریم هر فرآورده‌ای ممکن است در شرایطی موضوع کار و در بعضی شرایط دیگر، محصول کار باشد. مانند پارچه که برای کارگران خیاط موضوع کار است اما برای کارگران پارچه‌باف، محصول کار است.

قبل از این که شرط سوم یعنی “وسایل کار (ابزار کار)” را توضیح دهیم، لازم است مفهوم علمی “ماده‌ی خام” را در این‌جا بیان نماییم، تا مطالب بعدی را بهتر و آسان‌تر، درک کنیم:

ماده‌ی خام چیست؟

همه‌ی موادی که در طبیعت یافت می‌شود مانند زمین، جنگل، آب، معادن و غیره که هیچ‌ کاری بر روی آن‌ها انجام نگرفته است، مواد خام نیستند. مواد خام موضوع کاری است که به طور مستقیم در طبیعت وجود ندارد. مثلا” زمین، جنگل، آب، معادن و غیره موضوع‌های کاری هستند که به طور مستقیم در طبیعت وجود دارند و هیچ‌ کاری جهت به وجود آوردن و آماده کردن آن‌ها انجام نگرفته است و به همین جهت ماده‌ی خام نیستند. ماده‌خام به موادی از طبیعت گفته می‌شود که قبلا” بر روی آن کاری انجام گرفته باشد. مثلا” زغال سنگ و سنگ آهن که پس از صرف مقداری کار، آماده شده‌ و از معدن استخراج می‌شود و در کارخانه‌های ذوب آهن، موضوع کار و ماده‌ی خام است. قطعات فولادی و ورق‌های آهن در کارخانه‌های خودروسازی موضوع کار و ماده‌خام می‌باشند. پنبه در کارخانه‌های ریسندگی موضوع کار و ماده‌ی خام می‌باشد و غیره.

آیا زمین ماده‌ی خام است؟ خیر، چون به طور مستقیم در طبیعت وجود دارد و انسان هیچ کاری برای به وجود آوردن آن انجام نداده است.

آیا زمین موضوع کار است؟ بله، کشاورزی که زمین را شخم می‌زند و روی آن بذر می‌پاشد تا محصول کار به دست آورد، موضوع کار می‌باشد.

آیا پنبه ماده‌ی خام است؟ بله، چون به طور مستقیم و آماده شده در طبیعت وجود ندارد. برای تهیه آن کار صورت گرفته و در آن ذخیره شده است.

05

آیا پنبه موضوع کار است؟ بله در کارخانه‌های ریسندگی، پنبه موضوع کار است.

بنابراین هر ماده‌ی خامی می‌تواند موضوع کار باشد ولی هر موضوع کاری نمی‌تواند ماده‌ی خام باشد. مثل پنبه که هم ماده‌ی خام است و هم موضوع کار، در حالی که مثلا” زمین ماده‌ی خام نیست ولی موضوع کار می‌باشد.

حالا که معنی ماده‌ی خام را دانستیم، تعریفی را که کارل مارکس از ماده‌ی خام در جلد یکم کتاب کاپیتال دارد، می‌آوریم:

“اگر ابژه‌ی کار، به تعبیری، با کار پیشین پالوده شده باشد، ما آن را ماده‌ی خام می‌نامیم: مثلا” سنگ معدن که پیش از این استخراج و برای شست‌وشو آماده می‌شود. تمام مواد خام ابژه‌ی کار هستند، اما هر ابژه‌ی کاری ماده‌ی خام نیست؛ ابژه‌ی کار تنها زمانی ماده‌ی خام شمرده می‌شود که پیش‌تر به وسیله‌ی کار دستخوش تغییراتی شده باشد۱.”

۳-وسایل کار (ابزار کار): چیزهایی که ما به وسیله‌‌ی آن‌ها می‌توانیم موضوع کار را تغییر دهیم و محصول مورد نیاز خود را تولید‌ نماییم، به آن‌ها وسایل کار یا ابزار کار می‌گوییم. مانند داس، چاقو، تبر، چکش، تراکتور، کمباین، انواع خودرو، قطار، کشتی، ماشین‌آلات کارخانه‌ها و غیره. منبع اصلی ساختن وسایل کار، منابع طبیعی و مواد سودمندی است که در طبیعت وجود دارند که عبارتند از: زمین، معدن‌های آهن، مس، سرب، نفت و زغال سنگ(انرژی)، آب، چوب، و غیره هستند که کلیه‌ی اشیایی را تشکیل می‌دهند که انسان به وسیله‌ی آن‌ها بر روی موضوع‌های کار، کار می‌کند. منظور از کلیه‌ی اشیاء، ابزارهای تولید، ماشین‌آلات و وسایل پیشرفته‌ای است که با آن می‌توان دست به استخراج و بهره‌برداری از منابع طبیعی سودمند زد. که امروزه به آن‌ها “کالای سرمایه‌ای” می‌گویند. مهم‌تر از همه، با این وسایل پیشرفته می‌توان، منابع طبیعی را به شکل چیزهای مفید دیگری که صنعتی هستند در آورد. با این وسایل می‌توان نفت خام را به نفت سفید، گازوئیل، بنزین، قیر و ده‌ها ماده‌ی دیگر تبدیل کرد. در صنایع پتروشیمی می‌توان مواد خام و اولیه‌ی صدها ماده‌ی دیگر مانند کیسه‌ها و ظروف پلاستیکی، کودشیمیایی، دارو و سایر چیزهای دیگر تهیه کرد.

بنابراین متوجه می‌شویم که انسان با دست خالی و بدون ابزار و وسایل کار نمی‌تواند دست به تولید انبوه بزند و  تولید امروزی را سامان دهد. وسایل و ابزار کار هرچند هم بسیار پیشرفته و به بوسیله‌ی رباط‌ها کار کنند، بدون نیروی کار انسان نمی‌توانند خودبخودی اقدام به تولید نماید و محصول کار را پدید آورد.

به همین دلیل به مجموعه‌ی نیروی کار انسان و وسایل (ابزار) کار و موضوع کار، نیروهای مولده می‌گویند. یعنی:

نیروی کار انسان + وسایل (ابزار) کار + موضوع کار = نیروهای مولده

و نیز به مجموع وسایل(ابزار) کار و موضوع کار، وسایل تولید می‌گویند. یعنی:

وسایل(ابزار) کار + موضوع کار = وسایل تولید

بنابراین:

نیروی کار انسان + وسایل تولید (وسایل کار+موضوع کار) = نیروهای مولده

یعنی نیروهای مولده، شامل، مجموع نیروی کار انسان و وسایل تولید هستند که عامل تولید می‌باشند.

به این ترتیب می‌توانیم مطالب فوق را این گونه دسته‌بندی کنیم:

نیروهای مولده یعنی: نیروی کار انسان + وسایل تولید

وسایل تولید یعنی: وسایل کار + موضوع کار

نیروهای مولده یعنی: ابزار و وسایل کار + موضوع کار+   نیروی کار

ادامه دارد

سهراب.ن ۰۴/۰۳/۱۳۹۲


۱ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم صص۲۱۵-  ۲۰۹ -۲۱۰ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۲ – همان منبع ص ۷۴

۱– مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص  ۲۱۰ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶ انتشارات آگاه