استقلال کردستان عراق در پاسخ به کدام نیاز؟

بدنبال تحولات اخیر درعراق، مسئله استقلال کردستان عراق همچنان یکی از مهمترین موضوعات روز است. برای بررسی بیشتر این مسئله، پیشینه تاریخی استقلال طلبی و موضوعیت امروز آن، مواضع دولتهای غربی و منطقه، سیاست حکومت اقلیم، واکنش احزاب ناسیونالیست کرد در ایران پیرامون این مسئله و بالاخره وجه تمایز و راه حل نیروهای چپ و سکولار بعنوان نماینده و سخنگوی واقعی مردم را بطور مختصر مروری خواهیم کرد.

نگاهی گذرا و تاریخی به مقوله  استقلال طلبی

دست یابی به خواست استقلال علی العموم در دوران استعمار، خواست و مطالبه ای برای بیرون آمدن کشورهای مستعمره از زیر نفوذ سیاسی و اقتصادی کشورهای استعمارگر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مطالبه ای ملی برای جلوگیری از چپاول کشورهای استعمارگر و سرازیر شدن سود و منفعت “ملی” به جیب طبقه حاکمی که به استقلال می رسید قابل تعریف بود. ضرورت و موقعیت تاریخی شروع رشد اقتصادی اوایل قرن، مبارزات ضد استعماری را تاریخا در دستور مالکان و بورژواهای تازه به دوران رسیده محلی قرار داد. بنا به شرایط تاریخی و موقعیت سیاسی و اقتصادی هر یک از دولتهایی که زیر چتر استعمار بودند، استقلال آنان توام با مبارزات ضد استعماری و برای کسب حاکمیت ملی، یکی پس از دیگری و با فراز و نشیبهایی به تحقق پیوست. تاریخا این امر سبب شد که با رشد صنعت و اختراعات در اوایل قرن بیستم، اقتصاد کشورهای رها شده از یوغ استعمار و در دایره رشد نظام سرمایه داری جهانی، در خدمت سود و سرمایه برای سرمایه داری خودی نیز شکوفا شود. بر بستر این شرایط تاریخی نیروی کار بعنوان منبعی برای سود آوری سرمایه، طبقه کارگر تولید کننده را سریعا وارد بازار کار نمود و بدین ترتیب  سرمایه داری گروگانان خود را بوجود آورد.

بعد از رشد و گسترش بافت اجتماعی نیروی کار، طبقه کارگر بعنوان نیروی تولید کننده در جهان  ظاهر شد که هم اکنون و در دهه دوم قرن بیست و یکم و با توجه به رشد برق آسای تکنولوژی، فاصله عمیق طبقاتی، بحران و بن بست سرمایه داری، افق و اهداف سوسیالیستی طبقه کارگر بعنوان نماینده و سخنگوی کل جامعه، تنها آلترناتیو رهایی بخشی است که می تواند و قادر است با نفی مناسبات سود و سرمایه، این دنیای نابرابر را بر روی پایه های اصلی خود قرار دهد و نه تنها این بلکه به تمامی بحرانهای سیاسی موجود در جهان یکبار برای همیشه پایان دهد. با توجه به آنچه که شمه ای از آن اشاره شد، امروز دیگر مسئله خواست استقلال آن مفهوم و ضرورت تاریخی اوایل و اواسط قرن بیستم را ندارد. با تبدیل بافت جامعه به دو طبقه و یا بهتر است گفته شود به ۹۹ درصد تولید کننده در برابر یک درصد نیروی حاکم در جهان، بحث بر  سر استقلال و استقلال طلبی محلی از اعراب ندارد و در مغایرت با افق و اهداف جنبش کمونیستی کارگری و منافع کل جامعه در یک همبستگی انسانی در شرایط امروز است.

برای جنبش طبقه کارگر بعنوان نیرویی که چرخه تولید اجتماعی در جهان را در دست دارد، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی، رهایی از دنیای تیره و تاری که سرمایه داری به کل جوامع تحمیل کرده است تغییر و دگرگونی بنیادی تنها با تحقق آرمان و آرزوهای سوسیالیستی و از طریق انقلاب اجتماعی طبقه کارگر و اکثریت عظیم توده های مردم محروم میسر و پاسخگو است.

اکنون دیگر روند و خواست استقلال طلبی ضرورت تاریخی خود را از دست داده است اما وقوع و بروز هر تحول سیاسی معینی در اوضاع سیاسی پیچیده امروز را نمیتوان صرفا با تئوریهای عام جواب داد. با توجه به نکات فوق اینجا این سئوال مطرح می شود که با در نظر گرفتن روند تاریخی پایان دوران مبارزات ضد استعماری در جهت استقلال از یک سو و از سوی دیگر آلترناتیو سوسیالیستی جنبش طبقه کارگر در پاسخ به اوضاع امروز چه در سطح جهانی و چه در هر کشور معینی، آیا استقلال در هر شکل و قامتی در تناقض با پایان این پروسه تاریخی از استقلال طلبی و در مغایرت با افق و اهداف جنبش اجتماعی و سوسیالیستی امروز طبقه کارگر و دیگر جنبشهای اجتماعی که بالاتر به آن اشاره شد نیست؟. برای پاسخ به این سئوال باید مسئله استقلال طلبی در شرایط حاظر و دفاع یا مخالفت با آن را بطور کنکرت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. برای مثال آیا تحقق استقلال در یک محدوده جغرافیایی معین که به یک معضل سیاسی اجتماعی تبدیل شده است، قرار است در پاسخ به کدام نیاز صورت بگیرد؟.

یک بررسی موردی ( کردستان عراق )

بحث بر سر استقلال کردستان عراق یا هر تک موردی که امروز بعنوان دردی لاینحل بی پاسخ مانده باشد همچنان در اشکال متفاوتی بر دوش مردم در آن حیطه جغرافیایی سنگینی می کند. استقلال در جایی چون کردستان عراق و بنا به مجموعه فاکتورهای دخیل در اوضاع و احوال آن، یک ضرورت سیاسی است اما این ضرورت قرار نیست پروسه رشد و تولید نیروهای مولده، یا آرزوهای ناسیونالیستهای ملی و محلی را صرفا برای دست یابی به استقلال پاسخ دهد. ضرورت استقلال کردستان عراق در دایره تحولات اخیر قابل بررسی و نیازمند پاسخی سیاسی برای حل این مسئله است. استقلال کردستان عراق پاسخ سیاسی لازم دارد نه راهکارهای اقتصادی و استقلال طلبانه دوران جنگهای ضد استعماری و یا برآورده کردن آرمانهای ملی گرایانه. قرار نیست کردستان عراق یا مثلا فلسطین ( که فعلا از حیطه این بحث خارج است ) خود را از زیر یوغ استعمار خارج و اقتصاد ملی را شکوفا کنند. مسئله قبل از هر چیز موضوع رنج آوری برای برون رفت از یک بحران سیاسی است که در صورت نبود این بحران سیاسی، مسئله استقلال هم می توانست موضوعیت نداشته باشد. برای مثال اگر سیاست حکومت بعث صدام حسین در قبال مردم منتسب به کرد در کردستان عراق از موضع حقوق شهروندی و برابر اعمال می شد، چیزی به اسم ستم ملی مطرح نبود و اساسا ناسیونالیسم کرد هیچگاه نمی توانست داعیه دفاع از حقوق مردم کردستان را داشته باشد و ابراز وجود کند.

 وجود ستم ملی و اعمال ستم بر مردم منتسب به کرد یا هر “ملیت” دیگری، نیروها و جریاناتی را که داعیه دفاع از آن بخش از مردم را دارند به جلو صحنه پرتاب می کند. برای جنبش طبقه کارگر و کمونیستها که سوسیالیسم را بعنوان تنها آلترناتیو در پاسخ به افق و اهداف انترناسیونالیستی کل جامعه قرار داده اند، حل مسئله کرد در کردستان عراق حتی فارغ از تحولات اخیر درعراق و بنا به روندهای تاریخی آن، استقلال در کردستان عراق است. دفاع از استقلال کردستان عراق و یا تحقق آن، تاج افتخاری برای جنبش کمونیستی طبقه کارگر و کل جامعه نیست بلکه پاسخ سیاسی معین به زخمی دیرینه است که امروز بیش از هر زمانی و بر بستر تحولات اخیر در منطقه زبان باز کرده است. در صورت بی پاسخ ماندن، بویژه در اوضاع پر تلاطم کنونی می تواند نه تنها برای مردم در جغرافیای کردستان عراق بلکه اوضاع زندگی مردم در سراسر عراق و کل منطقه را با ترورو بمب گذاری به آتش و خون بکشد. بنا براین مورد کردستان عراق برای مصون نگاه داشتن جان و زندگی مردم و اعلام استقلال در این محدوده جغرافیایی که دستخوش تحولات سرنوشت سازی شده است، امری مشروع و قابل دفاع است. از این منظر استقلال کردستان عراق دقیقا در راستای تقویت افق و اهداف انسانی جنبش اجتماعی و کمونیستی طبقه کارگر است. اگر قرار باشد کارگر را متحد کرد، اعتراض و مبارزه اش را سازمان داد، جنبشهای اعراضی و اجتماعی دیگر را حول این افق متحد ساخت و چشم انداز قدرت سیاسی را برایش ترسیم کرد، این امر نیازمند شرایط نسبتا نرمال، متعارف و بدور از جنگ، ترور، بمب گذاری و خونریزی است. در تاکید و در دفاع از این جهت گیری به فاکتورهای دخیل در پیوند با ضرورت استقلال کردستان نگاهی بیندازیم.

مخالفت با استقلال کردستان عراق از سوی ناسیونالیسم عرب

مخالفت هایی که دولتهای عربی و ناسیونالیسم عرب با استقلال کردستان عراق ابراز می کنند به این دلیل است که عراق یکی از کشورهای عربی محسوب میشود و کردستان عراق در جغرافیای یک کشور عربی قرار دارد. با توجه به تحولات اخیر در عراق که می رود این کشور را به سه بخش تقسیم کند، ناسیونالیسم عرب و دول عربی چنین پیامدی را  به زیان از دست دادن و یا ذوب شدن یک کشور عربی ارزیابی می کنند. آنان اساس سیاست و افق خود را بر موجودیت و بقای یک کشور عربی یکدست بنام عراق با همان بافت یکدست عربی بودن قرار می دهند. برای ناسیونالیسم عرب و دولتهایش مسئله این نیست که روزانه چقدر کشت و کشتار، خانه خرابی و تباهی در عراق صورت گرفته و می گیرد بلکه به نفوذ و اعتبار کمی خود و قدرت سیاسی و اقتصادی شان بمثابه ناسیونالیسم عرب در منطقه و حفظ و حراست از خاک و میهن به اوضاع موجود نگاه می کنند. ادامه این سیاست با اهداف اقتصادی و طبقاتی آنان نیز کاملا خوانایی دارد. بنابراین برای ناسیونالیسم عرب و کل دولتهای عربی حوزه خلیج، وجود و بقای یک کشور عربی را در توازن قوای رقابتها و معادلات جهانی و منطقه ای برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است. تعابیر و معاناتی که ناسیونالیسم عرب و دولتهای ذینفع در منطقه از استقلال در کردستان عراق بدست می هند، هر چه باشد با منافع مردم خوانایی ندارد و همانطور که تاریخا نشان داده اند به انقیاد کشانیدن مردم و کلیه شهروندان در خدمت به بقای خود را بهمراه داشته است.

جمهوری اسلامی

دولتهای غیر عرب منطقه نیز سیاستهای متفاوتی را در دورانهای معین تاریخی در قبال این اوضاع اتخاذ کرده و می کنند. جمهوری اسلامی نگران سربرآوردن شعار استقلال طلبانه در کردستان ایران نیست چرا که بطور واقعی چنین رغبت و تمایلی بلحاظ تاریخی و اجتماعی در میان مردم کردستان ایران وجود ندارد. حتی احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی و بنا به موقعیت اجتماعی و فضای چپ جامعه چنین ادعایی را از خود بروز نداده اند اما نباید فراموش کرد که ناسیونالیسم در هیبت احزاب و جریانات اپوزیسیون، ظرفیت بروز هر گونه مزاحمتی که اختلافات در میان مردم را دامن بزند در خود دارند. عدم تمایل به مسئله استقلال طلبی در کردستان ایران را باید در روابط و مناسبات اجتماعی، سیاسی و تاریخی مردم کردستان با مابقی ساکنان دیگر نقاط کشور و اینکه افکار و آرای مردم کردستان ایران با دیگر مناطق کشور و در مبارزه ای مشترک با حاکمیت آمیخته است ارزیابی کرد. حضور تاریخی گرایش چپ و رادیکال در فضای جامعه کردستان ایران، یکی دیگر از فاکتورهایی است که مسئله استقلال طلبی در کردستان ایران را بی خاصیت کرده است. هیچکدام از دو فاکتور فوق نافی آرای مردم کردستان ایران برای جدا شدن نیست اما چنانکه اشاره شد فاکتورهای یاد شده، مطالبه استقلال طلبی را بی خاصیت و عقیم ساخته است.

تا جاییکه به کردستان عراق مربوط است اگر در دوران جنگ ایران و عراق مسئله استقلال کردستان عراق موضوعیت پیدا میکرد، بی گمان  جمهوری اسلامی آنرا بفال نیک میگرفت تا از این طریق بتواند بعنوان فاکتوری در پیشروی و پیروزی خود در جنگ با حکومت بعث صدام حسین از آن استفاده کند. در دوران شروع جنگ مهرهای اصلی حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی از سوی جمهوری اسلامی حمایت می شدند و در ایران علیه حکومت صدام فعالیت می کردند یا در جریان مبارزات مردم کردستان در سال ۵۸ علیه رژیم جمهوری اسلامی، حزب دمکرات بارزانی با سپاه پاسداران در یک جبهه علیه مردم کردستان ایران اسلحه می کشیدند. از این رو سیاست امروز جمهوری اسلامی با چنین فرضی در دوران جنگ ایران و عراق و احتمال مسئله استقلال کردستان عراق کاملا ۱۸۰ درجه متفاوت است چرا که معادلات سیاسی و منطقه ای تغییر کرده است. امروز جمهوری اسلامی افسار مالکی و برخی نیروهای اسلامی شیعه مرتجع در حکومت عراق را در دست دارد. تقویت، یکپارچگی و یک حکومت مرکزی قوی در بغداد مادام که گوش بفرمان حاکمان جمهوری اسلامی باشد، بخشی از استراتژی رژیم اسلامی برای بقای خود و ادامه موجودیتش برای تبدیل کردن هر گوشه از جهان به کانونهای بحران بوده است.

در حال حاضر جمهوری اسلامی مخالف پر و پا فرص و تند استقلال کردستان عراق است چرا که در صورت تحقق این امر، عراق به سه بخش تقسیم خواهد شد و حکومت مرکزی مالکی که امید جمهوری اسلامی است در قامت فعلی نخواهد ماند و بشدت تضعیف خواهد شد. تهدیدات اخیر رژیم اسلامی در قبال متحدین دیروزی اش در حکومت اقلیم کردستان عراق و مشخصا بخشی از اتحادیه میهنی مبنی بر قطع رابطه تجاری و بستن مرزها و احتمالا تهدیدات دیگر، به این خاطر است که از طریق آنان بر فضای عمومی جامعه کردستان عراق  فشار وارد کند که خیال استقلال را از سر بدر کنند و بجای آن با ماندن در یک عراق یکپارچه، اهرمی برای تقویت حکومت مرکزی باشند. این سیاست از جانب جمهوری اسلامی می تواند متغیر باشد و تلاش کند همچنان با حکومت استقلال یافته احتمالی آیند در کردستان عراق و برای پیش برد مقاصد خود، این روابط را حفظ کند. توازن قوای نیروهای دخیل در اوضاع سیاسی عراق و کردستان عراق ممکن است جمهوری اسلامی را وادار به جایگزینی شخص دیگری بجای مالکی و یا تمکین به استقلال کردستان عراق بکند. اما آنچه که روشن است این است که بنا به معادلات سیاسی در آینده استقلال کردستان عراق، این روند محدودیتهایی را برای مانور جمهوری اسلامی بوجود خواهد آورد. در صورت تقسیم عراق به سه بخش و استقلال کردستان عراق، جمهوری اسلامی  یکی از بازندگان اصلی بر بستر این روند خواهد بود.

دولت ترکیه

دولت ترکیه به مسئله استقلال کردستان عراق روی خوش نشان داده است. در مورد سیاست دولت ترکیه در قبال مسئله استقلال کردستان عراق، شاید این سئوال مطرح شود که با توجه به اینکه سالها است که پ ک ک برای خودمختاری و یا استقلال می جنگد، آیا استقلال کردستان عراق این خواست را در میان نیروهای اپوزیسیون کرد در کردستان ترکیه و مشخصا پ ک ک تقویت نخواهد کرد؟. پاسخ به این سئوال منفی است. سیاست دولت ترکیه در قبال کردستان عراق بر دو محور استوار است. دو محوری که تا کنون برای دولت ترکیه فرصتهای طلایی ایجاد کرده است. اول اینکه از همان ابتدای تشکیل حکومت اقلیم کردستان بخصوص بعد از سرنگونی حکومت بعث صدام حسین، دولت ترکیه روابط حسنه ای با یکی از احزاب حاکم در کردستان عراق یعنی حزب دمکرات مسعود بارزانی برقرار کرد. این رابطه بتدریج از سال ۲۰۰۷ به این سو و با دیدارهای اردغان از کرکوک، اربیل و سفرهای مسعود بارزانی به آنکارا تقویت شد. این تلاشها برای دولت ترکیه در راستای دست یابی به نفت از کردستان عراق و صدور آن به بازارهای جهانی بوده است. محور دوم نیز بهره گرفتن از این رابطه و از موقعیت مسعود بارزانی بعنوان رئیس حکومت اقلیم کردستان عراق برای تضعیف و بی اثر ساختن فعالیتهای پ ک ک است.

در این سالها که حکومت اقلیم در چهارچوب دولت مرکزی عراق قرار داشته است، حتی دولت ترکیه بدرجاتی در هر دو زمینه توانسته است تا حدود زیادی به اهداف خود برسد. اکنون ترکیه خریدار و پلی برای فروش نفت حکومت اقلیم به بازارهای جهانی است که سود کلانی عایدش میشود و از سوی دیگر با میانجی گری مسعود بارزانی در قبال مسئله اوجلان و حزب پ ک ک، توانسته است امتیازاتی از پ ک ک بگیرد بدون اینکه تا کنون کوچکترین امتیازی به اوجلان و پ ک ک داده باشد. در این مورد دولت ترکیه همچنان در تلاش برای بی اثر کردن سیاست و عملکرد پ ک ک گام برداشته است. از این رو دولت ترکیه نه تنها نگران گسترش خواست خودمختاری یا مطالبه استقلال طلبانه در کردستان ترکیه نیست بلکه استقلال کردستان عراق برایش با مزیت اقتصادی و سیاسی بیشتری همراه خواهد بود.  دولت ترکیه اکنون تا آنجا پیش رفته است که سران پ ک ک و اوجلان به این قانع شده اند که مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته تا به آنان اجازه فعالیت مدنی داده شود. ادامه این سیاست و تضعیف هر چه بیشتر موقعیت پ ک ک  نیز زمینه ساز عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا نیز هست. تا همینجا دولت ترکیه از موقعیت کنونی اقلیم کردستان عراق بدرجات زیادی به اهداف مورد دلخواه خود دست یافته است. بنابر این نه ترکیه نگرانی سی سال قبل را دارد و نه اوضاع و تحولات امروز شبیه سه دهه قبل است. اکنون دیگر دولت ترکیه خود نیز با شاخه های سیاسی و شخصیتهای پ ک ک مستقیما در حال مذاکره است.

سیاست دولتهای غربی در قبال استقلال کردستان عراق

دولتهای غربی و دفاع پروپا قرص اسرائیل از استقلال کردستان عراق قبل از هر چیز بر می گردد به رقابتهای منطقه ای و مشخصا شاخ و شانه کشیدنهای دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی در مقابل همدیگر، مناقشات تاریخی اعراب و اسرائیل و سربرآوردن دیگر جانوارن اسلامی که بر بستر سیاستهای جنگی آمریکا و دول غربی عروج پیدا کردند. اوضاع و تحولات اخیر در عراق که بر بستر شکست سیاستهای آمریکا و متحدینش مردم آنجا به این حال و روز انداخته شده اند، آنان را به اشکال مختلف به اتخاذ سیاستهای ناپایدار و شکست خورده یکی بعد از دیگری کشانیده است.

در تمام موارد فوق آنچه که از سوی دولتهای منطقه نمایندگی نمی شود، خواست و آرزوی توده های مردم و شهروندان ساکن در کردستان عراق است. سیاست آنان بر بده و بستانها، رقابتها و سهم خواهی از اوضاع آشفته بازاری است که آمریکا و متحدینش در ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ برای مردم عراق به ارمغان آوردند. اگر مخالفت اصولی از جانب آنان ابراز نمیشود نه به این خاطر که گویا خواهان استقلال کردستان عراق حتی بروایت ناسیونالیسم کرد هستند بلکه دریافته اند که مخالفت با استقلال کردستان عراق می تواند اوضاعی را که خود بانی و مسبب آن بوده اند از این هم فاجعه بار تر کند و منافع میانمدت و دراز مدت آنان از نظر رقابتها و منافع مادیشان دستخوش خطر قرار بگیرد. بطور واقعی عراق عملا به سه بخش تقسیم شده است. آمریکا و متحدینش امروز دیگر آن اتوریته دوران قبل از جنگ سرد را ندارند. دولتهای منطقه نیز هر یک ساز خود را می نوازند در نتیجه هر یک به فراخور منافع سیاسی و اقتصادی خویش سرگرم چانی زنی هستند.

ناسیونالیسم کرد و مسئله استقلال کردستان عراق

در طول تاریخ تلاشهای ناسیونالیسم کرد برای سهم خواهی از قدرت و از دوران ملا مصطفی بارزانی تا به امروز، هیچگاه درهیچ سندی شاهد دفاع محکم و روشن ناسیونالیسم کرد از استقلال در کردستان عراق نبوده ایم. در دوران رژیم بعث صدام حسین هر یک از دو حزب حاکم و رقیب در حکومت فعلی اقلیم کردستان، بارها به استانبوسی صدام حسین رفتند و چیزی بیشتر از سهم کوچکی که می خواستند بهشان تعلق بگیرد را توقع نداشتند. در مواقعی هم که حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی در جنگ و در رقابت با هم قرار می گرفتند، مسعود بارزانی دست بدامن صدام حسین میشد و اتحادیه میهنی نیز چه در دوران حکومت پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی دست به دامن آنان میشد. تونی بلر نخست وزیر سابق انگلستان در کتاب خاطراتش به این مسئله اشاره کرده است و می گوید: بعد از اینکه سال۱۹۹۱ این دو حزب توانستند با حمایتهای آمریکا بر کردستان عراق مسلط شوند ما نگران این بودیم که مبادا استقلال خود از عراق را اعلام کنند و اگر این کار را می کردند ما ناچار بودیم آنرا بپذیریم اما طی نشستی با آنها در کمال ناباوری متوجه شدیم که آنان تنها خواستار چندین میلیون دلار کمک مالی از ما شدند و ما نیز بیش از خواست آنان در اختیارشان پول قرار دادیم.

همین نمونه نشان می دهد که تاریخا خواست و مطالبه حقیرانه ناسیونالیسم کرد فراتر از این نبوده است که تنها بر بستر شکافهای منطقه ای و لاینحل ماندن ستم ملی و در جهت منافع حقیرانه خود سهمی عایدش بشود و به این شکل به بقای خود ادامه دهد. طی تاریخ پر فراز و نشیب این دو حزب، آنچه که برای آنان موضوعیت نداشته است، رفع ستم ملی و حل مسئله کرد بوده اما به یمن حمله آمریکا به عراق و سرنگونی حکومت بعث صدام حسین، شرایطی در کردستان عراق فراهم شد که این دو حزب اصلی همراه با دیگر جریانات و احزاب قومی و اسلامی به قدرت محلی پرتاب شدند و نه تنها این بلکه پست های بالایی هم در دولت مرکزی عراق نسیب شان شد. با توجه به این پروسه و در حاکمیت قرار گرفتن احزاب ناسیونالیست کرد اکنون دیگر نمی توان از وجود ستم ملی در کردستان عراق سخن گفت اما مسئله کرد همچنان بقوت خود باقی است. از آنجا که احزاب حاکم بیش از بیست سال است که حاکمیت دو فاکتوی کردستان را از نظر سیاسی، اداری و اقتصادی در دست دارند اما مسئله کرد همچنان بی پاسخ مانده است. این مسئله همچنان در شرایط و تحولات کنونی تنها در یک رفراندم و انتخابات آزادانه مردم ساکن در آن و زیر نظر سازمانهای بین المللی برای ماندن یا جدا شدن از عراق می تواند پاسخ بگیرد.

دفاعیات مسعود بارزانی و حزبش از استقلال کردستان عراق نیز در همان چهارچوب تقسیم قدرت، منافع سیاسی و اقتصادی و همچنین حمایتهای ضمنی برخی از دولتها قرار دارد. طی گذشت بیش از دو دهه از تقسیم قدرت بین اتحادیه میهنی و حزب دمکرات، اکنون بارزانی نسبت به حزب رقیب موقعیت برتری در کردستان عراق برای خود فراهم کرده است و در جریان تحولات اخیر بارزانی استقلال طلبی اش را تنها بعنوان یک کارت برنده برای بده و بستان با دولت مرکزی و دیگر معاملات از بالا آنرا رو می کند نه برای رفع بحرانی که شهروندان و ساکنان کردستان را مورد تهدید جدی قرار داده است.

موضع و سیاست اتحادیه میهنی در قبال استقلال کردستان عراق نیز کاملا در کانتکس همین بند و بست ها از بالا و بخشا با کسب اجازه از مرتجعترین دولت منطقه یعنی جمهوری اسلامی دارد اتخاذ می شود. این مواضع و سیاستها بخوبی گویای آن است که ناسیونالیسم کرد حاکم بر اقلیم کردستان حتی بنا به تعریف و بنا به معیارهایی که در چهار چوب دولتها برای خود بر می شمارد، برای پایان دادن به درد و رنج مردم و دیگر شهروندان کردستان عراق اشتهای استقلال کردستان عراق را برای پایان دادن به جنگ و خونریزی هیچوقت نداشته است. بازگرداندن جلال طالبانی، انتخاب سلیم جبوری بعنوان رئیس پارلمان و انتخاب فواد معصوم بعنوان رئیس جمهور عراق، اقداماتی رسمی و فرمال برای انجام یک سری تلاشها در راستای تقسیم قدرت از بالا در میان نیروها و احزاب دخیل در حاکمیت عراق و کردستان عراق در اوضاع و احوال کنونی است. دیدار مالکی از طالبانی در سلیمانیه و دیدار سلیم جبوری رئیس پارلمان جدید عراق از اردوگاه آورگان در اربیل که جزو بی سابقه ترین دیدارها بوده است گویای بده و بستان و سازشی است که فقط منافع احزاب و نیروهای حاکم در عراق و کردستان عراق را نشان می دهد. ناسیونالیسم کرد ماهیتا در لابلای زخمها ارتزاق کرده و به بقای خود ادامه داده است. وجود یک جامعه آزاد، بدون درد و بدون جنگ و کشتار می تواند زمینه ساز رشد و گسترش اعتراضات اجتماعی مردمی باشد که در بیست و سه سال اخیر خیری از این حاکمان ندیده اند.

استقلال کردستان عراق در پاسخ به کدام نیاز؟

ابتدا باید دید که استقلال کردستان عراق قرار است چه نیازی را پاسخ دهد آنگاه با آن مخالف یا موافق بود. با توجه به نکاتی که بالاتر اشاره شد آیا دفاع از خواست استقلال کردستان عراق ضروری است؟. در ابتدای این نوشته به سابقه و پیشینه تاریخی خواست استقلال طلبانه اشاره شد. همچنین به جایگاه استقلال از منظر ناسیونالیسم کرد، عرب و دولتها پرداختیم. دفاع از استقلال کردستان عراق دفاع از استقلال بمفهوم تعریف تاریخی و کلاسیک آن موضوعیت ندارد بلکه اهمیت آن بر بستر تحولات سیاسی که امروز در عراق بوحود آمده است قابل توضیح است. دفاع در خود از استقلال کردستان عراق و بدون در نظر گرفتن مجموعه ای از فاکتورها و تحولات سیاسی اخیر، دفاعی پوچ و بی معنی است. برای جریانات ناسیونالیسم حاکم بر کردستان عراق و مشخصا حزب دمکرات بارزانی، کارت استقلال، اهرمی برای امتیاز گیری بوده است که در سربزنگاههای تاریخی و برای سهم خواهی و بده وبستانها و اکنون بر بستر اوضاع سیاسی و جغرافیایی این دوره، آنرا به طرفهای مورد مناقشه نشان می دهد.

آنچه که مسئله طرح استقلال کردستان عراق را ضروری ساخته است دفاع از مدنیت، دفاع از کلیه شهروندانی است که در جغرافیایی بنام کردستان عراق کار و زندگی میکنند و زندگی و آینده شان در مقابل تحولات اوضاع کنونی دستخوش مخاطرات جدی قرار خواهد گرفت می باشد.

در جریان فاجعه ای که بعد از حمله نظامی آمریکا به عراق برای مردم عراق بر جای ماند، کردستان عراق علیرغم اینکه تحت حاکمیت احزاب بورژوا ناسیونالیست و شرکای اسلامی آنان قرار داشته است اما بطور واقعی درجه ای از امنیت در این جغرافیا برقرار بوده است. این درجه از امنیت که کردستان را با آتش و خون از بخش جنوب و عرب نشین متمایز میکرد، خود نیز موقعیتی را برای صاحبان سود و سرمایه مهیا کرد که بیش از دو دهه است در سایه آن مشغول مال اندوزی هستند. تحولات اخیر و تصرف بخشهای غربی عراق از سوی داعش و فاجعه ای هولناکتر از میراث جنگ آمریکا در عراق، این نیاز را می طلبد که حداقل کردستان عراق اعلام استقلال کند تا هم منطقه امنی برای ساکنان آن، از مردم بومی، کارگران مهاجر، آوارگان فراری از دست داعش و مردم عرب زبان که خیری از حکومت مالکی ندیده اند باشد و در پرتو این استقلال که باید با آرای مردم در یک رفراندوم آزاد و با نظارت نهادهای بین المللی انجام گیرد، این محدوده جغرافیایی را از آتش و خونی که در جنوب و غرب عراق در حال گسترش است مصون نگه داشت. پا در هوا ماندن وضع موجود و نظاره گر بند و بست احزاب ناسیونالیسم حاکم با دولت مرکزی شدن برای بده و بستان و تقسیم قدرت بیشتر آنان، می تواند آن درجه از امنیت فعلی در کردستان عراق را هم به مخاطره بیاندازد.

استقلال کردستان عراق در شرایط و اوضاع سیاسی و تحولات پیش رو در عراق می تواند محدوده وسیعی را نه با اسم دولت کردی بلکه بعنوان یک ساختاری برای جامعه ای آزاد، سکولار، متمدن و با برسمیت شناسی حقوق برابر کلیه ساکنین و شهروندان آن در کردستان عراق شناخته شود. استقلال کردستان عراق می تواند و باید بیش از سی هزار کارگر مهاجر از کشورهای مختلف، یک و نیم میلیون آواره از سوریه و جنوب عراق که عموما به زبان عربی تکلم می کنند و همچنین دیگر مردم منتسب به ملیتهای مختلفی که در آنجا بسر می برند را بعنوان شهروندان متساوی الحقوق برسمیت بشناسد و جامعه را از تهدیدات حکومت مرکزی عراق، جمهوری اسلامی و دسته جات و باندهای اسلامی تروریست، از بمب گذاری در کوچه و خیابان و تبدیل نمودن کردستان عراق به قتلگاه انسانها مصون نگه دارد.

استقلال کردستان عراق توسط آرای شهروندان ساکن در کردستان عراق یک حکم و سند قانونی است که بحکم آن، نهادهای بین المللی ناچار خواهند بود آنرا برسیمیت شناخته و نه تنها جریانات اسلامی منطقه بلکه حتی دولت مرکزی عراق نیز رسما و قانونا قادر به دخالتگری سیاسی و نظامی در آنجا نخواهد بود. در یک چنین کردستان استقلال یافته ای که محور اصلی آن قرار است امنیت، مدنیت و زندگی شهروندان را تضمین کند، این امکان را فراهم می کند که بتوان به سازماندهی مبارزات اجتماعی بخشهای مختلف مردم و اعتراض و مبارزه طبقاتی کارگران دست زد. کردستان مصون داشته شده از هر گونه دست درازی کشورهای منطقه و ایجاد مانع در مقابل جنگ شیعه و سنی، بستر مناسبی برای هدایت و سمت و سو دادن به مبارزات مردم، برای افشای ماهیت احزاب و نیروهای ناسیونالیست کرد و هر نیروی مرتجع دیگری است.

فضای جنگی و نا امنی در جامعه فرصت مناسبی برای سرکوب و به عقب راندن مبارزات و خواست و مطالبات پاسخ نگرفته مردم است. تاریخا دولتها در شرایط جنگی قادر شده اند براحتی هر گونه صدای حق طلبانه ای را به بهانه جنگ است، فعلا صبر کنید، کشور در خطر است، این مبارزات و اعتراضات برحق را به حاشیه برانند.

وظیفه نیروهای سکولار، چپ و کمونیست است که شرایط و اوضاع خطیر کنونی را عمیقا دریابند. نمی توان با پاسخهای کلیشه ای و ایدئولوژیک به مصاف با وضع موجود رفت. ناسیونالیسم کرد هیچگاه مدافع استقلال کردستان عراق نبوده است آنجایی هم که داعیه استقلال را داشته است تنها بخاطر سهم خاهی بیشتر برای تدام سود، منفعت و قدرت خود بوده است نه نجات جامعه از بروز سناریوی سیاه و حفط جان و زندگی شهروندان. جامعه و کل شهروندان انتظار دارند که نیرویی قاطع و مدافع حقوق انسانی در این آشفته بازاری که نطم نوین جهانی آمریکا، ناسیونالیسم کرد و دولتهای منطقه و دیگر جریانات اسلامی برای مردم عراق به ارمغان آوردند، به میدان آمده و از جان و زندگیشان حمایت کنند. نیروی چپ و سکولاری که در کردستان عراق بتواند این اوضاع را درک کند و خواست و آرزوهای انسانی مردم را با نام استقلال کردستان عراق بعنوان تضمین یک کمربند رسمیت یافته امن و در تمایز با ناسیونالیسم کرد نمایندگی کند، می تواند بسرعت قوی شود و حمایت بخشهای محروم جامعه را بدست آورد. دست یابی به چنین حمایت توده ای و اجتماعی وسیعی در کردستان عراق، زمینه را برای قدرت گیری این چپ در مراحل بعدی مبارزه علیه حاکمان فعلی فراهم خواهد ساخت. چنین تلاش و چشم اندازی می تواند پشتیبان محکمی برای مردم عرب زبان بخش جنوب عراق که بیش از دو دهه است شب و روز را با ترور و انفجار آدمکشان بسر می برند به نقطه امید روشنی تبدیل کند. جریانات چپ، فعالین اجتماعی و مدنی و دیگر نیروهای سکولار وظیفه مهم، تاریخی و خطیری بر دوش دارند. می توان و باید در دفاع از مدنیت، در دفاع از انسانیت، در دفاع از زندگی، مهر خود را بر تحولات کنونی کوبید. در غیر اینصورت اوضاع کنونی کماکان میدان تاخت و تاز ناسیونالیسم کرد، جریانات مرتجع اسلامی و دولتهای منطقه برای سهم خواهی بیشتر خواهد شد و جان و زندگی مردم همچنان بازیچه دست این نیروها خواهد بود. نیروهای مدافع حقوق انسانی، احزاب و جریانات کمونیست و نیروهای سکولار در عراق و کردستان عراق این را باید عمیقا دریابند که احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان عراق مدافع  استقلال کردستان عراق در راستای خروج جامعه از بحران و بن بست کنونی نیستند. باید از این فرصت تاریخی و برای برون رفت از این بحران، برای نجات مردم از این شرایط تیره و تار و نهایتا تبدیل شدن به نیرویی قابل اتکا در جامعه کردستان همچون نماینده و سخنگوی واقعی طرح و تحقق خواست استقلال کردستان عراق با دخالت مستقیم مردم ظاهر شد.

۲۸ ژوئیه ۲۰۱۴