سهم کارگران و زحمتکشان و پیشمرگان رده های پایین از رویدادهای کردستان عراق چیست؟

 جنگ در کردستان عراق در تقابل با جریان ارتجاعی داعش به مهمترین مسئله مردم کردستان در عراق و کشورهای همجوار تبدیل شده است. محرومیت و بی حقوقی این ملت توسط حکومتهای منطقه سابقه دهها ساله دارد که  نباید آنرا نادیده گرفت. اما متاسفانه ستم ملی موجب شده است که جریانات ناسیونالیستی و بخصوص رهبران آنها تنها از این احساسات ملی در جهت ثروت اندوزی خود استفاده کنند. در کردستان عراق پس از ۲۰ سال حاکمیت در دست این رهبران ناسیونالیت، هنوز جامعه ای متعارف با تکیه بر اراده مردم بر پا نشده است که تمامی مردم دفاع از این جامعه را امر خود بپندارند. در ۲۰ سال گذشته میباست آزادی کامل سیاسی( نه جهنم کردن کرستان برای روزنامه نگاران منتقد) برقرار میشد، درمان و بهداشت رایگان، ، برابری حقوق زن و مرد (نه رشد  زن ستیزی در زیر سایه حاکمیت اقلیم ،  به صورتی که تعداد زنانی که  قربانی قتلهای ناموسی شده اند، کتمر از قربانیان شیمیایی حلبچه نیستند. افکار شیمیایی خطرناکتر است از بمب شیمیایی است) جایگزین میکردند. آیا برای برپایی یک اقتصاد مستقل  که زیر بنای جامعه را تامین میکند تلاش کرده اند، یا اینکه جامعه ای در حال انتظار و بدونه دورنما و افق و قانع به کمکهای مواد غذایی آمریکا ( بایعی)، جایش را گرفته است؟ آیا زمینه رشد استعدادهای همه احاد جامعه فراهم شده که این نیروی خلاق و نهفته را در خدمت رشد جامعه و تکنولوژی پرورش دهند و بکار گیرند؟ آیا توانستند بیسوادی را در کردستان ریشه کن کنند و زبان کردی که این  همه به دروغ بر سرش قسم میخورند، به عنوان وسیله مکاتبه همه احاد جامعه تبدیل شود؟ ، راهسازی، ترافیک و مشکلات دیکر را نیز بر جای خود باقی ! بجای حل  این مشکلات، تنها به سرمایه های تجاری تکیه کرده اند که نقدینه خوبی است. معاملات بازرگانی اقلیم کردستان و ترکیه از مرز ۲ میلیار دلار در سال گذشت، چه چیز نصیب کارگران و زحمتکشان شد؟ غیر از اینکه صدها کوله بر برای به بازار رسانیدن کالاهای این آقایان سرمایه دار تاکنون در مرزها جان باخته اند و خانواده هایشان بی سرپرست شده اند؟  از طرف دیگر فرعونهایی ظهور یافته اند که نمیدانند که چگونه پولهایشان را به گردش بیندازند. در چنین جامعه ای برای مقابله با داعش، به دشمنان کرد یعنی ترکیه و ایران روی میاورند. ترکیه در حال حاضر بخاطر بازیهای منطقه و اینکه در سوریه سرش به سنگ خورده است، برای تضعیف قدرت ایران در منطقه به نفع خود از یک طرف، و از طرف دیگر معاملات تجاری خود با کردستان و سرمایه گذارای در بهره برداری از نفت ، این حمایت را اعلام کرده است. همین سطح از حمایت در صورت مخالفت آمریگا پای بند نخواهد بود، چون آمریکا و ترکیه  دوست استراتژیک همدیگرند.  در بهترین حالت ترکیه از آمریکا میدان اختیار بیشتری را میطلبد. به نقش اسرائیل اشاره نیمکنم و فقط در یک جمله بگویم که دفاع اسرائیل منتج از قانومندی ” دشمن دشمن من، دوست من است” و گرنه هیچ دلسوزی برای ملت کرد ندارد. اما ایران رسما و توسط فرمانده هان و نماینده گانش برای استقلال در کردستان خط و نشان میکشند. رهبران کرد و مشخصا نخست وزیر با تعجلیل خود را به تهران رسانیدند که فیروزآبادی و دیگر فرمانده هان جنایتکار ایران برایشان چاره جویی کنند!،  پارلمان اقلیم کردستان در سالگرد جمهوری اسلامی بزرگترین احترام را به جمهوری اسلامی ادا کردند، احترامی که یکصدم آنرا برای قربانیان حلبجه و انفال شاهد نبودیم( آنهمه سنگ این قربانیان را نیز به سینه میزنند). احزاب کردستان خلوص نیت خود را بدین صورت به رژیم اسلامی نشان دادند که جعفر صحرارودی قاتل آقای قاسملو را به عراق دعوت کردند تا بلکه در مشکلا انتخابات مابین احزاب در کرکوک دخالت کند. در واقع روابط اقلیم با ایران بر اساس روابط دیپلماتیک و برابر نیست ، بلکه فرمانده هان نیروهای برون مرزی ایران دارای نفوذ و قدرت دخالتگری در سیاستهای عراق را دارند. قدر مسلم این تکیه کردنها به دشمنان، در نهایت به مانند سال ۱۹۷۵ خواهد شد که سرلشگرهای ایران و دیکر کشورها با سرنوشت مردم کردستان معامله و بند و بست خواهند کرد. در غیاب یک جامعه متمدن و برابر که حمایت اکثریت مردم را به همراه داشته باشد، مذهب و زن ستیزی و نفوذ عشایر نشو و نما مینماید و این موجب شده است که رهبران عشایر و با نفوذ در میان احزاب، ظرفیت کار شکنی خود را در صورت به خطر افتادن منافعشان را حفظ و گسترش دهند(همانطور که در زمان صدام بارها این کار را کردند. نفوذ و قدرت عشایری یکی از مهمترین مانعهای خلق کرد در احقاق حقوق خود بوده است). این ظرفیتها مکمن است  در توافق با ایران ، داعش و یا گروههای اسلامی فعال در کردستان  در تقابل علیه ملت خود بکار آید و جنگی داخلی را به مردم تحمیل کنند. این نگرانی با امکان مخالفت یکی از دو حزب عمده کردستانی(یکیه تی) برای استقلال،  دوچندان شده است. در این سناریوی سیاه سهم کارگران و زحمتکشان و پیشمرگان رده های پایین چیست؟ توان  نیروی خسته پیشمرگ، بدون حقوق و دلواپس برای زندگی خانواده اش با سلاح نیمه سنگین و بدونه دفاع هوایی چقدر است؟ اما تاجران و رهبران احزاب ناسیونالیست در این شرایط  درفکر بستن پیمان با ترکیه و امید به استفاده از چاههای بیشتر هستند، بدونه اینکه به این پاسخ بدهند، که از همین مقدار نفت استخراج شده در ۲۰ سال گذشته، چقدر نسیب کارگران و زحمتکشان و پیشمرگان ساده شده است؟

علیرغم میل من، همین سران احزاب موجود در کرستان سکان این کشتی رویدادهای کردستان را به دست دارند.  یک روزه و یک شبه یک حزب کارگری و یا یک سازمان مردمی که منافع اقشار پائین جامعه را تامین کند، بوجود نمیآید. وظیفه روشنفکران، کارگران و اکثریت جامعه و ژورنالستها غیر وابسته، دنباله روی نکردن از هیاهوی احزاب ناسیونالیستی و بالا بردن سطح انتظار و توقع از همین دولت کنونی است. مردم نباید اجازه بدهند که مردم فقیر را گوشت دم توپ بکنند و مورد معامله دولتهای منطقه قرار دهند. در شراط کنونی داعش توسط ژنرالهای ورزیده نظامی هدایت میشوند. آنها تاکیتک نظامی آتش بس اعلام نشده در کردستان عراق را در پیش گرفته اند، اما در جبهه دیگری متمرکز شده اند و آن شهر کوبانی است. این تاکتیک من را به یاد تغییر جبهه در هنگام جنگ ایران و عراق میاندازد که از جبهه فاو به حاجی عمران و از حاجی عمران به قصرشیرین و غیره تغییر پیدا میکرد، انگار همان فرماندهان، امروز داعش را رهبری میکنند. مسلما اگر از کوبانی نجات یافتند ( امیدوارم که گورستان جریانات اسلامی بشود) تمرکز خود را به عراق میاورند و ممکن است جبهه بعدی کرکوک و یا شهر دیکری در کردستان عراق باشد. حفظ موقعیت کردها در کردستان عراق در گرو به شکست کشانیدن داعش در کوبانی است، اما متاسفانه ما در چند ماه گذشته شاهد بودم که سران ناسیونالیست نه اینکه با این استراتژی به منافغ کرد در قسمتهای دیکر فکر نمیکنند بلکه دیواری مابین کردهای عراق و سوریه درست کردند که خوشبختانه با همت مردم این دیوار به هم ریخته شد. مگر دولت ترکیه از ورود داوطلبان کرد برا کمک به شهر محاصره شده کوبانی جلوگیری نمیکند؟ اگر دولت ترکیه موافق استقلال کردستان است، مگر نابینا هستند و نمیبنند که یک شهر در مدتی طولانی در محاصره جانیان اسلامی است و یک فاجعه انسانی پیشاروست، پس چرا سکوت میکنند؟. همین اقلیم کردستان اگر خودش نیرو ندارد  اما میبایست همین حالا افکار عمومی و منجمله کشورهای منطقه را به حمایت از کوبانی “ملزم” میکرد و دادن نفت به ترکیه و بستن قرادادهای میلیاردی را منوت و مشروط به این نوع حمایتها از کردها میکرد. حکومت اقلیم باید  در این شرایط از باز کردن جبهه با دولت عراق بپرهیزد و از تصرف مناطق جدید و برتریهای خود  به مثابه کسب امتیاز بیشتر از دولت مرکزی استفاده کند و توده مردم را برای بسیج عمومی و دفاع آماده نماید . در واقع اعلام استقلال باید ملزومات خود را به دنبال داشته باشد و حفظ آن از هم اکنون روشن باشد. استفاده از یک لوله نفت بدون جنگ و درگیری بهتر است از جنگ و آوارگی و بهره برداری نکردن از “دهها لوله نفتی” است. عوارض این نا آماده گی و درگیر شدن در چند جبهه ، کشتار، آوارگی و فقیری مفرط را برای اقشار پایین جامعه به ارمغان میاورد و سهم آنها از استقلالی که نتواند حفظ شود، همین هست که خواهد بود، این آن چیزی است که من برایش در هراس هستم. وقتی اقلیم در رونق بود و روزانه میلیوها دلار به ثروتهای جمع محدودی اضافه میشد، کارگر و زحمتکش و پیشمرگ هیچ جایگاهی نداشنتد و حالا که جغرافیایش به خطر افتاده، بیشتر این را برجسته میکنند که کارگران و اقشار پایین باید برای دفاع  خاک کردستان به جبهه ها و به مقابله با داعش بروند. کردستان وطن همه است، در شرایط تلخ و شیرین!  باید همه به یکسان در هنگام خطر از آن دفاع کنند و در هنگام آزاد شدن و بازدهی منابع طبیعی همه ازآن سهم ببرند و ذینفع باشند! یقینا از حق ملت کرد در تعیین سرنوشت خویش تا سرحد جدایی را به رسمیت میشناسم و از خواست اکثریت مردم نیز دفاع میکنم. اما موضوع این است که چه کسی پرچم این استقلال را در دست دارد و نقش اکثریت مردم در تصمیمات سرنوشت ساز چقدر خواهد بود؟  در یک کلام، سهم اکثریت جامعه کردستان در این تحولات چیست، نردبانی برای به قدرت رسیدن جمعی محدود یا بهبودی در زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اکثریت جامعه ؟

ابراهیم رستمی ۲۵ جولای ۲۰۱۴