سماجت یک اکسیون

مصطفى اسدپور

شهر استکهلم، به لحاظات معتددى  شهر زیبایى است. یکى از جلوه هاى زیبایى زندگى انسانى را میتوان در موج آسودگى و آرامش حاکم بر کل این جامعه و در تک تک آدمها در وسط تابستان دید. یک شهر در دنده خلاص مطلق! ماه جولاى مصادف با فصل مرخصى هاى سالانه در بخش عظیم کارخانه ها و اداره ها و مدارس است.

 سبکبالى و آسودگى و فراغت خاطر را در فصل مرخصى تابستانى و بخصوص در مقابل گرماى خورشید میتوان در شهر استکهلم لمس نمود. در این ماه سیاست هم تعطیل است. سیاستمداران و روزنامه نگاران و مفسرین همه با هم بار و بنه مرخصى میبندند. قطر روزنامه ها بخصوص در صفحات سیاسى کمتر، و جلب توجه بیننده و خواننده به موضوعات سیاسى و جدى بمراتب سخت تر میشود. اینروزها مصادف با فسیتوال مربوط به همجنسگرایان هم که هست و این مزید بر علت میشود که مردم با قاعده و قانون و اخلاق هم قهر کنند… 

درست در این شرایط، در میان پرسه آشکارا بیخیالانه عابرین، در مقابل دید جمعهاى کوچک ولو شده روى پله هاى مشرف بر میدان مرکزى شهر، بساط اکسیونى پهن میشود که با پلاکاردها، عکسها، سنبلها و سخنرانى هایش معماران کثیفترین عصاره هاى سیاسى دنیاى امروز را هدف گرفته است: علیه جمهورى اسلامى.  جنون جنایت شناخته شده این رژیم، ترور و سرکوب، اوباشان نابغه در پدیده اعدام و شکنجه، سنگسار، معماران ارتجاع علیه انسان و انسانیت …  صد البته شناخته شده است، اما هنوز زنده کردن حال و هوا و انگیزه هاى سیاسى مستلزم سماجت است. ما پیِه این سماجت و سختى را بخود مالیده بودیم. 

اکسیون اعتراضى علیه موج اعدامها در ایران، علیه دستگیرى ها، علیه شکنجه و حکم اعدام زندانیان سیاسى در روز سه شنبه ٢٩ جولاى ساعت ۴ بعد از ظهر و بمدت دو ساعت، با فراخوان واحدهاى شهرى حزب حکمتیست و سازمان سراسرى پناهندگان ایرانى، برگزار گردید. در این اکسیون علاوه بر پلاکاردها و اوراق تبلیغى علیه جمهورى اسلامى و مشخصا اعدام و سرکوبهاى اخیر، نمایشگاه عکس کوچکى نیز از چگونگى اجراى احکام اعدام علنى در این رژیم در معرض تماشا گذاشته شده بود. پلاکاردهاى ویژه اى در دفاع از جان و آزادى فرزاد کمانگر، فرهاد حاجى میرزایى، عابد توانچه و منصور اسانلو در دست شرکت کنندگان جلب توجه مینمود. صداى بلند سخنرانى توام با موزیک بازگو کننده هدف اکسیون بود. رژیم جمهورى اسلامى و ماهیت سرکوبگرانه اش، اهداف شناخته شده همیشگى اش در ایجاد فضاى رعب و وحشت، ترور و جنایتهاى شناخته شده اش علیه بخش عظیم شهروندان، و ثمره  فوق ارتجاعى کثیف این حکومت در برپایى منجلابى از فقر و فحشا و تباهى و تبعیض و زن ستیزى در میدان مرکزى شهر جار زده شد. مقابله با موج اخیر اعدامها، خواست آزادى زندانیان سیاسى، و هشدار براى مخاطرات جدى براى جان تعدادى از دستگیر شدگان خواستى بود که براى آن حمایت و همبستگى طلب میگشت.  

امروز جمهورى اسلامى و همه کثافتش ریگ کفش رهگذران میدان "سرگل" شهر استکهلم میشد. چرت آنها را پاره میکرد، بستنى دستشان را زهرمارشان میکرد، واقعیات بغایت تلخ را در گوشه چشم و ذهنشان نقش مینمود. اما همین رهگذران زخمهاى عمیق و چرکینى از این رژیم را بر پیکر خود حمل میکنند. سالهاست که مردم این جهان در تلاششان براى یک خواب راحت، براى یک صفحه عارى از خون در ستون اخبار روزنامه ها، در حسرت و آرزوهایشان براى  یک زندگى قابل تحمل براى همنوعانشان در آنطرف کره زمین، یک لحظه از کابوس جمهورى اسلامى خلاصى نداشته اند. رژیم اسلامى هنبونه خشک نشدنى از ارتجاع و سیاستهاى ضد مردمى علیه آسایش و آرزوها و شایستگى هاى همه مردم جهان بوده است.

براى هر رهگذر، با دیدن عکسها و شواهد، با مرور اخبار، بناگاه و بناچار توجه از میدان "سرگل" بسمت تهران، بسمت خیابانها و دانشگاهها و زندانها در آن دیار جلب میشود. سماجت اکسیون کوچک ما در مقابل پدیده بسیار بزرگترى رنگ میبازد. چگونه است که آن مردم، در مقابل این دستگاه مخوف، در مقابل این اوباشان حاکم، در مقابل این دریاى جنون و توحش، در مقابل معماران نابغه ترور و وحشت، چگونه است که این مردم علارغم تلّى از قربانیان هر روزه جلوى چشمشان، اما کماکان از پاى نمینشینند؟ چگونه است که در باطلاق مذهب، در باطلاق فقر و اعتیاد و تبعیض اما کماکان نسلها، جمعها و انسانهایى پا پیش میگذارند که مقاومت و ایستادگى و امید را بازتولید میکنند؟ جانوارن اسلامى سرمایه دار حاکم بر ایران پوستهاى متعددى انداخته اند، از همه چیز، از اسلاف گذشته و همپالکى هاى مدرنشان، درسهاى بیشمارى را براى عقب راندن مردم بکار گرفته اند. اما این کدام جوشش است که زمین را همچنان زیر پاى این حکومت گرم نگه میدارد؟

عطش دهها میلیون از مردم در ایران در پى آسودگى و آرامش و لذت از ساده ترین پدیده هاى زندگى پایان ندارد. این سماجت نیست. نیاز آن جامعه است. راه نجات و بقا آن مردم است. ادعا و چشمداشت آن مردم در پى همبستگى و همیارى را باید بطور خستگى ناپذیر پاسخ داد. این راه نجات همه ما، در ینگه دنیا، در استکهلم هم هست.

٢٩ جولاى ٢٠٠٨